دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد دل شکسته ام را اسیر و مبتلا کرد ز سر گذشته اشکم، به لب رسیده جانم که هر چه کرده با من فراق کربلا کرد فدای آن شهیدی که از جفای قاتل سرش به نیزه رفت و به شیعیان دعا کرد حسین حسین حسین جان #روضه #کربلا #امام_حسین علیه السلام #حاج_حسن_خلج @nohematn

لب تشنه بود و تشنه ی یک جرعه آب بود مردی که دردهای دلش بی حساب بود پا می كشید گوشه ی حجره به روی خاک فریاد استغاثه ی او بی جواب بود اما فدای بی کفن دشت کربلا آن بی کسی كه زخم تنش بی حساب بود یوسف رحیمی #روضه #امام_جواد علیه السلام #حاج_حسن_خلج #یوسف_رحیمی @nohematn

عموم ابوالفضل یه پهلوونه قدش بلنده، دستاش قشنگه ابرو کمونه، یه پهلوونه ما تشنه مونه، خدا می دونه که این فقط کار عموی پهلوونه میگن که عباس، دلش یه دریاست چشم امید ما همه به دست اونه همه تو خیمه ی ربابن منتظر یه چیکه آبن تو چشمامون نبینه اشکو دست عمو کی میده مشکو ‏#روضه #حضرت_عباس #حاج_حسن_خلج @nohematn

رفتی نگفتی دخترت دق می کند بابا رفتی نگفتی کودک تو پیر خواهد شد دیشب به خواب خویش خوابیدم به زانویت خوابی که دیشب دیده ام تعبیر خواهد شد گفته بودم به خود اگر آمد می نشینم به روی دامانش او بگیرد به بر مرا، من هم کنم از بوسه، بوسه بارانش دیدن دستای بسته اومدی پیش کاروان خسته اومدی حالا که نمی تونم پاشم، بابا دیدن پای شکسته اومدی ‏#روضه #حضرت_رقیه #حاج_حسن_خلج @nohematn

بشین خونه رو آب و جارو نکن بذار زخم پهلوت بهتر بشه خودم از پس غربتم بر میام نمی خوام چشات واسه من تر بشه می دونم پر از درد هستی ولی با این درد باید مدارا کنی در خونه مونو عوض می کنم به شرطی نیایی درو واکنی نمی تونم از کوچمون رد بشم چه ها کرده این کوچه با روح من خجالت ازت تا ابد می کشم منو بسته بودن تو رو میزدن حامد عسکری ‏#فاطمیه #حاج_حسن_خلج #حامد_عسکری @nohematn

خنده بر پاره گریبانی مان می کردند خنده بر بی سر و سامانی مان می کردند پشت دروازه ی ساعات معطل بودیم خوب آماده ی مهمانی مان می کردند علی اکبر لطیفیان ‏#روضه #اسارت #شام #حضرت_زینب #حاج_حسن_خلج #علی_اکبر_لطیفیان‏ @nohematn

ای همسر باوفای حیدر ماند از تو چه دختری موقّر هم دختر خانه دار بابا هم خواهر و مادر برادر می کُشد علی را دخترت به قرآن پیش من بخندد با سینه بریان دیدم که به دیده های خونبار دور از همه در دل شب تار پیراهن غرق خون مادر شوید به سرشک دیده ای یار ای یاد تو آتش دل من افتاده گره به مشکل من یک سو غم گل، ز سوی دیگر غمباد گرفته بلبل من کِز کرده حسینم چون جوجه ی مضطر ترسم که بمیرد از غصه مادر از روز و شبش خبر ندارد چشم از درِ خانه بر ندارد دستاس تو را بغل گرفته جز ناله و چشم تر ندارد #روضه #فاطمیه #حضرت_زهرا #حاج_حسن_خلج @nohematn

