مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش چون هر دَم
جَرَس فریاد می دارد که بر بندید محمل ها
┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ منزل ] خانه، کاروانسرا(محل فرود آمدن)
[ جانان ] محبوب، معشوق
[ امن عیش ] آسایش زندگی
[ هر دم ] هر آن، هر لحضه
[ جرس ] زنگی که بر گردن شتر کاروان می بندد تا آهنگ حرکت را اعلام کند
[ فریاد می دارد ] اعلام می دارد
[ محمل ] کجاوه و بستن محمل ها یعنی بستن بار های مرکب، یعنی آمادگی برای رفتن
┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
ما مسافر هستیم و بقول مولانا مقصد ما کبریا است، پس این دنیا مقصد نیست و وقتی مقصد نشد منزل(بین راهی) می شود. این منزل را خداوند آفریده که جانان ما است، پس دنیا منزل جانان می شود.
حافظ وقتی «عیش» می گوید مقصودش خوشگذرانی است، می گوید: دنیا چه جای این دارد که آسودگی زندگی برای ما به همراه داشته باشد؟ آسایش و خوشی به همراه داشته باشد؟
اصلا نمی شود در این دنیا خوش بود چون جَرَس فریاد می دارد که بر بندید محمل ها؛ هر لحضه صدای جرس ها و زنگ ها به گوش انسان می خورد که در حقیقت به او نهیب می زنند که بجنب وقت رفتن است. این جرس ها چیست؟ دکمه تلویزیون می زنی می گوید: فلانی به کما رفت، پیچ رادیو می چرخانی می گوید: فلانی از دنیا رفت و اینها جرس است که نمی گذارد شما امن عیش داشته باشید.
#غزلیات_حافظ
#نور_ماه
@normah
🔶 مــــکـث کــــن
"عقال" وسیله ای است که پای شتر را با آن می بندد. "عقل" هم ریشه ی با "عقال" است؛ چرا که عقل معنایش حبس است.
کسی که عقل دارد ابتدا مکث می کند و سپس با تعقل سخن می کند که این خاصیت پیامبر ما در سخن گفتن بود: «مکیث الکلام» پیامبر بسیار اهل مکث بود، اول فکر می کرد و بعد سخن می گفت.
شاید واژه ای که مشابه "مکث" است، "اثبات" باشد، "اثبات" معنایش حبس است، چون کسی را که حبس میکنند در یک جا ثابت و ساکن نگه میدارند. عرب وقتی میگوید «اثْبِتْ» یعنی حبس کن، خودت را از شَر گناهان حبس کن و مرا در دین نگه دار: «و ثبت علی دینک» که هرگونه آزادگی پسندیده نیست!
نباید سخن گفت ناساخته نشاید بریدن، نینداخته
تأمل کنان در خطا و صواب بِه از ژاژخایانِ حاضر جواب
@normah
به می سجاده رنگین کن گَرَت پیر مُغان گوید
که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها
┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ به می سجاده رنگین کن ] سجاده را با می آراسته کن، یعنی اگر یک پیر حتی به تو گفت: سجاده ی خود را با شراب(آب انگور نجس) آلوده کن، نتنها آلوده نمی شود بلکه رنگین و زیبا می شود
[ پیر ] مرشد، راهبر
[ مغان ] می فروشان جمع مغن(می فروش) که در اینجا مقصود اولیای خدا است که به پیروان خویش باده ی معرفت می دهند
[ سالک ] سالک به کسی گفته می شود که دارد راهی را طی می کند یا راهی را طی کرده که در در اینجا معنای ثانی مقصود است
[ پیر مغان ] پیر پیران، پیر اولیا که مصداق واقعی آن انبیاء و أهل بیت هستند. مغان انبیاء می شود و پیر مغان اهل بیت می شوند.
┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
می گوید: اگر پیر مغان(آن انسان های کامل و معصوم) هر چه گفتند، ولو در نگاه تو خلاف عقل و شرعی باشد که تو می فهمی، باید تسلیم باشی: یعنی اگر به تو گفت: بجای اینکه گلاب به سجاده بپاشی، شراب بپاس، باید چشم بگویی چون پیر مغان است و او از هر خطا و لغزشی معصوم است.
مولوی این حقیقت را پیش از حافظ خیلی روان تر بیان کرده و می گوید:
- «چون گرفتت پیر هین تسلیم شو»
اگر کسی را بعنوان مراد و مرشد انتخاب کردی باید در مقابل آن تسلیم محض باشی
- «همچو موسی زیر حکم خضر رو»
درست مثل موسی که تابع خضر بود
- «صبر کن بر کار خضری بی نفاق تا نگوید خضر رو هذا فراق»
هرچه گفت بگو: چشم وگرنه اگر چشم نگویی بین تو و او جدایی می افتد
- «گرچه کشتی بشکند تو دم مزن»
- «گرچه طفلی را کشد تو مو مکن»
گناه، گناه است و تفاوتی ندارد که سوراخ کردن کشتی باشد یا آب شراب ریختن بر سجاده باشد، ولی او سالک است و راه را رفته است و از این رو باید تسلیم بود.
یعنی از معصوم پیروی کن، گرچه با عقل شما جور در نیاید چون آنها سالک اند و این را راه طی کرده اند و همه ی راه و رسم ها را بخوبی می دانند.
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
@normah
🔶 نـــــان و دنـــــدان
مردی که از دندان برآوردن فرزند خود ناراحت بود، زنی داشت که چه مردانه گفت: فریب ابلیس را نخور که آنکه دندان دهد، نان دهد!
یکی طفل دندان برآورده بود
پدر سر به فکرت فرو برده بود
که من نان و برگ از کجا آرمش؟
مروت نباشد که بگذارمش
چو بیچاره گفت این سخن، نزد جفت
نگر تا زن او را چه مردانه گفت:
مخور هول ابلیس تا جان دهد
همان کس که دندان دهد نان دهد
@normah