🌸 مولی امیرالمؤمنین(علیهالسلام):
📃 همواره در انتظار فرج (آل محمد علیهم السلام) باشید و از رحمت خداوند نومید نشوید؛ زیرا که محبوب ترین اعمال در پیشگاه خداوند، انتظار فرج است.
📜 انْتَظِرُوا الْفَرَجَ وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ فَإِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ انْتِظَارُ الْفَرَجِ.
⬅️ شیخ صدوق، خصال، ج ۲، ص ۶۱۱ – ۶۳۷
🏷 #امام_علی_علیه_السلام #ظهور #انتظار_فرج
@parvaanehaayevesaal
پروانه های وصال
#نکات_تربیتی_خانواده 101 "نگاه ناقص به دین" 💢 اگه یه نفر، آدم سطحی نگری باشه پیش خودش فکر میکنه و
❤️ #نکات_تربیتی_خانواده 102
"خدای مهربان و حکیم"
✅ اگه آدم اون لقمۀ آخر رو نخوره باعث میشه که همیشه نسبت به غذا اشتها داشته باشه و غذاهاش رو با لذت بیشتری بخوره.
💢 ضمن اینکه مصرف بیش از حد غذا باعث "کاهش عمر" انسان و به وجود اومدن بیماری های مختلف میشه.
🔷 «در واقع خوردن اون لقمۀ آخر درسته یه کمی لذت داره اما باعث میشه که آدم لذت های زیادی رو از دست بده».
💞 اسلام خیلی زیبا انسان رو رشد میده.☺️
✅ بله ظاهرا داره با بعضی از لذت های بی بند و بارانۀ تو مخالفت میکنه اما «در واقع داره یه برنامۀ عالی برای لذت بردن تو از غذا خوردن بهت میده».👌 واقعا دم اسلام گرررم!😊
❣️ اتفاقا خداوند مهربان اصلا راضی نیست که کسی از زندگی خودش "کم لذت ببره".
💞 بهت میگه عزیزم تو باید خیلی لذت ببری. گناه لذت های تو رو کم میکنه و من اینو نمیخوام...
🌺🍀
پروانه های وصال
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_پنجاه_هفتم🎬: مجلس بزرگی در برج بابل تشکیل شده بود، مجلسی که د
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_پنجاه_هشتم🎬:
قاضی دستش را محکم روی میز کوبید و گفت: اعتراف کن که تو این بلا را سر خدایان ما آوردی، آیا چنین است؟!
ابراهیم که حق را چون روز بر مردم آشکار کرده بود تا آنها از خواب غفلت بیدار شوند، نگاه به جمعیت پیش رو کرد، مردم همه سر به زیر داشتند و صدایی از آنها در نمی آمد، آخر عمری به پرستش بت های بی جان عادت کرده بودند و اینک نمی توانستد دست از عادت کافرانه شان بردارند.
ابراهیم با دیدن این صحنه اندوهگین شد و آهی کشید و با لحنی محزون فرمود: من از شما و هر آنچه که می پرستید بیزارم.
این سخن معنای عمیقی داشت و ابراهیم می خواست با این سخن، بت درونی مردم را بشکند، هر کدام از انسان ها، درون خود بتی دارند و برحسب علاقه و عادت هایشان، جنس آن بت با بت دیگری فرق می کند و اولین قدم در راه رسیدن به خدا پشت پا زدن به بت درونی است و ابراهیم با این سخن می خواست تا بت درونی مردم را بشکند وگرنه شکستن بت بیرونی و بت های معبد بسی راحت تر بود.
قاضی با شنیدن این سخن سری تکان داد و رو به جمع بزرگان گفت: همه شما شاهد بودید که ابراهیم با این سخنش بر گناهکار بودن خود اعتراف کرد، او خدایان ما را شکسته و مستحق سخت ترین عذاب هاست.
