🌟 کراماتی از حضرت #امام_هادی (علیه السلام) - {۵}
5️⃣ #داستان_کوتاه
🦅 احترام پرندگان به امام هادي (عليه السلام)
⚜️ #ابوهاشم_جعفري ميگويد:
🏛️ #متوکل تالار آفتابگيري درست کرده بود که پنجرههاي مشبک داشت و داخل آن پرندگان خوش آواز را رها ساخته بود.
🤝🏼 روزهايي که سران حکومت براي سلام رسمي و تبريک نزد او ميآمدند، متوکل درون همين تالار مينشست اما بر اثر سر و صداي پرندگان، نه حرف ديگران را ميشنيد و نه ديگران حرفش را ميشنيدند!!
🌹فقط وقتي که امام هادي (عليه السلام) وارد ميشدند تمام پرندگان ساکت و آرام ميشدند و تا وقتي امام هادي از آنجا خارج نميشد سر و صدايي شنيده نميشد. (۱)
⚜️🔅⚜️🔅⚜️
🧠 آگاهي امام هادي (عليه السلام) از سؤال ذهني اصحاب!
⚜️ #محمد_بن_شرف ميگويد:
🌴 همراه امام هادي عليه السلام در يکي از کوچه هاي مدينه راه ميرفتم.
👌🏻خواستم از امام هادي (عليه السلام) مسألهاي بپرسم اما قبل از اين که سوالم را مطرح کنم، امام به من فرمود:
🔅«ما در جاي شلوغي هستيم و مردم در رفت و آمدند. اکنون زمان خوبي براي سوال کردن نيست.» (۲)
⚜️🔅⚜️🔅⚜️
⚰️ امام هادي (عليه السلام) و پيشگويي مرگ جوان غافل
⚜ #ابوحسين_سعيد پسر #سهل_بصري_ملّاح ميگويد:
🌤️ روزي امام هادي (عليه السلام) به مجلس وليمه يکي از فرزندان #خليفه_عباسي دعوت شد.
🏛️ همراه امام وارد مجلس شديم. حاضران با ديدن امام به احترامش سکوت کردند.
🗣️ ولي جواني در اين مجلس حضور داشت که احترام امام هادي را نگه نداشت و در مجلس به خنده و حرف هاي ياوه مشغول بود.
🌹 در اين هنگام حضرت هادي (عليه السلام) رو به او کرد و فرمود:
🔅«در خنده زيادهروي ميکني و از ياد خدا غافل هستي، در حالي که سه روز بعد در قبرستان خواهي بود!»
⏳جوان ساکت شد و چيزي نگفت. ما روزها را شمارش کرديم، دقيقا پس از سه روز از دنيا رفت و همان روز به خاک سپرده شد. (۳)
⚜️🔅⚜️🔅⚜️
🌟 امام هادي (عليه السلام) و تبديل خاک به طلا
👳🏻♂️ #داود_بن_قاسم_جعفري ميگويد:
🏰 يک سال پيش از سفر #حج، براي وداع با امام هادي (عليه السلام) وارد شهر #سامرا شدم. امام مرا تا بيرون شهر بدرقه کرد.
⭕ آنگاه از مرکب خويش پياده شد و روي زمين با دست خود دايرهاي کشيد و فرمود:
🔅«اي عمو، آنچه را در اين دايره هست براي مخارج و هزينه سفر حجات بردار!!»
🌟 همين که دست بر خاک گذاشتم، شمشي به وزن دويست مثقال از طلا به دستم آمد. (۴)
⚜️🔅⚜️🔅⚜️
👁️ امام هادي (عليه السلام) و شِفاي نابينا
👌🏻 #هاشم_بن_زيد ميگويد:
🧔🏻با چشمان خود ديدم که کوري را نزد امام هادي (عليه السلام) را آوردند و امام، او را بينا کرد.
🕊️ و نيز ديدم که با گِل، پرندهاي درست کرد و در آن دميد، و پرنده جان گرفت و به پرواز در آمد.
✋🏻 به امام گفتم: «ميان شما و #حضرت_عيسي (عليه السلام) تفاوتي نيست!»
🌹 امام فرمود:
🔅«اَنَا مِنهُ و هُوَ مِنِّي»؛
🔅من از او هستم و او از من است. (۵)
📚 پينوشتها:
۱. بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۴۸، ح ۳۴.
۲. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۷۶.
۳. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۸۱، ح ۵۷.
۴- بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۷۲، ح ۵۲.
۵. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۸۵ / شماره ۶۳ از کتاب عيون المعجزات.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
#کرامات
#سـیـره_اهـل_بیـٺ