🔰ادامه #پاسخ 👇👇👇
❕به علاوه سرما و گرماى خارج به آسانى به #جنين منتقل نمى شود؛ زيرا ناچار است از آن كيسه مملو از آب بگذرد و طبعاً تعديل مى شود و به جنين مى رسد، و گرنه ممكن بود با يك حمام گرفتن مادر با آب سرد يا گرم، وضع جنين به كلى مختل شود.
👌با توجه به اين امور است كه #مفهوم «قَرارٍ مَكينٍ» (جايگاه مطمئن و آرام) بر ما كاملًا آشكار مى گردد. نه تنها جنين جايگاه امن و مناسبى در رحم دارد؛ بلكه اين امنيت و ايمنى در مراحل تولد نيز ادامه دارد. به گفته بعضى از مفسران آن ماده سيال مخصوصى كه جنين در آن شناور است، به هنگام تولد، سبب توسعه دهانه رحم و #حتى ضد عفونى كردن مجراى عبور جنين مىشود تا به راحتى و در نهايت امنيت از مجرايى كه معمولًا آلوده به انواع ميكربها است بگذرد و سالم به دنيا آيد.
📚تفسیر پیام قرآن ج8 ص 182
❕اين نكته نيز شايان اهميت است، كه قرآن مجيد هنگامى كه سلسله مراحل تكاملى جنين را در آيه 12 و 13 و 14 سوره مؤمنون بازگو مى كند، اينچنين مى فرمايد ؛ « وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِي قَرارٍ مَكِين ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ: «ما انسان را از عصاره اى از گل آفريديم.سپس آن را نطفه اى در قرارگاه مطمئن (رحم) قرار داديم. سپس نطفه را به صورت علقه (خون بسته)، و علقه را به صورت مضغه (چيزى شبيه گوشت جويده شده)، و مضغه را به صورت استخوانهايى درآورديم؛ و بر استخوانها گوشت پوشانديم؛ سپس آن را آفرينش تازه اى بخشيديم؛ پس #بزرگ و پر بركت است خدايى كه بهترين آفرينندگان است!»
👌«عَلَقَة» از مادّه «عَلَق» (بر وزن شفق) در اصل به معنى علاقه و ارتباط به چيزى است؛ و لذا «عَلَقْ» به معنى خون بسته و زالو نيز آمده است؛ و «علقه» كه يكى از مراحل تكوّن جنين در #رحم مادر است از اين رو علقه ناميده شده كه شبيه قطعه خون منعقد شده است.
📚مفردات راغب
👌«مُضْغَة» از مادّه «مَضْغ» به معنى جويدن غذا است؛ و به معنى قطعه اى از گوشت است به اندازه اى كه انسان يكبار مى جود، به شرط اينكه هنوز پخته نشده باشد. اطلاق اين واژه بر يكى از مراحل جنين كه بعد از حالت «علقه» است به خاطر شباهتى است كه با چنين #گوشتى دارد. در اين هنگام جنين به صورت قطعه گوشت سرخ رنگى درمى آيد كه در آن رگهاى فراوان سبز رنگى است.
👌نخست به آفرينش انسان از عصاره گِل، و سپس از نطفه اى كه در قرارگاه مطمئن رحم جاى مى گيرد اشاره مى كند؛ و بعد از ذكر اين دو مرحله، به ذكر پنج مرحله ديگر كه مجموعاً هفت مرحله را تشكيل مى دهد؛ مى پردازد:
1- مرحله «علقه» كه نطفه تبديل به #خون بسته اى مى شود كه عروق فراوان در آن وجود دارد.2- مرحله «مضغه» كه اين خون لخته شده به شكل قطعه گوشتى در مى آيد.3- مرحله «عظام» كه سلّولهاى گوشتى همگى تبديل به سلّولهاى استخوانى مى شود.4- مرحله پوشش استخوانها با گوشت فرا مى رسد كه عضلات سرتاسر استخوانها را فرا مى گيرد .5- در اينجا لحن قرآن عوض مىشود و خبر از تحوّل و آفرينش مهم و جديدى درباره جنين مى دهد؛ و به صورت يك تعبير سر بسته و اسرارآميز مى گويد: «سپس آفرينش تازه اى به آن داديم»
❕جالب اين است كه علم جنين شناسى، امروز ثابت كرده كه وقتى جنين مرحله علقه و مضغه را پشت سر گذاشت، تمام #سلولهاى آن تبديل به سلولهاى استخوانى مى شود؛ و بعد از آن تدريجاً عضلات و گوشت روى آن را مى پوشاند اين معنا با فيلمبردارىهاى دقيق و پر هزينه اى كه از تمام مراحل جنين به عمل آمده، نيز به اثبات رسيده است- و اين دقيقاً همان چيزى است كه در آيه فوق آمده كه مى فرمايد: «مضغه را به صورت استخوانهايى درآورديم؛ و بر استخوانها گوشت پوشانديم» و اين يكى از معجزات علمى قرآن مجيد است؛ چرا كه در آن روز چيزى به نام علم تشريح جنين وجود نداشت؛ مخصوصاً در محيط جزيره عربستان كه از ساده ترين مسائل علمى نيز خبرى نبود.
👌#ادامه 👇👇👇
👌#ادامه 👇👇👇
❕مرحله آخری که قرآن به آن #اشاره می کند همان مرحله اى است كه جنين وارد مرحله حيات انسانى مى شود، حس و حركت پيدا مى كند، و به جنبش در مى آ يد كه در روايات اسلامى از آن تعبير به مرحله" نفخ روح" (دميدن روح در كالبد) شده است.
👌اينجا است كه انسان با يك جهش بزرگ زندگى #نباتى و گياهى را پشت سر گذاشته و گام به جهان حيوانات و از آن برتر به جهان انسانها مى گذارد،درست است كه جنين از همان لحظه اول موجودى است زنده، ولى تا مدّتى در شكم مادر هيچ حسّ و حركتى ندارد؛ و در حقيقت بيشتر شبيه به يك گياه است تا حيوان يا انسان ولى بعد از گذشتن چند ماه روح انسانى در او زنده مىشود، و به همين دليل در روايات #اسلامى آمده است كه جنين قبل از آنكه به اين مرحله برسد هرگز ديه كامل ندارد. اما وقتى به اين مرحله رسيد ديه آن ديه كامل يك انسان خواهد بود.
📚تفسیر #نمونه ج14 ص201
#پرسمان_اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#طول_آدم_علیه_السلام
🤔#پرسش
❔محمد میگوید قد آدم ٣۰ متر بوده!!!
◾️|۶٢٢٧|-[حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ جَعْفَرٍ، .... عَنِ النَّبِيِّ قَالَ: "خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ عَلَى صُورَتِهِ، طُولُهُ سِتُّونَ ذِرَاعًا"...]-{پیامبر گفت: خداوند، آدم را آفرید که قامتش، شصت ذراع(٣۰ متر) بود.}-| صحیح مسلم و مسند امام صادق |
◼️این سخن محمد در حالى است که بلندقدترین دایناسور در طول تاریخ یعنی Sauroposeidon ارتفاعی معادل با ۱٨ متر داشته است و این یعنی آدم از این دایناسور غول پیکر ۱٢ متر بلند تر بوده ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌 در نقل های متعدد اهل سنت ، طول قامت آدم علیه السلام شصت ذراع معادل سی متر دانسته شده است .
