✅پاسخ:
در پاسخ به این سوال، توجه به نکات زیر لازم است:
1- واژه طینت از طین به معنای خاک مخلوط با آب؛ یعنی گِل گرفته شده است؛ به دلیل آن که طین(گِل)، ماده اولیه آفرینش انسان بوده طینت، به معنای خلقت و جبلت بر او اطلاق میشود1.
2- روایات فوق در مقام بیان اقتضائات و زمینههایی است که در شکلگیری طینت انسان از بدو تولد موثر است نه اینکه علت تامه بوده و موجب سعادت و شقاوت حتمی او گردد؛ بر این اساس برخی افراد از طینتی خلق شدهاند که آن طینت اقتضا دارد جهت خیر در آنها تقویت شود، مانند فرزندی که از پدر و مادر صالحی به دنیا آمده است. در مقابل، برخی افراد از طینتی هستند که جهت شر درآنها تقویت میشود، مانند فر زندی که از طریق نامشروع بوجود آمده است. به این ترتیب اقتضای گناه در او بیشتر است، اما در هیچ یک از آن دو به حد جبر نمیرسد.2
3- علم خداوند به طینت، دخالتی در خوب و بد شدن ندارد، بلکه خداوند از پیش میدانسته چه کسانی با اختیار خویش راه خوب را و چه کسانی راه بد را انتخاب خواهند کرد. بر این اساس با علم خویش دسته اول از طینت خوب و دوم از طینت بد آفرید؛ بنابراین، طینت ظرفی است که با اختیار و انتخاب خود انسان، خوب یا بد میشود و علم الهی در تحقق این خوبی و بدی تاثیری ندارد.3
به عبارت دیگر میتوان گفت: انسانها بر اساس قضای الهی به دو دسته سعید و شقی تقسیم میشوند؛ اما اینکه چه کسانی از سعداء و چه کسانی از اشقیاء هستند، مربوط به اعمال اختیاری خود آنها است. به تعبیری قضاء الهی در اول خلقت مشروط به اقتضائات بود، اما در مرحله تحقق خارجی، زمانی آن امر مشروط، حتمی میشود که پای افعال اختیاری انسان به میان آید؛ زیرا این افعال اختیاری هستند که سعادت و شقاوت یا هدایت و ضلالت را موجب میشوند.4
نتیجه:
1- آنچه به عنوان طینت خوب و بد در روایات ذکر شده حاکی از اقتضائات و زمینههاست که منافی اختیار انسان نمیباشند.
2- بنابر علم پیشین الهی خداوند میداند که هر کس با اختیارش سعادت را برای خویش رقم میزند یا شقاوت را.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
پرسش از هدف و فلسفه خلقت انسان از اساسيترين سؤالاتي است که براي نوع بشر مطرح بوده و کمتر انساني است که با آن مواجه نشده باشد.
از نظر عقلی و فلسفی به کاربردن واژه «هدف» درباره خداوند به معناي هدف در افعال انسان نيست که براي رسيدن به سود و منفعت انجام ميگيرند؛ زیرا اين گونه هدفداري در موجودات ناقص و نيازمندي مانند انسان است که براي رفع نقص و رسيدن به کمالي که ندارند، هدفي را در نظر مي گيرند.
خداوند که انسان را آفرید نه از آن جهت بود که خود به کمال برسد و یا منفعت و سودی عاید او شود؛ زیرا وقتی خداوند کمال مطلق است، نقصی ندارد که بخواهد به واسطه موجودی آن را برطرف کند؛ بنابراین خداوند منزه از هدف است، گرچه فعل او هدف دارد و هدف فعل غیر از هدف فاعل است؛ در نتیجه خداوند فعل خود را به هدف میرساند و خود هدف کل است.
