May 11
#غزل
مرا به شهر نگاهت، به آشیانه ببر
به سور و ساتِ قفس، تا به آب و دانه ببر
پلنگم و به هوایت به قله آمدهام
مرا به خلسه و تا خلوتی شبانه ببر
برای قطرهی باران چه میکنی ای رود؟
مرا به وسعتِ دریا، به بیکرانه ببر
بباف موی پریشان و سرکشم را باز
شلالِ موی مرا تا به رقصِ شانه ببر
بخوان مرا به طلوع قشنگِ آغوشت
به مهر و گرمی خورشیدِ بیبهانه ببر
به میهمانی واژه، به میهمانی شعر
مرا به جشن غزلهای عاشقانه ببر
#پروین_جاویدنیا
#غزل_عاشقانه
https://eitaa.com/parvin_javidnia1359
موضوع:فرزندآوری
«بزایم!!»
نگذاشت تا برایش یک جین پسر بزایم!
مانند شیرزن ها هی شیر نر بزایم!
نگذاشت تا به دنیا دختر بیاورم باز
با فکر ازدیادِ نسل بشر بزایم
قسمت نشد که خانه باشد پر از هیاهو
میخواست او از اول بی شور و شر بزایم!
ای وای بر کسی که نگذاشت تا جوانم
مانند هم عروسم، هی مستمر بزایم!
ترسید از مخارج بیذرهای توکل
نگذاشت بی هراس از خرج و خطر بزایم!
هی قرص پیشگیری خوردم ز ناگزیری
واحسرتا نشد که قرصِ قمر بزایم!
باید که شوهرم را راضی کنم از امروز
در گوش او بخوانم تا بیشتر بزایم!
هر کس که داده دندان، نان هم دهد مگر نه؟
هفتاد نانخور امسال من یک نفر بزایم!
باید نشان دهم که هستم هنوز قبراق!
تصمیم دارم آری بی دردسر بزایم!
مستاجریم ؟ باشیم! این چیزها مهم نیست!
حتی اگر شود که زیرِ کپر، بزایم!
هر جور هست باید کشور جوان بماند
حتی اگر مسن یا گیج و پکر بزایم!!
#پروین_جاویدنیا
#طنز
https://eitaa.com/parvin_javidnia1359
#غزل
تو می رسی..
تو میرسی و درختان شکوفه میپوشند
ستارههای پریشان شراب مینوشند
به حرف آمدهاند و ترانه میخوانند
دو استکان قدیمی اگرچه خاموشند
دوباره قوری و چای و قرار نیمه شب و
سماور و دل من که به شوق میجوشند
مرا قشنگ و سراپا جوان نشان دادند
زلال آینهها که به وسع میکوشند
دوباره خانه تکانی، دوباره گلکاری
دوباره باغچههایی که مست و مدهوشند
به رقص آمده قمری و با قناریها
دوباره هم نفساند و دوباره همدوشند
مرا بغل کن و در گوشم از بهار بگو
که دختران زمستان مطیع آغوشند!
#پروین_جاویدنیا
#غزل_عاشقانه
https://eitaa.com/parvin_javidnia1359
خانه شعر و ادبیات (خاتم)
وقتی شعرم برنده یکی از پربازدیدترین اشعار در پویش «خانواده مهربانی» میشه☺️
۷ خردادماه ۱۴۰۳
https://eitaa.com/parvin_javidnia1359
#طنز
عاقبت بعله شنیدیم و شرایط جور شد
واممان هم شکرِ ایزد با ضوابط جور شد!
با چک و ده سفته و یک ضامن با اعتبار
بهر شغلی آبرومندانه وانت جور شد
تا سحر پی ویِ عشقم رفته و هی گپ زدم
کوری چشم حسودان بستهی نِت جور شد!
یک کت و شلوار قرضی با کراواتی ملوس!
خوشگل و مامانی و امروزی و سِت جور شد!
چند تن اقوام را دعوت نموده یک شب و
یک عروسیِ خفن با شام کتلت جور شد!
خانهای کردیم اجاره آخرش پایین شهر
فرش هم با چند متری کهنه_موکت جور شد
چون بخاری اولویت نیست در آغاز راه
بهر سرمای زمستان هم اورکِت جور شد!
اولش با آفتابه سخت بود اما چه زود
با صبوریهای ما شیر توالت جور شد
بچهای آمد میان و خانمم شد حامله
پولِ زایشگاه نه، عصرانه املت جور شد!
ای جوان ما را ببین و دل به دریاها بزن
پارهایم! اما تو دیدی که شرایط جور شد!