❕ابوهریره به نقل از پیامبر گرامی می آورد؛
« طول آدم شصت ذراع بوده است »
📚مسند احمد ج 16 ص 532
❕این مضمون به نقل از منابع اهل سنت در بحار الانوار هم آمده است و علامه مجلسی تصریح کرده است که این نقل از اهل سنت است ؛
📚بحار الانوار ج 11 ص 115
❕روشن است روایاتی که در منابع اهل سنت آمده است ، برای ما به خودی خود حجت نیست ، خصوصا در جایی که راوی روایت ابوهریره است ، کسی که امام صادق علیه السلام در وصف او فرمود ؛
« سه تن بودند که پیوسته بر پیامبر دروغ می بستند که آنان ابوهریره و انس بن مالک و یک زن بودند »
📚الخصال ج1 ص190
❕ظاهرا ابوهریره مطلب مذکور را از اهل کتاب گرفته بود ، زیرا مضمون سخن او را یهود نقل می کند ، مثلا نقل می کنند ؛
« عوج بن عنق، نوه ى دخترى حضرت آدم و طول او سه هزار و سيصد و سى و سه ذراع بوده است. اين مرد، كافر و زنازاده بوده، در زمان حضرت نوح از سوار شدن بر كشتى امتناع ورزيده، ولى از طوفان و سيل نجات يافته است. غذاى روزانه ى او دو هزار گاو نر يا همان اندازه از پرندگان بوده و تقريبا هزار صاع آب مى نوشيده است. وى تا زمان حضرت موسى زنده بوده است و در آن زمان، در حالى كه با كوهى عظيم كه آن را از جا كنده بوده و بر روى سر خود حمل مى كرده تا با لشكر موسى به نبرد بپردازد، كشته شده است. نحوه ى مردن وى اينگونه بوده است خداوند، مورچه اى را بر روى كوه قرار داد؛ مورچه با دندانهاى خود كوه را سوراخ كرد تا به سر عوج رسيد. كوه سوراخ شده، مانند طوقى دور گردن عوج افتاد. موسى كه اندازه ى قامتش ده ذراع بود و عصايش نيز به ده ذراع مى رسيد، تا ده ذراع نيز به هوا پريد و با عصاى خود، محكم به زانوان عوج كوبيد و همان، باعث مرگ او شد »
📚 الإسرائيليّات و أثرها في كتب التفسير، ص 374، به نقل از تلمود، ص 35 و 36
❕ابوهریره با کعب الاحبار یهودی بسیار در ارتباط بود و آنچه را که از او فرا می گرفت با عنوان روایت از پیامبر برای مردم روایت می کرد .
👌عالمان علم رجال اهل سنت در بحث «روايت صحابه از تابعين» يا «روايت أكابر از أصاغر» يادآور شده اند كه ابو هريره ، معاويه، انس و ديگران، از كعب الأحبار يهودى كه با نيرنگ، تظاهر به اسلام مى كرد ولى در دل خود بر آيين يهودى خويش باقى بود، روايت نقل كرده اند. به نظر مى آيد ابو هريرة بيش از ديگر صحابه، فريفته ى كعب الأحبار شده و به وى اعتماد نموده و از او و برادرانش بيش از ديگران روايت كرده است. با بررسى روشن مى شود كه كعب الأحبار سعى نموده است با زيركى، بر ساده لوحى ابو هريره سيطره يافته، دين اسلام را از انديشه هاى خرافى و موهوم پر سازد. وى براى رسيدن به اين هدف، از روشهاى شگفت آورى بهره جسته است.
📚اضواء علی السنه المحمدیه ص 207
👌کعب الأحبار درباره ابو هريره مى گويد ؛
« من كسى را نديدم كه تورات را نخوانده باشد، ولى به محتواى تورات از ابوهريره آگاهتر باشد.»
📚همان مدرک
👌در صحيحين از ابو هريره چنين نقل شده است ؛ « خداوند آدم را بر صورت خودش آفريد ، طولش شصت ذراع بوده است »
📚صحیح بخاری ج 10 ص 49
❕ اين معنا در تورات، سفر پيدايش، آمده است ؛
📚تورات سفر پیدایش ، باب اول آیه 27
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕در نقلی از روایات شیعه نیز آمده است که طول قامت آدم علیه السلام هفتاد ذراع بوده است ، یعنی حدود سی و پنج متر .
❕شیخ کلینی از مقاتل بن سليمان نقل می کند که ؛
« از امام صادق پرسيدم طول قد آدم هنگامى كه به زمين فرود شد چه اندازه بود ... فرمود ؛
« در كتاب على بن ابى طالب يافتيم كه خدا عز و جل چون آدم و همسرش حوا را به زمين فرود آورد دو پاى آدم روى گردنه كوه صفا بود و سرش زير افق آسمان و به خدا از آزار گرماى آفتاب كه به او ميرسيد شكايت كرد، خدا عز و جل بسوى جبرئيل وحى كرد كه آدم از اينكه گرمى آفتاب به او ميرسد و اثر ميكند شكايت دارد و جبرئيل او را درهم فشرد و طول قد او را هفتاد ذراع بذراع خودش ساخت...»
📚الکافی ج 8 ص 233
👌 راوی روایت مقاتل بن سلیمان است که بتری و سنی مذهب بوده که در مورد او گفته اند در روایت دروغ و جعل وارد می کرده است ؛
📚مستدرکات رجال الحدیث ج 7 ص 485
❕بنابراین هیچ بعید نیست که راوی مذکور مطلب را از ابوهریره فرا گرفته باشد و به دروغ به امام صادق علیه السلام نسبت داده باشد .
