فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این شما و اینم #رول_ژامبون_سوخاری که خودم عاشقشم و از اون فینگرفوداست که یکیشو بخوری تا تهش میری😜
.
همه ی مراحل توی ویدئو مشخصه
.
مواد لازم برای رول ژامبون سوخاری :
.
خمیر سمبوسه یا خمیر یوفکا ۷ الی ۸ ورق
ژامبون قارچ و مرغ یا ژامبون گوشت ۷ الی ۸ ورق
پنیر ورقه ای گودا ۱۴ عدد
پودر سوخاری به مقدار لازم
تخم مرغ ۲ عدد
پودر سیر و نمک هر کدام ۱ قاشق چای خوری
روغن سرخ کردنی به مقدار لازم
.
نکات :
.
🔺برای این دستور بهتره از پودر سوخاری پانکو که دو رنگ سفید و نارنجی داره استفاده کنین(سوپر مارکتا و لوازم قنادیا دارن)
.
🔺 موقع سرخ کردن رولا توجه کنین که روغن داغ شده باشه چون اگر روغن سرد باشه جذب رول ها میشه و کیفیتش کم میشه
.
🔺حتما حتما خمیر یوفکا یا سمبوسه رو با آب یا شیر مرطوب کنین که ابتدا و انتهای خمیر به خوبی بهم بچسبن
.
🔺موقع برش زدن رول ها حتما از چاقوی اره ای استفاده کنین و اجازه بدین بعد از سرخ شدن ۱۵ دقیقه استراحت کنن و از دما بیوفتن و بعد برش بدین
.
🔺برای اینکه کیفیت رول ها بهتر باشه حتما از دستمال جاذب روغن استفاده کنین که روغن اضافی رول ها جذب بشه
✦••┈❁🍟🍔❁┈••✦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
سلام سلامممم😍
پیشنهاد میدم حتما یکبارم شده امتحان کنید که مواد زیادی هم نمیخواد.
چوروس يك شيريني اسپانياييه كه شبيه
باميه خودمونه😍
آب یک لیوان
شکر ۲ق غ
آرد یک لیوان
نمک ۱/۴ق چ
کره ۶۰گرم
تخم مرغ دو عدد
آب،شکر و کره داخل قابلمه می ریزیم وروی حرارت میذارم
.
بعد از اینکه خمیر کمی سرد شد، تخم مرغ ها رو اضافه کنید وخوب مخلوط کنید تا تخم مرغ جذب خمیر بشه و خمیر لطیفی بدست بیاد،
خمیر رو به قیف با ماسوره مورد نظر منتقل میکنیم.
.
داخل یک ظرف روغن می ریزیم و به اندازه دلخواه به وسیله قیچی برش میدیم و داخل روغن با حرارت ملایم سرخ میکنیم
.
تا تمام سطح شیرینی یکدست سرخ بشه.
پس از سرخ شدن شیرینی رو روی دستمال کاغذی قرار بدید تا روغن اضافی اش گرفته بشه.مقداری شکر و پودر دارچین رو مخلوط کنید و سپس شیرینی ها روداخل آن بزنید و سرو کنید.😍👌
✦••┈❁🍟🍔❁┈••✦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از قيمت ميوه خشك توي بازار خبر داري؟فكركنم ارزون ترينش سيب باشه كه كيلويي ١٨٠ تا ٢٠٠ هزار تومنه😮ميوه هايي مثل موز،انبه و توت فرنگي هم كه بالاي ٣٠٠ هزار تومنه
كدوم ميوه ي خشك رو بيشتر دوست داري؟
🥝🍒🍉🍎🍐🍊🍓🍋🥭🍍🍑🍈🫐🍇
من خودم عاشق كيوي🥝خشكم به جاي لواشك ميخورم😋هم سالم و مقوي و هم خيلي خوشمزه😋
الان كه توي خونه هامون شوفاژ يا بخاري روشنه،بهترين زمان براي خشك كردن ميوه س😍
چيپس_ميوه
✅ابتدا شربت رو آماده ميكنيم و ميذاريم كنار.من ٢ ليوان آب رو با دو قاشق غذاخوري شكر و يك قاشق غذاخوري آبليمو مخلوط كردم،
✅ميوه هارو برش هاي نازك ميزنيم و داخل شربت ميريزيم،بعد از يكربع تا ٢٠ دقيقه آبكش ميكنيم،روي شوفاژ يا بخاري فويل ميكشيم و ميوه هارو روش ميچينيم....بعد از ٢٤ ساعت ميوه هامون كاملا خشك ميشه😍در طول اين ٢٤ ساعت چندباري ميوه هارو پست و رو كنيد😍💖
❌اگه روي بخاري ميوه رو خشك ميكنيد،حواستون باشه چون خيلي زودتر خشك ميشه😍
🥥🥝🍒ميوه هارو براي دورهمي شب يلدا خشك كن و لذت ببر😍همچنين اگه دنبال درآمد عالي توي خونه هستي،پيشنهاد من فروش ميوه خشك هست كه هميشه طرفدار داره
✦••┈❁🍟🍔❁┈••✦
http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سبزه_عید🌱
آموزش سبزه عید فور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 یک توبیخ شیرین!