دیگر جای تعلل نبود، می بایست ابراهیم را از مجلس خارج می کردند و در غیابش گفته های او و جواب قاضی را تحریف می کردند تا مبادا کسی راه ابراهیم را برگزیند و از طرفی باید تمام مردم را نسبت به ابراهیم و خدایش بر می آشفتند تا حکومت طاغوت بیش از این در معرض خطر قرار نگیرد.
پس قاضی با صدای بلند گفت: من این جوانک خطاکار را به اشد مجازات محکوم می کنم و بدترین و دردناک ترین مرگ را برایش در نظر می گیرم، حال او را از مجلس خارج کنید.
ابراهیم را بیرون بردند و تعدادی کاهن بر صدر مجلس ظاهر شدند، آنها در نبود ابراهیم میدان گرفته بودند و باز مردم را از قدرت بت ها ترساندند و تاکید کردند که بی شک مرگ ابراهیم سرمشقی برای دیگران خواهد شد و در همین حین یکی از کاهنان جلو آمد و گفت: در باطل بودن اعتقاد ابراهیم همین بس که پدرش آزر از او برائت می جوید و اشاره ای به آزر کرد، آزر از جای برخاست و گفت: از این لحظه به بعد ابراهیم جایگاهی در خانواده من ندارد و حتی اگر مشمول عفو هم میشد، من او را از خود و خانه ام می راندم.
کاهنی دیگر جلو آمد و شروع به سخن پرانی کرد و این کاهنان آنقدر گفتند و گفتند که فریاد مردم بلند شد: ابراهیم را مجازات کنید.
کاهنان که همین را می خواستند در مقابل این مطالبه عمومی لبخندی مزورانه زدند و یکی از آنها گفت: این ننگ از دامان ابراهیم پاک نمی شود و خدایان ما از ما راضی نمی شوند، مگر اینکه او را در آتش بسوزانیم.
مردم فریاد زدند:بسوزانید، ابراهیم را بسوزانید، شکننده بت ها را بسوزانید.
ابلیس از فراز بت مردوک این اجتماع را میدید و قهقه ای مستانه سر داده بود و رو به آسمان کرد و فریاد زد: ای خداوند بزرگ! باز هم من موفق شدم و پیامبر بزرگت را به کام مرگ کشاندم، همانا من با فرزندان آدم دشمنم اما بوسیله همین فرزندان، بهترین بندگانت را به مسلخ می کشم و سرانجام جایگاه بنی بشر در عمق جهنم خواهد بود و اجازه نمی دهم راهی برای ورود به بهشت برای آنها برجا بماند، خداوندا بار دیگر سوگند می خورم تا زمانی که زنده ام و مهلت دارم دست از فریب بنی آدم برندارم و قول میدهم از فرزندان آدم، حزبی برای خود بسازم که در مقابل الله و حزبالله قد علم کنند و قول میدهم که حکومت الله را در زمین نابود و حکومت شیطان را در همه جا علم کنم.
کاهنان همگی از جای برخواستند و همانطور که از مردم بابت همراهیشان تشکر می کردند فریاد زدند: می خواهیم کوهی از آتش، برای سوزاندن ابراهیم به پا کنیم و هیزمش را شما مهیا کنید، هر کس در حد توانش هیزم بیاورد و این هیزم ها هدیه ای گرانبها به درگاه خدایان بابل هستند.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
پروانه های وصال
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_پنجاه_هشتم🎬: قاضی دستش را محکم روی میز کوبید و گفت: اعتراف کن
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_پنجاه_نهم🎬:
اینک دادگاه بابل برای مجازات ابراهیم حکمی داد و به موجب حکمی که دادگاه بابل برای حضرت ابراهیم صادر کرد، ابراهیم باید سوزانده
می شد.
با ترفند کاهنان و امر نمرود، دستگاه حکومتی مردم را تحریک کرد که در سوزاندن ابراهیم شرکت کنند و جارچیان در کوی و برزن جار میزدند که:
ای مردم بابل! اگر واقعا به خدایان اعتقاد دارید بیایید و خدایان تان را یاری و خود را در مجازات کسی که به خدایان اهانتی بزرگ کرده، سهیم نمایید.
