eitaa logo
نــــــــورمـــــاه
6.1هزار دنبال‌کننده
411 عکس
105 ویدیو
6 فایل
🔻کانال هنری و ادبی #نـــــــــورمـــاه اینجا تنها آرشیو مطالبی است که می خوانم و گو‌ش می دهم. ارتباط با ادمین: @sarbbazzaman پیام ناشناس: https://daigo.ir/secret/51646155580
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 چــه کـســی فـقـیــر اســـت؟ از امام کاظم علیه السلام روایت شده است: «مردی نزد آقای ما - امام صادق علیه السلام - آمد و نزد او از فقر شکایت کرد. فرمود: «مطلب چنان نیست که تو میگویی، و من تو را به عنوان فردی فقیر نمیشناسم» گفت: «ای آقای من، به خدا خوب به حال من پی نبرده ای» و شمه ای از فقر و نیاز خود را یادآور شد. امام صادق علیه السلام باز هم او را دروغگو شمرد؛ تا اینکه فرمود: «به من بگو، اگر صد اشرفی طلا به تو بدهند تا از ما بیزاری بجویی، آیا آن مبلغ را میگیری؟» گفت: «نه» آن حضرت تا هزارها اشرفی فرمود، و آن مرد سوگند میخورد که نه. فرمود: «کسی که متاعی با خود دارد که با این همه پول نمیفروشد، آیا او فقیر است؟» إِنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى سَيِّدِنَا الصَّادِقِ(ع)فَشَكَا إِلَيْهِ الْفَقْرَ فَقَالَ لَيْسَ الْأَمْرُ كَمَا ذَكَرْتَ وَ مَا أَعْرِفُكَ فَقِيراً قَالَ وَ اللَّهِ يَا سَيِّدِي مَا اسْتَبَنْتَ وَ ذَكَرَ مِنَ الْفَقْرِ قِطْعَةً وَ الصَّادِقُ(ع)يُكَذِّبُهُ إِلَى أَنْ قَالَ خَبِّرْنِي لَوْ أُعْطِيتَ بِالْبَرَاءَةِ مِنَّا مِائَةَ دِينَارٍ كُنْتَ تَأْخُذُ قَالَ لَا إِلَى أَنْ ذَكَرَ أُلُوفَ دَنَانِيرَ وَ الرَّجُلُ يَحْلِفُ أَنَّهُ لَا يَفْعَلُ فَقَالَ لَهُ مَنْ مَعَهُ سِلْعَةٌ يُعْطَى هَذَا الْمَالَ لَا يَبِيعُهَا هُوَ فَقِيرٌ؟. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
ساغر می بر کفم نِه تا زِ بَر برکشم این دَلق ازرق فام را ┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ ساقر‌ ] لغت فارسی به معنای جام است [ بر کفم نه ] کف دستم بگذار، به من بده [ بر ] سینه، آغوش؛ اما در اینجا مجازا معنای تن و بدن بکار رفته [ تا ز بر ] تا از تن [ برکشم ] از ریشه ی "برکشیدن‌" به معنای بالا و بیرون کشیدن است، کندن لباس و جامه [ دلق ] لباس رنده ی صوفیانه است، یک جامه ی درازی است که روی همه ی لباس ها می پوشیدند و ظاهرا هم پشمی بوده. دلق یا ساده بود و یا وصله دار بود؛ یعنی تکه تکه های پارچه را به هم دوخته بودند و از آن یک جامه ساخته بودند. به آن دلق های وصله دار "دلق مُرَقَع" می گفتند و "مرقع" یعنی وصله دارد. و اگر رنگارنگ بود به آن "دلق مُلَمَع" می گفتند و "ملمع" یعنی رنگارنگ؛ ولی معمولا دلق صوفیانه کبود رنگ بود؛ یعنی بین سیاهی و سفیدی که به آن "ازرق" هم می گفتند که "ازرق" یعنی کبود رنگ(آمیزه ای از سیاه و سفید). حکمت و فلسفه ی انتخاب چنین رنگی این بود که آنها می گفتند: رنگ سیاه مناسب حال کسی است که در ظلمات و تاریکی های نفس خودش فرو رفته باشد و جامه ی سفید هم شایسته ی کسی است که به یک صفا و پاکی نفس رسیده باشد؛ اما رنگ کبود که آمیزه ای از ظلمت و نور است و همینطور از