eitaa logo
پروانه های وصال
8هزار دنبال‌کننده
29.4هزار عکس
22.6هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
کارتان را برای خدا نکنید، برای خدا کار کنید! تفاوت این‌که کسی کارش را برای خدا بکند با کسی که برای خدا کار کند، زیاد نیست؛ فقط همین‌قدر است که ممکن است حسین علیه‌السلام در کربلا باشد... و من در حال کسب علم برای رضای خدا... شهید مرتضی آوینی میگه🌱 💕💜💕💜
🌷نگاهی به رساله حقوق امام سجاد ع: 1 - حق اللّه 2 - حق نفس بر انسان 3 - حق زبان 4 - حق گوش 5 - حق چشم 6 - حق پا 7 - حق دست 8 - حق شكم 9 - حق غريزه شهوت 10 - حق نماز 11 - حق روزه 12 - حق صدقه 13 - حقّ حجّ 14 - حق قربانى 15 - حق فرمانروا 16 - حق آموزگار 17 - حقّ مالك 18 - حقّ رعيت 19 - حقّ دانش آموز 20 - حقّ همسر 21 - حقّ برده و غلام 22 - حقّ مادر 23 - حقّ پدر 24 - حقّ فرزند 25 - حقّ برادر 26 - حقّ مولا بر بنده آزادشده او 27 - حقّ بنده آزادشده بر مولا 28 - حقّ احسان كننده 29 - حقّ مؤذّن 30 - حقّ امام جماعت 31 - حق همنشين 32 - حق همسايه 33 - حق دوست 34 - حق شريك 35 - حق ثروت 36 - حق بستانكار 37 - حق معاشر 38 و 39 - حق طرفين دعوا 40 - حق مستشير 41 - حق مشاور 42 - حق نصيحت خواه 43 - حق نصيحت كننده 44 - حق بزرگسالان 45 - حق خردسال 46 - حق سائل 47 - حق مسوول 48 - حق شخص شادمان كننده 49 - حق بدى كننده 50 - حق هم كيش 51 - حق اهل ذمّه صلوات خدا برامام سجاد علیه السلام 💕🧡💕🧡
در بازی زندگی یاد میگیری: اعتماد به حرف های قشنگ بدون پشتوانه ...مثل آویختن به طنابی پوسیدست..‌ یاد میگیری: نزدیکترین ها به تو ...گاهی میتوانند دورترین ها باشند... یاد میگیری : دیوار خوب است... سایه درخت مطلوب است... اما هیچ تکیه گاهی ابدی نیست 💕💚💕💚
17.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 معرفی امام زمان به زبان چینی توسط دختر بچه ایرانی ساکن چین 👈چقدر موثر هست که هر کسی با هر توانی، یه قدم برا معرفی امام زمانش برداره..... و این وظیفه و تکلیف هر ‌شیعه هست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷امام سجاد علیه السلام: 🌷اَلْقَوْلُ الْحَسَنُ يُثْرِى الْمالَ وَ يُنْمِى الرِّزْقَ وَ يُنْسِئُ فِى الاَْجَلِ وَ يُحَبِّبُ اِلَى الاَْهْلِ وَ يُدْخِلُ الْجَنَّةَ؛ 🌷گفتار نيكو، ۱.ثروت را زياد ۲.روزى را فراوان، ۳.مرگ را به تأخير مى‏ اندازد، ۴.انسان را محبوب خانواده مى ‏كند ۵. به بهشت وارد مى ‏نمايد. خصال : جلد 1 ص 317   💕💛💕💛
ثروتمندی از پنجره اتاقش به بیرون نگاه کرد و مردی را دید که در سطل زباله‌اش دنبال چیزی می‌گردد گفت: خدا رو شکر فقیر نیستم. مرد فقیر اطرافش را نگاه کرد ودیوانه‌ای با رفتار جنون‌آمیز در خیابان دید و گفت: خدا رو شکر دیوانه نیستم آن دیوانه در خیابان آمبولانسی دید که بیماری را حمل می‌کرد گفت: خدا رو شکر بیمار نیستم مریضی در بیمارستان دید که جنازه‌ای را به سرد خانه می‌برند گفت: خدا رو شکر زنده‌ام فقط یک مرده نمی‌تواند از خدا تشکر کند چرا امروز از خدا تشکر نمی‌کنیم که یک روز دیگر به ما فرصت زندگی داده است؟ به دیگران هم این را می‌گویید تا بدانند خدا آنها را هم دوست دارد؟ زندگی: برای اینکه زندگی را بهتر بفهمیم باید به سه مکان برویم: 1. بیمارستان 2. زندان 3. قبرستان در بیمارستان می‌فهمید که هیچ چیز زیباتر از تندرستی نیست در زندان می‌بینید که آزادی گرانبهاترین دارایی شماست در قبرستان درمی‌یابید که زندگی هیچ ارزشی ندارد زمینی که امروز روی آن قدم می‌زنیم فردا سقف‌مان خواهد بود پس بیایید برای همه چیز فروتن و سپاسگزار باشیم... 💕🖤💕🖤
9.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠روایت شفای زنی که در آستانه مرگ، هزینه درمانش را برای نجات دختر ۱۶ ساله اهدا کرد ▪️این قسمت: مجنون ▫️تجربه گر: آقای ملکی
14.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠روایت جانسوز زنی که از همسرش خواست تا اجازه دهد از دنیا برود! ▪️این قسمت: مجنون ▫️تجربه گر: آقای ملکی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۰۰••❀📖( )📖❀••۰۰ 🛃ظلم ستیزی، ویژگی بارز منتظران و یاران امام زمان ارواحنا فداه 🔹در دعای ندبه، وقتی شروع به بیان و شمارش صفات آن بزرگوار می‌کنیم، بعد از نسبت او به پدران بزرگوار و خاندان مطهرش، اولین جمله‌ای که بیان می‌کنیم این است: «أَیْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دابِرِ الظَّلَمَهِ أَیْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقامَهِ الْأَمْتِ وَالْعِوَجِ أيْنَ المُرتَجي لِاِزالةِ الجَورِ وَ العُدوانِ» «کجاست آن که برای برکندن ریشه ظالمان و ستمگران عالم مهیا شد؟ کجاست آنکه منتظریم اختلاف و کج رفتاری‌ها را به راستی اصلاح کند؟ کجاست آنکه امید داریم اساس ظلم و عدوان را از عالم براندازد.» 🔹این اولین درخواست منتظران مهدی موعود پیش از ظهور آن بزرگوار است. 🔹در زیارت «آل یاسین» وقتی خصوصیات آن بزرگوار بیان می‌شود، یکی از برجسته‌ترین آنها این است که: «اَلَّذی یَملَاُ الاَرضَ قِسطاً و عدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَوراً.» در روایاتی هم که درباره آن بزرگوار هست، همین معنا وجود دارد. 🔹نخستین نشانه‌ای که با مشاهده آن می‌توان نزدیک شدن هر انقلابی، از جمله این انقلاب بزرگ را پیش بینی کرد، گسترش ظلم و جور و فساد و تجاوز به حقوق دیگران و انواع مفاسد اجتماعی و انحرافات اخلاقی است که خود عامل توسعه فساد در جامعه است. 📔برشی از کتاب زیبایی‌ها و زشتی‌های کربلا 🤲 اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفـَرَج 🤲 💕💝💕💕
پروانه های وصال
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❀✿ #رمان_قبله_من #قسمت_بیست_و_یکم #بخش_سوم ❀✿ خوب یادم است انقدرجیغ ڪشیدیم ڪھ صدایمان گر