این مجازات در آن زمان منطقی می آمد چرا که حضرت ابراهیم بزرگترین نماد وحدت بخش یک تمدن را خراب کرده بود و بدتر از این موضوع، بعد از آن برای کار خود و ضربه ای که به این محور وحدت بخش زده بود
استدلال و برهان آورده بود.
پس نظر کاهنان این بود اگر بخواهند با یک مجازات عادی و ساده و یک آتش زدن ساده ابراهیم را
مجازات کنند سزای ضربه ای به آن بزرگی را به او نداده اند و رأیشان بر این بود که مجازات ابراهیم باید یک مجازات بزرگ و غیر عادی باشد.
پس سوزاندن با کوهی از آتش برای این گناه، تصویب شد حالا سوال پیش می آید چرا ابراهیم را با آتش مجازات کردند؟
دلیل اول: آتش یکی از سخت ترین مجازات ها است.
دلیل دوم: عده ای از مردم بابل آتش را می پرستیدند و خورشید را بزرگترین نماد
آتش می دانستند.
پس آتشی که میخواهند ابراهیم را در آن بسوزاند باید به قدری بزرگ باشد و زبانه بکشد که اثر توهین به الهه های بزرگ
مخصوصا الهه آتش را جبران کند.
و از آن گذشته آتش زدن ابراهیم باید به نمادی تبدیل شود که بعدها در تاریخ و ادبیات
درباره آن سخن گفته شود.
همه جای شهر سخن از آتش و هیزم بود و همه مردم به نوعی می خواستند در این امر مشارکت کنند.
پیرزنی کوزه ای شیر بر دوش داشت، کوزه را به حجره ای در بازار عرضه داشت و با صدایی که به خاطر سن زیادش می لرزید گفت: پسرم! این شیر را از من بخر و در ازای آن به من پولی بده، نذر کرده ام برای برکت عمر و مالم، مقداری هیزم تهیه کنم و برای یاری خدایان آن را هدیه کنم تا ابراهیم را در آن بسوزانند، مگر من از پیرمرد محتضر همسایه ام کمترم؟! شنیده ام به فرزندانش وصیت کرده که همه اولادش در این هیزم سهیم شوند و گفته اگر تا روز آتش زدن ابراهیم زنده نماند، نصف اموال و دارایی هایش را برای خرید هیزم و هدیه به درگاه خدایان تقدیم کنند.
مرد حجره دار کوزه شیر را از پیرزن گرفت و گفت: مادرجان! چون همه مردم این روزها در پی هیزم هستند، باری از هیزم آورده ام و به ازای پول کوزه شیر به تو مقداری هیزم میدهم.
پیرزن از این سخن خوشحال شد و با لبخندی دهان بدون دندانش را از هم باز کرد و هیزم ها را در بغل گرفت و هن هن کنان به محلی که برای برپایی کوهی از آتش مشخص کرده بودند رفت.
و ابراهیم هم در این مدت که روزها طول کشید به دستور نمرود در زندان به سر می برد.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
پروانه های وصال
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_پنجاه_نهم🎬: اینک دادگاه بابل برای مجازات ابراهیم حکمی داد و
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_شصت🎬:
چندین هفته بود در شهر همهمه برپا بود و نقل میان مجلس آن روزها، ابراهیم و مراسم سوزاندن او بود.
خارج از شهر میدان بزرگ و وسیعی مشخص شده بود که جایگاه ایجاد آتش بود و اینک کوهی از هیزم در آنجا جمع شده بود.
در کنار این کوه هیزم که هر لحظه بر هیزم هایش اضافه میشد، کارگران و غلامان مشغول ساختن جایگاه عظیمی بودند که قرار بود، نمرود و درباریان در آنجا حضور یابند و از فراز آن جایگاه که خود مانند برجی بلند می ماند، بر روند سوزاندن ابراهیم نظارت داشته باشند.
کم کم آن جایگاه تکمیل شد و هیزم های زیادی فراهم شد به طوریکه در بابل و اطرافش هیزم نایاب شده بود و عظمت این کوه هیزمی از کوه های زمین بیشتر بود.
