eitaa logo
「پـاتـوقـمـون🎙」
5.2هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
289 ویدیو
11 فایل
هٰذا‌مِن‌فَضل‌ربی که‌هرچه‌دارم‌از‌فضل‌پروردگارم‌است کپی؟ هرچه بیشتر بهتر، حلال حلالت✌️ کانال‌گرافیکیمون: ➺ @meghdad_graphic تبلیغ و تبادل نداریم! خادم‌کانال(فقط‌کار‌ضروری‌و‌نظرات): ➺ @mim_komeyl
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از گآلـریٖ حِلمـآ 🌱❣️
بسم ربِّ الشهدا رو بمن کرد و گفت: _چی بود گفتی این وسط؟عاشق کیه؟ منم باز شیطنتم گل کرد گفتم: +تووو دیگه!🤪 معلوم بود که خندشو داره کنترل میکنه گفت: _آها بعد سرکار خانم علم غیب دارن گویا؟🙄 +گویــاااا🤣 یهو از سر جاش بلند شد و وسط اتاق افتاد دنبالم جیغ میزدمو از دستش فرار میکردم یهو بابا رسید اومد تو اتاق و گفت: _چخبرتونه بابا جان صداتون تا سر کوچه میاد! همونجوری که نفس نفس میزدم نشستم رو کاناپه و گفتم: +سلام بابایی هیچی داشتیم ورزش میکردیم🤣 با صدای بابا مامان از آشپزخونه اومد بیرون: _سلام ابراهیم جان خسته نباشی +سلام سادات خانم سلامت باشی _تا شما یه آبی به دست و روت بزنی شام آماده اس رو بمن کرد و گفت: _دخترم میز شام صدات میکنه میگه بیا منو بچین☺️ +چشم😐 ... بعد از شام تصمیم گرفتم به راحیل زنگ بزنمو از دلش دربیارم ناراحتی امروزو رفتم تو اتاق درو بستم تلفنمو برداشتم که زنگ بزنم یه دفعه امیر اومد تو اتاق +تو عادت نداری در بزنی نه؟😐 _ببخشید درو بست دوباره در زد اومد تو🤣 _اجازه هس یا چی؟ +بیا تو دیگه چیکار کنم😉 اومد تو اتاق و رفت نشست رو صندلی انگار میخواست چیزی بگه بهم هی درو دیوارو نگاه میکرد: +پسند شد یا چی؟ با تعجب گفت:_چــی؟!🙄😶 +درو دیوار اتاقو میگم!داری برانداز میکنی میگم پسند شد؟🤣 خندش گرفت و گفت: _میخوام حرف بزنم باهات،کاری که نداری؟ +نه فقط میخواستم به راحیل زنگ بزنم _آها خب زنگتو بزن بعدا حرف میزنیم اومد بلند شه سریع رفتم پیشش: +بگو حرفتووو حالا بعدا به راحیل زنگ میزنم..جونم؟😍 بعد از یه مکث طولانی نفس عمیقی کشید و گفت: _راستش...نمیدونم چجوری بگم! روم نشد مستقیم به مامان بگم گفتم به تو بگم که زحمتشو بکشی!خب..من.. از اونجایی که من از هوش بالایی برخوردار هستم با ذوق گفتم: +از راحیل خوشت میاد مگه نه؟😍 تعجب کرد و هیچی نگفت باز گفتم: +آره یاااا چی؟ لبخند رضایتی زد و سرشو انداخت پایین بلند جیغ زدمو وسط اتاق بالا پایین می پریدم 🍃🍃🍃 ادامہ دارد..🍃 نویسنده: با ذکر و 🍃🍃🍃 ‼️به ما بپیوندید @atre_khodaaa •[🦋]•
هدایت شده از گآلـریٖ حِلمـآ 🌱❣️
بسم ربِّ الشهدا از جاش بلند شد و گفت: _کووووفت همه محل فهمیدن😰 با ذوق گفتم: +خب بفهمننن!داداشم میخواد دوماد بشه هاااا😍جییییغ یهو مامان هراسون اومد تو اتاقم اومد سمت منو گوشمو پیچوند +آییییی مامان گوشمو کندییی😫 _مامان و یامان!چقد آخه تو جیغ جیغویی دخترررر😡 +بمن چه خب پسرت عاشق شده ذوق مرگ شدم😝 بلخره گوشمو ول کرد😐 به امیر نگاه کرد و گفت: _آره مادر؟😍 امیر لبخندی زد و هیچی نگفت مامان: کی هس حالا این دختر خوشبخت؟ بلند داد زدم: راااااحییییل😍 امیر داشت از خجالت آب میشد از رو صندلی بلند شد مامان رفت کنارشو پیشونیشو بوسید گفت: _الهی قربونِ پسر خوش سلیقم بشم من،کی بهتر از راحیل😍همین فردا با نرگس خانوم صحبت میکنم! امیر لبخندی زد و از اتاق رفت بیرون مامان خیره شده بود به روبه روشو لبخند میزد یهو گفت: _من برم به بابات بگم😍 با کلی ذوق از اتاق زد بیرون داشتم تو رویا سیر میکردم که یادم اومد میخواستم زنگ بزنم به راحیل تلفنمو برداشتمو سریع شمارشو گرفتم: _سلاملکم زینب خانوم +سلاااام عشقم چطوری؟ _الحمدالله خوبم،تو چطوری؟ +خوبم شکر،راحیل؟خواستم بابت رفتار امروزم ازت معذرت خواهی کنم فهمیدم که به دل گرفتی😔امیرم ماجرا رو فهمید و ناراحت شد از دلش حسابی درآوردم🤣حالا مونده نوبت تووو انگار منتظر بود که سر این قضیه باهام صحبت کنه گفت: _اتفاقا میخواستم باهات صحبت کنم خودم،نباید کل کل میکردی باهاش کار درستی نیست تو محیط دانشگاه البته تو خوب جوابشو دادی ولی اون معطل بود وایسه با تو بحث کنه اون وسط! +چشششم آبجی حق با توئه نباید جوابشو میدادم ولش کن حالا بگو بخشیدی منو یا نهههه😢 _نبخشم چیکار کنم!بخشیدم تهرون مال تووو🤣 +وایی عاشق تیکه کلاماتم🤯🤭من برم دیگه راحیل کاری نداری؟ _نه فداتشم برو بسلامت،یاعلی _یاعلی ... با صدای مامان از اتاق زدم بیرون +جون دلم سادات جان؟ _یه ساعته دارم صدات میکنم نمی‌شنوی؟😒 +ببخشید😢راحیل پشت خط بود _خدا مرگم بده لووو دادی دختر؟ +نه بخدا بحث یه چیز دیگه بود خیالش راحت شد رو به بابا کرد و گفت: _خب آقا..پس موافقی شما؟ بابا لبخندی زد و گفت: +بله خانم،من حرفی ندارم باید با خانواده حاج مهدی صحبت کنی ببینی اونام راضی به این وصلت هستن یا نه امیر از اتاق اومد بیرون و گلویی صاف کرد و رفت کنار بابا نشست بابا دستشو گذاشت رو شونه ی امیر و گفت: _ان شاءالله که خیره پسرم.. امیر لبخند گرمی زد و گفت: +ان شاءالله😊 رو به مامان کردمو گفتم : +خب دیگه مامان بریم زنگ بزنیم پاشو بابا یه نگاهی به ساعت کرد و گفت: _الان دیروقت نیست؟ مامان که معلوم بود هول شده گفت: +تازه سر شبه حاجی بلند شدیم بریم سمت اتاق یه چشمک به امیر زدمو دنبال مامان رفتم تو اتاق 🍃🍃🍃 ادامہ دارد..🍃 نویسنده: با ذکر و 🍃🍃🍃 ‼️به ما بپیوندید @atre_khodaaa •[🦋]•
هدایت شده از گآلـریٖ حِلمـآ 🌱❣️
بسم ربِّ الشهدا مامان تلفن رو برداشت و شماره ی خونه ی راحیل اینارو گرفت منم گوشمو چسبوندم به تلفن _برو انور زینب زشته😒 +عه مامان بخدا هیچی نمیگم بذار گوش کنم🤭 بعد از چندتا بوق خاله نرگس گوشیو برداشت: _سلاملکم،بفرمائید؟ +سلام نرگس خانوم جوم،احوالِ شما؟ _به به سلام زهرا سادات جان،حال شما؟خوبی؟حاج آقا خوبن؟بچه های گلت چطورن؟یاد رفقای قدیم کردی خانوم! +فداتشم من همه خوبن به خوبیه شما،شرمندتم دیروقتم زنگ زدم بهت،خواب که نبودین؟ _نه خواهرجان بیداریم +خب الحمدالله،والا خواهر من همیشه بفکر شما هستم خدا میدونه،انقدم دلم تنگ شده برات که نگو!! دستمو گذاشتم جلو دهنمو آروم خندیدم مامان بازومو کَند😂🤭😶 خاله نرگس:منم دلم بدجور هواتو کرده سادات جان مامان:میگم حالا فردا هستی یه سر بیام پیشت؟جایی که نمیخوای بری؟ _نه قربونت برم،ناهار بیا سادات جان +نه نه فدای تو بشم،بعدازظهر سرزدنی میام ببینم روی ماهتو _خلاصه تارف نکن خواهر خونه خودته قدمت سر چشم +چشمت سلامت نرگس جان،پس میبینمت فردا کاری نداری؟ _نه خانم سلام برسون به همه،خداحافظت باشه +سلامت باشی خواهر،در پناه خدا! ... +آخیییییش🤯بیس دیقس داری حرف میزنی مامان؟ _تو برو جلو خندتو بگیر😠 +چشششم سادات جون،آخه خیلی باحالی بخدا😂 _برووو به خودت بخند بچه😁 پریدم مامانو محکم بغل کردمو رفتم تو اتاقم با کلی استرس و ذوق شب رو به صبح رسوندیم بعد از خوردن صبحانه قرار شد با مامان بریم خونه خاله نرگس رو به مامان کردمو گفتم: +من میرم حاضرشم پس!