#پروین_جاویدنیا
#طنز
https://eitaa.com/parvin_javidnia1359
عصر شعر «روز وداع یاران»
کتابخانه رئیسی اردکانی
۸ خرداد ماه ۱۴۰۳
@parvin_javidnia1359
«شاه بی مثل»
وقتی که میآید شمیمی از فراسوها
گل میکند هر بار نرگس زارِ گیسوها
در وصف تو صد دفتر هستی کم آورده
دلدادهاند آری قلمها و قلم موها
پر کرده عطرت آسمان شهر را یک سر
شرمندهاند از عطر تو هر بار شببوها
سر میرسد ابری که دلتنگ است و بارانی
سر میروم در حرکت و تاب و تب جوها
در بال بالِ هر کبوتر میشوم عاشق
دور از شلوغیها و فارغ از هیاهوها
دل میرود از دست در صحن تو صدباره
در رفت و آمدهای خادمها و جاروها
دستم بگیر ای شاه بی مثلِ خراسانی
دستم بگیر ای ضامنِ پرمهر آهوها
...
چشمم که روشن میشود در ازدحامِ نور
گم میشوم شب در حرم مابین بانوها
پروین جاویدنیا
#امام_رضا_(ع)
@parvin_javidnia1359
هدایت شده از خبرنامه شاعران
آدرس کانال من در ایتا
پروین جاویدنیا
شاعر و طنزپرداز
@parvin_javidnia1359
نفرات برتر مسابقه شعر و دلنوشته؛
سطح ابتدایی:
خانم فاطمه بشیری از قائم شهر
خانم فاطمه سادات جلالی از المشیر
آقای سید محمد طاها ساداتی از المشیر،
متوسطه اول راهنمایی:
آقای سید علی اکبر ترحمی از المشیر
خانم کیانا امتحانی از مشهد
متوسطه دوم:
خانم مهدیس حسن زاده قائم شهر
سطح آزاد:
1.خانم پروین جاویدنیا از شیراز
2.آقای مجتبی نامور از قائمشهر
3.آقای یوسف ایزدی از المشیر
مراسم روایتگری از شهدای المشیر و اجرای نفرات منتخب و اهدا جوایز امشب همراه با نماز مغرب و عشا در حسینیه گلزار شهدای المشیر
🍁@Alamshir_bozorg
۱۰ خرداد ماه ۱۴۰۳
@parvin_javidnia1359
«وقت شام »
گفت بیبی دیشب از حق و حقوقش وقت شام!
حرفهای تازه میزد از نبوغش وقت شام!
حرف بود از ورزش و تجویزِ توی باشگاه
گفت از آن دکترِ قلب و عروقش وقت شام!
از مُد و از رنگ مو میگفت و مینالید هی_
از جوانیها و عمر بیفروغش وقت شام!
از زن و آزادی و نسلِ جدید و زندگی
حرف میزد از قدیم و از بلوغش وقت شام!
گفت رفته باز بالا قیمت بوتاکس و ژل
بغض کرد از سهم ناچیز حقوقش وقت شام!
حرف از جمعِ زنانه میزد و شلوار جین!
خواست از مادر لباسِ عهد بوقش وقت شام!
لقمهی بابا گلویش را به کل مسدود کرد!
تا که گفت از فالوورهای شلوغش وقت شام!
گفتمش: بیبی دوباره ماهواره دیدهای؟!
داد اوکی!👍 از آن ور لیوانِ دوغش! وقت شام!!
پروین جاویدنیا
#طنز
@parvin_javidnia1359
«معجزه»
ای در همه احوال دو چشمت وطن من
بنشین که تب آلودهی عشق است تن من
بنشین که به یمن قدم فصل بهاران
آغوش گشودهست چه خوش پیرهن من
یک بوسهی تو کرده عوض طعم لبم را
ترسم که هویدا شود عطر دهن من
دستان تو سحریست که جولان بدهد در
موهای پریشانِ شکن در شکن من
لبریز توام، محو توام، در هیجانم
شعر است کنار تو سراسر سخن من
میدانی و میدانم و خوب است بدانند
با معجزهی عشق شود زنده منِ من!
پروین جاویدنیا
#غزل_عاشقانه
@parvin_javidnia1359
Alireza Ghorbani - Man Asheghe Chashmat Shodam (128).mp3
4.02M
🎼 من عاشق چشمت شدم...