حال که همه چیز مهیا شده بود با رأی کاهنان و نظر نمرود، روزی برای آتش زدن ابراهیم مشخص شد.
جارچیان در شهر می گشتند و تاریخ آتش زدن ابراهیم را جار می زدند و مردم در شور و شوقی آشکار، دست و پا میزدند، آنها لحظه ها را برای رسیدن این روز می شمردند و انگار روز آتش، روز عیدی بزرگ برای آنان بود.
خورشید تازه از پشت کوه های بابل طلوع کرده بود که جمعیت عظیمی از مردم در صحرا جمع شده بودند، ابراهیم را در حالیکه دستانش بسته بود و مامورین حکومتی اطرافش را گرفته بودند وارد میدان کردند، عده ای شروع به هو کردن ابراهیم نمودند و عده ای هم فریاد میزدند، آتشش بزنید، زودتر او را آتش زنید.
همه منتظر بودند که نمرود و درباریان از راه برسند و بالاخره بعد از گذشت دقایقی نمرود و همراهانش آمدند و با مراسمی خاص به بالای برج نوساز رفتند و در جایگاه خود نشستند، از آنجایی که نمرود نشسته بود، او بر همه جا اشراف کامل داشت و همه چیز را به راحتی مشاهده می کرد.
با دستور نمرود، سربازان ماده ای آتش زا را دور تا دور کوه هیزم ریختند و سپس کاهنی با مشعل بزرگی در دست جلو آمد، وردی زیر لب خواند و مشعل را به سمت هیزم های پایین کوه نزدیک کرد و ناگهان هیزم ها آتش گرفتند.
کاهن با سرعت خودش را به عقب کشانید، آنها صبر کردند شعله آتش جان بگیرد و در تمام کوه هیزمی پخش شود، حالا که آتش گُر گرفته بود، منظره وحشتناکی درست شده بود، هیچ کس یارای این را نداشت که از فاصله چندین و چند متری به آتش نزدیک شود، حتی پرندگان آسمان هم قادر نبودند بر فراز این آتش پرواز کنند و مردم با چشم خویش لاشهٔ چندین پرنده را دیدند که هنوز فاصله ای زیاد با کوه آتش داشتند و با بال و پری سوخته جان میدادند و بر روی زمین سقوط می کردند.
حالا شرایط برای انجام مجازات ابراهیم فراهم بود، نمرود اشاره کرد که ابراهیم را داخل آتش بیاندازند و طبال شروع به طبل زدن نمود.
ملائک آسمان با دیدن این صحنه شروع به گریه و زاری کردند و هر کدام جلو می آمدند و به پروردگار عرضه می داشتند که خداوند یکتا ابراهیم را نجات دهد، و خداوند فرمود: اگر ابراهیم مرا بخواند، اجابتش خواهم کرد.
دو سرباز دو طرف ابراهیم را گرفتند تا او را به داخل آتش پرتاب کنند، اما هنوز فاصله ای تا کوه آتش داشتند که فریاد سوختم سوختمشان به آسمان بلند شد و نتوانستند قدمی جلوتر گذارند.
باز هم دو سرباز دیگر جلو رفتند و آنها هم همین وضعیت را پیدا کردند، به خاطر حجم عظیم آتش و هرم سوزاننده اش، هیچ کس قادر نبود جلو رود و نزدیک آتش شود و ابراهیم را به درون آتش پرتاب کند.
نمرود که از بالا شاهد این صحنه بود، درمانده بود و نمی دانست چه کند، او می خواست دستور دهد که فعلا مراسم عقب افتد تا راه چاره ای بیاندیشند.
