ز روی دوست دل دشمنان چه دَریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا
┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ روی دوست ] رخسار دوست، جمال یار
[ دشمنان ] دشمنان دوست، "دشمنان" در اینجا مدعیان صلاح و تقوا منظور است
[ چراغ مُرده ] چراغ خاموش؛ "چراغ خاموش" در اینجا کنایه از دل تاریک و نابینا است چون دل هم مانند چراغ می ماند، منتهی بعضی دل ها روشن اند که می شود چراغ روشن و بعضی دل ها تاریک اند که می شود چراغ مرده
[ شمع آفتاب ] نور آفتاب؛ "شمع" ملازم با نور است و گاهی شمع می گویند ولی منظور آنها نور شمع است، همانگونه که گاهی آتش می گویند ولی منظور حرارت آتش است، مثلا گفته می شود: «آتش بدن بیمار دست را می سوزاند»
┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
حافظ می گوید: دل دشمنان تاریک و کور است، این دشمنان چه دریافت و ادراکی می توانند از رو و جمال دوست که مثال شمع آفتاب را دارد داشته باشند؟
یک آدم کور از نور چه بهره ای می تواند ببرد؟ هیچ بهره ای و دل این جماعت هم کور است و لذا از نور جمال یار هیچ بهره ای نخواهند بُرد؛ یعنی دنبال امثال صوفی ها نیفتید که این آدم ها چراغ مُرده هستند و هرگز راه تو را روشن نمی کنند و بُرو سراغ آفتاب که آفتاب حق و حقیقت است. اگر خدا را رها کنی درست مثل کسی هستی که آفتاب را کنار گذاشته باشد و یک چراغ مُرده را برداشته باشد.
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
طـــراحـــی اخــتــصــاصـــی #لــــوگــــو روغـــن نــــهـــــال
🔻 برای طراحی بنر و پوستر ، آرم ، تایپوگرافی اسم و... می توانید با ما ارتباط بگیرید :
@henduneir
🔶 عـــــــقــــاب و ثـــــــواب
"عقوب" به معناي «در پي چيزي به طور پيوسته آمدن» است. تفاوت "عَقِب" با "خَلْف" آن است كه عقب براي متأخر پيوسته و خلف براي اعم از متأخر پيوسته و گسسته است و از این رو مجازات انسان را "عقوبت" خوانده اند چون در پی گناه انسان ظاهر می شود.
در مقابل آن "ثواب" قرار دارد؛ "ثواب" از ریشه ی "ثابه" است و ثابه به معنای بازگشت است و عرب به لباس "ثوب" می گوید چون لباس را که از تن بیرون می کنید دوباره به تن برمی گردد. "ثواب" هم به همین معنا است و به اعتبار بازگشت عمل انسان به خود انسان است که اگر به پاداش الهی خوب بنگرید و دقت نمایید، درمییابید که این همان عمل شما است که به شما برگشته است منتهی در چهره ی خاصی که خودش دارد.
مولانا می گوید: نباشد که بدی و زشتی مرتکب شوی و در برابرش مثل آن تباهی به سراغت نیاید...
کی کژی کردی و کی کردی تو شر
که ندیدی لایقش در پی اثر
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 عـــــالـــــمـــی کـــه دیـــــوانـــــه شـــــــد
می گویند: عالمی دیوانه شد و در ماه رمضان و در کوچه ها و بازار ها می خورد و می نوشید. به او اشکال می کنند که نباید در این ماه روز ها بخورد و بنوشد.
و او در پاسخ می گوید:
اَخَذ ما وَهَب، سَقَط ما وَجَب!
آنچه که به من بخشیده بود گرفت و ساقط شد آنچه که بر من واجب بود!
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
چو کُحل بینش ما خاک آستان شماست
کجا رویم بفرما از این جناب کجا
┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ کحل ] "کحل" به آن کوبیده و پودر شده ی سنگ سیاه رنگی گفته می شود که بیشتر در قدیم برای تقویت بینایی به چشم ها می کشیدند که به آن "سرمه" هم می گویند
[ بینش ] رؤیت، بصیرت، بینایی؛ ولی در اینجا به معنای "چشم" آمده
[ کحل بینش ] یعنی روشنی بخش چشم
[ آستان ] یعنی آستان بارگاه و درگاه و "جناب" هم به همین معنای آستان است
┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
تا اینجا بیت های حافظ رِندانه بود چون مقابله ای بود با ریا و تظاهر و دعوی های نابجا که از آلودگی های روزگار حافظ بود؛ ولی این بیت حال و هوای عاشقانه دارد که خطاب به محبوب خود و آن حضرت دوست می کند و می گوید: خاک آستان و بارگاه تو برای چشمان من مثال سرمه را دارد. من بر این آستان سَر بر خاک می گذارم تا آن خاک بر چشمان من فرو برود و اینگونه بهتر ببینم.
جزء اینجا هر کجا بروم چشمان من باز و بینا نمی شود و نمی تواند حقیقت بین باشد و اصلا شما بفرما از این آستان و بارگاه به کدام بارگاه رو کنم؟ راهی کدام کدام سو بشوم؟
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________