1.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاگینه_برگی
#شیرینی_بدون_فر
آرد ٥٠٠ گرم
تخم مرغ ١ عدد
خمير مايه ١ ق چ
كره ١٢٠ گرم
بكينگ پودر ١/٤ ق چ،
وانيل نصف ق چ،
آب وزعفران دمكرده به مقدار لازم
تهيه شربت؛
شكر ٤پيمانه،
آب ٢پيمانه،
آبليمونصف ق چ،
زعفران مقدارى،
هل نصف ق چ و گلاب يك ق غ
ابتدا خمير مايه را داخل مقدارى آب گرم حل كرده سپس آرد تخم مرغ،وانيل وبكينگ پ رامخلوط كرده
بهد كره آب شده(بن مارى حرارت غيرمستقيم)راهمراه با كمى زعفرون وخمير مايه اضافه ميكنيم وخوب مخلوط كرده مقدار كمى اب اضافه كرده و خوب ورز ميدهيم.
تاخميرلطيف خمير رابا وردنه نازك باز كرده به شكل مستطيل برش ميزنيم بعد به عرض مستطيل برشهاى نيم سانتى زده، دولبه مستطيل رو از عرض روى هم قرارداده تا ب شكل مربع بشه، سپس وسط مربع رو باز كرده دولبه ى خمير رو داخلش برده وبه بيرون ميكشيم پايين خميررو هم شكل داده تا شكل موردنظرمون برگ حاصل بشه
سپس داخل روغن داغ سرخ كرده وروى دستمال مخصوص قرارداده روغنش كشيده بشه سپس درون ابكش قرارداده و شربت رو روى خاگينه ميريزيم.
@Parvaanehaayevesaal 🌸🍃
11.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کباب تابهای قلقلی دورنگ
مواد لازم :
روغن زیتون🍾
پاپریکا و زردچوبه
گوشت مرغ چرخکرده
گوشت قرمز چرخکرده
پیاز ۱ عدد🧅
زعفران
آبلیمو🍋
کره🧈
#کباب_تابه_ای_قلقلی_دو_رنگ
@Parvaanehaayevesaal 🌸🍃
#قصههای_کودکانه
(برگ های پاییزی)
🍂برگهای پاییزی از درختان کنده میشدن و روی زمین میافتادن. ایگی عنکبوت و دوستانش موقع برگریزان رو خیلی دوست داشتن. ایگی به دوستانش بیگی، میگی و جیگی گفت: «بیاین بازی کنیم. من چشم میگذارم و میشمرم، شماها برین قایم بشین.
🍂ایگی چشم گذاشت و شروع کرد به شمردن، و بقیه رفتن زیر برگها پنهون شدن.
🍂ایگی با خنده گفت: «دارم میام. الان همهتون رو پیدا میکنم.» اون زیر برگها خزید و از برگی به سراغ برگ دیگه رفت. پس از چند دقیقه، اومد روی برگها: «اوهوم! برگها بیشتر از اونیه که من فکر میکردم.» اون زیر یک برگ طلاییرنگ رو هم نگاه کرد، اما هیچیک از دوستانش اونجا پنهون نشده بودن.
🍂بعد از یک ساعت، روی یک برگ نارنجیرنگ نشست و فریاد زد: «آهااااااای. من نمیتونم دوستامو پیدا کنم. دیگه نمیخوام این بازی رو بکنم. ممکنه دوستام گم شده باشن. ممکنه پرندهها خورده باشنشون. آهاااااااای.»
🍂بیگی، میگی و جیگی صدای فریادهای ایگی رو شنیدن و به طرفش دویدن. بیگی گفت: «دیدی نتونستی ما رو پیدا کنی … دیدی؟ ما جاهای خوبی قایم شده بودیم.»
🍂بعد قرار شد که برن به سمت رودخونه و روی برگها قایقسواری کنن. حالا باز هم همگی دوستان، با همدیگه بودن...