آرزو داشتم، دردونه من گریه میکردی صدات می پیچید تو خونه من، دردونه من واست میخوندم لالایی مادر تا که بخوابی سر می ذاشتی روی شونه ام لالایی مادر، کجایی مادر نمی تونم بعد تو من زنده بمونم کاشکی صداتو می شنیدم با گریه ات از خواب می پریدم اسم تو رو محسن می ذاشتم چه آرزوها که نداشتم برگ گل من، خزون گرفتی مگه تو خوابم تو رو ببینم که جون گرفتی، خزون گرفتی کاشکی می دیدم راه رفتنت رو آرزو داشتم ببینم شکفتنت رو اون روزای پا گرفتنت رو کاشکی علی می شنیده بابا گفتنت رو مدینه مردمش حسودن منتظر این روزا بودن غنچه ناشکفته پرپر الهی که بمیره مادر #حضرت_محسن #فاطمیه #حاج_حسن_خلج @nohematn

ای نور قلب عاشقم، شمع این خانه تویی زهرا زهرا مرو مرو، لطف كاشانه تویی ای مرغ پر شكسته ی افتاده كنج قفس از فرط غصه فاطمه درسینه مانده نفس ممنونم اگر نروی، می میرم اگر بروی زهرا مرو مرو ای نخل بریده ثمر، ای مادر كشته پسر زهرا مرو مرو لاله ی پرپر شده ام زهرا برخیز من هم بی مادر شده ام زهرا برخیز ‏#روضه #فاطمیه #حاج_حسن_خلج @nohematn

خنده بر پاره گریبانی مان می کردند خنده بر بی سر و سامانی مان می کردند پشت دروازه ی ساعات معطل بودیم خوب آماده ی مهمانی مان می کردند علی اکبر لطیفیان ‏#روضه #حاج_حسن_خلج #لطیفیان‏ @nohematn

پر بسته ام و ز جور صیاد پرواز مرا نمانده در یاد ای مرگ بیا که بعد عمری دیگر شوم از اسارت آزاد جز مشت پری در این قفس نمانده دیگر نکشم آه چون نفس نمانده راه نفسم به سینه بسته بال و پرم ای خدا شکسته جان می دهم و ز کینه صیاد با خنده کنار من نشسته جز مرگ نبوده در دعایم جز آه نبوده در صدایم ای کاش شود که جان سپارم امشب روی زانوی رضایم ای کاش ببینم روی دخترم را تا زنده نماید یاد مادرم را پیراهن زندان کفن من شد سلسله عضوی از تن من یا رب تو گواهی که نمانده جای سالمی بر بدن من جان به لب شدم از دست یک یهودی سر تا سر جسمم پر شد از کبودی ‏#باب_الحوائج #موسی_بن_جعفر #حاج_حسن_خلج @nohematn

لب تشنه بود و تشنه ی یک جرعه آب بود مردی که دردهای دلش بی حساب بود پا می كشید گوشه ی حجره به روی خاک فریاد استغاثه ی او بی جواب بود اما فدای بی کفن دشت کربلا آن بی کسی كه زخم تنش بی حساب بود یوسف رحیمی #روضه #امام_جواد_علیه_السلام #حاج_حسن_خلج @nohematn

ای نور قلب عاشقم، شمع این خانه تویی زهرا زهرا مرو مرو، لطف كاشانه تویی ای مرغ پر شكسته ی افتاده كنج قفس از فرط غصه فاطمه درسینه مانده نفس ممنونم اگر نروی، می میرم اگر بروی زهرا مرو مرو ای نخل بریده ثمر، ای مادر كشته پسر زهرا مرو مرو لاله ی پرپر شده ام زهرا برخیز من هم بی مادر شده ام زهرا برخیز ‏#روضه #فاطمیه #حاج_حسن_خلج @nohematn

ای همسر باوفای حیدر ماند از تو چه دختری موقّر هم دختر خانه دار بابا هم خواهر و مادر برادر می کُشد علی را دخترت به قرآن پیش من بخندد با سینه بریان دیدم که به دیده های خونبار دور از همه در دل شب تار پیراهن غرق خون مادر شوید به سرشک دیده ای یار ای یاد تو آتش دل من افتاده گره به مشکل من یک سو غم گل، ز سوی دیگر غمباد گرفته بلبل من کِز کرده حسینم چون جوجه ی مضطر ترسم که بمیرد از غصه مادر از روز و شبش خبر ندارد چشم از درِ خانه بر ندارد دستاس تو را بغل گرفته جز ناله و چشم تر ندارد #روضه #حضرت_زهرا #حاج_حسن_خلج @nohematn

