eitaa logo
حریم عشق
176 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
23 فایل
°•﷽•° •﴿ۅ هماݩا خدا گفٺ 🕊﴾ •| به نام شهید مدافع وطن امید اکبری|• _کپی به عشق صاحب الزمانمون ، حلالت مومن🌱 ♥️ .. به ما بپیوندید 👇 https://eitaa.com/joinchat/2583363789Ce1e8b17d2f
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸ششـم ذیقعده 💫روز بزرگداشت 🌸 حضرت احمد بن موسی (ع) 💫" شاهچـراغ " 🌸 و دهه کرامت گرامی باد 💐 🌸🍃
تو حرف زدن با نامحرم چه در فضای حقیقی و چه در "فضای مجازی" حسابی مراقب باش 🔻 دقت کن تا دیدی انگار از حرف زدن با یه نامحرم "یه ذره داری لذت میبری" سریع قطعش کن اصلا ارتباط نگیر،به نفست رو نده اگه ازش پیروی کنی و بهش لذت حرام بدی بدبختت میکنه هم دنیا هم اخرت ❌ به خودت بگو: چه خبرته؟! ادامه نده✊ ✨به میزانی که ادامش دادی " چوب بیشتری " دنیا بهت میزنه!😣😣 🌺 سعی کن همیشه زندگی و خانوادت رو در مسیر آرامش قرار بدی و اصلا با نامحرم ارتباط نگیری مگر در حد ضرورت.
❌قابل توجه اوناییکه برای هر در فضای حقیقی یا مجازی اون را تایید و میکنن🔥🔥
                     ♡اَللّهُمَّ♡                   ♡کُنْ لِوَلِیِّکَ♡              ♡الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ♡         ♡صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ♡     ♡فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة♡   ♡وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً♡         ♡وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ♡              ♡طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها♡                       ♡طَویلا♡         🌸 اللهم عجل لولیک الفرج 🌸
وَ مبداهُ مِن مَشرق..
و آغاز كار او [امام مهدي(عج)] از مشرق[ايران] خواهد بود!
- باده از دستِ علی‌ع خوردن خوش است زیر ایوان نجف مردن خوش است💛 ﴿-مَنْ‌یمُتْ‌یرَنِی…﴾ -●صلیٰ‌الله‌علیک‌یاامیرالمؤمنین‌علی﴿؏﴾ -●ایستاده‌بمیرم‌به‌احترام‌عـلـے﴿؏﴾💛
-
●آقاامیرالمومنین‌علی﴿علیه‌السلام﴾ -منْ تَذَكَّرَ بُعْدَ السَّفَرِ، إسْتَعَدَّ. ° هر كه دورى سفر قيامت رادر نظر آورد خود را براى آن مهيا دارد. -مولاناعلی﴿علیه‌السلام﴾ -نهج‌البلاغه‌حکمت_280
عشق یعنی اشک توبه درقنوت خواندنش بانام غفارالذنوب عشق یعنی چشم هاهم درر کوع شرمگین از نام ستارالعیوب عشق یعنی سرسجود و دل سجود ذکر یا رب یا رب از عمق وجود
هر که مجنونِ حسین است خوشا بر حالش چون که لیلایِ دلش لِیلیِ لیلایِ خداست :)
17.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
-چقدر‌ نامِ تو زیباست،اباعبدالله!
4_5971959275545690504.mp3
2.59M
خیلی‌هامون ممکنه درگیر این مدل وابستگی‌ها باشیم ، حتماً گوش کنید !
16.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چہ حرم نازی داری چہ حیاط خوشگلے آقا؛ واسہ بازی داری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌_
☝️🏻
چشم ، اگر لایق باشم🙂🙏
نظر لطفتونه😊✋
💛🌿💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛 🌿💛 💛 📜 با تأیید هر دوي ما به سمت امیرمهدي رفت و بهش گفت . امیرمهدي هم با تکون دادن سرش موافقت کرد و نرگس اومد و هر سه کنار هم راه افتادیم . امیرمهدي هم با فاصله ، پشت سرمون می اومد . کنار رضوان و نرگس به لطف پاشنه هاي ده سانتی کفشم قد بلندتر شده بودم . راه می رفتیم و به ویترین مغازه ها نگاه می کردیم . گاهی هم می ایستادیم و نگاه می کردیم . پشت یکی از مغازه هاي بدل فروشی ایستادیم . ست هاي زیبایی داشت . و بدجور چشمم رو گرفته بود . رو به رضوان و نرگس گفتم . من – من می رم داخل ببینم این ست چنده ؟ و با دست اشاره اي به یکی از ست ها کردم . " باشه " اي گفتن و من به تنهایی وارد مغازه شدم . از فروشنده خواستم تا گوشواره و گردنبند مورد هر دو نظرم که نگین هاي بزرگ ارغوانی رنگ داشت رو بیاره . وقتی آورد ، برداشتم و گردنبندش رو از روي لباس گردنم انداختم و رو به شیشه ي ویترین که پشتش رضوان و نرگس ایستاده بودن گرفتم تا انتخابم رو ببینن . با چشم دنبال امیرمهدي گشتم . کمی دورتر ایستاده بود و نگاه می کرد . چقدر دلم می خواست نظرش رو بدونم . انقدر از اون ست خوشم اومده بود که می خواستم بخرمش . برگشتم سمت رضوان تا تأییدش رو براي خرید بگیرم که از بین فاصله اي که با نرگس داشت چشمم به پسري افتاد که کنار دو تا پسر دیگه ایستاده بود و مستقیم داشت من رو نگاه می کرد . وقتی نگاهم رو به خودش دید ، با روي هم گذاشتن نوك انگشت اشاره و شصتش ؛ انتخابم رو تأیید کرد . نفهمیدم چرا یه دفعه عصبانی شدم . خوشم نیومد از کارش . بدم اومد که انقدر حواسش بهم بود . شاید اگر چند ماه پیش بود این حس ها رو نداشتم . ولی با حضور امیرمهدي نتونستم به راحتی این کار اون پسر رو هضم کنم . من تغییر کرده بودم یا حضور امیرمهدي در چند قدمیم اینجوریم کرده بود ؟ بی خیال خرید اون ست شدم . شاید چون تأیید مردي غیر از امیرمهدي رو دیدم از خریدش پشیمون شدم . " از مغازي بیرون اومدم . ست رو تحویل فروشنده دادم و با " تشکري رضوان دست خالیم رو که دید پرسید 💛 🌿💛 💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛
💛🌿💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛 🌿💛 💛 📜 رضوان - نخریدیدش ؟ من - نه کمی عصبانی بودم، نمی دونستم از کی از اون پسر ؟ امیرمهدی ؟ یا خودم ؟ فقط می دونستم عصبانیم و این حالتم روی حرف زدنم هم تأثیر گذاشته بود دوباره کنار نرگس و رضوانی که از لحن حرف زدنم فهمیده بود یه چیزیم هست و سکوت کرده بود راه افتادم با حرص به ویترین ها نگاه می کردم امیرمهدی هم باز با فاصله ازمون میومد دلم می خواست برگردم و با تشر بهش بگم " خوب اگر نزدیک ما راه بری چی می شه ؟ خلاف شرع که نمی کنی " انگار بیشتر حرصم از دست امیرمهدی بود ! خودم هم نمی دونستم شالم کمی عقب رفت ولی حوصله نداشتم درستش کنم گذاشتم یه مقدار موهام هوا بخوره همون موقع حس کردم کسی نزدیک بهم راه میره به هوای دیدن امیرمهدی برگشتم که با همون پسر مواجه شدم. لبخند شیطونی زد و سیم کارتی رو گرفت طرفم پسر - بنداز تو گوشیت دوقلوی سیم کارت خودمه بهت زنگ میزنم حرف بزنیم ایستادم و نگاهی به سر تا پاش کردم یه پارچه فشن بود از شلوارش که خیلی پایین تر از کمرش قرار داشت و خشتکش تا نزدیک زانوش میومد بگیر تا تی شرت قرمز رنگ تنگ و کوتاهش که باعث می شد نوار باریکی از بدنش تو فاصله ی پایین تی شرت تا کمر شلوار پیدا باشه. موهاش هم که دیگه جای خود داشت و صورتش که با اون ریش و سبیل مدل دار شر و شیطون به نظر می رسید. ازش خوشم نیومد اخمی کردم من - تو اول خشتکت رو بکش بالا بعد دنبال صاحب برای سیم کارت اضافه ات بگرد ابرو های برداشته ش رو بالا برد پسر - جوش نزن اینا مُده اگه وقت داری بریم کافی شاپ اگر نه که اين رو بگیر و با ابرو و تکون سرش به سیم کارت تو دستش که جلوم گرفته بود اشاره کرد. نگاهم افتاد به گردنبند تو گردنش نفهمیدم طلا سفیده یا نقره شاید هم بدل 💛 🌿💛 💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛
✅ امام علی علیه السلام: اگرگناه کردی به سرعت آن را با توبه نابود کن. 📙 تحف العقول ج۸۱
🍃چرا در مشکلات آه میکشیم؟ آه" از اسماء خداست ﻗَﺎﻝَ ﺃَﺑُﻮ ﻋَﺒْﺪِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ: ﺇِﻥَّ ﺁﻩ ﺍﺳْﻢٌ ﻣِﻦْ ﺃَﺳْﻤَﺎﺀِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻋَﺰَّ ﻭَ ﺟَﻞَّ ﻓَﻤَﻦْ ﻗَﺎﻝَ ﺁﻩ ﻓَﻘَﺪِ ﺍﺳْﺘَﻐَﺎﺙَ ﺑِﺎﻟﻠَّﻪِ ﺗَﺒَﺎﺭَﮎَ ﻭَ ﺗَﻌَﺎﻟَﻰ . ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : " ﺁﻩ " ﻧﺎﻣﯽ ﺍﺯ ﻧﺎﻡ ﻫﺎﯼ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ، ﻫﺮ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺁﻩ ﺑﮕﻮﯾﺪ ، ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﺒﺎﺭﮎ ﻭ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﺍﺳﺘﻐﺎﺛﻪ ﻭ ﻃﻠﺐ ﻧﯿﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﺍﻟﻬﯽ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺁﻫﯽ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﮕﺎﻫﯽ. 📚منبع: بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ جلد ‏90 ؛ صفحه 393 و معانی الخبار صفحه 354
.. اما قرار نیست از ترس تنها بودن و تنها شدن به هرکسۍپناه آورد چه بسا افرادۍکه تورو خیلۍاز خدا دور میکنن و این همون تنهایۍاصلیه. (دورشدن‌ازخدا)
enc_16563653778811416314667.mp3
6.12M
نوبت من هم میرسه تلخیامو عسل کنم بیام میون حرم و ضریحتو بغل کنم:)
محتاجیم به دعا