👌اگر هم بخواهیم روایت مذکور در کافی را قبول کنیم باید در توضیح آن چنین بگوییم ؛
1⃣طبق بیان علامه مجلسی « مقصود از هفتاد، 70 گام يا 70 وجب باشد و قدم و وجب را در كلام نياورده براى شهرت اندازه گيرى قامت با قدم كه قرينه مقام می تواند باشد چنانچه اگر بگويند طول قامت انسان هفت است بذهن پيش آيد كه مقصود هفت قدم است و مقصود اينست كه طول قامتش 70 قدم معمولى شد و آن برابر اندازه ذراع او بود پيش از اين تغيير و فائده ذكر ذراع اشاره به اندازه طول او است پيش از اين تغيير قامت »
📚مراه العقول ج 26 ص 172
2⃣ضمیر در « ذراعا بذراعه » به « ملک » بازگشت کند ، یعنی فرشته وقتی به جسم در آمده بود ، طول آدم را هفتاد ذراع به ذراع خودش قرار داد ، و ذراع او به اندازه یک وجب و یک قدم بوده که در مجموع طول آدم علیه السلام هفتاد وجب و قدم بوده است ، چنان که در نقل دیگری پس از بیان طول آدم علیه السلام آمده است « ذراعا بذراع الملک » ، یعنی ذراع به کار رفته ، در طول آدم به اندازه ذراع ملک بوده است »
📚تفسیر ابن کثیر ج 4 ص 314
👌به هر حال با توجه به آنکه قرآن می گوید آدم بر بهترین شکل و نظام آفریده شده است «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ » ( تین 4 )و خداوند به او و فرزندانش کرامت و عظمت بخشیده است « وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ » (اسراء آيه 70) و بعد از اتمام خلقتش خداوند خود را ستوده و مى فرمايد ؛ « فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ » « پس بزرگ و پر بركت است خدايى كه بهترين خلق كنندگان است » ( مومنون 14) نمی توانیم قد سی یا سی و پنج متری آدم را قبول کنیم ، خصوصا آنکه در روایتی امام باقر علیه السلام فرمود ؛
« خداوند صورت آدم را برگزید و بر سایر صورتهای مختلفه برتری داد »
📚الکافی ج 1 ص 134
❕بنابراین حضرت آدم دارای بهترین و معتدل ترین صورت و شکل و شمائل بوده است نه صورتی سی متری یا سی و پنج متری که از حد اعتدال و زیبایی خارج است و روایات مذکور به احتمال زیاد ساختگی اهل سنت و ابوهریره است
#پرسمان_اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#افسردگی_علی_علیه_السلام
🤔#پرسش
❔شرحی بر افسردگی شدید على بن ابی طالب و نفرت وی از انسان بودن:
◾️[دیوان امیرالمومنین·ص۴٨٨]-|۱٨۴۱|:{ليت امي لم تلدني * ليتني کنت صبيا * لیتنی کنت حشیشا * أکلتني الْبُهْمُ نِيّا} #ترجمه: |۱٨۴۱|: ای کاش مادرم مرا نمیزاد، ای کاش کودکی بودم، ای کاش حشیشی(گياه) بودم که حیوانات مرا میخوردند
◼️اسلام با ترساندن پیروانش از زندگی، مرگ و انسان بودن آنان را چنان افسرده میکند که حتی علی بن ابیطالب مایل بود حشیشی باشد که بزی وی را بخورد یا اصلا از مادر زاده نمیشد و همین افسردگی منشاء هزاران جنایت دیگر مسلمین در طول تاریخ گردیده است ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌اسلام پیروان خود را دعوت به امید و حیات و زندگی و شادی می کند ، نه افسردگی و تنفر از زندگی و انسان بودن .
❕«آرزو» و «اميد» به زندگی نقش بسيار مهمّى در حركت چرخهاى زندگى و پيشرفت در جنبه هاى مادّى و معنوى بشر دارد. اگر اميد و آرزو در دل «مادر» نباشد هرگز فرزندش را شير نمى دهد و انواع زحمتها و ناراحتى ها را براى پرورش او تحمّل نمى نمايد، همان گونه كه در حديث معروف نبوى آمده است ؛
«اميد و آرزو، رحمت براى امّت من است و اگر اميد و آرزو نبود هيچ مادرى فرزندش را شير نمى داد و هيچ باغبانى نهالى نمى كاشت».
📚بحار الانوار ج 74 ص 173
❕ در حديثى از حضرت مسيح عليه السلام مى خوانيم ؛
«در جايى نشسته بود و پيرمردى را مشاهده كرد كه با كمك بيل به شكافتن زمين مشغول است (و تلاش گرم و مستمرّى براى كار كشاوزى دارد) حضرت مسيح عليه السلام به پيشگاه خدا عرضه داشت ؛ «خداوندا اميد و آرزو را از او برگير!» ناگهان پيرمرد بيل را به كنارى انداخت و روى زمين دراز كشيد و خوابيد، كمى بعد حضرت مسيح عليه السلام عرضه داشت: «بارالها! اميد و آرزو را به او بازگردان!» ناگهان مشاهده كرد كه پيرمرد برخاست و دوباره مشغول فعّاليّت و كار شد! حضرت مسيح عليه السلام از او سؤال كرد كه من دو حال مختلف از تو ديدم، يك بار بيل را به كنار افكندى و روى زمين خوابيدى، امّا در مرحله دوم ناگهان برخاستى و مشغول كار شدى؟! پيرمرد در جواب گفت: «در مرتبه اوّل فكر كردم من پير و ناتوانم و آفتاب لب بامم، امروز بميرم يا فردا خدا مى داند، چرا اين همه به خود زحمت دهم و اين همه تلاش كنم؟ بيل را به كنار انداختم و بر زمين خوابيدم!ولى چيزى نگذشت كه اين فكر به خاطرم خطور كرد از كجا معلوم كه من سالهاى زيادى زنده نمانم؟ افرادى مثل من بودند و سالها عمر كردند، انسان تا زنده است زندگى آبرومند مىخواهد و بايد براى خود و خانواده اش تلاش كند، برخاستم و بيل را گرفتم و مشغول كار شدم».
📚بحار الانوار ج 14 ص 329 ( با کمی توضیح )
❕بنابراین امید و آرزو از مهمترین چیزهایی است که اسلام پیروان خود را به داشتن آن توصیه می کند و به تعبیر پیامبر گرامی چنین امید و آرزویی رحمت برای امت می باشد ، لذا می بینیم امام زين العابدين عليه السلام چنین دعا می کرد ؛
« بار خدايا! اى پروردگار جهانيان! ... از تو مناسبترين آرزو را خواهانم. »
📚بحار الانوار ج 94 ص 155
❕و علی علیه السلام فرمود ؛
« آرزو رفیقی همدم است »
📚میزان الحکمه ج 1 ص 204
👌روشن می شود که اسلام پیروان خود را دعوت به امید و آرزوهای معقول و دست یافتنی می کند و آنان را بر ادامه حیات و زندگی و دوست داشتن زندگی دعوت می کند و از تمنای موت و مرگ نهی می کند چنان که در نقلی آمده است پيامبر خدا چون در بيمارىِ عباس به عيادتش رفت و ديد او مى نالد و آرزوى مرگ مى كند فرمود ؛
« اى عباس! اى عموى رسول خدا! آرزوى مرگ مكن. اگر نيكوكار باشى، بر نيكى هايت مى افزايى و اين براى تو بهتر است و اگر بدكار باشى و مرگت به تأخير افتد، از بدى هايت دست برمى دارى و اين براى تو بهتر است؛ هيچگاه تمنّاى مرگ نكن. »
📚الترغیب و الترهیب ج 4 ص 256
👌و فرمود ؛
« تمنّاى مرگ نكنيد؛ چون با مرگ رشته عمل قطع مى شود و انسان باز نمى گردد تا بدى هايش را جبران [و خدا را راضى] كند. »
📚میزان الحکمه ج 11 ص 122
👌 و فرمود ؛
« تمنّاى مرگ نكنيد؛ زيرا هول و هراس قيامت سخت است و اين از خوشبختى است كه عمر بنده طولانى شود و خداوند توبه روزيش فرمايد.»