آرزو داشتم، دردونه من گریه میکردی صدات می پیچید تو خونه من، دردونه من واست میخوندم لالایی مادر تا که بخوابی سر می ذاشتی روی شونه ام لالایی مادر، کجایی مادر نمی تونم بعد تو من زنده بمونم کاشکی صداتو می شنیدم با گریه ات از خواب می پریدم اسم تو رو محسن می ذاشتم چه آرزوها که نداشتم برگ گل من، خزون گرفتی مگه تو خوابم تو رو ببینم که جون گرفتی، خزون گرفتی کاشکی می دیدم راه رفتنت رو آرزو داشتم ببینم شکفتنت رو اون روزای پا گرفتنت رو کاشکی علی می شنیده بابا گفتنت رو مدینه مردمش حسودن منتظر این روزا بودن غنچه ناشکفته پرپر الهی که بمیره مادر #حضرت_محسن #فاطمیه #حاج_حسن_خلج @nohematn

بشین خونه رو آب و جارو نکن بذار زخم پهلوت بهتر بشه خودم از پس غربتم بر میام نمی خوام چشات واسه من تر بشه می دونم پر از درد هستی ولی با این درد باید مدارا کنی در خونه مونو عوض می کنم به شرطی نیایی درو واکنی نمی تونم از کوچمون رد بشم چه ها کرده این کوچه با روح من خجالت ازت تا ابد می کشم منو بسته بودن تو رو میزدن حامد عسکری ‏#فاطمیه #حاج_حسن_خلج #حامد_عسکری @nohematn

پر بسته ام و ز جور صیاد پرواز مرا نمانده در یاد ای مرگ بیا که بعد عمری دیگر شوم از اسارت آزاد جز مشت پری در این قفس نمانده دیگر نکشم آه چون نفس نمانده راه نفسم به سینه بسته بال و پرم ای خدا شکسته جان می دهم و ز کینه صیاد با خنده کنار من نشسته جز مرگ نبوده در دعایم جز آه نبوده در صدایم ای کاش شود که جان سپارم امشب روی زانوی رضایم ای کاش ببینم روی دخترم را تا زنده نماید یاد مادرم را پیراهن زندان کفن من شد سلسله عضوی از تن من یا رب تو گواهی که نمانده جای سالمی بر بدن من جان به لب شدم از دست یک یهودی سر تا سر جسمم پر شد از کبودی ‏#باب_الحوائج #موسی_بن_جعفر #حاج_حسن_خلج @nohematn

لب تشنه بود و تشنه ی یک جرعه آب بود مردی که دردهای دلش بی حساب بود پا می كشید گوشه ی حجره به روی خاک فریاد استغاثه ی او بی جواب بود اما فدای بی کفن دشت کربلا آن بی کسی كه زخم تنش بی حساب بود یوسف رحیمی #روضه #امام_جواد_علیه_السلام #حاج_حسن_خلج @nohematn

ای همسر باوفای حیدر ماند از تو چه دختری موقّر هم دختر خانه دار بابا هم خواهر و مادر برادر می کُشد علی را دخترت به قرآن پیش من بخندد با سینه بریان دیدم که به دیده های خونبار دور از همه در دل شب تار پیراهن غرق خون مادر شوید به سرشک دیده ای یار ای یاد تو آتش دل من افتاده گره به مشکل من یک سو غم گل، ز سوی دیگر غمباد گرفته بلبل من کِز کرده حسینم چون جوجه ی مضطر ترسم که بمیرد از غصه مادر از روز و شبش خبر ندارد چشم از درِ خانه بر ندارد دستاس تو را بغل گرفته جز ناله و چشم تر ندارد #روضه #حضرت_زهرا #حاج_حسن_خلج @nohematn