eitaa logo
نــــــــــورنــما
2.6هزار دنبال‌کننده
197 عکس
145 ویدیو
10 فایل
💠 مجموعه #نـــــــــورنــما لا تعادوا الایام فتعادیکم با روزها دشمنی نورزید که به دشمنی با شما برمیخیزند. ارتباط با مدیر کانال @aghs13 ارتباط با ادمین @sarbbazzaman کانال ما در تلگرام @noornama2 پیج اینستاگرامی @noornamaferagh1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مواریث انبیاء | پرچم امام زمان(۱) 🔻ابن عباس می گوید: از اخلاق پیامبر این بوده که بر هر یک از اسباب و وسائل خویش نامی را انتخاب می کرده است: «وَ كَانَ مِنْ خُلُقِ رَسُولِ اللَّهِ(ص)أَنْ يُسَمِّيَ سِلَاحَهُ وَ مَتَاعَهُ وَ دَوَابَّ»(📚بحار ج ۱۶ ص ۱۲۵) و در روایتی دو پرچم برای پیامبر بیان شده که یکی با اسم "عقاب" و دیگری با اسم "معلوم" است: «كَانَتْ لَهُ رَايَةٌ تُسَمَّى اَلْعُقَابَ وَ كَانَ لَهُ لِوَاءٌ يُسَمَّى اَلْمَعْلُومَ». ✍️ با دقت در روایت فوق، به تفاوت در لفظ می رسیم، زیرا حضرت برای پرچم عقاب از کلمه "رایة" و برای پرچم معلوم از کلمه "لواء" بهره گرفته است. هر چند که هر دو لفظ رساننده معنای پرچم هستند اما تفاوتی آنها را از هم جدا کرده و علامه مجلسی به همین تفاوت توجه داده و می گوید: «الراية العلم الكبير و اللواء أصغر منها قال في المصباح لواء الجيش علمه و هو دون الراية» "الرایۀ" پرچم بزرگ است و «اللواء» کوچک‌تر از رایۀ است. در المصباح گوید: «لواء الجیش» یعنی پرچم لشکر که از رایۀ کوچکتر است(📚بحار ج ۲۰ ص ۴۰۳). 🔻لفظ دیگری که برای پرچم استفاده شده "عَلَم" است و این نیز متفاوت با رایت است، زیرا در روایت عَلَم و رایت جدا از هم ذکر شده اند: «و ما دلائل و علامات یا رسول الله؟قال: له علم إذا حاج وقت خروجه انتشر ذلک العلم فی نفسه، و أنطقه الله تبارک و تعالی فناداه العلم أخرج یا ولی الله فاقتل أعداء الله و له رایتان» (کمال الدین ج ۱) و "عَلم" می تواند به معنای پرچم با وجود خارجی اطلاق شود که روایت آن گذشت، یا به نشانه و علامت اطلاق شود: «بعثه حین لا علم قائم و لا منار ساطع‏» و یا به شخص خاصی از جهت هدایتگری او گفته شود: «السلام علیک... العلم المنصوب». 💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مواریث انبیاء | پرچم امام زمان(۲) ✍️ تعبیر دیگری که علاوه بر "عقاب" در مورد مورد رایت پیامبر وارد شده است "المغلبه" است: «يَنْشُرُ رَايَةَ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، وَ هِيَ اَلْمِغْلَبَةَ» یعنی این پرچم هر کجا گشوده شود، غلبه نیز در آنجا است. 🔻رایت "عقاب" یا "مغلبه" به رنگ سیاه است و لواء معلوم به رنگ سفید است: «إنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بَعَثَ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَوْمَ بَنِي قُرَيْظَةَ بِالرَّايَةِ وَ كَانَتْ سَوْدَاءَ تُدْعَى اَلْعُقَابَ وَ كَانَ لِوَاؤُهُ أَبْيَضَ». 