🔻 ماجرای برخورد زیبای امام کاظم(ع) با بُشر حافی
#تصویری
🔹 *اوکراین: چه بود و چه شد!!!*
دکتر مسعود اسداللهی
در دوران جنگ سرد و وجود اتحاد جماهیر شوروی، اوکراین(یکی از جمهوری های شوروی) محل استقرار یک سوم از موشک های اتمی ابرقدرت شرق شده بود. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1370، اوکراین این حجم از سلاح های هسته ای و بهترین تجهیزات طراحی و ساخت سلاح های هسته ای را در اختيار داشت و سومین قدرت اتمی جهان به حساب می آمد.
انبار های سلاح های هسته ای اوکراین شامل 130 موشک بالستیک قاره پیما با برد بین 5 تا 10 هزار کیلومتر بود که هر موشک دارای 10 کلاهک هسته ای بود که تا کنون در سطح موشک های بالستیک بی نظیر است. در مجموع 1700 کلاهک هسته ای در خاک اوکراین وجود داشت. علاوه بر این، اوکراین دارای 33 بمب افکن دورپرواز بود.
اما در سال 1373، اوکراین با امضای معاهده "بوداپست" به همراه آمریکا، انگلیس و روسیه، متعهد شد که کلیه سلاح های هسته ای خود را تحویل دهد و در مقابل آمریکا و انگلیس تعهد کردند که از امنیت و تمامیت ارضی اوکراین درمقابل هرگونه تجاوز خارجی حمایت کنند . اوکراین به این تعهد خود به طور کامل عمل کرد اما از آن به بعد به یک کشور حاشیه ای و آسیب پذیر تبدیل شد.
در بحران فعلی اوکراین و روسیه، آنچه تا کنون مشخص گردیده این است که حمایت جهان غرب از اوکراین در حد اعمال تحریم های جدید، گوناگون و گسترده علیه روسیه باقی خواهد ماند و جهان غرب به رهبری آمریکا هرگز به خاطر اوکراین، اقدام به برخورد نظامی با روسیه نخواهد کرد زیرا هرگونه درگیری نظامی بین روسیه و جهان غرب به جنگ جهانی سوم و جنگی با سلاح های اتمی تبدیل خواهد شد. قطعا اوکراین چنین ارزشی برای جهان غرب ندارد.
"یوری کاستنکو" سیاستمدار معروف اوکراینی در کتاب " اوکراین و خلع سلاح هسته ای" چنین نوشته است: " همه ما (اوکراینی ها) فریب خوردیم و برای آن معاهده دست زدیم، بنابراین همه ما مقصریم. خلع سلاح هسته ای با توافق و کف و سوت ملت اوکراین و با حمایت رسانه ای و تبلیغاتی انجام شد. اما اکنون مشخص شده که آن ارزیابی ها کاملا اشتباه بوده است. گویی اوکراین، عراق دوم شده که نظام آن با تهاجمی بین المللی سرنگون شد و در حال حاضر به سمت تکه تکه شدن و غرق شدن در بحران های گوناگون پیش می رود".
آنچه در اوکراین رخ می دهد، انسان را به یاد آنچه در عراق اتفاق افتاد، می اندازد. عراق که زمانی قدرتمندترين کشور عربی بود، تبدیل به کشوری حاشیه ای شده که حتی کارگاهی برای ساخت سلاح سبک هم ندارد و قادر به دفاع از تمامیت ارضی و امنیت ملی خود نیست.
این سرنوشت کشورهایی است که به حمایت و پشتیبانی و وعده های آمریکا و جهان غرب اعتماد می .
❄️🌨☃🌨❄️
http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
📚#راز_مثلها
✍ریشه ضرب المثل خدا روزی رسان است اما یک سرفه ای هم باید کرد
شخص ساده لوحی مكرر شنيده بود كه خداوند متعال ضامن رزق بندگان است و به هر موجودي روزي رسان است.