کدورت و صفا است، این مناسب حال طالبانی است که می خواهند از ظلمات خارج بشوند و به نور راه پیدا کنند [ فام ] "فام" کلمه ای است که هرگز به تنهایی بکار نمی رود و همیشه به عنوان جزء دوم کلمات مرکب مورد استفاده قرار می گیرد. گاهی به عنوان پسوند لون و رنگ استفاده می شود، مثل: «ارزق فام» یعنی کبود فام(رنگ) یا سرخ فام(رنگ) و گاهی هم "فام" به معنای نظیر و شبیه است [ ازرق فام ] کبود رنگ ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ در روزگار حافظ بسیاری با پوشیدن جامه ی صوفیانه که به آن "دلق" می گفتند و کبود رنگ بود، کسب جای و توجه می کردند و در زیر این پوشش دروغین هر خلاف و خطایی به اسم شریعت و دیانت مرتکب می شدند. طبیعی است که کسانی آلوده به این جامه می شدند که از نور معرفت برخوردار نبودند و نور معرف الهی بر جان و دل آنها نتابیده بود و به همین خاطر این بار هم از مراد خودش تمنا و طلب می کند که به او جامی از معرفت کرامت کند و این بار بخاطر اینکه بتواند این دلق و جامه ی ریا را از تن بیرون کند و کناری بگذارد. حافظ می خواهد بگوید که تزویر و ریا تنها با معرفت است که از وجود آدمی رخت برمی بنند. می خواهد بگوید که انسان های ریاکار از سَر بی معرفتی آلوده به ریا و تظاهر هستند. واقعا هم همینطور است چون اگر آدمی معرفت داشت که همه چیز در دستان خداست و خدا است که همه کاره ی عالم است، چنین کسی اگر بخواهد خودی هم نشان بدهد به او نشان می دهد و نه به دیگران که هیچ و هیچ کاره اند، مانند سرباز ی که هیچ گاه خود را برای ستوان شیرین نمی کند وقتی که پای امیر در کار باشد. امیر میخانه ی عالم خداست و دیگران هم اگر باشند فقط ستوان اند. حافظ می گوید: ای پیر! جامی از معرفت به دستم بده تا بعد از نوشیدن آن مست و بی پروا بشوم و این خرقه و جامه ی کبود رنگ را که نشانه ی صوفی گری است از تن خود در بیاورم و از زهد و ریا دور باشم. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 ســلــطــنــت و کــشــتــار پیامبر فرمودند: محققا زمانی بیاید که به ملک و سلطنت نرسد جزء با کشتار و تجبر و زور و به توانگری نرسد جز به وسیله ی غصب مال مردم و بخل، و به دوستی یکدیگر نرسند جزء به وسیله بیرون بردن از دین و پیروی از هوای نفس، هر که چنین زمانی را درک کند و به فقر صبر کند با اینکه قادر است بر توانگری و تحصیل ثروت، و بر دشمنی مردم صبر کند با اینکه می تواند آنها را دوست خود کند، و بر خواری صبر کند با اینکه می تواند عزیز باشد، خدا ثواب پنجاه صدیقی که به من تصدیق کرده اند به او بدهد. سَيأتي علَى الناسِ زَمانٌ لا يُنالُ المُلكُ فيهِ إلاّ بالقَتلِ و التَّجَبُّرِ ، و لا الغِنى إلاّ بالغَصبِ و البُخلِ ، و لا المَحَبَّةُ إلاّ باستِخراجِ الدِّينِ و اتِّباعِ الهَوى ، فَمَن أدرَكَ ذلكَ الزمانَ فَصَبرَ علَى الفَقرِ و هُو يَقدِرُ علَى الغِنى ، و صَبَرَ علَى البِغْضَةِ و هُو يَقدِرُ علَى المَحَبَّةِ ، و صَبَرَ علَى الذُلِّ و هُو يَقدِرُ علَى العِزِّ ، آتاهُ اللّه ُ ثَوابَ خَمسينَ صِدِّيقا مِمَّن صَدَّقَ بي ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