به همین جهت هدف خداوند در خلقت انسان به خود انسان باز میگردد و آن اینکه انسان را به کمال برساند و انسان صفات الهی را بروز و ظهور دهد و خلیفه خدا گردد و به عبارت دیگرخلقت، تجلی صفات خدا است؛ یعنی چون خدا خلّاق و فیّاض است، موجودات را میآفریند و ایجاد میکند. این سخن در میان عرفا به تعبیر دیگری گفته شده: «خداوند که موجودی سراسر خیر و کمال و منزه از هر نقص و نیاز است، هدفی جز خیر و کمال ندارد؛ در نتیجه خداوند، خودش را که عین کمال است، دوست دارد و مخلوقاتش را که ناشی از این ذات کامل اند، دوست دارد و این حب ذاتی، سبب خلقت و آفرینش انسان و هر موجود دیگری است.1 چنان که در حدیث قدسی آمده: «کُنتُ کَنزاً مَخفِياً فَأحبَبتُ أن اُعرَف فَخَلَقتُ الخَلقَ لِکَی اُعرَف؛ من گنج پنهانی بودم که دوست داشتم آشکار شوم(شناخته شوم)، پس مخلوقات را آفریدم تا مرا بشناسند. »2
در نتیجه هر موجودی، جلوهای از اسما و صفات الهی است، برای مثال گل، جلوه لطافت خدا؛ کوه، جلوه صلابت خدا؛ آسمان، جلوه رفعت خدا و خورشید، جلوهای از نور اوست. همه عالم به گونهای او را نشان میدهند؛ همانند آیینهای که صاحب صورت را نشان میدهد و انسان که خلیفه خداست همه اسما و صفات الهی را نشان میدهد. حال این سؤال مطرح است که هدف و راز آفرينش انسان چه بوده است؟
در قرآن آیات متعددی به هدف خلقت انسان پرداختهاند که عبارتند از:
1-آزمودن انسان: «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً...؛ او كسى است كه آسمانها و زمين را در شش روز [شش دوران] آفريد و عرش (حكومت) او، بر آب قرار داشت (بخاطر اين آفريد) تا شما را بيازمايد كه كداميك عملتان بهتر است!» (هود/7)
2-رسيدن به رحمت الهي: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ...؛ اگر پروردگارت میخواست، همه مردم را يك امت قرارمیداد؛ ولى پيوسته مختلف خواهند بود مگر كسانى كه پروردگارت به ايشان رحمت آورده و براى رحمت خلقشان كرده است.» (هود/118 و 119)
3-پرستش و بندگي خدا: «ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ؛ من جن و انس را نيافريدم؛ مگر براى اينكه عبادتم كنند.» (ذاریات/56)
4-شناخت خداوند: «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً؛ خداوند كسى است كه هفت آسمان را آفريد و از زمين نيز همانند آنرا فرمان او در ميان آنها پيوسته نازل مىشود تا بدانيد كه خداوند بر هرچيز توانا است و علم او به همهچيز احاطه دارد.» (طلاق/12)
لازم به ذکر است که همه موارد ياد شده، هدف نهايي و اساسي خلقت انسان نيستند، بلکه برخي در طول برخي ديگر قرار دارند و نسبت به اهداف برتر، مقدمه، وسيله و هدف متوسط و نسبياند. به اين صورت که آزمودن انسان هدف ابتدايي است تا زمينههاي انتخاب راه صحيح زندگي و گسترش خداپرستي در جامعه فراهم شود. انسان درطی زندگی با آزمونهای بسیاری مواجه میشود و به این شناخت دست پیدا میکند که پناه و معبودی جز خدا ندارد.3
تحقق عبادت و اطاعت از خدا هدف متوسط خلقت است که مقدمهای برای رسيدن به هدف نهايي است. در نهایت هدف عالي خلقت انسان، رسيدن به آخرين مراتب کمال؛ يعني قرب و رضوان الهي است.4 اين همان بيان متکلمان است که میگويند: «هدف خداوند به فعلش برمیگردد که همان جود بر بندگان است».
نتیجه:
1- هدف ابتدايي خلقت، آزمایش انسانها است؛ تحقق عبادت و اطاعت خدا از اهداف متوسط است که مقدمه رسيدن به هدف نهايي خلقت انسان و رسيدن به آخرين مراتب کمال؛ يعني قرب و رضوان الهي است.
👇👇👇👇
2- در بيان متکلمان: «هدف خلقت خداوند به فعل او برمی گردد که همان جود بر بندگان است.»
3- در نظر حکما هدف خلقت، تجلی یافتن صفات الهی است.