به همين خاطر به اين فكر افتاد كه به گوشه مسجدي برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزي خود را بگيرد.
به اين قصد يك روز از سر صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد همين كه ظهر شد از خداوند طلب ناهار كرد.
هرچه به انتظار نشست برايش ناهاري نرسيد تا اينكه شام شد و او باز از خدا طلب خوراكي براي شام كرد و چشم به راه ماند.
چند ساعتي از شب گذشته درويشي وارد مسجد شد و در پاي ستوني نشست و شمعي روشن كرد و...
از «دوپله» خود قدري خورش و چلو و نان بيرون آورد و شروع كرد به خوردن.
مردك كه از صبح با شكم گرسنه از خدا طلب روزي كرده بود و در تاريكي و به حسرت به خوراك درويش چشم دوخته بود
ديد درويش نيمي از غذا را خورد و عنقريب باقيش را هم مي خورد بي اختيار سرفه اي كرد. درويش كه صداي سرفه را شنيد گفت:
«هركه هستي بفرما پيش» مرد بينوا كه از گرسنگي داشت مي لرزيد پيش آمد و بر سر سفره درويش نشست و مشغول خوردن شد
وقتي سير شد درويش شرح حالش را پرسيد و آن مرد هم حكايت خودش را تعريف كرد. درويش به آن مرد گفت:
«فكر كن اگر تو سرفه نكرده بودي من از كجا مي دانستم كه تو اينجايي تا به تو تعارف كنم و تو هم به روزي خودت برسي؟
👈شكي نيست كه خدا روزي رسان است اما يك سرفه ای هم بايد كرد!»
❄️🌨☃🌨❄️
http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂🍂
🍂 #رمان
🍂 #خنده_های_پدربزرگ 🎅🎅
🍃 #قسمت اول
..........................................................🍃
🍃اثری از #سجاد_مهدوی
..........................................................🍃
💥من ارشیا هستم پسر دوم خانواده مفتخری.
نازنین 22 ساله و سوگل 15 ساله خواهرهای من هستند.
نمیخوام از خودم تعریف کنم ولی بهترین شاگرد مدرسه بودم و همیشه تو آزمون های کشوری حرف اول رو میزدم.
💥 الان 20 ساله هستم ولی سال اولی هست که وارد دانشگاه شدم...
شاید بپرسید که چرا منی که همیشه شاگرد اول بودم یک سال هم پشت کنکور گیر کردم.
خب باید اینطوری شروع کنم که همه چیزم در 18 سالگی تغییر کرد...
💥تا قبل از 18 سالگی هم قیافه خیلی خوبی داشتم هم درسم خیلی خوب بود (از گفته دوستام میگم... هم پسرها و هم دختر ها) ...
💥 پدرم هم رئیس یک شرکت بزرگ ساختمان سازیه برای همین هم از نظر مالی هیچ مشکلی نداشتیم .
زندگیمون نسبتا آروم بود
اصلا آدم سیاسی نبودم
اصلا هم از رجال سیاسی کشور خوشم نمیومد
همه چی بر وفق مراد بود تا یکی از روز های زمستان.....
⚡️⚡️صبح یکی از روزهای نزدیک به عید بود که توی خیابون نزدیک خونمون نازنین و یکی از دوستاش رو با سه تا پسر غریبه دیدم.
قیافشون خیلی عجیب بود
سر تاس و انگشترهای اسکلتیشون من رو یاد فیلم های افسانه ای می انداخت.
این اتفاق ها زیاد توی خانواده ما می افتاد...
نه اینکه بگم بی غیرت بودیم، نه،
ولی توی این مسائل خیلی دید بازی داشتیم،
اما چیزی که اونروز من رو آزار داد نزدیکی بیشتر از همیشه خواهرم به این پسر ها بود.
از این وضع و نوع حرف زدنشون بدنم مور مور شد.
💥جلو تر رفتم و کنار یکی از درخت های اطراف خیابون به حرف هاشون گوش دادم.
... یکی از پسرها سیگار نصفه کشیده اش رو از دهنش در آورد.
سیگار رو نزدیک صورت خواهرم گرفت و با یک صدای خشن و زمخت گفت:"بکش برای نابودی این رژیم آخوندی."
بعد هم همه با هم خندیدند و خواهرم سیگار رو کشید...