گر چه بدنامیست نزد عاقلان ما نمی خواهیم ننگ و نام را ┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ عاقلان ] "عاقلان" با لحن طنز همراه است؛ یعنی کسانی که خود را عاقل می دانند، عاقل می خوانند؛ ولی نیستند. اساسا دو نوع عقل وجود دارد: ۱. عقل زمینی و عقل حساب گر که چنین عقلی در زبان حافظ بسیار منفور و مطرود است و حافظ وقتی بر عقل می تازد در واقع به چنین عقلی است که می تازد ۲. عقل قدسی و آسمانی و آخرت اندیش که بسیار مقدس و قابل ستایش است. بر همین اساس ما دو گونه عاقلان داریم: عاقلان قدسی و عاقلان زمینی که در اینجا منظور عاقلان زمینی است [ ننگ و نام ] برگزیدن نام و پرهیز کردن از ننگ و در حقیقت به معنای خوش نامی و آوازه شدن است، درست مانند "دار و ندار" که به معنایی دارایی است چون وقتی می گویند: «فلانی تمام دار و ندارش را باخت» پیداست که منظور از "دار و ندارد" دارایی اوست، وگرنه نداری و نداشتن باختن ندارد ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ حافظ می گوید: اگرچه پیش مردم عاقل زمینی و دنیا اندیش، در پی ننگ و نام نبودن؛ یعنی در پی شهرت و آوازه نبودن، در پی خوش نامی نبودن، مایه ی بدنامی آدمی است چون آنها در پی خوش نامی نبودن را نوعی جنون و دیوانگی تلقی می کنند و دیوانه می دانند کسی را که در پی شهرت نباشد. دیوانه و مجنون می خوانند کسی را که طالب آوازه در میان مردم نیست؛ ولی حافظ می گوید: با همه ی این حرف ها ما ننگ و نام را نمی خواهیم، ما شهرت و آوازه شدن را نمی خواهیم. بگذار این جماعت هر قضاوتی که در مورد ما می خواهند داشته باشند، بگذار پیش چشمان آنان مردمان بدنامی باشیم که ما این بدنامی را بر آن خوش نامی ترجیح می دهیم، این بدنامی برای ما بسیار شرف دارد بر آن خوش نامی و این همان مضمون کلام باباطاهر است که می گفت: پسندم آنچه را جانان پسندد یعنی ملاک و معیار ما پسند خداست و همین‌که خدا پسندد ما را بس حافظ در جای دیگری دارد که می گوید: هزار دشمنم اَر می‌کنند قصدِ هلاک گَرَم تو دوستی از دشمنان ندارم باک اگر تو زخم زَنی بِهْ که دیگری مَرهم و گر تو زَهر دهی بِهْ که دیگری تریاک و بر اساس همین منطق و شعور است که حافظ در اینجا این سخن لطیف را از خودش به یادگار گذاشت. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
تـــا کــی بـــاشـــی از دور نــظــاره مـــا؟
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
باده دَردِه چَند از این باد غرور خاک بر سر نفس نافرجام را ┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ درده ] از ریشه ی "دردادن" یعنی عطا کردن، بخشیدن و "درده" یعنی عطا کن، بده، ببخش [ باد غرور ] باد تکبر، خودخواهی که البته این مضمون پیامبر اسلام است که فرمود: أعوذ بک من نفخة الکبر پناه می برم از باد کبر و غرور کبر و غرور را به "باد" تشبیه کرده که بسیار تشبیه زیبایی است چون غرور یک شخصیت کاذبی به آدمی می بخشد و او را در حقیقت متورم و باد می کند و نه بزرگ، مانند بادی که به درون مشک یا پوستی دمیده شده باشد که به ظاهر پُر است؛ ولی از درون تهی و خالی است [ خاک بر سر ] یک فعل محذوف دارد که در حقیقیت بوده: «خاک بر سر باد» - «خاک بر سر کن»؛ یعنی تحقیر و سبکش کن و اصلا مدفون زیر خاکش کن مثل مرده ای که زیر خاک می کنند [ نافرجام ] منفی "فرجام" و فرجام یعنی پایان، عاقبت، سرانجام و بنابراین "نافرجام" یعنی چیزی که عاقبت و پایان خوشی ندارد ┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ حافظ می گوید: تا کی و تا کجا این باد غرور در سَر من باشد؟ اگر من ذره ای از باده ی معرفت نوشیده بودم، ذره ای از این باد در سَر نداشتم؛ یعنی کبر و غرور ریشه در بی معرفتی آدمی است که آدمی اگر ذره ای معرفت و شعور داشته باشد، هرگز تکبر نمی کند. پس خدایا بیا و از این باده به من و امثال من بنوشان چون تنها همین باده ی معرفت است که می تواند ما را از خود بی خود کند و از شر خود و خودیت و خودخواهی نجات بدهد. خدایا بیا نفس پلید ما که پایان خوشی ندارد خاک به سر کن؛ یعنی آن را بمیران و مثل مرده زیر خاک مدفون کن تا اثری از او نباشد و نماند. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
دود آه سینهٔ نالان من سوخت این افسردگان خام را ┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ دود آه ] آهی که مثل دود می ماند؛ یعنی "آه" را تشبیه به دود کرده(آه دود مانند) [ سینه ی نالان ] دل بی تاب، دل بی قرار، دلی که از فراق حبیب و محبوب خود می نالد [ سوخت ] دو معنا دارد: ۱. سوزاندن ۲. رشک بردن و حسد ورزیدن که در اینجا معنای ثانی مقصود دست. در محاورات نیز گفته می شود: «فلانی می سوزد و آتش می گیرد از اینکه من چنین فرصت و موقعیتی را پیدا کردم» [ افسردگان ] پژمردگان، دل مردگان، یخ زدگان، کسانی که دل سرد اند؛ یعنی آدم های سست، بی حال، غیر مسئول، نادان [ خام ] بی تجربه، ناپخته ┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ حافظ می گوید: اطراف من آدم هایی هستند که مثل یخ سرد و فسرده اند و هیچ گرما و حرارتی ندارند و به همین خاطر هم خام و ناپخته اند و زندگی آنها طعم و مزه ای ندارد. نه هایی ! نه هویی ! نه حالی ! نه نالی ! نه اشکی ! نه شبی ! نه وردی ! نه ذکری ! هیچ و هیچ... و به همین خاطر می سوزند و آتش می گیرند وقتی که می بینند من و امثال من دل نالان و بی تاب و بی قراری داریم. وقتی که می شنوند ما برای چه آه می کشیم و آنها برای چه؟ ما حسرت چه می خوریم و آنها حسرت چه؟ این آه ما که مثال دود برآمده از آتش را دارد برای آنها کار آتش می کند و آتش می گیرند وقتی آه و ناله ی ما را می بینند یا به گوش آنها می رسد. این یک حقیقتی است که وقتی اطراف انسان کسانی باشند که غرق دنیا و دنیازدگی باشند، تاب نمی آورند که شما فارغ از آنها، اهل دین و دین داری باشید و اصلا نمی توانند تحمل کنند و به همین خاطر هزار برچسب می چسبانند و می گویند «اینها چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند» یا «کاسه ای زیر کاسه است» یا «مردم فریبی می کنند» یا «آدم های ریاکاری هستند» و از این دست حرف های تلخ و تیز می گویند. و حافظ به همین نکته اشاره دارد ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________