📚همان منبع
❕لذا به ما امر کرده اند که یکی از دعاهای همیشگی شما ، دعا برای طول عمر باشد ، چنان که علی علیه السلام فرمود ؛
«تو مى توانى از خزاين رحمت خداوند چيزهايى را بخواهى كه جز او كسى قادر به اعطاى آن نيست؛ مانند فزونى عمر، سلامتى تن و وسعت روزى»
📚نهج البلاغه نامه 33
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕همینطور اسلام پیروان خود را دعوت به خوشی شادی می کند ، نه ناراحتی و افسردگی ، چنان که امام باقر عليه السلام فرمود ؛
« خداوند عزّوجلّ كسى را كه در ميان جمعى شوخى و بذله گويى كند دوست دارد، به شرط آن كه ناسزاگويى نباشد. »
📚الکافی ج 2 ص 663
❕ امام صادق عليه السلام به يونس شيبانى فرمود ؛
« با يكديگر شوخى هم مى كنيد؟ عرض كردم: كم. فرمود: اينگونه نكنيد؛ زيرا شوخى از خوشخويى است و تو بدان وسيله برادرت را شاد مى سازى. رسول خدا براى اين كه كسى را شاد كند، با او شوخى مى كرد. »
📚الکافی ج 2 ص 663
👌معمّر بن خلّاد می گوید از حضرت ابوالحسن (امام كاظم) عليه السلام پرسيدم و گفتم: فردى با عدّه اى مىنشيند و با هم مى گويند و شوخى مى كنند و مى خندند، فرمود: اگر چيزى نباشد اشكالى ندارد به گمانم مقصود حضرت [از: اگر چيزى نباشد] ناسزاگويى بود ، سپس فرمود ؛
« باديه نشينى بود كه نزد رسول خدا مى آمد و براى آن حضرت هديه مى آورد و همان جا مى گفت: پول هديه ما را بده و رسول خدا مى خنديد. آن حضرت هرگاه اندوهگين مى شد، مى فرمود: آن باديه نشين چه مى كند؟ كاش نزد ما مى آمد »
📚وسائل الشیعه ج 12 ص 112
❕نتیجه آنکه بر خلاف ادعای شبهه افکن ، اسلام پیروان خود را دعوت به امید و آرزو و حیات و زندگی و شادی و خوشی می کند ، نه افسردکی و وحشت از حیات و زندگی و آنچه که از دیوان منسوب به علی علیه السلام هم مورد استناد معاند قرار گرفت ، از سه جهت با اشکال مواجه است ؛
1⃣بر خلاف آموزه های اسلام و روایات مسلم اهل بیت علیهم السلام است که در بالا توضیح آن گذشت .
2⃣انتساب تمام اشعار کتاب دیوان به علی علیه السلام قطعی نیست ، چنان که علامه مجلسی می گوید ؛ « حکم به صحت جمیع آنچه در آن کتاب آمده است مشکل است »
📚بحار الانوار ج 1 ص 42
3⃣فراز مذکور از دیوان هم بدون هیچ گونه سلسله سندی نقل شده است و به اصطلاح مرسل و بدون سند است که روشن است چنین نقلی قابل استناد نمی باشد .
#پرسمان_اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#شرایط_قاضی
🤔#پرسش
❔می گویید انقلاب ما اسلامی است ❕مگر نه این است که در قاضی اجتهاد و عدالت و مرد بودن شرط است ❕چرا امروزه این امور رعایت نمی شود ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌حكومت و حاكميّت بنابر اصل مسلّم توحيد افعالى به خداوند باز مى گردد، حقّ داورى نيز از آن كسانى است كه او اجازه فرموده است.
❕توحيد افعالى مى گويد ؛ همه كارها به سوى خدا باز مى گردد؛ و توحيد خالقيّت مى گويد همه چيز در اين عالم از او نشأت مى گيرد؛ و توحيد حاكميّت كه از شاخه هاى توحيد خالقيّت است مى گويد حكومت مخصوص پروردگار است، و همين امر سبب مى شود كه در قلمرو حكومت خدا داورى و قضاء نيز از آن او باشد؛ و از آن كسانى كه او داورى آنها را مجاز شمرده است.
❕از سوى ديگر توحيد اطاعت مى گويد: تنها فرمان خدا، و فرمان كسانى كه فرمانشان به فرمان خدا باز مى گردد، مقبول و مطاع است؛ بنابراين در احكام قضائى نيز حكم و فرمانى قابل قبول است كه به اذن پروردگار باشد.
📚پیام قرآن ج 10 ص 147
👌کسانی که به اذن خداوند حق قضاوت دارند ، پیامبر و امام و مجتهد آگاه به حلال و حرام امامان می باشد .
❕علی علیه السلام خطاب به شریح که به امر قضاوت می پرداخت فرمود ؛
«اى شريح ، جايى نشسته اى كه در آنجا كسى نمى نشيند جز پيامبر، يا وصىّ پيامبر، يا شقىّ دور از سعادت»
📚الکافی ج 7 ص 406
❕امام صادق عليه السلام فرمود ؛
« از داورى كردن بپرهيزيد؛ زيرا [منصب] داورى در حقيقت از آنِ امامى است كه در قضاوت دانا باشد و در ميان مسلمانان به عدالت حكم كند؛ از آنِ پيغمبرى يا وصىّ پيغمبرى »
📚الکافی ج 7 ص 406
👌و خطاب به ابو خدیجه فرمود ؛
« مبادا هر گاه ميان شما مرافعه اى پيش آمد يا درباره چيزى از قرض و طلب ميانتان اختلافى شد، كار داورى را به نزد يكى از اين فاسقان ببريد. [بلكه] از ميان خود مردى را كه با حلال و حرام ما آشناست داور قرار دهيد؛ زيرا من او را داور قرار داده ام. زنهار كه براى رفع دعواى خود به سلطان ستمگر مراجعه كنيد.»
📚تهذیب ج 6 ص 303
❕و فرمود ؛
« مبادا فردى از شما (شيعيان) از ديگرى نزد سلطان ستمگر شكايت كند. بلكه ببينيد چه كسى از خود شما با احكام و داوري هاى ما آشناست همو را ميان خود داور قرار دهيد؛ زيرا كه من او را قاضى شما قرار داده ام. پس براى داورى ميان خود، نزد او رويد.»
📚الفقیه ج 3 ص 2
❕بنابراین تنها پیامبر و امام و مجتهد عالم به حلال و حرام هستند که حق قضاوت کردن دارند ، مجتهدی که عدالت داشته باشد و اهل انجام گناهان کبیره و اصرار بر گناهان صغیره نباشد ، عدالتی که در روایات فراوانی به عنوان شرط اساسی برای قاضی لحاظ شده است ؛
📚وسائل الشیعه ج 27 ص 11 باب 1
❕و همینطور قاضی باید مرد باشد و زنان حق قضاوت کردن ندارند ، در گذشته در این رابطه مفصلا بحث کرده ایم ؛
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/6093
🔸مرحوم امام خمینی می آورد ؛
« شرايط قاضى عبارتند از ، بلوغ و عقل و ايمان و عدالت و اجتهاد مطلق و مرد بودن و طهارت مولد (حلال زاده بودن) و اعلميّت نسبت به كسانى كه در شهر يا نزديك آن هستند بنابر احوط (وجوبى). و احوط (وجوبى) آن است كه داراى حافظه باشد كه فراموشى غالباً او را نگيرد، بلكه اگر فراموشى او طورى باشد كه سلب اطمينان از او بشود، اقوى جايز نبودن قضاوت او است »
📚ترجمه تحریر الوسیله ج 2 ص 434
❕امام على عليه السلام در فرمان استاندارى مصر به مالك اشتر نوشت ؛
« براى داورى ميان مردم، بهترين و برترين فردى را كه به نظرت مى رسد از ميان رعيت انتخاب كن؛ كسى كه كارها بر او تنگ نيايد [و از حل اختلافات در نماند] و [ستيزه گرى] طرفين دعوا او را به لجاجت و پافشارى در رأى خويش وا ندارد ، در لغزش فرو نرود و هر گاه حقيقت را شناخت [و به حكم نادرست خود پى برد]، از بازگشت به حق خوددارى نكند و خويشتن را در پرتگاه طمع ننشاند و به فهم سطحى قضايا بسنده نكند و دنبال فهم عميق و دقيق آنها باشد. در موارد شبهه ناك بيش از همه درنگ و احتياط كند و بيش از همه دنبال دليل و برهان باشد و از مراجعه داد خواهان كمتر به ستوه آيد و در كشف حقيقت دعاوى، از همه شكيباتر باشد و چون حقيقت روشن شد [در صدور حكم]، از هر كس ديگر بيشتر قاطعيت نشان دهد. كسى باشد كه مدح و ستايش، او را فريفته و خودبين نسازد و تشويق و تحريك، او را به سويى متمايل نسازد و البته چنين كسانى اندك شمارند. آن گاه، خودت به كار قضاوت او بسيار رسيدگى كن.»