🍃 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂🍂 🍂 #رمان 🍂 #خنده_های_پدربزرگ 🎅🎅 🍃 #قسمت اول .........................................
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂🍂
🍂 #رمان
🍂 #خنده_های_پدربزرگ 🎅🎅
🍃 #قسمت دوم
..........................................................🍃
🍃اثری از #سجاد_مهدوی
..........................................................🍃
...💥دیگه حالم داشت بهم میخورد خواستم جلو برم که سرفه های خواهرم مانع از حرکتم شد.
همون پسری که سیگار رو تعارف کرده بود دستش رو روی شونه خواهرم گذاشت.
💥طاقتم تاب شده بود پریدم جلو و داد زدم:
" آهای!... تو داری چه غلطی میکنی."😡
⚡️همه صورتشون رو به سمت من برگردوندند و چند لحظه ای فقط نگاهم کردند.
💥 خواهرم که صورتش گر گرفته بود با عصبانیت به سمت من نگاه کرد
-چی شده ارشیا خان! آخوند منکراتی شدی؟
اون پسر روش رو به طرف خواهرم کرد و گفت:
"کیه نازنین! طرف از این بسیجی هاست؟"
و روش رو به من کرد و با خنده گفت:"پس چرا ریش نداری؟"😂
خواهرم هم همانطور که میخندید گفت:
" نه کامبیز جون... هنوز در این حد نیست."😂
کامبیز بلند بلند خندید و با دست به کمر خواهرم زد...💅
... تمام بدنم داغ شده بود با سرعت به سمتش حمله کردم و هلش دادم.
+اُوی جوجه تیغی ... حدِّ خودتو نگه دار
😡😡
کامبیز که جا خورده بود با قیافه
مغرور و حق بجانب درحالی که با دستاش موهاش رو برنداز میکرد با کمی ترس تو صداش گفت: "چه. چه غلطای اضافه...بچه ها... این فسقلی رو باید ادب کنیم."
.
.
.
خواهرم که فهمیده بود قضیه از حد شوخی گذشته جلوی کامبیز رو گرفت.👫
-😱ارشیا... دیوونه....چیکار میکنی....به تو مربوط نیست...برو خونه....خواهش میکنم برو خونه...
اما کامبیز با وقاحت تمام خواهرم رو به کناری هل داد و کاری کرد که زمین بخوره.
-😫کامبیز لعنتی.... گم شو...چِت شده دیوونه
... من که دیگه قاطی کرده بودم بی معطلی یک مشت محکم به چونه اش زدم...
...
همه چیز سریع اتفاق افتاد،
کامبیز یه کم عقب رفت و من فکر کردم میخواد فرار کنه🏃
اما یه دفعه دستش رو تو جیبش کرد،
یک نارنجک سیاه که ظاهرا برای چهارشنبه سوری بود رو در آورد و با قدرت به سمت صورتم پرت کرد.
تا اومدم جاخالی بدم نارنجک به کتفم خورد...
صدای انفجارش بسیار زیاد بود....
... از اون لحظه فقط دود و آتش و جیغ های پشت سرهم یادم میاد... و ... و گُر گرفتنِ بدنم...
.
.
صورتم میسوخت...
چشم هایم را باز کردم ولی چیزی نمیدیدم. وحشت وجودم رو فراگرفت...😨
🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂🍂 🍂 #رمان 🍂 #خنده_های_پدربزرگ 🎅🎅 🍃 #قسمت دوم .........................................
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂🍂
🍂 #رمان
🍂 #خنده_های_پدربزرگ 🎅🎅
🍃 #قسمت سوم
..........................................................🍃
🍃اثری از #سجاد_مهدوی
💥.... به صورتم دست کشیدم، تمام صورتم رو پوشانده بودند
حتی چشم هام هم پوشیده شده بود.
💥تازه داشتم همه چیز رو به خاطر می آوردم، صدای انفجار و جیغ، دود و ...
حواسم در حال برگشت بود، درد به شکل صعودی در بدنم افزایش پیدا میکرد و به تدریج به تمام تنم سرایت میکرد تا اون لحظه از زندگیم تا این حد درد نکشیده بودم.
💥فکر میکردم صورتم روی شعله باشه.
از تمام وجود داد زدم، صدای پرستارها رو شنیدم که به سرعت به اطرافم اومدند و بهم آرام بخش تزریق کردند.
دارو به سرعت اثر کرد، احساس کرختی میکردم با تمام وجودم میخواستم از اون بیمارستان لعنتی فرار کنم اما توانم لحظه به لحظه داشت کم میشد تا اینکه از حال رفتم....