در این هنگام، ابلیس که در میانه میدان شاهد این صحنه بود عصبانی شد، او می ترسید که این تعلل باعث شود ابراهیم را نسوزانند، باید فکری می کرد و دست به کار میشد تا هر چه سریعتر ابراهیم را بسوزانند.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
🔴 برنامه ثریا | مدارا یا مقاومت؟! را در تلوبیون ببینید👇🏻
۴ آذر ۱۴۰۳
https://telewebion.com/episode/0x1027fb91
♦️از ضرورت پاسخ کوبنده #ایران تا صدور قطعنامه شورای حکام آژانس؛ وفاق ملی علیه دشمنان #وعده_صادق #ایران_قوی
@parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✊ رهبر انقلاب: بسیجی ایرانی یقین دارد سرانجام در یک روز رژیم صهیونیستی را قطعا از بین خواهد برد. ۱۴۰۳/۹/۵ #وعده_صادق #هفته_بسیج #ایران_همدل
@parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بالاخره غبار فتنهها داره کنار میره و مردم دارند با واقعیت زن زندگی آزادی مواجه میشن !
چه خوب که مردم خودشون دست به کار شدن و دارن از فرهنگ زیست عفیفانه مراقبت میکنند.
باید اونقدر تبیین کنیم که دغدغه حاکمیتی به دغدغهی مردم هم تبدیل بشه ....
امیدی به عدهای ازمسئولین نیست ولی اگر مردم به میدان بیان خودشون میتونن شرایط رو تغییر بدن
◀️آفرین به این بانوی خط شکن ....
#کمپین_نه_به_حریم_شکنی
✍عالیه
#وعده_صادق #ارسالی_مخاطب
@parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مقام معظم رهبری: وقتی دیدیم آمریکاییها کلک میزنند، جلوی مذاکرات گرفته شد
مقام معظم رهبری در دیدار امروز خود با بسیجیان:
🔹ما اورانیوم غنی سازی شده ۲۰ درصد را برای [تولید] رادیو داروها نیاز داشتیم و باید از آمریکاییها میخریدیم.
🔸آمریکاییها گفتند هرچه تولید ۳/۵ درصد دارید به ما بدهید تا ما [در ازای آن] به شما سوخت ۲۰درصد بدهیم و برای این معامله، دو نفر از رئسای جمهور معروف آن روز دنیا که با ما نیز روابط خوبی داشتند را واسطه قرار دادند و مسئولین کشور ما نیز قبول کردند.
🔹وسط مذاکرات متوجه شدیم آمریکاییها دارند کلک میزنند و جلوی مذاکرات گرفته شد. در دورانی که آنها خیال میکردند به دلیل نیاز کشور به سوخت ۲۰ درصد، #ایران تسلیم خواهد شد، اساتید بسیجی ما سوخت ۲۰ درصد را در داخل تولید کردند. #وعده_صادق #هفته_بسیج
@parvaanehaayevesaal
به شما وصیت میکنم که ایمانتان
به رهبری حضرت امـامخـامـنـهای
محکم و قوی باشد،که خیر دنیا و
آخرتتان در این است..!
#سید_حسن_نصرالله💔
#وعده_صادق #لبنان🚀
@parvaanehaayevesaal
خطبه فدکیه - نسخه موبایل.pdf
1.6M
✍️ خطبه فدکیه بهترین هدیه در #ایام_فاطمیه #حضرت_زهرا
( مخصوص موبایل)
#کمپین_نه_به_حریم_شکنی
@parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✊ #ریل | رهبر انقلاب، صبح امروز: بمباران خانههای مردم پیروزی نیست؛ دشمن در غزه و لبنان پیروز نخواهد شد
✏️ حکم بازداشت کافی نیست؛ باید #حکم_اعدام_نتانیاهو و سران جنایتکار رژیم صهیونی صادر شود. ۱۴۰۳/۹/۵
#وعده_صادق
💻 Farsi.Khamenei.ir
@parvaanehaayevesaal
- میگفت:
گاهۍ اوقات با خدا خلوت ڪنید؛
نگویید ڪہ ما قابل نیستیم..!
هرچہ ناقابلتر باشیم خدا بیشتر اهمیت میدهد.
خـدا ڪہ فقط خوبها را انتخاب نمیڪند✨♥!"