📚نهج البلاغه نامه 53
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
👌متاسفانه امروزه می بینیم که این شرایط در قضات رعایت نمی شود ، کسانی منصب قضاوت را گرفته اند که مجتهد نبوده و آگاه به حلال و حرام اهل بیت علیهم السلام نیستند و بدون داشتن عدالت لازم در این منصب گماشته شده اند ، اینان گویا این روایت امام صادق علیه السلام را ندیده اند که فرمود ؛
« «قاضيان چهار گروهند ، كسى كه به ظلم داورى مى كند در حالى كه آگاه است، او در دوزخ است؛ و كسى كه به ظلم قضاوت مى كند و نا آگاه است، او هم در دوزخ است؛ و كسى كه به حق قضاوت مى كند در حالى كه نا آگاه است او هم در دوزخ است؛ و كسى كه به حق قضاوت مى كند در حالى كه مى داند (تنها) او در بهشت است»
📚الکافی ج 7 ص 407
❕در نقل دیگر پیامبر گرامی در مورد قاضیان دادگر و جامع الشرایط فرمود ؛
« در روز قيامت قاضى دادگر را مى آورند و چنان حساب سختى از او مى كشند كه آرزو مى كند كاش هرگز حتى درباره يك خرما ميان دو نفر داورى نكرده بود.»
📚میزان الحکمه ج 9 ص 477
❕امام صادق عليه السلام فرمود ؛
« رسول خدا نهى فرمود از اين كه كسى داوطلب امارت و داورى ميان مردم شود و فرمود: هر كه خواهان امارت شود، خداوند در كار امارت ياريش نكند و او را با همان كار واگذارد و هر كس بدون آن كه خواهان امارت شود اين منصب به او واگذار گردد، در كار آن يارى شود.»
📚دعائم الاسلام ج 2 ص 527
❕در جایی که قاضی مجتهد و عادل اگر نیازی احساس نشده ، نباید پیش قدم قضاوت شود و حسابرسی سختی در انتظارش است ، حال و روز افرادی که بدون داشتن علم و اجتهاد و عدالت تن به منصب قضاء می دهند و برای بهره مندی از منافع و مزایای قضاوت ،پیش قدم و داوطلب قضاء می شود ، روشن می گردد.
👌بنابراین آنچه امروزه مشاهده می کنیم که کسانی منصب قضاء را به دست گرفته اند که آگاهی تفصیلی نسبت به حلال و حرام اهل بیت علیهم السلام ندارند و از عدالت لازم هم برخوردار نیستند و حتی گاها زنان عهده دار این منصب شده اند ، به هیچ عنوان قابل قبول نیست .
❕استدلال می کنند که چون قاضی مجتهد جامع الشرایط در زمان کنونی به تعداد لازم نیست ، راهی جز تن دادن به قضاوت افراد فاقد برخی از شرایط ( چون علم و اجتهاد ) نیست ، و آنان می توانند به اذن مجتهد جامع الشرایط ( رییس قوه قضائیه ) به امر قضاوت بپردازنند .
👌به نظر ما ، حوزه های علمیه موظف هستند که مجتهدین مورد نیاز دادگاهها را تربیت کرده و برای رسیدگی به دعاوی و اختلافات مردم ، تحویل دستگاه قضایی دهد .
❕حوزه برای رسیدن به این هدف باید در روش آموزشی خود تحولی بزرگ ایجاد کند . همانطور که دانشگاه بعد از گذشت حدود هشت سال ، متخصصین زبر دست در رشته های مختلف پزشکی مثلا تربیت می کند ، حوزه هم در طی همین مدت مجتهد آگاه به حلال و حرام تربیت کند و در کتب درسی خود بازنگری کرده و سعی کند مطالب زائد را از مواد درسی بزداید و مطالب اصلی و اساسی را به زبان ساده و روان به طلاب آموزش دهد ، چنان که آیت الله مکارم شیرازی مینویسد ؛
پرداختن به این امور( زوائد و قیل و قال های بی رویه علم اصول) بخش عمده ای از بهترین ایّام جوانی طلبه ها را از بین می برد و نشاط علمی و قوای فکری آن ها را می سوزاند! و مانع از پرداختن به امور مهم تر و نافع تر می گردد! این مشکل تبدیل به بلای خانمان سوزی برای علم و اهل عمل گردید! از خدای متعال عاجزانه درخواست داریم گروهی را با اراده های قوی برای درست کردن این امر و تهذیب علوم دینی و هدایت طالبان علم به راه راست برانگیزد.
📚قواعد الفقهیة ج 1 ص 16- 14
👌درس های خارج حوزه هم باید کاربردی تر شود و از استاد محوری ، تبدیل به شاگرد محوری شود و طلاب جهت رسیدن به اجتهاد غور در قرآن و روایات شوند و نظام پژوهش محور ، جای استاد محوری را در درس های خارج بگیرد و از پرداختن به مطالب زائد علم اصول پرهیز شود و تنها به مطالب اساسی و کاربردی در این علم بسنده شود و ...
❕اگر چه جای طرح این مباحث در حوزه ها است نه در فضاهای مجازی ، اما غرض آن بود که یاد آور شویم حوزه موظف است که مجتهدین آگاه به حلال و حرام را در مدت زمان معقول تحصیلی نه زمانی طولانی و فرسایشی ، با روش های نو آموزشی و پژوهشی تربیت کند تا نیاز دادگاهها به قضات جامع الشرایط را برطرف کند و دیگر نیاز نباشد که از افرادی در این منصب استفاده شوند که دارای اندک شرایط معتبر در قضاوت نیستند .
#پرسمان_اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#بعثت_عمومی_پیامبران
🤔#پرسش
❔خاورمیانه منطقه ای پیغمبر خیز و بدبختی خیز ،
گویی آفتابِ تیز ، مغزها را تکان داده است.
ﻣﻦ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﻢ ، ﻧﻮﺡ اینجا ، ﻣﻮﺳﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ ، ﻋﯿﺴﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ ، ﻣﺤﻤﺪ اﯾﻨﺠﺎ ، ﯾﻮﺳﻒ ﻭ ﯾﻮﻧﺲ ﻭ ﻟﻮﻁ ﻭ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﻭ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻭ ... ﻫﻢ ﺍﯾﻨﺠﺎ !!
ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻮ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍ ﯾﺎ ﺑﻠﮋﯾﮏ ﯾﺎ مثلأ ﻧﯿﻮﺯﯾﻠﻨﺪ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﻫﺪﺍیت ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ؟
ﻫﻤﻪ ﺍﺵ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺎﻫﺎ ﺭﻭ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ؟!