4- در نظر عرفا حبّ ذاتي، سبب خلقت و آفرينش خداوند است.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
آفرینش حوا از بدن حضرت آدم علیه السلام مثلا از دنده چپ او، اعتقاد باطلی است که به واسطه برخی روایات اسرائیلیات1 در میان مسلمین رواج یافته است؛ همچنین از تحریفاتی است که به کتاب تورات نسبت داده شده است.2 در حالی که قرآن کریم میفرماید :«خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها؛ او شما را از نفس واحدى آفريد و همسرش را از او خلق كرد. » (زمر/6) براساس این آیه، حقیقت همه انسانها یکی است و با تمام تنوعی که در خُلق و خو، استعدادها و صفات دارند، ریشه همه آنها به حضرت آدم علیه السلام باز میگردد. همچنین از ادامه آیه «وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها» فهمیده میشود که همسر آدم علیه السلام نیز از جنس او بوده است؛ نه اینکه از جنس اجنّه یا ملائکه باشد.3 در برخی تفاسیر شیعه4 دلایل زیر را برای درستی این ادعا میآورند:
1ـ در آیاتی همچون آيه 21 سوره روم: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها؛ از نشانههاى قدرت خدا اين است كه همسران شما را از جنس شما قرار داد تا به وسيله آنها آرامش بيابيد.» و آيه 72 سوره نحل:« وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً؛ خداوند همسران شما را از جنس شما قرار داد.» کلمه «أنفسکم؛ خودتان» به کار رفته است؛ یعنی زن و مرد از یک حقیقت آفریده شدهاند؛ نه اینکه زن از جسم و بدن مرد خلق شده باشد.
2ـ بر اساس روایات صحیح، آفرینش حوا از دنده چپ آدم به کلی رد میشود، مانند اینکه؛ از زرارة بن اعیَن نقل شده از امام صادق علیهالسلام در مورد چگونگی آفرینش حوا سؤال کردند و به ایشان گفتند افرادی معتقدند پروردگار، حوا را از پایینترین استخوانهای دنده سمت چپ آدم خلق کرد. امام در پاسخ فرمود: «خداوند از این کار، پاک و منزه است، آیا فردی که چنین اعتقادی دارد، بر این پندار است که خداوند، توانایی آن را نداشته تا همسری برای آدم بیافریند که از دندههای او نباشد، تا این ابهام برای یاوهگویان ایجاد نشود که آدم با قسمتی از بدن خودش ازدواج کرد(؟!) این چه باوری است که برخی بدان معتقدند(؟!) پروردگار، خودش بین ما و ایشان قضاوت کند».5
نتیجه:
1ـ بنابر دلایل صحیح، زن از بدن مرد خلق نشده است، بلکه هر دو از یک حقیقت هستند.
2ـ روایاتی که خلقت زن را از دنده چپ مرد معرفی کرده است، سند صحیحی نداشته و از اسرائیلیات هستند.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢🎥 مومن به چه کسانی می گویند؟ آیا فقط شیعیان مومن هستند و به بهشت می روند؟
🔰 @p_eteghadi 🔰
#خطبه_غدیریه ✨
ای مردم، خداوند دین شما را با امامت او کامل نمود، پس هر کس اقتدا نکند به او و به کسانی که جانشین او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قیامت و روز رفتن به پیشگاه خداوند عزوجل، چنین کسانی اعمالشان در دنیا و آخرت از بین رفته و در آتش دائمی خواهند بود. عذاب از آنان تخفیف نمییابد و به آنها مهلت داده نمیشود.
📆 ۳ روز تا روز موعود♥️
🔰 @p_eteghadi 🔰
💠 حدیث روز 💠
❇️ أمیرالمؤمنین(ع) در کلام رسول خوبیها
🔻 رسولخدا صلیاللهعلیهوآله خطاب به أميرالمؤمنين(علیهالسلام):
أنت أول من آمن بي وأنت أول من يصافحني يوم القيامة وأنت الصديق الأكبر وأنت الفاروق الذي يفرق بين الحق والباطل وأنت يعسوب المسلمين والمال يعسوب الكفار
🔅 تو #اولين كسي بودي كه به من ايمان آوردي و
🔅 اولين كسي هستي كه در روز قيامت با من مصافحه خواهي كرد.
