پرتو اشراق
🎥 #ببینید 🔺پیش بینی و هشدار #حسن_عباسی، در مورد عملکرد و تفکرات #روحانی، در ۱۴ سال پیش...!! 🌐 @parto
⁉ مارا از چه میترسانید!؟
هوالحکیم
رییس محترم قوه قضاییه
سلام علیکم
با تقدیم احترام
🖊احتمالاً مستحضرید که اخیراً با شکایت رئیس دولت لیبرال و برخی وزرای آن، حکم محکومیت من صادر و ابلاغ شده است، اما نمیدانم به کدام زندان مراجعه کنم. لطفاً بفرمایید که نشانی و ساعت معرفی به بازداشتگاه را نیز ابلاغ نمایند. ممنونم.
▫️مؤید و منصور باشید، انشاءالله
🌐 @partoweshraq
🔺😐 زرشک ایرانی رو بردن تو آلمان اینطوری بسته بندیش کردن دارن ده برابر قیمت میفروشنش!!
⁉ واقعا همین بسته بندی چقدر کار داره؟
🌐 @partoweshraq
⁉ آقای آملی، خیلی وقته خبری از این متهمان نیستا؟!
🔺جهت اطلاع ما #حواسمان_هست...
🌐 @partoweshraq
پرتو اشراق
📡 #کشور_تبلیغات بر مبنای وحدت کلمه استوار است.
👤کافی است یکی بگوید نه! تا افسون باطل شود.
🔇 آن وقت است که نظم به خطر میافتد و آن صدای مخالف باید خفه شود.
📡 در کشور تبلیغات یک مرد، هر که میخواهد باشد و هرقدر حقیر و ناچیز باشد، همینکه با مغز خودش فکر کرد نظم عمومی را به خطر خواهد انداخت.
📚🗞📄 خروارها کاغذ چاپ شده شعارهای رژیم حاکم را منتشر می کنند، هزارها با بلندگو و صدها هزار اعلامیه و اوراق تبلیغاتی که مجانا توزیع می شود، گروه گروه ناطق و واعظ که در میدانهای عمومی و چهار راهها خطابه می خوانند، هزاران کشیش که از فراز منبر خود همان شعارها را تکرار می کنند به حدی که همه ذله می شوند و سرسام می گیرند.
👥 در این میان کافی است یک مرد حقیر، یک موجود تنها و ضعیف بگوید نه! و به گوش نفر پهلو دستی خود زمزمه کند که نه! تا نظم عمومی به خطر بیفتد...!!!
📗 نان و شراب، اینیاتسیو سیلونه.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🏴 #عاشورا_در_منابع_اهل_سنت {١۴}
🔳 گویا دیوارها نیز خون آلودند!
👤حصین می گوید:
❣ «دو تا سه ماه پس از شهادت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) چنین به نظر میآمد که دیوارها خون آلود است.
🌅 این حالت بعد از طلوع خورشید شروع می شد؛ و تا زمانی که خورشید بالا میآمد ادامه داشت».
📚 تاریخ طبری، ج ۵، ص۳۹۳.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
4_5920246327408592656.mp3
1.03M
🕥 💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
⁉ چرا ما عاشقان #امام_حسین (ع) گناه می کنیم؟!
⁉ واقعا گناه لذت داره؟
🎙حجت الاسلام #دانشمند
🌐 @partoweshraq
🕓 💠🚻💠 #مشاوره_خانواده
⚜🚺⚜🚼⚜🚹⚜
💝 ده ویژگی همسر خوب
🌹 #پیامبر_اعظم (صلی الله علیه و آله) فرمود:
🔅بهترین زنان، زنی که دارای این ویژگی های ده گانه باشد:
💝1⃣ آمادگی ذاتی و ارادی) برای بارداری بسیار داشته باشد؛
💝2⃣ با محبت باشد؛
💝3⃣ با عفت و پاکدامن باشد؛
💝4⃣ در میان بستگانش سربلند و،
💝5⃣ در نزد شوهرش فروتن باشد؛
💝6⃣ خود را در نزد شوهر بیاراید؛
💝7⃣ در نزد دیگران، حجاب و وقار و شرم خود را حفظ کند.