۱۲۴۰۰۰ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻫﻤﺸﻮﻥ ﺩﺭ ﺧﺎﻭﺭﻣﯿﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩﻥ جالب تر اینکه طبق گفته کتاب های آسمانی ۷۰۰۰ سال از خلقت انسان میگذره ، بعد ۱۴۰۰ سال هست که آخرین پیامبر اومده، میشه ۵۶۰۰ سال ,
اگه تعداد پیامبرها رو بر ۵۶۰۰ تقسیم کنی میشه هر دو هفته یک پیامبر!!!؟
ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﺎﻭﺭﻣﯿﺎﻧﻪ ﺭﺍﻩ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﻭ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺧﻮﺷﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﻮﻧﻮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ و ﻣﺮﺩﻡ ﻏﺮﺏ ﻭ ﺧﺎﻭﺭ ﺩﻭﺭ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﻭ ﻋﻘﺐ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺧﺎﮎ ﺑﺮ سرن ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌خداوند برای هدایت بشر ، انبیاء و پیامبرانش را مبعوث کرد تا مردمان را به سوی سعادت دنیا و آخرتشان هدایت کنند .
❕امام صادق عليه السلام در پاسخ به زنديقى كه پرسيد ، پيامبران را از چه راهى ثابت مى كنى؟ فرمود ؛
« چون ثابت كرديم كه ما را آفريدگار و سازنده اى است برتر از ما و از همه آنچه آفريده، و آن سازنده حكيم و متعال است به طورى كه ممكن نيست آفريدگانش او را ببينند يا لمسش كنند و در نتيجه، بتوانند با يكديگر ارتباط مستقيم و بى واسطه برقرار سازند و با هم بحث و محاجّه كنند، ثابت شد كه در ميان خلق خود سفيران و فرستادگانى دارد كه سخنان او را براى آفريدگان و بندگانش بيان مى كنند و آنان را به مصالح و منافعشان و عوامل ماندگارى و نابوديشان رهنمون مى شوند. بنابراين، ثابت مى شود كه در ميان آفريدگان كسانى هستند كه از جانب خداى حكيم دانا امر و نهى مى كنند و سخنگوى او، عزّوجلّ، مى باشند. و اينان همان پيامبران عليهم السلام و برگزيده هاى از ميان خلق او هستند؛ حكيمانى كه به حكمت تربيت شده و به حكمت مبعوث گشته اند و با آنكه در خلقت و ساختمان بدنى مانند ديگر مردمند، احوالشان به كلّى با آنان متفاوت است و از جانب خداى حكيم دانا با حكمت تأييد شده اند.»
📚الکافی ج 1 ص 168
❕تعداد این سفیران الهی 124 هزار تن بوده است ، که برای هریک از آنان یک وصی و جانشین هم بوده است که مجموع آنان 248 هزار تن می باشند که از ابتدای خلقت آدم ، جهت هدایت بشر مبعوث شدند .
👌پيامبر گرامی فرمود ؛
« خداوند عزّوجلّ يكصد و يست و چهار هزار پيامبر آفريد كه من گرامى ترين آنان نزد خداوند هستم و فخرى نفروشم. و خداوند عزّوجلّ يكصد و بيست و چهار هزار وصى آفريد كه على گراميترين آنها نزد خدا و برترين ايشان است.»
📚امالی صدوق ص 307
❕از این تعداد پنج تن از انبیاء ، اولوالعزم و صاحب شریعت مستقل بودند ، امام باقر علیه السلام فرمود ؛
« پیامبران اولو العزم پنج نفرند که عبارتند از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد صلی الله علیهم اجمعین »
📚الخصال ج1 ص300
👌تعبیر اولو العزم به خاطر آن است که پیامبرانی که صاحب #شریعت و آیین جدید بودند ، مسوولیت بسیار سنگینتری داشتند و برای انجام آن عزم و اراده محکمتری داشتند .
📚پیام قرآن ج7 ص347
👌این تعداد هدایتگران الهی در همه جای عالم منتشر شده بودند و چنین نبوده که تنها در منطقه خاور میانه مبعوث شده باشند .
❕قرآن می گوید ؛
« هر امتى در گذشته انذار كننده اى داشته است.» ( فاطر 24) و می فرماید ؛
« ما در هر امتى رسولى فرستاديم كه خداى يكتا را بپرستيد، و از طاغوت اجتناب كنيد » (نحل 36)
👌علی علیه السلام فرمود ؛
« خداوند سبحان آفريدگان خويش را از [دسترسى به] پيامبرى مرسل، يا كتابى آسمانى، يا حجّت و دليلى لازم، يا راهى روشن و استوار بى بهره نگذاشته است؛ فرستادگانى كه نه اندك بودنِ شمارشان آنان را [از اداى رسالتشان] سست كرد و نه فراوانى تكذيب كنندگانشان. براى پيامبر پيشين نام پيامبرِ پس از او برده مى شد و پيامبر گذشته پيامبر آينده را مى شناساند.»
📚نهج البلاغه خطبه 1
👌و فرمود ؛
« خداوند پس از آنكه جان او- آدم عليه السلام- را ستاند، مردم را از حجّت و دليلى كه ربوبيّت او را براى آنان استوار گرداند و ايشان را به شناخت او رساند، بى بهره نگذاشت. بلكه در هر قرنى و نسلى با حجّتها و براهينى كه از طريقِ پيامبران برگزيده و امانتداران پيامهاى خود فرستاد، به مردم رسيدگى كرد، تا آنكه با پيامبر ما محمّد ، حجّت او به كمال رسيد.»
📚نهج البلاغه خطبه 91
👌بنابراین تمام امت ها در تمام زمان ها پیامبران و هدایتگرانی داشته اند ، اما نام همه آنان در قرآن و روایات و تاریخ نیامده است ، چنان که قرآن می فرماید ؛
« پيامبرانى كه سرگذشت آنها را قبلا براى تو بيان كرده ايم و پيامبرانى كه سرگذشت آنها را بيان نكرده ايم » ( نساء 164)
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕و می فرماید ؛
« ما پيش از تو رسولانى فرستاديم، گروهى از آنان سرگذشتشان را براى تو بازگو كرده ايم، و گروهى را براى تو بازگو نكرده ايم » ( غافر 78)
❕عدد پيامبرانى كه نام آنها صريحا در قرآن آمده است فقط 26 نفر است ، آن هم از آن جنبه بوده است که سرگذشت آنان نقش موثرتری در هدایت مردمان داشته است و آنها عبارتند از ؛
🔸آدم- نوح- ادريس- صالح- هود- ابراهيم- اسماعيل- اسحاق يوسف- لوط- يعقوب- موسى- هارون- شعيب- زكريا- يحيى عيسى- داود- سليمان- الياس- اليسع- ذو الكفل- ايوب- يونس- عزير و محمد (عليهم الصلاة و السلام).
📚تفسیر نمونه ج 20 ص 185
❕حتی در نقلی سخن از پیامبری سیاه پوست آمده است ، چنان که علی علیه السلام فرمود ؛
« خداوند پيامبرى سياه پوست مبعوث كرد، هر چند شرح سرگذشت او را در قرآن بيان نكرده است »
📚بحار الانوار ج 11 ص 21
❕یا در مورد مجوسیان که اکثرا در ایران ساکن بودند ، پیامبر گرامی فرمود ؛
« برای آنان پیامبری بود به نام داماست که او را کشتند و کتابش را که جاماست نام داشت ، آتش زدند »
📚الفقیه ج 2 ص 53
👌بنابراین همگان در تمام زمان ها پیامبر داشته اند ، اگرچه پیامبران بزرگ و اولوالعزم در منطقه خاور میانه مبعوث شدند که آن هم فلسفه روشنی دارد .
