ما آدمهای معمولی، وقتی دلدار بهمون بیمحلی میکنه ازش دلزده میشیم.
در بدترین حالت و جنتلمنانهترین حالت، میگیم حتما دلش نخواسته ما رو ببینه و بهمون اعتنا نکرده. ولی محتشم کاشانی اینطوری نیست. محتشم کاشانی پا رو یه قدم فراتر میذاره و میگه که ببین اگه اون دوست نداره من رو ببینه و از دست من عصبانیه، من هم آرزو میکنم که هر چه زودتر بمیرم تا دیگه کامش تلخ نشه. ببینید تو رو قرآن:
«ای طبیب دهر چون تلخ است از من مشربش
شربت از زهر اجل ده جان بیمار مرا»
گرچه با دوریِ او زندگیام نیست، ولی
یاد او میدمدَم جان به رگ و پوست هنوز.
غیـر از تو جاۍ هیچکـس نیست در دلـم؛
این مسئلہ میـانِ منـو عشـق حـل شـدهاست .
#یک_داستان_کوتاه 🌿📃
- حتی قربون صدقه رفتناشم فرق داشت با همه . .
نمیگفت عمرم ، نفسم ، عزیزم .
صداش که میکردم میگفت :
- جانم چشمام؟!
این چشمام گفتنشم فلسفه داشت برای خودش . .
میگفت :
- بیبیم همیشه بهم میگه چشمام .
هر وقتم ازش میپرسم چرا؟!
میگه یه وقتایی . .
هیچ فرقی نیست بین نبودن چشمای یه آدم و مُردنش .
آدمی که مزهی دیدنو چشیده باشه ؛
چشماش اگه نباشه دنیاش تیره و تار میشه .
طبیعیه که دیگه هیچی و هیچکسی رو نمیبینه . .
نمیتونه که ببینه .
براش سخت میشه سادهترین کارا . .
دلش همیشه تنگه .
همهش دلتنگ رنگ و نور و روشنائیه . .
آدمِ بینا ، بدون چشماش خیلی چیزا کم داره .
گاهی وقتا حتی خودِ زندگی رو .
میگفت :
- فدای چشمات برم چشمام . .
- طاهره اباذری هریس