🌌 هرچند بر دلباختگان، شب هجرش چون «یلدا» یی بیشفق و روز جداییش مانند روزی «پنجاه هزار ساله» طولانی میگذرد،
✨ اما سرانجام او میآید
⛈ و آمدنش چون تندر بهاره، ناگهانی است و یکباره،
🌅 قسم به فجر که پگاه شب دهم نزدیک است،
رسیدن «ملایک» و «روح» نزدیک است،
«مطلع فجر» در افق نمایان و «سلام» نزدیک است.
موعود موعود ما «صبح» است و صبح، پشت پنجرهها و نزدیک است.
📜 إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ، أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ؟ «۱»
📃 وعده گاهشان [هنگام] صبح است، آيا صبح نزديك نيست؟
✨ صدای بال ملایک ز دور میآید
مسافری مگر از شهر نور میآید
⭐️ ستارهیی شبی از آسمان فرو افتاد
و مژده داد که صبح ظهور میآید «۲»
⛅️ طلوع میکند آن آفتاب پنهانی
ز سَمتِ مشرق جغرافیای عرفانی
🌸 دوباره پلک دلَم میپرد، نشانهی چیست
شنیدهام که میآید کسی به مهمانی
❤️ کسی که نقطهی آغاز هرچه پروازست
تویی، که در سفر عشق خط پایانی
💕 کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق
بیا که یاد تو، آرامشی است طوفانی «۳»
🤲🏼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم و فَرَجنا بِه
⬅️ برگرفته از در انتظار ققنوس کاوشی در قلمرو موعودشناسی و مهدی باوری، ص: ۳۲۴
(۱). هود/ ۸۱.
(۲). ناصر فیض.
(۳). قیصر امینپور.
🏷 #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه #یلدای_مهدوی #ظهور
@parvaanehaayevesaal
بیا یلدای🍉امسال و مهدوی شروع کنیم
اسم امام زمان(عج الله) و حضورش و تو یلدای امسالت ببین و مثل ما امام زمان(عج الله) و تو این شادی بزرگت شریک کن .. 🎊
بلد نیستی؟؟
سادست❣ من بهت یاد میدم 👌
قدم اول اینه که این عکس و تو شب یلدا بزاری پروفایلت😍😍پس شروع کن
#یلدا #شب_یلدا #یلدای_مهدوی
@parvaanehaayevesaal
📸 پوستر | به وطن دلگرمیم
◽️در شب یلدا خوش و خرم کنار یکدگر
دوست داریم این وطن را یک دقیقه بیشتر
#برای_ایران #شب_یلدا #یلدا
@parvaanehaayevesaal
569.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ کاش فال شب یلدای همه این بشود
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور.....
#یلدا #شب_یلدا #یلدای_مهدوی
@parvaanehaayevesaal
پروانه های وصال
#قسمت_ششم #زمان_مشروط🕰 هر گوشه و کنار شهر سخن از تظاهرات مردم به خصوص روحانیون بود، مردم نام
#قسمت_هفتم
#زمان_مشروط🕰
صدای گلوله فضای شهر را پر کرده ، قلبم به تپش افتاده بود مردم در هیاهوی اتفاق به تکاپو افتاده بودند، همه سعی داشتند خودشان را به خانههایشان برسانند، غم بزرگی بر دل مردم روز مردم نشست.
دستگیری میرزا رضا کرمانی ، بزرگ مرد روزگار باعث شد ،اشک از دیدگانمان جاری شود.
به گوشه دیوار رفتم جشن تاجگذاری ۵۰ سال ناصرالدین شاه به هم خورد، از طرفی خوشحال بودم دیگر زیر دست این شاه نیستیم و از طرفی چون نظام موروثی در مملکت روا داشت معلوم نبود پادشاه بعدی چه بلایی سرمان بیاورد.
در همین فکرها بودم فردی روی شانهام زد با اضطراب ، چشمانی که از اشک خیس شده بود.