❕توجه به این نکته هم لازم است که چنین نبوده که خداوند صبر کند تا یک پیامبر از دنیا برود و پیامبر دیگر را مبعوث کند ، بلکه در یک زمان پیامبران متعددی در نقاط مختلف جهان مبعوث می شدند ، به عنوان نمونه در روایتی آمده است ؛
« پنج پیامبر در یک زمان مبعوث شدند ، ابراهیم و اسحاق و اسماعیل و یعقوب و لوط ، ابراهیم و اسحاق مبعوث به ارض مقدسه شدند و یعقوب مبعوث به مصر و اسماعیل به سرزمین جرهم ( حول کعبه ) و لوط به سوی سرزمین سدوم و عامور و صنعاء و داروما »
📚الاختصاص ص 265
❕و یا در زمان حضرت موسی ، بالغ بر هفتاد پیامبر وجود داشت و تمام هفتاد نفری که با او به کوه طور رفتند ، در زمره پیامبران قرار گرفتند ؛
📚تفسیر نمونه ج 4 ص 335
❕یا در نقل دیگری آمده است که بنی اسرائیل در یک روز سی تن از پیامبران الهی را کشتند ؛
📚در المنثور ج 1 ص 73
👌انبیاء اولوالعزم پیامبر تشریعی بودند و بقیه پیامبران ، مبلغ شریعت آنان که در یک زمان در تمام جهان منتشر می شدند و تبلیغ آیین الهی را می کردند ، چنان که امام رضا علیه السلام فرمود ؛
« به پیامبران اولو العزم ، اولو العزم می گویند زیرا دارای عزم و اراده قوی تر و دارای شریعت و آیین بودند ،هر پیامبری که بعد از نوح بود بر شریعت و منهاج و کتاب آسمانی او بود تا زمان ابراهیم خلیل و هر پیامبری که در زمان ابراهیم و پس از او بود بر شریعت و منهاج او و تابع کتاب او بود تا زمان موسی و هر پیامبری که در زمان موسی و پس از او بود بر شریعت و منهاج و کتاب او بود تا زمان عیسی و هر پیامبر که در زمان عیسی و پس از او بود بر شریعت و منهاج و کتاب او بود تا زمان پیامبر ما محمد ، و اینان پیامبران اولی العزم و افضل انبیاء و رسل هستند و شریعت محمد تا روز قیامت نسخ نمی شود »
📚عیون الاخبار ج2 ص80
👌اما این که چرا مردم خاور میانه امروزه گرفتار عقب ماندگی و پسرفت هستند با این که انبیاء بزرگ در همین منطقه مبعوث شدند ، پاسخ پیچیدگی ندارد ، بدبختی و عقب گردی آنان به خاطر پشت کردن به تعالیم پیامبران و ترک سعی و تلاش و کوشش و علم اموزی و روی آوردن به اختلاف و تشتت است
#پرسمان_اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#تفویض_امر_به_اهل_بیت_علیهم_السلام
🤔#پرسش
❔لطفا در مورد روایاتی که گویای تفویض امور به دست ائمه معصومین علیهم السلام هستند توضیح دهید ؟ آیا امور عالم به آنان واگذار شده است ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌روايات فراوانى داريم كه مى گويد خداوند تفويض امر به پيامبر و اوصياء بعد از او كرده است که روشن است منظور از تفويض امر حقّ قانونگذارى و تشريع است.
🔸امام باقر و امام صادق علیهما السلام فرمودند ؛
«خداوند متعال كار مردم را به پيامبرش تفويض كرده تا بنگرد چگونه اطاعت مى كنند، سپس اين آيه را تلاوت فرمود ؛كه هر چيزى رسول خدا براى شما آورده بگيريد (واجرا كنيد)، واز آنچه نهى مى كند خوددارى كنيد.»
📚الکافی ج 1 ص 267
❕در نقل دیگر فرمود ؛
« خداوند پیامبر را بر آنچه اراده کرد ، تثبیت نمود و امر ( تشریع ) بندگان را به او واگذار کرد و آنچه به پیامبر واگذار شده ، به ما واگذار شده است »
📚بحار الانوار ج 25 ص 332
❕و فرمود ؛
« ( امر ) به ائمه تفویض شده است ، آنچه آنان حلال کنند ، حلال است و آنچه آنان حرام کنند ، حرام است »
📚الاختصاص ص 330
👌در نقل دیگری امام صادق علیه السلام فرمود ؛
« قائم را می بینی که به مردی هزار درهم می دهد و به دیگری یک درهم ، این بر تو سنگین نیاید ، چرا که امر به آنان واگذار شده است »
📚الاختصاص ص 332
❕در نقل دیگری صراحتا پیامبر گرامی فرمود ؛
« امر دین به ما تفویض شده است ، ما حلال کننده حلال خدا و حرام کننده حرام خدا هستیم »
📚بحار الانوار ج 25 ص 339
❕در بعضى از روايات آمده است كه بعد از اين تفويض الهى، پيامبر قوانينى تشريع فرمود، از جمله اينكه خداوند نماز را دو ركعت قرار داد و پيامبر ، (در نمازهاى ظهر و عصر و عشاء) دو ركعت بر آن افزود، و در مغرب يك ركعت، و اين تشريع پيامبر هم سنگ فريضه الهى است و عمل به آن واجب است، و نيز 34 ركعت) (دو برابر فرائض) به عنوان نافله بر آن افزود، خداوند روزه ماه رمضان را واجب فرمود، و پيامبر روزه ماه شعبان و سه روز از هر ماهى را مستحب نمود و دیه چشم و نفس را وضع نمود و هرگونه مسکری را حرام کرد و ...
📚الکافی ج 1 ص 266 _ بحارالانوار ج 25 ص 332
❕از مجموع رواياتى كه در باب تفويض وارد شده ؛
📚بحار الانوار ج 25 ص 328 فصل فی بیان التفویض و معانیه
❕ استفاده مى شود كه پيامبر اكرم در موارد محدودى به اذن خدا قانون گذارى فرموده که شايد اين موارد از ده مورد تجاوز نكند و اين امر از سوى خداوند امضا شده است و به تعبير ديگر خدا اين اختيار را به او داده كه در بعضى از موارد قانون گذارى كند و سپس آن را امضا فرموده است.
❕ضمناً از اين روايات به خوبى استفاده مى شود كه خداوند اين مقام را به آنها به چند دليل داده است ؛
1⃣نخست اينكه عظمت مقام آنها را نشان دهد كه تشريعات آنان هم طراز تشريع خدا است .
2⃣ ديگر اينكه مردم را امتحان كند كه تا چه اندازه تسليم فرمان پيامبراند .
3⃣سوّم اينكه خداوند آنها را مؤيّد به روح القدس فرموده و از اين طريق به اسرار احكام الهى آشنا ساخته است.