💝8⃣ سخن شوهر را بشنود و از او اطاعت کند؛
💝9⃣ وقتی با شوهر خلوت کرد، آنچه او خواست دریغ نکند؛
💝🔟 همانند مرد شوخ و بذله گو نباشد.
📚 اصول کافی، جلد ٢، صفحه ٣٢۴.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#حدیث
پرتو اشراق
🎥 #ببینید 🔺واکنش جنجالی #نادر_طالب_زاده درخصوص حکم حبس و بازداشت #حسن_عباسی: 🎙وقتی٣ بار حسن عباسی تب
🔺 واکنش جالب کارگردان «قلاده های طلا» به حکم #حسن_عباسی:
🎥 ظاهرا باید فیلم خیانت روحانی به امام را بسازیم!
🌐 @partoweshraq
🔺😐 روایت سعید لیلاز ار جلسه امروز روحانی و تیمش با اقتصاددانان!!!
✖️خفهخون بگیریم بهتر است!!
🌐 @partoweshraq
پرتو اشراق
🔺جدیدترین جملات وزیر بهداشت در ادامه #خودت_بمال 😁 یکی پیدا شه به این بگه تو این وسط چیکاره ای...؟!
🔺😳 ۳۰ تا پزشک و پرستار یه بیمارستان در چین ۵ ساعت تمام به صف شدن و نوبتی به پسربچهی ۸ ساله که ایست قلبی کرده بوده ماساژ قلبی دادن تا دستگاه مورد نیاز از شانگهای برسه و اینطوری بچه رو زنده نگه داشتن.
😐 اینجا هم وزیر بهداشت مون میگه #خودت_بمال!
🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | #نوحه سه زبانه برای #اربعین | عربی، ترکی، فارسی
🎼 یوم الزیارة
🎤 #نزار_قطری
🌐 @partoweshraq
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت دویست و هفتادم
📱نماز مغرب را خواندیم و مهیای رفتن به خانه آسید احمد میشدیم که زنگ موبایلم به صدا در آمد.
👨🏻عبدالله بود و لابد حالا بعد از گذشت یک روز از زخم زبانهایی که به جانمان زده بود، تماس گرفته بود تا دلجویی کند و خبر نداشت پروردگارمان چنان عنایتی به ما کرده که دیگر به دلجویی احدی نیاز نداریم.
📱مجید گوشی را به دستم داد و نمیخواست با عبدالله حرف بزند که به بهانهای به اتاق رفت.
🏻گوشی را وصل کردم و با صدایی گرفته جواب دادم: «بله؟» که با دل نگرانی سؤال کرد:
📱شماها کجایید؟ اومدم مسافرخونه، مسئولش گفت دیشب رفتید. الان کجایی؟
🏻و من هنوز از دستش دلگیر بودم که با دلخوری طعنه زدم:
- تو که دیشب حرفت رو زدی! مگه نگفتی هر چی سرمون میاد، چوب خداست؟!!! پس دیگه چی کار داری؟
📱صدایش در بغض نشست و با پشیمانی پاسخ داد:
- الهه جان! من دیشب قاطی کردم! وقتی تو رو تو اون وضعیت دیدم آتیش گرفتم! جیگرم برات سوخت...
🏻و دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم که با صدایی بلند اعتراض کردم:
📱دلت برای مجید نسوخت؟ گناه مجید چی بود که باهاش اونطوری حرف زدی؟ بابا و بقیه کم بهش طعنه زدن، حالا نوبت تو شده که زجرش بدی؟
🚪که مجید از اتاق بیرون آمد و طوری که صدایش به گوش عبدالله نرسد، اشاره کرد:
🏻الهه جان! آروم باش!
📱و عبدالله از آنطرف التماسم میکرد:
- الهه! ببخشید! من اشتباه کردم! به خدا نمیفهمیدم چی میگم! تو فقط بگو کجایید، من خودم میام با مجید صحبت میکنم! من خودم میام از دلش در میارم!