#قصههای_کودکانه
@Parvaanehaayevesaal 🌸🍃
✨﷽✨
✅قضاوت های مولا علی علیه السلام
✍زمان خلافت عمر بن خطاب خلیفه دوم اهل تسنن. از بادیه نشینان اطراف شهر مدینه ۷برادر ویک خواهر دست بسته همراه پدر وارد مدینه شدن و ادعای پدر و برادران بر این بود که خواهرمان دچار گناه زنا شده خلیفه وقت حاظر شد تا قضاوت و حکم خدا رو اجرا کند هر چه دختر با ناله گریان انکار این قضیه شد ولی برادران مصرانه تاکید بر این داشتن. خلیفه دوم حکم سنگسار دخترک را صادر نمود در این حین مولای متقیان علی ع رسید فرمود دخترک گناهی مرتکب نشده
امیرالمومنین علی بن ابی طالب ع به برادران ان دختر فرمود بروید در فلان کوه مقداری برف در مشک خود اورید برادران نیز چنین کردن مولا علی ع دستور دادن در اتاقی دیگر مقداری اب درون طشت قرار دهند و برفها رو درون طشت اب قرار دهند و فرمودن دخترک درون طشت اب نشسته زمانی نگذشت که از رحم این زن کرمی بزرگ شبیهه زالو خارج گشت به حضرت علی ع اطلاع دادن این موضوع زالو را حضرت فرمود به پدر و برادران ان دختر که خواهر و دختر شما چندی پیش در رودخانه ای به قصد اب تنی وارد شده و زالویی در رحم وارد شده و از خون رحم تغذیه میکرده و در این مدت رشد کرده که شما فکر کردین جنین در رحم این دختر هست در این میان خلیفه دوم از مولا علی ع تشکر کردن و گفتن لولا علی هلک عمر اگر علی ع نبود عمر با این قضاوت هلاک میشد
📚بر گرفته از کتاب قضاوت های امیر المومنین حضرت علی (علیه السّلام)
@Parvaanehaayevesaal 🌸🍃
🦅 عقاب، وقتی می خواهد به ارتفاع بالاتری صعود کند، در لبه ی یک صخره، به انتظار یک اتفاق می نشیند.
می دانید اتفاق چیست؟
گردبادی ست که از روبه رو می آید.
عقاب، به محض اینکه آمدن گردباد را حس کرد، بال های خود را می گشاید و اجازه می دهد باد او را با خود بلند کند. به محض اینکه طوفان، قصد سرنگونی عقاب را کرد، این پرنده ی بلندپرواز، سر خود را به سوی آسمان بلند می کند و عمود بر طوفان می ایستد و مانند گلوله ی توپی، به سمت بالا پرتاب می شود.
او آنقدر با کمک باد مخالف، اوج می گیرد تا به ارتفاع مورد نظر برسد و آنگاه با چرخش خود به سوی قله ی مورد نظر، در بالاترین نقطه ی کوهستان، مأوا می گزیند.
او منتظر حادثه می ماند، حادثه ای که برای مرغ های زمینی، یک مصیبت و بلاست. او منتظر طوفان می نشیند تا از انرژی پنهان در گردباد، به نفع خود استفاده کند.
روزهایی هست که راه نجات، یاد گرفتن بلند پروازی از عقاب است.
@Parvaanehaayevesaal 🌸🍃
#صبروبردباری
🌺استاد فاطمی نیا:
💎حديثي زيبا از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده است كه موارد بسياري به بنده مراجعه كردند كه بعد از عمل به اين روايت مشكلشان حل شده است!
حضرت در یک جمله کوتاه میفرمایند:
(( الاحتمال ، قبر العیوب ))
" #تحمل_و_بردباری_قبر_عیب_هاست"
چه طور جسد در قبر پنهان میشود، همه عیب ها با بردباری پنهان میشود.
🌱مردي برايم نقل ميكرد كه من تا به منزل ميرسيدم، همسرم شروع به دعوا میکرد كه چرا تو فقيري؟! چرا من را بيست سال اسيرخود كردي؟! و...!
مرد میگفت من هم جوابش را ميدادم و تا شب مدام دعوا میکردیم!
و به همين منوال روزهاي ديگر!
از وقتي كه این حدیث را شنيد و عمل كرد، کارشان درست شد!
🌱مرد نقل ميكرد که همسرم طبق معمول ، تا من رسيدم شروع کرد به تكرار همان حرف ها!
میگوید یاد این روايت افتادم که "الاحتمال قبر العیوب" هیچی نگفتم و سكوت كردم! با همين سكوتم ،تمام شد!
دعوا ریشه کن شد!
@Parvaanehaayevesaal 🌸🍃
پروانه های وصال
@Parvaanehaayevesaal 🌸🍃 #کنترل_ذهن 242 ✅ اتفاقا دین ما خیلی واضح در مورد قانون جذب صحبت کرده مثلا
@Parvaanehaayevesaal 🌸🍃
#کنترل_ذهن 243
✅ نکته بعد در مورد #شکر_گزاری هست. در قانون جذب بر شکرگزاری خیلی تاکید میشه.
🌺 بله در شکرگزاری و اثرات اون هیچ شکی نیست. آیات قرآن به صراحت در مورد شکرگزاری صحبت میکنن
مثلا میفرماید: لئن شکرتم لأزیدنّکم، اگر شکرگزار باشید ، بر شما میافزایم.
🌹 هر کی شکر کنه خدا نعمتاش رو زیاد میکنه.
🔶 انقدر موضوع شکرگزاری مهمه که حتی اگه کسی ایمان به خدا هم نداشته باشه و بی دین باشه باز هم اگه روحیه شکرگزاری رو داشته باشه خدا بهش میده.
چون خود شکر کردن یه جور مبارزه با طغیان و تکبر هست. خدا دوست داره که انسان ها با تکبرشون مخالفت کنن.