🔅 تو صدّيق اكبر و فاروقي هستي كه حق را از باطل جدا میكني.
🔅 تو پيشواي مؤمنان و «مال» پيشواي كافران است.
📚 ينابيع المودة: ص 73
🔰 @p_eteghadi 🔰
لوح | پرسش و پاسخ مهدوی
➕ آیا امام زمان،همه مسائل را،با شمشیر حل میکند؟🤔
#پرسش_و_پاسخ_مهدوی
بخش۲۰
🔰 @p_eteghadi 🔰
.
| 📖 #معرفی_کتاب |
📗 فرهنگ نامه بصیرت
🔹این کتاب، در راستای تأکید مقام معظّم رهبری بر ضرورت تقویت «بصیرت» و بر اساس رهنمودهای جامع و سازنده قرآن و اهل بیت(ع)، تدوین یافته است.
گامی کوچک در راه فرهنگ سازی «بصیرت» و زمینه سازی برای جامعه مهدوی .
🔺 واژه شناسی بصیرت، تعریف بصیرت، ارزش بصیرت، زیان های فقدان بصیرت و موانع بصیرت، از نگاه قرآن و حدیث
📋 مؤلف : محمد محمدی ری شهری، مترجم : حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، چاپ سوم، ۱۳۹۰، 164 صفحه، رقعی
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
عصمت در لغت به معنای حفظ همراه دفاع است؛ یعنی حفظ کردن از ضرر و خطر به وسیله دفاع و دفع آن شر و خطر از خود.1
عصمت در اصطلاح به معنای حفظ و دفاع نفس، از هر گونه گناه و خطای مضر برای نفس است.2
عصمت اصطلاحی، به دو نوع عصمت از گناه و عصمت از خطا تقسیم میشود:
طبق عقاید شیعه همه پیامبران و امامان علیهمالسلام از گناه و خطا عصمت دارند؛ اما عصمت از گناه و خطا چگونه اعمال میشود؟ آیا از جنس فعل و عمل است یا از جنس علم و آگاهی است؟ اگر عصمت از نوع عمل باشد؛ یعنی پیامبر و امام ناخواسته و به اجبار از خطا و گناه بازداشته شوند؛ در این صورت چنین مصونیتی برای آنان کمال و ارزش محسوب نمیشود؛ مثل این که شخصی تنها یک مسیر پیش رو داشته باشد و در انتهای حرکت به خاطر انتخاب مسیر صحیح پاداش بگیرد؛ چنین پاداشی بيهوده و غیر عقلانی خواهد بود ؛چون در حقیقت انتخابی در میان نبوده است.
خداوند برای هدایت انسان ها و تعلیم مصالح و مضرات آنها کسانی را از میان خود انسانها انتخاب کرده و تحت آموزش ویژه قرار داده است؛ این گروه کسانی هستند که بدون ملکه عصمت هم متقی و پرهیزکار بوده، خود را از آلودگی و گناه حفظ کردهاند؛3 یعنی این افراد عصمت اکتسابی را دارا هستند؛ عصمت اکتسابی حاصل ملکه تقوا و شدت محبت به خداوند است که مانع از گناه و نافرمانی الهی میشود؛ پس پیامبر با این مقدمه و آمادگی کسبی، تحت تعلیم ویژه الهی قرار میگیرد و عصمت موهبتی که مصونیت و حفظ از خطا است به او اعطا میشود؛ بنابراین آنچه باعث عصمت از خطا میشود، نوعی علم است که حاصل این علم، مصونیت پیامبر از اشتباه، سهو و نسیان خواهد بود. پیامبر با علم موهبتی که حاصل آن عصمت از خطا است، نسبت به گناه سهوی نیز مصونیت پیدا میکند، پس عصمت از گناه در عالی ترین مرتبه نصیب او میشود؛ در نتیجه ملکه عصمت با مختار بودن پیامبر منافاتی ندارد؛ زیرا علم الهی مانند چراغی حقیقت عمل را برای انسان روشن میکند و نتیجه چنین علمی، تقویت اراده پیامبر است؛ به صورتی که با چنین ارادهای محال است، پیامبر به سمت گناه برود.4
در دعای ندبه میخوانیم: «الذین استخلصتهم لنفسک و دینک ... بعد آن شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لک ذلک و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربتهم؛ کسانی که برای خود و دینت خالص کردی... پس از آنکه بیتوجهی به مقامات و زرق و برق دنیای فانی را بر آنان شرط کردی و آنان پذیرفتند و وفاداری آنها به پیمانشان را دانستی، پس قبولشان کردی و مقرب درگاه خود قرار دادی ».5
در نتیجه:
1. آنچه خداوند به پیامبران و امامان اعطا و موهبت کرده، عصمت از خطا و نسیان و سهو است که از سنخ علم است.
2. اعطای این موهبت نه به جهت خود پیامبران و ائمه؛ بلکه به هدف دیگری است که همان هدایت انسانها و ضرورت وجود پیامبران و امامان به عنوان معلمان هدایت است و بدیهی است كه معلم هدایت، خود باید هدایت یافته و از جنس خود انسانها باشد.
3. عصمت از گناه، نتیجه ایمان و عمل ارادی خود پیامبران و امامان است که در پرتو علم موهبتی و عصمت از خطا به اوج و نهایت پرهیزگاری و تقوای الهی می رسد.
4. عصمت از خطا، اختیار پیامبر را از بین نمیبرد، چنانچه انسانهایی مثل بلعم باعورا با وجود افاضاتی شبیه افاضات پیامبران، باز هم دچار لغزش و سقوط شدند، به همین دلیل خداوند میفرماید: «الله اعلم حیث یجعل رسالته» خدا از هر کسى بهتر مىداند که رسالتش را کجا قرار دهد و آن را به چه کسى عطا کند.( انعام / 124)
5. دليل دیگری که نشان میدهد، اراده پیامبران و امامان با عصمت موهبتی از بین نمیرود، درجات و مقامات مختلف پیامبران و امامان است که در یک رتبه و منزلت نیستند و مقام و رتبه آنها در گرو ایمان و عمل اختیاری آنها شکل میگیرد.
آیا عصمت برای انبیاء یک ارزش است؟
بله؛ زیرا اعطای این موهبت بدون دلیل نیست. طبق فرمایش امام صادق علیهالسلام: «خداوند انسانهایی را از فرزندان آدم انتخاب کرد و تولد آنها را پاک و بدنهایشان را پاکیزه گرداند؛ زیرا در هنگام خلقت آنها میدانست که از او فرمانبرداری کرده، او را عبادت میکنند و هیچ گونه شرکی نسبت به او روا نمیدارند؛ پس اینان به واسطه فرمانبرداری از خداوند به این کرامت و منزلت والا در نزد خداوند نائل شدهاند.»
بنابراین اعطای این موهبت فرآورده شایستگی بوده که این افراد از خود نشان خواهند داد و شرط الهی را در بی اعتنایی به زینتها و منزلتهای دنیوی پذیرفتند و به این شرط عمل کردند.
منبع
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
گرچه شیعیان در اذان، پس از شهادت بر رسالت پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله، بر ولایت امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام گواهی می دهند و این مسأله در میان شیعیان مشاهده می شود، اما ذکر چند نکته ضروری است:
1 .همه فقهای شیعه بر این نکته اتفاق نظر دارند که شهادت ثالثه؛ یعنی شهادت بر ولایت علی علیه السلام
جزء اذان نیست؛ بنایراین هنگامی که فصول اذان را می¬شمارند، آن را هجده فصل بیشتر نمی¬دانند؛ از همین رو فتوا داده اند: «اگر فردی شهادت سوم را به عنوان جزئی از اذان بگوید، کار حرامی مرتکب شده و گناه کرده است.»1 این حکم از آن جهت است که بر طبق روایات از نظر شیعیان، اذان مانند دیگر احکام شرعی، توسط جبرئیل به رسول گرامی اسلام تعلیم داده شده است .بنابراین اذان و اقامه منشأ الهی و وحیانی داشته و قابل کم وزیاد کردن نیست.2
از جمله روایات در باب وحیانی بودن اذان، روایتی از امام باقرعلیه السلام است که می فرماید: «لَمَّا أُسْرِيَ بِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَى السَّمَاءِ فَبَلَغَ الْبَيْتَ الْمَعْمُورَ وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ فَأَذَّنَ جَبْرَئِيلُ وَ أَقَامَ فَتَقَدَّمَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ صَفَّ الْمَلَائِكَةُ وَ النَّبِيُّونَ خَلْفَ مُحَمَّدٍ»3 . طبق این روایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وقتی در شب معراج به بیت المعمور رسید ونماز نزدیک شد، جبرئیل اذان و اقامه گفت؛ پس پیامبر صلی الله علیه و آله جلو ایستاد و صفی از ملائکه و پیامبران پشت سرش ایستادند.