نگاهش کردم ، بعد لبخندی زدم
سلام نجمه جان
سلام خواهر
چرا اینجا ایستاده ایستادی؟!
در فکر و خیال فرو رفتم، نجمه چادر قجریش را جمع کرد روبندش را روی صورتش انداخت من هم روبندم را روی صورتم انداختم ،حرکت کردی مشغول صحبت شدیم ،که نجمه از ماجرای امروز میگفت میرزا رضا عجب مرد شجاعی است!
هیچ کس جرات ندارد، به دربار نزدیک شود
آهی کشیدم 😮💨
نمیدانم با این کار شرایط بهتر میشود یا نه ؟!
کوچه شلوغ و چهره مردم نگران بود زنان با چادرهای قجری که بر سر داشتند سریع از کنار ما میگذشتند، کودکان از همه جا بیخبر بودند گوشهای جمع شده بودند، مشغول بازی با دوستان خود بودند.
زیر لب زمزمه کردم: خوش به حال کودکان هیچ چیز از اوضاع کشور نمیدانند .
نویسنده :تمنا😎💔
پروانه های وصال
#قسمت_هفتم #زمان_مشروط🕰 صدای گلوله فضای شهر را پر کرده ، قلبم به تپش افتاده بود مردم در هیاهو
#قسمت_هشتم
#زمان_مشروط🕰
درب خانه محکم به صدا درآمد ، گویی در را میخواستند از جای بکندند با وحشت در را باز کردند آژان پشت درب نگاهی غضبناک به من کرد😳 و گفت پدرت کجاست ؟!
لرزهای بر اندامم افتاده بود و با لکنت زبان گفتم خانه نیست🥺
مرد آژان در را بیشتر باز کرد ، وارد خانه شد من خودم را به کناری کشیدم .
مرد وارد خانه شد مادرم با صدای بلندی گفت چه خبر شده قوم الظالمین وارد خانه شدند ؟
مرد آژان که بیشتر عصبانی شده بود جلو رفت و گفت سید کجاست؟
ما دستور بازداشت او را داریم، مادرم بر صورتش کوبید ، پدرم در حالی که نمازش را مام میکرد جلو آمد گفت :اگر میخواهید مرا بازداشت کنید برای چی مزاحم اهل و عیال میشوید؟!
آژان به صورت وحشیانه به پدرم حمله کرد و او را دستگیر کرد .
مادر شروع به اشک ریختن کرد 😢گفت به چه جرمی دستگیرش میکنید ؟!
آژان در حالی که پدرم را میبرد گفت همکاری در قتل ناصرالدین شاه با دستگیری پدرم شرایط خیلی سخت شد دلم گرفته بود و فضای خانه دچار خفقان شده بود شرایط اقتصادی و سیاسی کشور نابسامان بود ،اکنون شرایط خانه هم نامساعد شده بود.
بعد از چند روز مادرم چادرش را سر کرد و به سمت مسجد رفت تا با سید واعظ صحبت کند ،بتواند اجازه ملاقات بگیرد.
@parvaanehaayevesaal
نویسنده : تمنا 💐😍
265.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸با توکل به اسم الله
🌲روزمون را آغاز میکنیم
🌸براتون هفته ای عالی
🌲پراز لطف و رحمت الهی
🌸پراز خیر و برکت و سلامتی
🌲به دور از غصه و غم آرزومندم
🌸شروع هـفته تون پرازبهترینها
🌲الـهـــی به امیـــد تــــو
@parvaanehaayevesaal
❄️
1.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سـ❄️ـلام
روزتون پراز خیر و برکت❄️⛄️
🗓 امروز شنبه
☀️ ۱ دی ١۴٠۳ ه. ش
🌙 ۱۹ جمادی الثانی ١۴۴۶ ه.ق
🌲 ۲۱ دسامبر ٢٠٢۴ ميلادی
@parvaanehaayevesaal
🍁🍂