🔻علاوه بر پرچم های یاد شده، پیامبر پرچم های دیگری نیز داشته اند. از این رو ابن عباس بعد بیان پرچم سیاه عقاب، از پرچم های دیگری یاد می کند که بعضی از آنها سیاه و بعضی دیگر سفید بوده اند: «اسْمُ رَايَتِهِ الْعُقَابُ وَ كَانَتْ سَوْدَاءَ مِنْ صُوفٍ وَ كَانَتْ أَلْوِيَتُهُ بَيْضَاءَ وَ رُبَّمَا جُعِلَ فِيهَا السَّوَا»(📚بحار ج ۱۶ ص ۱۲۵) 🔻در میان این پرچم ها، تنها پرچم سیاه عقاب بوده که حالت اعجاز آمیزی داشته و بعنوان نشان امامت، غير از ائمه دیگری در تصاحب آن دخالت نداشته است، و این همان موضوعی است که ابن هشام به نقل ابن اسحاق گفته است: «و کان امام رسول الله صلی الله علیه و سلم رایتان سوداوان إحداهما مع علی بن أبی طالب، یقال لها: العقاب و الأخری مع بعض الأنصار».(📚السیرة النبویة ج ۲ ص ۴۴۵). 🔻مضاف بر سخن ابن اسحاق که از رایتی به نام عقاب و متعلق به پیامبر می گوید، بیان می دارد که پیامبر رایت دیگری داشته است و این رایت دیگر نزد بعض از انصار بوده. از این رو ابن ابی الحدید به نقل از واقدی که از مورخان است، از رایتی گفته است که در دست بعض انصار در گردش بوده: «رایت را عبدالله بن رواحه گرفت، پس اندکی عقب نشست، سپس حمله آورد و جنگید و کشته شد... و رایت را ثابت ابن ارقم گرفت، در این حال بر انصار فریاد می کشید، پس اندکی از ایشان سوی او بازگشتند، و خالد بن ولید گفت: ای ابا سلیمان رایت را بگیر! خالد گفت: نه بلکه تو آن را بگیر که تو سالمند تری و در بدر حضور داشته ای و ثابت گفت‌: آن را بگیر ای مرد، به خدا آن را جزء برای تو برنداشتم، پس خالد آن را گرفت...» (📚شرح ابن ابی الحدید ج ۱۵ ص ۶۸) 💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama
✍️ حافظا کجای کاری فالت غلط درآمد گفتی غمت سرآید این عمر من سرآمد مهدی ولی نیامد امسال نیز بگذرد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اوصاف امام عصر علیه السلام(۶) (۱) و ان یرزقنی طلب ثارکم مع امام مهدی ناطق لکم / منکم ✍️ "ناطق" اسم فاعل و انشقاق یافته از "نطق" که مقابل آن "صامت" است می باشد و برای "نطق" دو معنا گفته شده است: ۱. نخست معنای حقیقی است: تکلم و سخن گفتن ۲. دوم معنای مجازی است: تفکر و تعقل از آنجایی که ریشه ی نطق، تعقل و تفکر است، به تفکر نیز "نطق" گفته اند و علمی که موجب مصون فکر از خطاست را به همین اعتبار "منطق" خوانده اند. 🔻امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد قرآن می فرماید: «فالقران آمر زاجر» و ابن ابی الحدید گوید‌: «قرآن آمر و زاجر، یعنی امر کننده و نهی کننده گرفت، زیرا خالق آن - که همان خداوند سبحان است - بدان وسیله امر و نهی می کند. پس امر و نهی را بدان نسبت داد که گویی سیف قاتل، در حالی که قاتل تنها زننده بدان است» و ما در ادامه می گوییم: همان است ناطق که هر که اوامر گوینده ای(ناطقی) را بشنود مانند آن است که عبد اوست: «مَنْ أَصْغی إِلی ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ» و بنابراین کسی که اوامر شیطان را بشوند خود را در جایگاه عبد ابلیس نهاده است: « إِنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إِبْلیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلیسَ». و ممکن است اشکال شود که این مثال شبیه پیروی از اوامر و بندگی امام معصوم است و ما در پاسخ می گوییم: امام ناطق است به امر الله و از این رو مردم بندگان اهل بیت در طاعت از خداوند سبحان هستند: «كُنْتُ قَائِماً عَلَى رَأْسِ اَلرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى (عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ) بِخُرَاسَانَ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ مِنْهُمْ إِسْحَاقُ بْنُ اَلْعَبَّاسِ بْنِ مُوسَى ، فَقَالَ لَهُ: يَا إِسْحَاقُ ، بَلَغَنِي أَنَّكُمْ تَقُولُونَ: إِنَّ اَلنَّاسَ عَبِيدٌ لَنَا، لاَ وَ قَرَابَتِي مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مَا قُلْتُهُ قَطُّ، وَ لاَ سَمِعْتُهُ مِنْ أَحَدٍ مِنْ آبَائِي ، وَ لاَ بَلَغَنِي عَنْ أَحَدٍ مِنْهُمْ قَالَهُ، لَكِنَّا نَقُولُ: اَلنَّاسُ عَبِيدٌ لَنَا فِي اَلطَّاعَةِ، مَوَالٍ لَنَا فِي اَلدِّينِ، فَلْيُبَلِّغِ اَلشَّاهِدُ اَلْغَائِبَ» 🔻و همینطور امیرالمؤمنین علیه السلام درباره ی قرآن فرمود: «صامت ناطق» و ابن ابی الحدید درباره ی آن گوید: «و نیز آن را صامت ناطق، یعنی خاموش گویا قرار داد، زیرا از آنجا که حروف و اعراب است خاموش است و محال است که عرض گویا باشد، چرا که گویایی حرکت اعضاست برای سخن گفتن، و محال است که سخن دارای اعضایی باشد که بدان گویای سخنان شود. بلکه قرآن از آن جهت که متضمن اخبار و امر و نهی و نداء و غیر اینها از اقسام سخن است، مانند کسی است که سخن می گوید، زیرا بدان فهم حاصل می شود، و این از باب مجاز است چنان که گویی: این تپه ها گویایند»(📚شرح ابن ابی الحدید ج ۱۰ ص ۱۰۹) 💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama
ای جان به چه زنده ای؟ که جانانت نیست... امسال نیز بگذرد...
می خواهم قلبم آرام گیرد... ✍️ گاهی انسان یقین دارد ولی دیدن به چشم قلب پریشان او را آرام می بخشد... آقا جان! ما به شما یقین داریم اما می شود آرام پریشان قلب ما باشی؟ مثل حضرت ابراهیم علیه السلام که گفت: «بَلَىٰ وَلَٰكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي» می خواهم قلبم آرام گیرد مثل ابوبصیر که امامش را شناخت ولی گفت می خواهم بصیرتم زیاد شود: «قَالَ لِي هَلْ تَعْرِفُ إِمَامَكَ قُلْتُ إِي وَ اَللَّهِ وَ أَنْتَ هُوَ قَالَ صَدَقْتَ قُلْتُ أُرِيدُ أَنْ تُعْطِيَنِي عَلاَمَةَ اَلْإِمَامَةِ قَالَ لَيْسَ بَعْدَ اَلْمَعْرِفَةِ عَلاَمَةٌ قُلْتُ نَزْدَادُ بَصِيرَةً» مثل احمد بن اسحاق که گفت: می شود قلبم آرام گیرد؟ و شما درآمدی و گفتید: «أنا بقیة الله فی أرضه و المنتفم من أعدائه...» آقای من می شود روی زیبای شما را ببینم؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اوصاف امام عصر علیه السلام(۷) (۲) و ان یرزقنی طلب ثارکم مع امام مهدی ناطق لکم / منکم السلام علیک یا خلیفة الله ✍ خداوند سبحان می فرماید: «إنی جاعل فی الأرض خلیفه» و شیخ صدوق می گوید: «کلمه ی خلیفه در این آیه (إنی جاعل فی الارض خلیفه) اشاره دارد به اینکه در هر زمان خلیفه ی خدای تعالی یکی بیش نیست و گفته ی کسانی که پنداشته اند در هر عصری ممکن است ائمه ی متعددی وجود داشته باشد، باطل است و خدای تعالی بر یکی اکتفا کرده و اگر حکمت الهی اقتضای خلفای متعدد داشت او اکتفا به یک خلیفه نمی کرد»(📚کمال الدین ج ۱ ص ۱۹). 