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ازروی تخت بلند مےشوم ،یڪ بار دیگر اب دهانم را ازگلوی خشڪم پایین میدهم. باپنجھ ی پا بھ طرف دراتاقم مے روم و گوشم راتیز میڪنم.صدای گذاشتن دستھ ی ڪلید روی میز گوشم راتیز ترمیڪند.صدای دراوردن ڪت و چندسرفھ ی بلند و خش دار. یحیے است؟! تپش قلبم ڪمے ارام مے گیرد. حضورش را در اشپزخانھ. میڪنم. باز و بستھ شدن درهای ڪابینت و یخچال.حتما گرسنھ است و دنبال قاقالے میگیردد.خنده ام میگیرد. دراتاقم رانیمھ میبندم و مانتو و شالم راددرمے آورم. گیره ی سرم را باز میڪنم تا موهایم ڪمے هوابخورد. چنددقیقھ نگذشتھ باز صدای بستھ شدن در مے اید. ازاتاق بیرون مے روم و سرڪ میڪشم. یعنے رفت؟! یادم مے افتد ڪھ چقدر برای اتاقش نقشھ ڪشیده ام.فرصت خوبے است. درحالیڪھ یقھ ی تے شرت طوسے ، صورتے ام را تڪان میدهم تا ڪمے خنڪ شوم بھ سمت اتاقش مے دوم. مثل بچھ هایے که ازذوق دوست دارند سرو صدا ڪنند،تڪانے بھ بدنم مے دهم و پیش ازورود بھ اتاقش ڪمے میرقصم. نمیدانم چرا!؟ اماهمیشھ دراتاقش میچپد و دررا میبندد.مگر چھ چیز جالبے وجود دارد؟ در اتاقش راباز میڪنم و بالبخندوارد مے شوم. بوی عطر خنک و ملایمے هوشم را قلقلڪ میدهد. تختش ڪنج اتاق با یڪ روتختے سرمھ ای قرمز، نمای خوبے پیدا کرده. میز دراور کوچک و تعداد زیادی عطر، ادڪلن ،یڪ برس ،ژل و ڪرم و ....سوتے میزنم و زیرلب میگویم: لوازم ارایشش ازمن بیشتره! ڪنارتخت ڪیف لپ تاپشش راگذاشتھ.روی دیوارمقواهای سفید و بزرگ باطرح نقشھ ساختمان چسبانده. لبم را کج میکنم: ینی باید مهندس صداش ڪنم؟!چرخ مے زنم و دقیق ترمے شوم. پشت سرم یڪ ڪتابخانھ ی ڪوچڪ باچهارطبقھ پراز ڪتاب خودنمایـے میڪند. یڪ طبقه مخصوص شهداست. یڪ چفیه هم روی طبقه ی اخر پهن ڪرده.پقے میزنم زیرخنده. بھ تمام معنا بالاخانھ راتعطیل ڪرده.دستم راروی چفیھ میڪشم.رویش باخودکار یڪ چیزهایے نوشتھ شده.خم مے شوم و چشمانم راریز میڪنم خوانا نیست. بوی گلاب میدهد. ریشه هایش را بین دو انگشت شصت و سبابھ ام میگیرم. نرم و لطیف است.نمیدانم چرا ولے گوشھ اش را میگیرم و برش میدارم تا روی شانھ ام بیندازم ڪھ یڪ پاڪت نامھ اززیرش روی زمین مے افتد.باتعجب سریع خم مے شوم و برش میدارم.پشتش باخط خوش و نستعلیق نوشتھ شده: _ داستان کربلارا خواندم مرتضے جان!... حال که شناختمت چطور دردنیا تاب بیاورم؟! الف.میم پیش خودم تڪرار میڪنم: مرتضے جان؟! اون ڪیھ دیگھ!؟...گیج درپاڪت راباز میڪنم ونامھ داخلش رابیرون مےڪشم. بوی تندعطریاس و محمدی دلم را میزند.همان لحظھ چندتقھ بھ در میخورد. هول میڪنم و برگھ را داخل پاڪت فرومیڪنم و سرجای اولش زیرچفیھ میگذارم. موهایم راعقب میدهم و بلند میپرسم: ڪیھ؟! وبھ طرف درورودی خانھ مے روم. ازچشمے در راهرو را نگاه میکنم. لبخند پهن یلدا چشم را میزند.دررا باز میڪنم. یلدابادیدنم بے مقدمه میپرسد: چراجواب تلفن نمیدادی؟! ڪجا رفتھ بودی؟! دلمون هزارراه رفت. آذر ازپشت سرش باتعجب سرڪ میکشد _ وادخترتو خونه ای؟! رنگش پریده. چرا؟! چون خانھ بودم؟! آذر یڪبار دیگر میپرسد:خونھ بودی؟! _ بلھ! ازڪنارم رد مے شود و داخل مے اید. _ یحیے ڪجاست؟! پوزخند مے زنم و جواب میدهم: نمیدونم!.. _ نیومده خونھ؟! _ فکر ڪنم خواب بودم اومدن و رفتن! ❀✿ ❀✿ 👈 ڪپے تنها با ذڪر مورد رضایت است👉 ❀✿ رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