عاشقانی که مدام
از فرجت میگفتند
عکسشان قاب شد و
از تو نیامد خبری💔
یادشهداباصلوات
سردار #شهید_حمیدرضا_نوبخت🕊
اینجا دعوتِ فاتـحِ میــدان هستید👇
🆔@nubakht_ir
برایم بگو،
قصه مظلومیت را
و ترسیم کردن
تابلوی زیبای حماسه را
تو از تبار غیرتی...
یادشهداباصلوات
سردار #شهید_حمیدرضا_نوبخت🕊
اینجا دعوتِ فاتـحِ میــدان هستید👇
🆔@nubakht_ir
9.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️یاد و نام شهدا را چگونه زنده نگه داریم⁉️
بیاناترهبرِجان🇮🇷
اینجا دعوتِ فاتـحِ میــدان هستید👇
🆔@nubakht_ir
" اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ "
خدایا مرا در راهی خرج کن
که مرا برای آن آفریدی...
"حضرت زهـرا(سلام الله)"
صبحتون و عاقبتمون شهدایی🌱
اینجا دعوتِ فاتـحِ میــدان هستید👇
🆔@nubakht_ir
🇮🇷 فاتح میدان به روایت سردار حاج کمیل کهنسال
✍ شهید حمیدرضا نوبخت بعنوان یک فرمانده مقتدر دفاع مقدس، وقتی که به ایشان پیشنهاد فرماندهی یکی از تیپهای لشکر ویژه ٢٥ کربلا را می دهند ابتدا قبول نمی کند و به شدّت از پذیرفتن مسئولیتهای این چنینی پرهیز میکرد، همه فرماندهان دفاع مقدس بخصوص فرماندهان شهید، این خصیصه را داشتند. این نپذیرفتن ناشی از ترس خدایی بود، شاید فکر می کردند ارتفاع رتبهی بالاتر و یا فرمانده تیپ شدن، و سه تا پنج گردان را تحت فرماندهی خود گرفتن، و همینطور پذیرفتن مسئوليت های بالاتر، باید در نزد خدا پاسخگو بود، از اینکه نتواند زیر بار این امانت الهی بر آيد و حق شهدا را ادا کند، یا این جایگاه برایشان منصبی تلقی بشود، یا اظهار وجودی کرده باشد، به هر حال پرهیز می کردند و با این فکر و اندیشه ناب الهی و عاشورایی مواجه بود.
شهید حمیدرضای عزیز، تندیس تمام نمای این خصیصه بود، و از عالی ترین سطوح این خصیصه برخوردار بود. نهایتاً از سوی فرماندهی لشکر به ایشان تکلیف شد. علیرغم مخالفتی که داشت و پرهیز می کرد وقتی دید که یک تکلیف است، سرش را پایین انداخت، بدون این که کلمه ای بگوید و اظهار نظری نماید آن مسئوليت را پذیرفت.
#روایت_فاتح_میدان
سردار #شهید_حمیدرضا_نوبخت🕊
ناشــــر معــــارف شهـــــــــــــدا باشیم🇮🇷
اینجا دعوتِ فاتـحِ میــدان هستید👇
@nubakht_ir
آیت الله جوادی آملی:
ما برای اینکه از دعای شهدا برخوردار باشیم، باید در مسیر آنها حرکت کنیم و بدانیم، دعای شهدا، جزو دعاهای مستجاب است...
یادشهداباصلوات
اینجا دعوتِ فاتـحِ میــدان هستید👇
🆔@nubakht_ir
🇮🇷 فاتح میدان به روایت سردار حاج علیجان میرشکار
✍ من يادم است مراسمی را داخل گردان گرفته بوديم برای برادر شهيدش و ايشان در آن جمع صحبت كردند. روز بعد از هفتم شهيد علیرضا، مرد ميانسالی آمد و آقاحمید سريع رفتند دست ايشان را بوسيدند و او را به داخل اتاق فرماندهی آوردند و ما متعجب شديم كه ايشان چه كسی هستند؟ گفتند: پدر شهيد نوبخت است. من گفتم: چرا آمديد؟ ايشان گفت: عليرضا اسلحه شان به زمين افتاده و من آمده ام بردارم. بعد به شوخی به ايشان گفتيم پيرمرد. ناراحت شد و گفت: من شيرمرد هستم و شير بودم كه بچه ای مثل عليرضا پرورش دادم. يعنی اين در خانواده، پدرش و برادرهايش جا افتاده بود كه اين گونه بايد از انقلاب و نظام و ولايت فقيه دفاع كنند.
#روایت_فاتح_میدان
سردار #شهید_حمیدرضا_نوبخت🕊
ناشــــر معــــارف شهـــــــــــــدا باشیم🇮🇷
اینجا دعوتِ فاتـحِ میــدان هستید👇
@nubakht_ir
صبح که میشود
قلبم را از نو
برایِ کنارِ شما تپیدن
کوک میکنم
این یعنی خودِ خود زندگی...❤️
یادشهداباصلوات📿
صبحتون و عاقبتمون شهدایی☀️🌱
اینجا دعوتِ فاتـحِ میــدان هستید👇
🆔@nubakht_ir
آنانکه میگفتند:
یا زیارت یا شهادت
هم شهید شدند ؛
هم زائرِ حسین علیهالسلام❤️🩹
یادشهداباصلوات
سردار #شهید_حمیدرضا_نوبخت🕊
اینجا دعوتِ فاتـحِ میــدان هستید👇
🆔@nubakht_ir