2. با وجود اینکه شهادت سوم در اذان، جزء آن محسوب نمی¬شود، در عین حال گفتن این شهادت در اذان و اقامه بدون قصد جزئیت جایز و بلکه مستحب است.
براین اساس، شهادت به ولایت با وجود اینکه جزء اذان نیست، از شعارهای بارز شیعه بوده و از قدیم، شیعه اثنی عشری را با این شعار می شناخته اند و به دلایلی ذکر آن به قصد قربت و تبرک در اذان و اقامه مطلوب است:
1. قرآن کریم درسوره مائده آیات 54 و 55 می فرماید: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ» «وَمَن یَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ» با توجه به شان نزول، این دوآیه شریفه بر ولایت انحصاری علی بن ابی طالب علیه السلام درطول ولایت الهی و رسول خدا صلی الله علیه و آله دلالت دارد.
2. روایاتی که بر جواز شهادت ثالثه دلالت دارد:
الف) «قال رسول الله صلی الله علیه وآله: من قال: لا إله إلا الله تفتحت له أبواب السماء ومن تلاها بمحمد رسول الله تهلل وجه الحق سبحانه و استبشر بذلک، ومن تلاها بعلی ولی الله غفر الله له ذنوبه ولو کانت بعدد قطر المطر؛»4 رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود: هر که «لا اله ا لا الله» بگوید؛ درهای آسمان به روی او گشوده شود و هر که آن را به جمله «محمد رسول الله» بپیوندد خداوند بدان شادمان گردد؛ یعنی چنین کاری مایه خشنودی خداست و هر که در پی آن «علی ولی الله» بگوید، خداوند گناهانش را بیامرزد، گرچه به عدد قطره های باران باشد.
ب) عن أبی عبد الله علیه السلام أنه قال: «إذا قال أحدکم: لا إله إلا الله محمد رسول الله فلیقل علی أمیر المؤمنین ولی الله»5 از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند: هر گاه یکی از شما گفت: «لا اله الا الله، محمد رسول الله صلی الله علیه واله وسلم» پس باید بگوید: «علی أمیر المؤمنین ولی الله».
بنابراین از مجموع روایات استفاده می شود که شهادت و اقرار به یگانگی خدا ورسالت رسول او و ولایت و امامت امیر المؤمنین علیه السلام از یکدیگر جدا نیستند و بین آنها تلازم وجود دارد و غیر قابل انفکاک است و این روایات مطلق بوده؛ یعنی اذان و غیر اذان را شامل می شوند.
نتیجه
1. بنابر آنچه گفته شد، شیعیان شهادت بر ولایت حضرت علی علیه السلام را به عنوان جزئی از اذان نمی گویند و حتی برخی در اقامه برای اینکه از دیگر اجزا تمییز داده شود، فقط یک بار می گویند.
2. اذان و فصول آن وحیانی است و شهادت ثالثه جزء فصول وحیانی اذان نیست؛ ولی از ارکان ایمان است.
3. آوردن شهادت ثالثه در بین فصول اذان و بدون قصد جزئیت موجب بطلان اذان و بدعت و حرام نیست. چنانچه سخن گفتن و دعا نمودن در بین فصول اذان بلامانع است. 6
منبع
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
بحث از جانشینی نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم بعد از رحلت ایشان در نظر شیعه، تحت عنوان «امامت» مطرح می شود.