علیرضا قربانی
@parvin_javidnia1359
«مرد مسافر»
لبخندهایش باز هم رنگِ سفر دارد
رود است و رفتن تا به دریا را به سر دارد
لب را فرو بسته است پیش بچهها اما
ساکی که آماده ست از رفتن خبر دارد
پرواز باید کرد تا هفت آسمانِ عشق
تا فرصتی هست و پرنده بال و پر دارد
بیهوده میخواهد که «بانو» بیخبر باشد
زن چند روزی هست که چشمان تَر دارد
باید برای خواب امنِ کودکان برخاست
این شب پس از سختی و تاریکی سحر دارد
باید برای امنیت در هر قدم، جنگید
حتی اگر این راه هر لحظه خطر دارد
یک کوه مانع میتراشد زندگی اما
مرد مسافر با دلش قصد گذر دارد
#پروین_جاویدنیا
#شهدای_امنیت
شعری که در بیست و پنجمین کنگره ملی دفاع مقدس در بخش استانی مقام اول بخش «شهدای امنیت» رو کسب کرد.
#شیراز
بهمن ماه ۱۴۰۲
@parvin_javidnia1359
شعر کودک
«امام مهربان »
یک شبی پرسیدم از مادربزرگ
کیست این عکس بزرگ توی قاب؟
اینکه لبخندش برایم آشناست
اینکه دیدم بارها او را به خواب
اینکه مادر میکند با احتیاط
قاب او را پاک از گرد و غبار
اینکه در چشمش هزاران حرف هست
اینکه برده از دل بابا قرار
دست گرمی بر سرم مادربزرگ
باز با لبخند پرمهرش کشید
خیره شد بر عکس و با آهی بلند
اشک بر چشمانِ زیبایش دوید
گفت مانندش ندیدم جانِ دل
از همه خوبانِ این دنیا جداست
او برای ما پدر بود و عزیز
او امامِ مهربان بچههاست
#پروین_جاویدنیا
#امام_خمینی_ره
#شعر_کودک
@parvin_javidnia1359
هدایت شده از خبرنامه شاعران
باسلام خدمت دوستان گرامی
و سپاس بابت شرکت در بخش شعر جشنواره فرهنگی هنری امنیت
و عرض تبریک به مقام آوران این جشنواره
آقای قاسم بدره
آقای صحراگرد
خانم پروین جاویدنیا
و تشکر و قدردانی از استاد یکه خانی که همیشه از حضورشون بهره مند هستیم و هم چنین همکاران اداره فرهنگ و ارشاد در اطلاع رسانی این برنامه
جوایز بزرگواران پنج شنبه ساعت 9 صبح در محل اداره ورزش و جوانان شهرستان سربیشه اهدا خواهد گردید.
لذا مقام آوران محترم نسبت به حضور در این جلسه برنامه ریزی بفرمایید.
#خراسان_جنوبی
#سربیشه
@khabarnameshaeranshiz🔻
عضو شوید 👈 خبرنامه شاعران
هدایت شده از بی شوخی!
«اگر قاضی شوم...»
اگر قاضی شوم روزی کنم مبهوت خالق را
خجالت میدهم از خود دلایل را و منطق را
ثوابی کرده و اقوام را خشنود خواهم ساخت
پس از آن میدهم شغلی تمام خویشِ لایق را!
گهی بر نعل خواهم زد، گهی بر میخ میکوبم
نرنجانم دلیرانِ در این عرصه مشوق را!
اگر شخصی بدزدد مالِ فرد پولداری را
به آسانی نخواهم داد حکم جلب سارق را!
بشویم چشمهایم را به قول شاعر کاشان
ببینم جور دیگر من جرائم را، حقایق را
عموماً میشود اعمال قانون هر کجا باشم
مگر در مورد شخصی! بپیچانم خلایق را!
روم آن ینگهی دنیا به همراه زن سوم!
کنم آزاد از زندان گنهکاران عاشق را!
سراسر سختگیرم من به فاسدها و گمراهان
فقط گاهی ببخشم باجناق پا و فاسق را!
برای چای از نوع غلیظ و دبش هم حتماً
بگیرم نبض بیپولِ وزیر حال و سابق را!
شما هم از من و حکمم حمایت میکنی ای دوست
که راضی میکنم حتماً مخالف را، موافق را!