📚پیام قرآن ج 10 ص 80
👌امر دین به امامان علیهم السلام هم تفویض شده است ، یعنی آنان حلال ها و حرام ها را بیان می کنند و مردم مامور به پیروی هستند ، البته امامان معصوم عليهم السلام هر چند مؤيد به روح القدس بودند و هرگز خطا و لغزشى از آنها سر نمى زند؛ ولى آنها تشريع تازه اى نداشتند چرا كه بعد از اكمال دين و اتمام نعمت الهى، تمام احكام مورد احتياج امّت تا روز قيامت، مطابق روايات فراوانى كه در سر حدّ تواتر است تشريع شده بود و جايى براى تشريع تازه باقى نمانده بود؛
📚بحار الانوار ج 2 ص 168 باب 22
❕بنابراين وظيفه امامان معصوم عليهم السلام توضيح و تبيين احكامى بود كه بدون واسطه يا با واسطه از پيامبر اكرم دريافت داشته بودند و مردم مامور به پیروی از آنان بودند چنانکه که امام #صادق علیه السلام فرمود ؛
« حدیث من حدیث پدر من و حدیث پدرم حدیث جدم و حدیث جدم حدیث حسین و حدیث حسین حدیث حسن و حدیث حسن حدیث امیر مومنان و حدیث امیر مومنان حدیث رسول خدا و حدیث رسول خدا #حدیث خداوند است»
📚الکافی ج1 ص131
👌اما این که بگوییم خداوند زمام امورعالم و تدبیر را به اهل بیت علیهم السلام واگذار کرده است ، مصداق بارز غلو در حق آن بزرگواران بوده که خودشان با این عقیده برخوردهای جدی داشته اند.
#پرسمان_اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#توکل_بر_خدا_پیروزی
🤔#پرسش
❔برام یه سوال پیش اومده . همیشه به ما گفته میشه که به خدا توکل کنیم تا آرامش داشته باشیم تا خداوند مارو حفظ کنه
از طرفی میبینیم مثلا کودکانی چه در جنگ چه در قحطی که یاوری جز خدا ندارن اونطور کشته میشن و وقتی میپرسیم چرا گفته میشه که انسان مختاره وقدرت های استکباری این بلا رو سرشون اوردن
حالا سوال اینه که اگه من توکل کنم از کجا معلوم که همون قدرتها منو نابود نکن (باوجود توکلم)
امیدوارم منظورم رو کامل رسونده باشم ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌در بسيارى از آيات قرآن مجيد و روايات اسلامى و سرگذشت انبيا و اوليا و صالحان و در كتب علماى اخلاق و ارباب سير و سلوك روى مسئله توكّل به عنوان يك فضيلت مهمّ اخلاقى كه بدون آن نمى توان به مقام قرب الهى رسيد، ياد شده است.
❕منظور از توكّل سپردن كارها به خدا، و اعتماد بر لطف اوست، زيرا «توكّل» از مادّه «وكالت» به معنى انتخاب وكيل نمودن و اعتماد بر ديگرى كردن است، بديهى است هر قدر وكيل توانايى بيشتر و آگاهى فزونتر داشته باشد شخص موكّل احساس آرامش بيشترى مىكند، و از آنجا كه علم خدا بى پايان و تواناييش نامحدود است هنگامى كه انسان توكّل بر او مى كند آرامش فوق العاده احساس مى كند، در برابر مشكلات و حوادث مقاوم مى شود، و از دشمنان نيرومند و خطرناك نمى هراسد، در سختيها خود را در بن بست نمى بيند و پيوسته راه خود را به سوى هدف ادامه مى دهد.
❕انسانى كه بر خدا توكّل دارد هرگز احساس حقارت و ضعف نمى كند بلكه به اتّكاى لطف خدا و علم و قدرت بى پايان او خود را پيروز و فاتح مى بيند و حتّى شكستهاى مقطعى او را مأيوس نمى سازد. هرگاه توكّل به مفهوم صحيح كلمه در جان انسان پياده شود به يقين اميد آفرين، نيروبخش و باعث تقويت اراده و تحكيم مقاومت و پايمردى است.
📚اخلاق در قرآن ، مکارم شیرازی ، ج 2 ص 249
🔸امام صادق عليه السلام فرمود ؛
«توانگرى و عزّت پيوسته در حركتند هنگامى كه به محلّ توكّل برسند آنجا را وطن خود انتخاب مى كنند».
📚الکافی ج 2 ص 65
❕يعنى قلبى كه كانون توكّل بر خداست هم احساس بى نيازى از ماسوى اللَّه مى كند و هم احساس عزت و قدرت، چرا كه تكيه بر قدرتى كرده كه بالاتر از همه چيز است، تكيه گاهى بى نياز از همه كس و همه چيز و قدرتى شكست ناپذير.
🔸جابر بن يزيد جُعفى مى گويد هيجده سال در خدمت امام باقر عليه السلام بودم هنگامى كه مى خواستم از محضرش خارج شوم با او وداع كردم و گفتم سخن سودمندى به من بفرماييد، فرمود: اى جابر! بعد از هيجده سال باز هم تقاضاى اندرزى مى كنى؟ عرض كردم: «آرى شما اقيانوس بى پايانى هستيد كه هيچ كس به قعر آن نمى رسد».
🔸امام عليه السلام فرمود ؛ به شيعيانم سلام برسان و بگو ميان ما و خداوند متعال خويشاوندى نيست و تنها وسيله تقرّب به او اطاعت است .( وبگو بر خداوند توکل کنند ) چه كسى از خدا (از روى ايمان و اخلاص) چيزى خواسته است كه به او نداده؟ يا توكّل بر او كرده و كفايت امر او ننموده؟ يا به او اعتماد كرده، و او را رهايى نبخشيده است؟»
📚بحارالانوار ج 78 ص 183
❕حال سوال این است که ما می بینیم افرادی را که در عین حال که توکل بر خداوند داشته اند ، باز هم گرفتار مشکلات و گرفتاری ها و سختیها هستند ، در حالی که قرار بود با توکل بر خداوند دیگر چنین مشکلاتی نباشد ❗️
👌پاسخ این سوال از دو جنبه است ؛
1⃣افرادی اگر چه توکل بر خداوند کرده اند ، اما با برداشت ناصواب از توکل ، از سعی و تلاش دست کشیده اند و گمان کرده اند که خداوند حتی بدون سعی و تلاششان ، امور آنان را سامان می دهد لذا گرفتار انواع مشکلات و سختی ها هستند .
❕مفهوم توكّل، ترك استفاده از اسباب و وسايل عادى نمی باشد. در حديث معروفى مى خوانيم ؛ مرد عربى در حضور پيامبر شتر خود را رها كرد و گفت ؛ «تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ!» پيامبر اكرم فرمود: «اعْقِلْهَا وَ تَوَكَّلْ؛ شتر را پايبند بزن و توكّل بر خدا كن»! (با توكّل زانوى اشتر ببند).
📚المحجه البیضاء ج 7 ص 426
❕روى همين جهت آيات قرآن و تاريخ پيامبر پر است از تعبيراتى كه نشان مى دهد مؤمنان تا آنجا كه امكان دارد بايد از اسباب عادى استفاده كنند، و اين كار هيچ منافاتى با توكّل ندارد، در يك جا مى فرمايد: «هر نيرويى را در اختيار داريد براى مقابله آماده كنيد و از اسبهاى ورزيده فراهم سازيد تا به وسيله آن دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد» ( انفال 60)
🔸ادامه 👇