لفظ «امام» درلغت به معانی مختلفی آمده است: پیشوا، پیشرو، سرپرست، دلیل، راهنما، راه روشن.1 امام و امامت بر حسب لغت، مشتق از «امّ» به معنای هر چیزی است که چیزهای دیگر به آن ضمیمه و نسبت داده می شوند یا از او پیدا می شوند یا الهام می گیرند.2 راغب در فرهنگ نامه قرآنی خود بیان می کند کلمه امام یا پیشوا به خودی خود مفهوم مقدسی ندارد؛ زیرا پیشوا؛ یعنی کسی که پیشرو است، عده ای تابع و پیرو او هستند، اعم از آنکه آن پیشوا، عادل و راه یافته و درست رو یا باطل و گمراه باشد.3 قرآن هم کلمه امام را به هردو مورد اطلاق کرده است.4 در یک جا می فرماید: « و آنان را پیشوای مردم ساختیم تا مردم را به أمر ما هدایت کنند.»5 در جای دیگر می گوید: « و ما آن قوم (ظالم) را پیشوایانی قرار دادیم که دعوت به آتش می کنند.» 6و در جایی نیز به طور مطلق می فرماید: « روزی که هر گروهی از مردم به واسطۀ امام شان فراخوانده شوند».7
آیات بالا، امامت را به طور مطلق؛ هم با بار ارزشی مثبت و هم منفی به کار بردهاند؛ آن جا که انسان، امام اهل آتش باشد، از بار منفی برخوردار است و آن جا که امامت، برای متقیان باشد، مفهوم مثبت دارد. هم چنین اگر خداوند کسی را به امامت امّتی برگزید، آن جا امام دارای مقام شایستهای خواهد بود؛ چنانکه خدای سبحان به ابراهیم این مقام را عنایت فرمود؛ آن گاه که میفرماید : «(ای ابراهیم) من تو را امام همۀ مردم قرار دادم »8. در این آیه، امام به معنای پیشوا، الگو و اسوه آمده که شایسته است، مردم به او اقتدا کنند.
از مجموع مباحث پیش، میتوان نتیجه گرفت که در بيان اهل لغت، امام به معنای رئیس یا به معنای کسی آمده است که به او اقتدا میشود. قرآن کریم بیشتر بر اساس معنای دوم با مردم سخن گفته است. این دو معنا، وجوه اشتراک بسیاری دارند؛ اما وجوه افتراق، رابطۀ بین آن دو را «عموم خصوص من وجه» میکند. پس ممکن است، کسی هم مقام ریاست داشته باشد و هم مقتدای مردم به شمار رود. گاه کسی رئیس قومی است؛ اما الگو، اسوه و مقتدا نیست و به عکس. انبیای الهی الگو، اسوه و مقتدای قوم خویش یا همۀ مردم بودند، اما برخی انبیا هم چون نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلیمان نبی علیه السلام هم در مقام مقتدا بودند و هم درمقام ریاست امور دینی و دنیایی مردم 9.
با دقت در آثار متکلمین اسلامی می توان دریافت که اصطلاح «امام» از نظر آنها در دو معنای عام و خاص به کار می رود..
الف) تعریف عام امام (امامت عامه)
در امامت عامّه، از اصل لزوم و ضرورت يك رهبر و پيشوا براى جامعه بحث مىشود. به دلیل اینکه انسان، موجودى اجتماعى است، داشتن مقتدا براى ايجاد نظم و ترقّى افراد جامعه و اجتماع، از نظر عقل، ضرورت دارد.10 بر همين اساس است كه مىگويند: « در هر عصر و زمانی، بايد حجتی از سوی خداوند در ميان مردم باشد؛ اعم از رسول و امام.» 11
«خواجه نصیر الدین طوسی» متکلم بزرگ شیعه، تعریف جامعی از امام مطرح کرده است که مقام نبوت را هم شامل میشود: «امامت همان ریاست عمومی دینی است که عهده دار ترغیب همه مردم در حفظ و حراست از مصالح دینی و دنیایی بوده و آنان را بر حسب همان مصالح از آنچه برایشان ضرر دارد، بر حذر می نماید». 12
ب) تعریف خاص امام (امامت خاصه)
تعریف خاص از امام، فقط جانشینان پیامبرصلی الله علیه و آله را شامل میگردد.13 به دلیل این که شیعه و سنی در مسأله انتخابی یا انتصابی بودن امام با یکدیگر اختلاف نظر دارند، تعریفی هم که از امام ارائه می دهند، متفاوت است.
اهل سنت، امامت را همان خلافت و جانشینی رسول اکرم صلی الله علیه و آله می دانند که امام از جانب مردم انتخاب شده است تا با برقراری حکومت اسلامی صرفا به اجرای احکام و دستورات دینی در جامعه اقدام کند؛14 اما سایرشئون و وظایف پیامبر صلی الله علیه و آله ،مانند ولایت تکوینی و هدایت باطنی را بر عهده ندارد؛ از اینرو لازم نیست، شروطی، مانند اعلمیت، عصمت و افضلیت را داشته باشد.15 به همین دلیل کاربرد اصطلاح «خلیفه» برای «امام» در میان آنها رایج تر است.
👇👇👇👇
اما از نظر شیعه به وبژه شیعه امامیه، مقام امامت، منصبی الهی است و فقط افراد خاصی که از جانب خداوند منصوب و توسط رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله معرفی شده اند، شایستـگی جانشینی و خلافت حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دارند؛16 از اینرو امام علیه اسلام باید تمام شئون و وظایف پیامبر را داشته باشد؛ مگر دریافت وحی تشریعی. پس باید معصوم بوده و اعلم وافضل از مردم باشد. امام رضا علیه السلام در تعریف امامت می فرماید:« ... همانا امامت قدرش والاتر، شأنش بزرگتر، منزلتش عالیتر، مکانش منیعتر و عمقش بیشتر از آن است که مردم با عقل خود به آن برسند یا به آراءشان آن را دریابند یا به انتخاب خود امامی منصوب کنند، همانا امامت مقامی است که خدای عزوجلّ بعد از رتبه نبوت و خلیل بودن در مرتبه سوم به ابراهیم علیه السلام اختصاص داده و به آن فضیلت مشرّفش ساخته و نامش را بلند و استوار نموده است...».17
نتیجه
۱ـ امامت به معنای عام، رهبر و پيشوای جامعه است.
۲ـ امامت به معنای خاص، از نگاه شیعه پذیرش حاکمی برای جامعه اسلامی است که به فرمان الهی منصوب و توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای اداره امور دینی و دنیایی مردم معرفی میشود.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
آیا فقط شیعیان 12 امامی وارد بهشت می شوند؟.mp3
502.1K
سوال:
❓آیا فقط شیعیان 12 امامی وارد بهشت می شوند؟
🎙استاد محمدی شاهرودی
🔰 @p_eteghadi 🔰
#خطبه_غدیریه ✨
ای مردم، علی را فضیلت دهید. هیچ علمی نیست مگر آنکه خداوند آن را در من جمع کرده است و هر علمی را که آموختهام در امام المتقین جمع نمودهام، و هیچ علمی نیست مگر آنکه آن را به علی آموختهام. اوست «امام مبین» که خداوند در سوره یس ذکر کرده است: «وَ کُلَّ شَییءٍ اَحْصَیناهُ فی اِمامٍ مُبینٍ»، «و هر چیزی را در امام مبین جمع کردیم»
📆 ۲ روز تا روز موعود ♥️
🔰 @p_eteghadi 🔰
💠 حدیث روز 💠
💎 توصیهای از پیشوای اول شیعیان
🔻امام على عليهالسلام:
مَن لَم يَصبِر عَلى كَدِّهِ صَبَرَ عَلَى الإفلاسِ
❇️ هركس بر رنج كسبوكار #صبر نكند، بايد رنج ندارى را تحمّل كند.
📚 غررالحكم و دررالكلم، ح 8987
🔰 @p_eteghadi 🔰
لوح | پرسش و پاسخ مهدوی
➕ اگر زمان ظهور امام زمان مشخص است،تقاضای تعجیل فرج چه معنیای دارد؟🤔
#پرسش_و_پاسخ_مهدوی
بخش۲۱
🔰 @p_eteghadi 🔰