💥با صدای گریه های مادرم بیدار شدم. بریده بریده صداش زدم
+ما..مان....ماما..ن
صدای گریه هاش بیشتر شد و دستش رو روی سرم گذاشت.
🌺آرامش بخش ترین لحظه بعد از اون انفجار حس کردن گرمی دست های مادرم بود. 🌺
من هم به گریه افتادم. ...
💥مادرم سرش رو روی سرم گذاشت و دلداریم داد.
میدونستم که وضعم خیلی وخیمه اما با اینکه این موضوع رو میدونستم حرف های مادرم آرومم میکرد.
-عزیز دلم ...همه چی درست میشه... خدا خیلی بهت رحم کرده... انشاءالله زودی میریم خونه خودم اونقدر پرستاریت میکنم تا خوب بشی.
❤️و دوباره گریه کرد طوری که قلبم فرو ریخت
💥مادرم اعتقاداتش خوب بود دائم برام دعا میکرد
منم با طنین صداش بدون اینکه بتونم ازش ایراد بگیرم آروم ِ آروم میشدم🌺🌺
💥...بعد از اینکه مرخص شدم فهمیدم که زنده موندنم یک معجزه بوده، ظاهرا خیلی شانس آورده بودم که انفجار به شاهرگم آسیبی نرسونده بود.
💥 وقتی به خونه برگشتم نازنین بیشتر از همه ازم پرستاری میکرد و کمک مادرم میکرد.
میدونستم که خودش رو خیلی مقصر میدونه.
شاید هم حق داشت ولی من دوست نداشتم که تا این حد زجر بکشه.
💥 داستان اون روز رو برای کسی تعریف نکردم خیلی سعی داشتم که این موضوع مخفی بمونه.
خواهرم هم به کسی نگفته بود.😐
💥 تمام خانواده از اینکه به سلامت (به خیال خودشان!) از بیمارستان مرخص شده بودم خوشحال بودند و انتظار روزی رو میکشیدند که باندهایی که تمام صورتم رو پوشونده بود باز بشه.
💥💥....و آن روز هم به سرعت فرا رسید...💥
😷 دکتر اول از همه پوشش هایی که روی #_چشمم بود رو برداشت
.. قلبم تند تند میزد.
🤕خیلی سعی کرده بودم با نابینایی کنار بیام اما حتی فکر اینکه برای همیشه چیزی نبینم آزارم میداد...
💥چشمم رو به آرومی باز کردم، هیچ وقت اون صحنه رو یادم نمیره خوشحالی تمام وجودم رو گرفت،
به خانوادم نگاه کردم و با خنده گفتم:" دیدید که دیدم!!!" 😁😁
خواهرهام از خوشحالی فریاد زدند و مادر و پدرم هم با خنده گریه میکردند. 😂
💥دکتر رو به اونها کرد و با تشر ازشون خواست که ساکت بشن. 😡
💥..دیگه خیالم کاملا راحت شده بود.
احساس میکردم که روی ابرها سیر میکنم خنده از روی لب هام کنار نرفت تا لحظه ای که باند رو از روی صورتم برداشتند..
.....................................................
🍃http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✳️⇦• پادشاهی را وزیـری عاقل بود از وزارت دسـت برداشت. پادشـاه از دگر وزیـران پرسیـد وزیر عاقل کجـاست؟
💟⇦•گفتند از وزات دست برداشتـه و به عبـادت خدامشغـول شده است. پادشـاه نزد وزیر رفت و از او پرسید از من چه خطا دیده ای که وزارت را ترک کرده ای؟
🌷گفت از پنج سبـب:
اول:👈آنڪه تو نشسته میبودی و من به حضور تو ایستاده میماندم اڪنون بندگی خدایی میکنم که مرا دروقت نماز هم ، حکم به نشستن میکند ...
دوم:👈آنکه طعام میخـوردی و من نگاه میکردم اکنـون رزاقی پیدا کردهام که اونمی خـورد و مـرا میخوراند ...
سوم:👈آنکه توخواب میکردی و من پاسبانی میکردم اڪنون خدای چنان است که هـرگز نمیخوابد و مرا پاسبانی میکند
چهارم:👈آنکه میترسیـدم اگر تو بمیری مرا از دشمنـان آسیب برسد اکنون خدای من چنان است که هـرگز نخواهد مرد و مرا از دشمـنان آسیب نـخواهد رسید
پنجم:👈آنکه میترسیـدم اگر گناهی از من سـرزند عفو نکنی، اکنـون خدای من چنان رحیم است که اگر گناه کنم اومی بخشاید .
❄️🌨☃🌨❄️
panahian-clip-eltemas-doaa.mp3
1.36M
🤲🏻 به چه کسانی باید "التماس دعا" گفت؟
#کلیپ_صوتی
❲🌱💡❳
⚠️#تلنگرانهـ
ازشیطانپرسیدند¡!"›
گمراهکردنشیعیانچہسودےدارد؟"›
گفت:اماماینهاکہبیاید"
روزگارمنسیاهخواهدشد🔥⃟..¡!"›
اینهاکہگناهمیکنندامامشاندیرتر
مےآید👣
🕊✨ أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق حضرت زینب سلام الله علیها✨🕊
❄️🌨☃🌨❄️
🌹روزهای پایانی ماه رجب قدر بدونیم🌹
😭😭😭😭😭
سخن فرشته دعوت کننده به سوی خدا در هر شب ماه رجب:
نَقَلْنَاهُ مِنْ كُتُبِ الْعِبَادَاتِ عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ
در برخى كتابهاى عبادات آمده است كه پيامبر اكرم-صلوات اللّه عليه-فرمود:
إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى نَصَبَ فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ مَلَكاً يُقَالُ لَهُ الدَّاعِي
خداوند متعال در آسمان هفتم فرشتهاى را گمارده است كه به او «داعى» گفته مىشود.
فَإِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَجَبٍ يُنَادِي [نادى] ذَلِكَ الْمَلَكُ كُلَّ لَيْلَةٍ مِنْهُ إِلَى الصَّبَاحِ طُوبَى لِلذَّاكِرِينَ طُوبَى لِلطَّائِعِينَ
هنگامى كه ماه رجب وارد مىشود، آن فرشته در هر شب از آن تا صبح ندا در مىدهد: «خوشا به حال ذاكران! خوشا به حال اطاعتكنندگان!»
وَ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى أَنَا جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي وَ مُطِيعُ مَنْ أَطَاعَنِي وَ غَافِرُ مَنِ اسْتَغْفَرَنِي
و خداوند متعال خود مىفرمايد: «من همنشين هركس هستم كه همنشين من باشد و مطيع هركس هستم كه از من اطاعت كند و آمرزندهى هركس هستم كه از من آمرزش بطلبد.
الشَّهْرُ شَهْرِي وَ الْعَبْدُ عَبْدِي وَ الرَّحْمَةُ رَحْمَتِي فَمَنْ دَعَانِي فِي هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ وَ مَنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ
ماه، ماه من است و بنده، بندهام و رحمت، رحمتم. بنابراين، هركس در اين ماه مرا بخواند، به او پاسخ مثبت مىدهم و هركس از من چيزى بخواهد، به او عطا مىكنم
وَ مَنِ اسْتَهْدَانِي هَدَيْتُهُ وَ جَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَيْنِي وَ بَيْنَ عِبَادِي فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَي
و هركس از من طلب هدايت كند، هدايتش مىنمايم و من اين ماه را به عنوان رشتهى ارتباط ميان خود و بندگانم قرار دادهام، هركس به آن چنگ بزند، به من مىرسد.
ماه رجب داره تموم میشه😞😞😞
❄️🌨☃🌨❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊امیدوارم🙏
✨در این شب شهادت
🥀امام کاظم(ع)
🕊صدای همه ی دردمندان
✨آرزوی همه آرزومندان
🥀نیاز همه نیازمندان
🕊روی بال فرشته ها
✨به عرش خدا برسہ و
🥀همه به آرزوهاشون برسن
شبتون آروم و در پناه خدا 🌸
🥀🍃
🌼خواهی که در
🌷پناه کرامات سرمدی
🌼ایمن شوی ز فتنه و
🌷ایمن زِ هر بدی
🌼لبریز کن زِ عطر گل
🌷نور سینه را
🌼با ذکر یک صلوات
🌷بر نبی وآل نبی
🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌷
❤️✨خوشبخت کسی که
❤️✨عشق احمد ﷺ دارد
❤️✨در قلب
❤️✨درخش نور مُحَمَّدٍ ﷺ دارد
❤️✨هر کس بفرستد
❤️✨به مُحَمَّدٍ ﷺ صلوات
❤️✨در آخرتش ثواب
❤️✨بی حد دارد
🌸🍃