🏻باز محبت خواهریام به جوشش افتاده و دلم نمیآمد بیش از این توبیخش کنم و مجید هم مدام اشاره میکرد تا آرام باشم که عصبانیتم را فرو خوردم و با لحنی نرمتر پاسخ دادم:
- نمیخواد بیای اینجا!... ولی دست بردار نبود و با بیتابی سؤال کرد:
📱آخه شما کجا رفتید؟ دیشب چی شد که از اینجا رفتید؟ اتفاقی افتاده؟
🏻 دلم نمیخواست برایش توضیح دهم دیشب چه معجزهای برای من و مجید رخ داده که به زبان قابل گفتن نبود و تنها به یک جمله خیالش را راحت کردم:
- دیشب خدا کمکون کرد تا یه جای خوب پیدا کنیم. الانم پیش یه حاج آقا و حاج خانمی هستیم که از پدر و مادر مهربونترن!
⁉ سر در نمیآورد چه میگویم و میدانستم آسید احمد و مامان خدیجه منتظرمان هستند که گفتم:
🏻عبدالله! ما حالمون خوبه! جامون هم راحته! نگران نباش!
📱و به هر زبانی بود، سعی میکردم راضیاش کنم و راضی نمیشد که اصرار میکرد تا با مجید صحبت کند که خود مجید متوجه شد، گوشی را از دستم گرفت و با مهربانی پاسخ عبدالله را داد:
🏻سلام عبدالله جان! نه، نگران نباش، چیزی نشده! همه چی رو به راهه! الهه خوبه، منم خوبم! حالا سرِ فرصت برات توضیح میدم! جریانش مفصله! تلفنی نمیشه!
📱و به نظرم عبدالله بابت دیشب عذرخواهی میکرد که به آرامی خندید و گفت:
🏻نه بابا! بیخیال! من خودم همه نگرانیم به خاطر الهه بود، میفهمیدم تو هم نگران الههای! هنوزم تو برای من مثل برادری!
⏳و لحظاتی مثل گذشته با هم گَپ زدند تا خیال عبدالله راحت شد و ارتباط را قطع کرد.
✉ ولی مجید همچنان گرفته بود و میدیدم از لحظهای که آسید احمد بسته پول را برایش آورده، چقدر در خودش فرو رفته است، تا بعد از شام که در فرصتی آسید احمد را کناری کشید و آنقدر اصرار کرد تا آسید احمد پذیرفت این پول را بابت قرض به ما بدهد و به محض اینکه مجید توانست کار کند، همه را پس دهد تا بلاخره غیرت مردانهاش قدری قرار گرفت.
🌃آخر شب که به خانه خودمان بازگشتیم، آرامش عجیبی همه وجودمان را گرفته بود که پس از مدتها میخواستیم سرمان را آسوده به بالشت بگذاریم که نه نوریهای در خانه بود که هر لحظه از فتنهانگیزیهای شیطانیاش در هول و هراس باشیم، نه پدری که از ترس اوقات تلخیهایش جرأت نکنیم تکانی بخوریم، نه تشویش تهیه پول پیش و بهای اجاره ماهیانه و نه اضطراب اسبابکشی که امشب میخواستیم در خانهای که خدا به دست یکی از بندگانش بیهیچ منتی به ما بخشیده بود، به استقبال خوابی عمیق و شیرین برویم که با ذکر «بسم الله الرحمن الرحیم» چشمهایمان را بسته و با خیالی خوش خوابیدیم.
🚨🔰 لینک #قسمت_اول برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند:
🔗 eitaa.com/partoweshraq/8
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
🏴 پدرم از دنیا رفته بودند و من برای ایشان خیلی ناراحت بودم روزی به مزار شهید حمید سیاهکالی مرادی رفتم و گفتم لطفا به دیدار پدرم بروید!
🌌 شب در خواب پدرم را دیدم که گفتند که آقایی اومد و منو ملاقات کرد و من رو برد در غرفهی پدران شهدا... من جایم خوب است...
🌷کرامتی از #شهید_مدافع_حرم_حمید_سیاهکالی_مرادی
🌐 @partoweshraq
#کرامات