🙄 _تو کجا؟؟😒 +عه واااح مامان!گل مجلس منما!نیام نمیشه🙄میرم حاضرشممم دیگه _باشه،پس زود! سریع رفتم تو اتاقم،رفتم سمت کمد لباسام خب...رسیدیم به سخت ترین مرحله چی بپوشم حالا😢 یه نگاهی کردم به لباسام..آها همین خوبه! یه مانتو بلند مشکی با یه روسری کرم رنگ با گلای ریز صورتی روسریمو سرم کردم و گره زدم و آوردم جلو،فقط گردی صورتم بیرون بود☺️بلخره باید از یه جا این تغییرو شروع میکردم رفتم بیرون از اتاق: +خب..بریم من آماده ام☺️ مامان😦😍 بابا😶😍 امیر🤯😍 من😊😍 +شناختین؟🤣 امیر معلوم بود خیلی خوشحال شده منو این شکلی دیده گفت: _ماشالا بهت مث ماه شدی آبجی😍 +ماشالا به خودت شادوماااد😄 هممون خندیدیم و با مامان راه افتادیم مامان توی راه: _تابلو بازی دربیاری من میدونم و توآ زینب خانوم😒 +باشه چشم🙄 رسیدیم جلو در خونشون،تا مامان میخواست زنگ بزنه یه دفعه هادی درو باز کرد 🍃🍃🍃 ادامہ دارد..🍃 نویسنده: با ذکر و 🍃🍃🍃 ‼️به ما بپیوندید @atre_khodaaa •[🦋]•
🕰 همه بخوابند منم و در به دری 😭 فکر اینکه چه زمان کرب و بلایم ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
•| { 💫 } 🌷یاد آوری اعمال قبل از خواب🌷 حضرت رسول اکرم فرمودند هر شب پیش از خواب : 1. قرآن را ختم کنید (=٣ بار سوره توحید) 2. پیامبران را شفیع خود گردانید (=۱ بار: اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم، اللهم صل علی جمیع الانبیاء و المرسلین) 3. مومنین را از خود راضی کنید (=۱بار: اللهم اغفر للمومنین و المومنات) 4. یک حج و یک عمره به جا آورید ( ۱ بار: سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر) 5. اقامه هزار ركعت نماز (=٣ بار: «یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ» ) آیا حیف نیست هرشب به این سادگی از چنین خیر پربرکتی محروم شویم ؟ ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
استادم گفت : وابسته خدا بشید گفتم : چجوری؟ گفت : چجوری وابسته یه نفر میشي؟ گفتم : وقتی زیاد باهاش حرف میزنم زیاد میرم‌ ، میام تو یه جمله گفت : [ رفت و آمدتو با زیاد کن ](:🎈 ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
|• 🌱 من و خمارِ من بـاغِ مـن و بهـارِ من و قرارِ من بی تو به نمی‌شـود... 👤 🍃 ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
🤩 ❣️اي‌ جوانان‌، اي‌ حزب‌اللهي‌ها، اي‌ كساني‌ كه‌ بيشترين‌ زحمات‌ را براي‌ اسلام‌ و انقلاب‌كشيده‌ايد، مواظب‌ شيطانهاي‌ دروني‌ و بيروني‌ باشيد. ‼️مبادا هدف‌ را خداي‌ ناكرده‌ گم‌ كنيد. هدف‌، بالاتر از اين‌ حرفهاست‌،‼️ اين‌ هواهاي‌ نفساني‌ را دور بريزيد و سعي‌ كنيد در اعمال‌ و رفتار و كردارتان‌ اخلاص‌ خدايي‌ پيدا كنيد، شجاع‌ و قوي‌ دل‌، پشتيبان‌ ولايت‌ فقيه‌ 💚و ياران‌ باوفاي‌ او باشيد و ‼️بدانيد روزي‌ در مورد يك‌يك‌ حرفها و كارهايتان‌ بازخواست‌ خواهيد شد.🍃 •| 🌹 ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
🕰 جہاݩ را زیر رو ڪرده اسٺ گیسوۍ پریشانٺ ☔️ از ایݩ عالم چہ میخواهے همہ عالم بہ قربانت؟!.. [🤩✨] ッ ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
🕰 بر من ببخش گاه چنان دوسٺ دارمٺ ڪز ٻاد مےبرم ڪہ مرا برده‌اے زِ ٻاد 👤🍃 ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
•|{🌱} •|{🌱} •|{😍} ❣اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya