یک وقتایی یکسری حرفها هستند که حالا الزاما دلمون نمیخواد خودمون میگفتیم، بلکه دوست میداشتیم یک نفر سومی اون رو به ما یادآوری کنه. اون حقیقتی رو که خودآگاهانه چشمامون رو روش بستیم، به ما متذکر بشه.
اون حرفا، اون جملهها و گفتوگوها دلی ترین و شفافترین گفتوگوهایی هستن که بی غل و غش و صاف و سادهان. یکنوع دلسوزی عمیق با درصد خلوص 100%. بهرهای برای اون نیست، ولی تمام زوایا رو برای ادمی که مقابلشه درنظر میگیره.
علم احتمالات غمگین ترین درس ریاضیات هستش. یک قیافهی مغوم و پژمرده داره، یک نوع تنهایی به خصوص که درکش و عبور از سیم خاردارهای پیچیدهی دورش، واقعا کار هرکسی نیست. و اون حصار هم دست خودش نیست. اون هیچ قطعیتی به ما نمیگه. همیشه ما رو در انتظار و یک برزخ رها میکنه. با این احتمال میشه دور یک میز وزرای یک کشور رو نشوند(سوال کنکور بود)، یا میشه برای کسی که احترام قائلی و جواب نمیگیری، یک روزی با این احتمال ورق برگرده(: ؛ ولی این یک احتماله و امار و احتمال کاملا شانسین و هیچ قطعیتی در وقوع ندارن.
U can always see messages immediately or in better terms, u can't even go on the internet without checking their name whether they give damn or not, umm as if u picture it like that(((;
ما همیشه با یک #امید_بی_پشتوانه دستمونو از سیم خاردار احتمال عبور میدیم، که بلکه به اون اعداد جامهی حقیقت و رویداد پوشونده بشه.
ما چارهای جز اعتماد به غمگین ترین بخش علوم ریاضیات نداریم:)))).
#The_words_i_wish_i_said
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
یک وقتایی یکسری حرفها هستند که حالا الزاما دلمون نمیخواد خودمون میگفتیم، بلکه دوست میداشتیم یک نفر
البته این رو بگم به نظر من خرید این کتاب، معنی حقیقی ریپ آف و پول حرام کردنه😂👌🏼 چون چیزی جز اسراف درش دیده نمیشه و به سادگی کارتون با خوندن پی دی افش راه میوفته. این کتاب هم من خودم پول بابتش ندادم و هدیه است از رفقای جان 🗿🤝
#The_words_i_wish_i_said
#با_من_بشنو_هجوم_کلمات_را
ناکافیام مثل جمعهها برای ظهور...
#Aesthetic
*picture isn't mine
لالم که معترض به فراقت نمیشوم
ای دل تو ناله کن که بفهمد چه دیدهایم!=)))
#امین_زمانیان
#سبزینه_های_خیال
هدایت شده از - قرین -
ما محرمها يک غمی داريم كه میشه به صورت ممتد براش گريه کرد ؛ اما داغ مادر اينطوری نيست . مثلاً تو محرمها میتونیم پشت سر هم گریه کنیم اما امکان نداره فاطمیهها مدام گریه کنیم ؛ اشک لونه میکنه توی ذهنمون ! بعد اينطور ميشه كه مثلاً داريم وضو میگیریم بیاختيار ميزنیم زير گريه:) داريم کتاب میخونیم يهو يادمون میاد كه مادر رفته و شونههامون میلرزه یا زنی دست به دیوار میبینیم و تو خودمون هزاربار میشکنیم . انگار پخش میشه درون زندگی ! انگار تماماً در جون و خونمون حل میشه و قراره همه جا دلمون را مغز پخت كنه ..
درد من و تو دردهای مشترک بود
گاهی اگر رفتیم داروخانه باهم...
#مریم_کرباسی
#سبزینه_های_خیال