🔻خداوند سبحان در آیه ی فوق از مقام توحیدی خود در جعل خلیفه سخن فرمود و اگر کسی بگوید: دیگری نیز در جعل خلیفه شریک است و در آن حقی دارد، باید کسی را معرفی کند که در خلق انسان نیز از خاک با خداوند شریک باشد: «إِنی خالق بشرا من طِين»، زیرا خداوند نفس خویش را به "خالق‌" و "جاعل" توصیف فرموده است. و از این رو در مقام نبوت و در مقام امامت در هر زمانی تنها یک خلیفه وجود دارد، با این تفاوت که برخی گفته اند: امام خلیفة الله و پیامبر خلیفة الرب است و به همین علت ائمه هدی علیهم السلام در دعای خویش خدا را با "اللهم" و انبیاء با "ربنا" می خوانند: «ربَنا اتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی‌الاخِرَهِ حَسَنَهً» - «رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا» - «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا». 🔻آیه ای که خاصا به وجود تنها یک امام در هر زمان اشاره دارد، این آیه ی مبارکه از قرآن است: «وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» و امام صادق علیه السلام در توضیح این آیه فرمود‌: «امام بعد امام» و در تعابیری بسیاری آمده است: «واحدا بعد واحد». علامه ی مجلسی می گوید: شاید مراد از آن(و لقد وصلنا لهم القول لعلهم یتذکرون) این آیه از قران باشد «إنی جاعل فی الأرض خلیفه» (📚بحار ج ۲۳ ب ۱). - سوال اول: ما شاهد بیش از یک خلیفه و بیش از یک امام در دوره هایی از تاریخ بوده ایم و بنابراین چگونه این سخن شما می تواند درست باشد‌؟ ما در پاسخ به روایت امام صادق علیه السلام ارجا می دهیم که امکان ندارد در یک زمان دو امام باشد مگر آنکه امام قبلی ناطق و امام بعدی صامت باشد: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)تُرِكَ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَا قُلْنَا تَكُونُ الْأَرْضُ وَ فِيهَا إِمَامَانِ قَالَ لَا إِلَّا إِمَامَانِ أَحَدُهُمَا صَامِتٌ لَا يَتَكَلَّمُ وَ يَتَكَلَّمُ الَّذِي قَبْلَهُ وَ الْإِمَامُ يَعْرِفُ الْإِمَامَ الَّذِي بَعْدَهُ‏»
- سوال دوم‌: سائلی دیگر می گوید: گفته ی شما با رجعت سازگاری ندارد، زیرا در عصر امام زمان، ائمه ی هدی علیهم السلام به این دنیا باز می گردند. و علامه ی مجلسی در پاسخ گفته است: گروهی از نادانان خیال کرده اند این اخبار(دو امام نمی تواند در یک زمان باشد مگر اینکه یکی ناطق با‌شد) منافی با اخبار رجعت پیامبر و ائمه صلوات الله علیهم است و به همین جهت بی محابا این اخبار مستفیضه و بلکه متواتره که از ائمه نقل شده است را رد کرده اند. ادعای آنها از چند جهت باطل است: اول این که: در بیشتر اخبار رجعت، تصریح نشده که آنها در یک زمان با هم اجتماع دارند، پس منافاتی نخواهد بود. بلکه ظاهر بعضی از اخبار چنین است که رجعت ائمه پس از حضرت قائم است یا در انتهای دوره ایشان است. و روایتی که می‌گوید"چهل روز بعد از قائم قیامت خواهد شد" خبری واحد است که یارای معارضه با اخبار فراوان را ندارد. علاوه بر این، یکی از دانشمندان شیعه در کتاب رجعت خود می نویسد: "قائم" نیز پس از فوتش رجعت خواهد کرد" پس ممکن است روایت "چهل روز بعد از قائم قیامت خواهد شد" مربوط به بعد از رجعت ایشان باشد. و مؤید این مطلب روایات فراوانی است که دلالت دارند بر این که: هر مؤمنی یک مرگی دارد و یک کشته شدن و شهادتی، اگر در این زندگی بمیرد در رجعت کشته می