[•حـٰآجاسماعیلدولابۍ•]
#اطلاع_نگاشت
💐اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💐
@parvaanehaayevesaal
در ایام فاطمیه در مراسم #فاطمیه و به مدد حضرت_زهرا
ان شاءالله وعده_صادق 3 شکل خواهد گرفت برای شادی روح #رئیسی_عزیز صلوات
🌿آیت الله بهجت (ره) :
🌿هرقدر کہ نمازهایت منظم
و اول وقت باشد ؛ امور زندگیت
هم تنظیم خواهد شد
مگر نمےدانے کہ رستگارے و
سعادت با نماز قرین شده است.
@parvaanehaayevesaal
در ایام فاطمیه در مراسم #فاطمیه و به مدد حضرت_زهرا
ان شاءالله #وعده_صادق 3 شکل خواهد گرفت برای شادی روح #رئیسی_عزیز صلوات
📿سجادهینمازشب، امشب را با نام مبارک همه شهدای والامقام علی الخصوص
🌸 شهید عزیز مجتبی خیاطی 🌸
پهن میکنیم و ثواب نماز امشب
را به محضر مبارک ایشان تقدیم میکنیم..
❤️خدایا ماروهم جزو نمازشب خوان ها قرار بده🙏
💜خدایا در دفـتر حـضور و غـیاب ، ضیافت امشب...حـضورمان را بـپذیر و جایگاهمان را در کلاس بـندگی ات در ردیـف بـهترین هـا قـرار ده .
@parvaanehaayevesaal
در ایام فاطمیه در مراسم #فاطمیه و به مدد حضرت_زهرا
ان شاءالله #وعده_صادق 3 شکل خواهد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁در این شب زیبای پاییزی
✨بالاترین
✨آرزویم براتون این است که
✨حاجت دلتون
✨با حکمت خدا
✨یکی باشد
🍁شبتون بخیر
و سرشار از مهر خدا🌹
@parvaanehaayevesaal
🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 خدای من...
✨ ای خالق بی مدد
🌺 وای واحد بی عدد
✨ ای مهربان بر خلایق ...
🌺 با نامت آغاز میکنم
✨ که بهترین و زیباترین نامهاست
🌺 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
@parvaanehaayevesaal
🌸🍃
سـ🍁ــلام
روزتون پراز خیر و برکت
🗓 امروز سه شنبه
☀️ ۶ آذر ١۴٠۳ ه. ش
🌙 ۲۴ جمادی الاولی ١۴۴۶ ه.ق
🌲 ۲۶ نوامبر ٢٠٢۴ ميلادی
@parvaanehaayevesaal
🍁🍂
دعای امروز 🌷❤️🌷
🌼بارالها امروز
✨دل هایمان را پرازمحبت
🌼دست هایمان
✨را پراز بخشندگی
🌼لحظه هایمان را پر
✨از آرامش و خانه هایمان
🌼را پراز حس خوشبختی بگردان
آمین یا اَرْحَمَ الرّاحِمین 🙏
ای مهربان ترین مهربانان 🙏
@parvaanehaayevesaal
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح سه شنبه پاییزیی شما ✅🍂
متبرک به ذکر پرنور🍁✨🍁
🗣صلـوات🗣
بر حضرت محمد (ص) و آل مطهرش🍁
🍂🔄 اللَّـهُمَّ 🍁🍂
🍂🍁 صَلِّ 🍁🍂
🍂🍁 عَلَى 🍁🍂
🍂🍁 مُحَمَّد 🍁🍂
🍂🍁وعلی آلِ🍁🍂
🍂🍁 مُحَمَّد 🔄🍂
@parvaanehaayevesaal
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁مشکلاتت
💓ﺑﻪسبکی ﻫﻮﺍ
🍁ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﻋﻤﻖ
💓ﺍﻗﯿﺎﻧﻮس
🍁ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺑﻪ محکمی
💓ﺍﻟﻤﺎﺱ
🍁ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺸﺎﻧﯽ ﻃﻼ
💓ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ شماست
🍁دوست من
لبخندت دائمی💓💐
@parvaanehaayevesaal
🌸🍃