#پروین_جاویدنیا
کانال طنز «بیشوخی» در ایتا
https://eitaa.com/bishookhi
بله
https://ble.ir/bishookhi
روبیکا
https://rubika.ir/@bishookhii
تلگرام
https://t.me/bishookhiii
هدایت شده از خبرنامه شاعران
رویداد ادبی وعده صادق امین به منظور زمینه سازی جهت کنشگری ادبی و شعری در خصوص آرمان آزادی قدس شریف و دفاع از مردم مظلوم فلسطین و با رویکرد استقبال از شعر «امین» (شعر رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در خصوص عملیات وعده صادق) در دو بخش ترکی و فارسی برگزار شد که نفرات برتر این رویداد بعد از بررسی ١٣٠ اثر رسیده به دبیرخانه مورد تجلیل گرفتند.
گفتنی است جمشید علیزاده، محمد رضا بحری و ایوب شهبازی هیئت داوری این رویداد ادبی بودند که آثار
ناصر دوستی از زنجان (نفر برتر بخش ترکی)
پروین جاویدنیا از شیراز،
معصومه سادات شاکری از نیشابور
(نفرات برتر بخش فارسی)
و الیاس ملک پور از تبریز (اثر قابل تقدیر)
را بعنوان برگزیدگان این رویداد ادبی انتخاب نمودند.
#آذربایجان_شرقی
#تبریز
ادامه خبر:
https://www.google.com/amp/s/www.mehrnews.com/amp/6129058/
@khabarnameshaeranshiz🔻
عضو شوید 👈 خبرنامه شاعران
شعر کودک
«همسایه»
یک گربهی چاق
همسایهی ماست
یا گرم خوردن
یا غرقِ لالاست
هر شب غذایش
فیله کباب است
در خانه مثلِ
عالیجناب است
مانند برف است
موی سفیدش
همچون پلنگ است
ژست جدیدش
وقتی که سیر است
من بچه شیرم
هنگام چُرتش
موشی دلیرم!
#پروین_جاویدنیا
#شعر_کودک
پ.ن. این عکسم سال ۶۳ گرفته شده.
در #چهل_چشمه، مکانی تفریحی در نزدیکی شیراز
@parvin_javidnia1359
مجموعه داستان کوتاه و دلنوشته های ادبی 📚
کتاب: #دختری_با_کاپشن_صورتی_و_گوشواره_قلبی
به انتخاب: #محمد_قنبری
با مقدمه: استاد #بیژن_کیا
نشر: #نواندیشان_دنیای_کتاب
با یک داستان کوتاه از من به نام
«اسامی شهدا»
@parvin_javidnia1359
«بمان»
بمان کنار جهانم، برادرانه بمان
بدون شاید و اما که بیبهانه بمان
به رود رود غم انگیز رودِ مرثیه خوان
قسم به آبیِ دریای بیکرانه بمان
قسم به آینههای همیشه منتظرت
قسم به موی پریشان برای شانه بمان
به خاطر دل مادر، برای حسرتهاش
برای بغض فروخوردهی شبانه بمان
برای خاطر قلب شکستهی همسر
برای حال و هوا و سکوت خانه بمان
به خاطر گلِ روی دو نوبهار دلت...
بیا و محض گلی که زده جوانه بمان
برای غربت و تشویش و بیقراریِ آن
کبوتران یتیم درون لانه بمان
برای خاطرههای همیشه بیرحمات
برای کودکی مانده بینشانه بمان
من و تو همسفر کوچههای دیروزیم
بمان کنار من آری، برادرانه بمان
#پروین_جاویدنیا
پ.ن. این عکس که به دلیل قدیمی بودن کیفیتش رو از دست داده مربوط به همون سالهای اوایل دهه ۶۰ هست.
من و داداش احمدم خدابیامرز بغل داداش بزرگم حمید آقا 🥀
یادش بخیر 💔
شیطنت های من و داداش احمد رو میشه تو این عکس دید.
@parvin_javidnia1359
#غزل
بوسیدمش ولی فقط از دورهای دور
می خواهمش شکسته و پَربسته و صبور
دیوانهام برای دو چشمی که ساحر است
سرگشتهام برای همان قلهی غرور
چون ماهیام که در تب و تابم به دور از آب
در ساحلش غریبم و افتادهام به تور
چون ماه کاملی که جنونم به دست اوست
با هر طلوع میبَردم تا به جشن نور
لبخند او دلیل و بهانهست تا که باز
راهی شوم به خاطر او تا به شعر و شور...
پاییز باشکوه و قشنگِ پُر از غم است
وقتی که از بهارِ دلم میکند عبور
پروین جاویدنیا
#غزل_عاشقانه
@parvin_javidnia1359
گزارش تصویری از محفل طنز فارس «بیشوخی»
سهشنبه ۲۲ خرداد ماه ۱۴۰۳
@parvin_javidnia1359