🚨 ولی خب شکرگزاری یه انسان مومن کجا و شکرگزاری یه انسان بی قید و بند کجا!
🚨 شکرگزاری از سر #بندگی کجا و شکرگزاری از سر #حرص و #هواپرستی کجا...!
پروانه های وصال
@Parvaanehaayevesaal 🌸🍃 #کنترل_ذهن 243 ✅ نکته بعد در مورد #شکر_گزاری هست. در قانون جذب بر شکرگزاری
@Parvaanehaayevesaal 🌸🍃
#کنترل_ذهن 244
برای خدا خیلی مهمه که انسان عمیقا نعمتاش رو ببینه و شکر کنه. اینکه همه نعمتا رو ببینه نه فقط نعمتای سطحی رو.
🌺 مثلا توی دعای عرفه میبینید که وجود مقدس امام حسین علیه السلام از خدا بابت یه چیزایی تشکر میکنه که ماها اصلا به فکرمون هم خطور نمیکنه!
💞 عرضه میداره: خدایا ممنونتم که وقتی توی شکم مادر بودم برام چشم و دست و پا قرار دادی...
🔴 اما آدمای هواپرست میگن: خب خدایا وظیفته که بهم اینا رو بدی! من فقط اگه یه ماشین یا خونه یا یه خواسته بزرگ رو بهم دادی ازت تشکر میکنم!!!😤
زمین تا آسمون فرق هست بین این دو شکر گزاری.
✅ البته همین که انسان مومن این روحیه رو در خودش ایجاد کنه اثرات شیرینش رو خواهد دید.
@Parvaanehaayevesaal 🌸🍃
پروانه های وصال
#پروانه ای دردام عنکبوت # قسمت سوم 🎬 #خانم ط_حسینی طارق روی تخت چوبی ونمور داخل انباری نشسته بود با
ه#پروانه ای در دام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_ حسینی
#قسمت چهارم 🎬
بعدازغروب افتاب بود وپدرم امد ,مادر بساط شام راحاضرکرد وسفره راانداختیم,پدرم مثل همیشه عماد را روی زانوش گرفته بود از تکه های میوه ای که مامان سرسفره گذاشته بود دهانش میکرد,خیلی نگران بود توخودش بودکه مادرم گفت:چی شده ابوطارق,چرا درهمی؟
پدر:خبرایی که ازاطراف میاد خیلی ترسناکه,ازاینده خودم واین بچه ها میترسم,این داعشیا هرجا که پامیذارن ,زمین اون منطقه را ازخون مردمش سیراب میکنن,خبرایی پیچیده که به همین زودی وارد موصل میشن,امروز ابوعلی شوهرخواهرت صفیه رادیدم ,میگفت هرچی که میشده نقدکردن فروختن احتمالا فردا از موصل میرن...
یکدفعه نان پرید توگلوی مادرم وباسرفه گفت:کجااا اخه تمام اقوام واشنایانمون اینجان,جایی راندارن که برن؟
پدر:منم همین رابهش گفتم ,اما ابوعلی میگه,حفظ جان ازهمه چیزواجب تره,میگفت خونه شان رابه امان خدا میگذارن ومیرن سمت نجف وکربلا ,فکرمیکرد اونجا امن ترین جایی هست که میشه رفت,اخه داعشیا همه رااز دم تیغ میگذرونن اما شیعه ها را زجرکش میکنن....
مادرم اهی,کشید وگفت:ابوطارق,بهترنیست,خودمون هم بریم ؟؟
هنوز پدرم چیزی نگفته بود که طارق با تمسخرگفت:عه مادر اگه با داعشیا پیوند بخورین که کاری باهاتون ندارند
پدرم باتعجب یه نگاه به طارق ویه نگاه به مادرم کرد وگفت:طارق چی میگه هااا؟؟پیوند؟؟داعش؟؟
طارق:اره پدر عزیزم.....امروزخاله هاجر دخترت سلما رابرای عمر خواستگاری کرده...
پدرم عمادرااز روی زانوش برداشت وگذاشت زمین:خواستگاری؟؟؟این پسره چندروزه تو بازار سنگ داعش رابه سینه میزنه واز برکات وجود حکومت اسلامی داعش نطقها میکنه.....مگه من بلانسبت خرشدم که دخترم راتسلیم ابلیس کنم.....
تا قبل ازاینا اگه حرفی میزدند شاید به حرمت نان ونمکی که باهم خوردیم واحترام همسایگی باهم وصلت میکردیم اما الان نه نه محاله..
وبعدازسرسفره بلندشد ورفت گوشه اتاق وتوافکار خودش غرق شد...
پدرم خیلی مهربان وخانواده دوست بود وازاون مردهای متعصب عرب,که حتی اگر راه داشت به ما میگفت روی حیاط خونه خودمان هم روبنده ونقاب بزنیم.میدونستم که الان تمام ذهنش درگیر ماست...
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
@Parvaanehaayevesaal 🌸🍃