شود و اگر در این زندگی به شهادت برسد در رجعت می‌میرد . و نیز اخباری که دلالت دارند بر این که: زمین از حجت خالی نمیشود. پس به هیچ وجه منافاتی وجود ندارد. دوم این که: ظاهر این روایات عدم اجتماع دو امام در این دوره از زندگی است، و بلکه بعضی از آنها در این معنی صراحت دارد. اگر هم ظهور در این معنی را نپذیریم، ناچاریم به جهت جمع بین روایات، حمل بر همین معنی کنیم؛ زیرا ظاهراً زمان رجعت دار تکلیف نیست، بلکه فاصله‌ایست بین دنیا و آخرت که نسبت به دسته ای دار تکلیف و نسبت به دسته ای دیگر دار جزاست. و همانطور که اجتماع ائمه در قیامت جای اشکال ندارد، اجتماعشان در این زمان نیز بعید نیست. و ما نیز می گوییم: مقصود علامه ی مجلسی در مورد اول از کتاب رجعت، کتاب مختصر البصائر است. صاحب مختصر البصائر بر این باور است که امام زمان علیه السلام بعد از اینکه از دنیا می رود به دنیا باز خواهد گشت و بعنوان آخرین خلیفه از دنیا می رود. و مورد ثانی به استدلال عقلی گروهی بازگشت دارد که گفته اند: «دنیا ظرف حدوث و آخرت ظرف ظهور است» بدین معنا که اجتماع ائمه هدی علیهم السلام در قیامت، مستلزم اجتماع آنها در این دنیا است. سوم این که: روایات رجعت، بیشتر و قوی تر از این دسته روایات است و نمی توان آنها را رد کرد و به این اخبار تمسک جست. بعضی از ایرادگیران برای مردم عوام و جاهلان شبهه میکنند که: اگر ائمه با هم باشند، با اینکه حضرت قائم امام عصر است، کدام یک تقدم در نماز و حکومت و قضاوت خواهند داشت؟ جواب این است که لزومی ندارد ما این مطلب را بدانیم، و از طرف دیگر به ما اجازه داده نشده که اخبار مستفیض را با مختصر استبعادهای واهی رد کنیم. ما به طور خلاصه میدانیم که ائمه در این موارد و غیر این طبق دستور خدا عمل می‌کنند. این ایرادگیر نمیداند که فرقی بین مرده و زنده ائمه نیست و بین ایشان هیچ اختلافی وجود ندارد. آنها برای همیشه امام و نماینده های پیامبر | چه در حیات و چه بعد از وفاتش هستند. و گذشته از این با فرض اجتماعشان در یک زمان، لزومی ندارد که همگی در یک مکان اجتماع داشته باشند، و نیز محتمل است که مدت کمی با هم اجتماع داشته باشند، و این احتمال نیز هست که رجوع ائمه پس از اتمام حکومت قائم و جهاد و دستورات خصوصی ایشان باشد. به علاوه، همین زمان طولانی که از دوره ایشان گذشته، برای جواب به این توهم شما کافی است(بحار ج ۲۳). - سوال سوم: ممکن است در ذهن خواننده، این اشکال رخنه کند که چگونه ناطق بودن امامی که غایب است ممکن است؟ بخصوص آنکه در روایت آمده است: «ابْنُهُ حُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَهْدِيُّ النَّاطِقُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ اللَّهِ». محدث نوری پاسخ را به خوف از اعداء ارجا داده است، یعنی امام ناطق است اما ظهور آن به سبب اعداء و کوتاهی مردم ناممکن است. محمد بن طلحه شافعی گفته است: «حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را «بطین» گفته اند، یعنی مبطن و مخفی کننده علوم و اسراری که رسول خدا به او آموخته بود، به جهت نداشتن محل قابل و خوف و نبودن مجال...»‌(نجم الثاقب ج ۱ ص ۱۶۴) 💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama