Homayoun Shajarian - Yadegare Omr.mp3
4.89M
همایون شجریان 🎶
@parvin_javidnia1359
هدایت شده از سازمانفرهنگۍ اجتماعی و ورزشی شھردارۍشیراز
29.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ویدیو | اولین مرحلهٔ رویداد طنز شهروندی نیشخند
✨این رویداد به منظور استفاده از ظرفیت هنر و ادبیات طنز در ارتقای فرهنگ شهروندی برگزار شد.
✨کشف و پرورش استعدادهای طنز و ایجاد فضای اجرای صحنهای برای طنزپردازان با موضوعات شهروندی، از اهداف این رویداد است.
•┈┈•••✾•••✾•••┈┈•
⭕️ #سازمان_فرهنگی_شهرداری_شیراز
🔺سروش+🔻بله🔺روبیکا 🔻اینستاگرام
محفل شعر قاصدکهای نور
دانشگاه شیراز
سالن فجر
یکشنبه ۲۱ آبان ماه ۱۴۰۳
@parvin_javidnia1359
ویژه برنامه «دارم سخن فراوان»
با محوریت کتاب و کتابخوانی
در کتابخانه رئیسی اردکانی شیراز
#محفل_طنز_بیشوخی
#شیراز
دوشنبه ۲۱ آبان ماه ۱۴۰۳
@parvin_javidnia1359
کتاب
«انیس کنج تنهایی کتاب است»
اگرچه لامروت قرصِ خواب است!
اگرچه مثل «تعلیمات دینی»!
به دور گردنت مثل طناب است!
اگر غرقِ گناهی در اینستا!
وَ حالت از مجازیها خراب است_
بیا و آشتی کن با رفیقت
که یک خط خواندنش عین ثواب است
نشو غره به لایک صد هزاری
که این تکنولوژی کلاً سراب است!
برای خلوت شاعر در این عصر
چه جای یار و سودای شراب است؟!
اگر چه پایۀ دریا کناریم
اگر چه عشقمان جوج و کباب است!
«وصال او ز عمر جاودان به»
که در گلزار جان همچون گلاب است
هواخواه رقیبانش زیادند
هَوو دار است و بس حالش خراب است!
«خداوندا نگه دار از زوالش»
که دنیای مجازی چون حباب است
نصیحت میکنم با این گرانی
نزن پس هدیهای را که کتاب است!
#پروین_جاویدنیا
#کتاب
@parvin_javidnia1359
4_5875303630709461791.mp3
5.44M
🎶
هر که دلارام دید از دلش آرام رفت...
@parvin_javidnia1359
هدایت شده از محمد قریشی_شاعر
013.jpg
482.6K
💠 نشریه قاصد امروز
📌صفحه شعر
کانال نشریه:
https://eitaa.com/joinchat/1231159788C99317db2c6
2_144251529864462108.pdf
20.67M
غزل «مسلخ عشق»
در فصلنامه "فرهنگ پایداری"
#پروین_جاویدنیا
@parvin_javidnia1359
IMG_۲۰۲۴۱۱۲۲_۲۱۲۲۳۹.jpg
116.9K
«مسلخ عشق»
بگو چگونه نلرزم به زیرِ چتر غمت...
@parvin_javidnia1359
«مستاجر»
بیا مستاجری دلشاد باشیم!
ز بندِ موجران آزاد باشیم
برای بید لرزان باد باشیم!
به دور از غصه و مایگاد باشیم!
سلام ما به موجر خانِ دلبند!
به صاحبخانۀ چون حبۀ قند!
جوانیم و سَری پرشور داریم
فقط با وام بانکی زور داریم
اگرچه چهرهای مغرور داریم
دلی از قبضها رنجور داریم!
رسد این جمله با یک چند سوگند؟
به صاحبخانۀ چون حبۀ قند؟!
نرو در نقش سرباز و نگهبان!
نباشی کاش سودایی ز مهمان
به جان آن سبیل کرده افشان!
نشو موی دماغ ما پِئَر جان!
رکوع و احترام خورده پیوند!
به صاحبخانه چون حبه قند!
بیا با ما بساز ای موجر خوب!
که هستی این چنین با پول محجوب!
اگر که پارتی داریم و آشوب_
نکن جان ننه! ما را تو سرکوب!
درود ما مزین شد به لبخند
به صاحبخانۀ چون حبۀ قند
بیا و درگذر از شرطِ دلخواه
که تو کوهی و ما چون ذرۀ کاه!
نشو دلخور ز بچه، یار همراه
که در راه است طفلی آنچنان ماه!
شود تقدیمها صد دانه اسفند!
به صاحبخانه چون حبۀ قند!
منم آن شاعر یک لای تنبان!
که در جیبم مگس در حال جولان
ندارم هیچ غیر از چند دیوان
نکن با شاعر اینجوری مسلمان!
که شاعر هست محبوب خداوند
بگو حالا کرایه خانه ات چند؟!
#پروین_جاویدنیا
#طنز
@parvin_javidnia1359
در دیدگاه نیوز بخوانید: ⬇️
🌐 دومین رویداد ادبی طنز شهروندی نیشخند در شیراز
🖥 https://didgahnews.ir/?p=205465
@parvin_javidnia1359
هدایت شده از خبرنامه شاعران
عکس از معین
https://www.ibna.ir/news/524907/%D8%AF%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C-%D8%B7%D9%86%D8%B2-%D8%B4%D9%87%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%AE%D9%86%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2
خبرنامه شاعران 🔻
https://eitaa.com/khabarnameshaeranshiz
«قنوت مادری»
نام تو را آوردم و یک آسمان تَر شد
باران گرفت و یاس از شبنم معطر شد
گل کرد در فصلِ امامت چارده آیه
روزی که از ذریۀ پاکت مقدر شد
بر تارِک دین زن سرود تازهای سر داد
بر دفتر هستی یقین نام تو زیور شد
حتماً خدا لبخند میزد از همان آغاز
وقتی به نامت چشمهای جوشید و کوثر شد
تا در قنوت مادریهایت زمین چرخید
خورشیدِ مهرت بر جهانِ عشق، سرور شد
قدری بخند ای مهربان بر چهرۀ عالم
دیدی که دنیا بعدِ تو غمگین و مضطر شد
قلب تو را رنجاند شهرِ بعدِ پیغمبر
چون غنچه که در دست طوفان زرد و پرپر شد
میخی که بر جان تو آتش زد سراسیمه
از آن زمان بر قلب شیعه مثلِ خنجر شد
دردی که پهلوی تو را آزرد، مادر جان
بعد از تو ماند و تا همیشه زخمِ حیدر شد
#پروین_جاویدنیا
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
@parvin_javidnia1359
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و این است تمام ماجرا...
@parvin_javidnia1359
حقوق بی بشر
گفته یارو! «وقت از نو دیدن است»
داده تکلیفی که وضعش روشن است!
می شود اوضاع حتما خوبتر
نانمان هم بعد از آن در روغن است!
با رسانه میدهد جولان الاغ!
جای افسارش ولی پیراهن است!
با همان اخبار جعلی شب به شب
حامی حق و حقوقات زن است!
کرده تلقین «حقتان از نفت کو؟!
دبه آوردی؟که وقت بردن است!»
گفته تنبان را بکش بالا پسر
گرچه تنبان شما مال من است!
پادشاه لُخت را تمجید کن!
هر کسی گفته حقیقت، کودن است!
از حقوق بی بشر تعریف کن
هی بگو حرفم دقیق و متقن است!
سگ بگردان در محل با افتخار
دست بیکاران وبال گردن است!
در حراجِ دل نترس از بی«رِلی»!
در «اینستا» صد هزاران مخزن است!
حتماً از وجدان خود عذری بخواه!
چون که فعلاً فصل خوشه چیدن است!
چشمایت را که شستی بعد از آن
خار اگر دیدی بگو که سوسن است!
روح خود را مفت ارزانی بکن
چون که عصر جلوۀ جسم و تن است!
میرسد هنگامۀ عریانیات!
هر که جز این گفته حتماً دشمن است!
بی گمان هرکس نخواهد غیر از این
قلب او از سنگ نه تیرآهن است!
#پروین_جاویدنیا
#طنز
@parvin_javidnia1359
وقتی مغزم بین ده ها سوال و تست نیاز به استراحت داره و گوشی هوشمند با آوردن این عکس از خاطراتِ گالری بر روی صفحه منو بهت زده میکنه...
ممنونم تکنولوژی!!!
پ.ن. سال ۶۳ من و بردارم
@parvin_javidnia1359
رونمایی از کتاب «شی رس خاتون»
سروده دکتر غلامرضا کافی
پردیس سینمایی امین تارخ
دوشنبه ۲۶ آذرماه ۱۴۰۳
خبرنامه شاعران 🔻
@parvin_javidnia1359
«شب چله»
پارسال هَمی موقوُ شبِ چِله چه صَفوی بود
بارون میومد جِلجِل و جُونم، چه هَووی بود
زیرِ کُرسی نِشسیم تا سحر، خوردیم و خوردیم
از جُکوی فاطی هِرته دادیم از خنده مُردیم!
یهی چَن روزی بیبیم به هَووی رفتنِ دکتر
جُل بود خونمون ریپَس میزد به جونمون غُر
گفتم به بَچا بازم بیوین نقشه بریزیم
دور از چیشِ آقا جون و بیبی و عَزیزیم
یِیهو نازی زَد بِشکن و گُف(ت) خودُم بَلاشم
نقطه ضَعفشِ میدونم و خودُم سِزاشم
یِیهو گُف: نَنه او خواسگارو پَس چیطو شد؟
ها نگفتی او مِگان سوارو پس چیطو شد؟
رنگ و روش پَرید بیبی و هِی نِگا به ما کِرد
چیش غُره به نازی رفت و هی نیگانیگا کِرد
آقا جون که حَواسش پیِ اخبار بود و نشنید
دیدم که عزیزی فهمید و زیر لُویی خندید
گفتم ها ننه؟ راس میگه نازی؟ بوگو خب زود
گُف نازی بیمیره لال بُوشو سِرتقِ نابود!
هیسی گُف عَزیزی، که زودی قائله خوابید
هَمو موقع آقام به سمت ما چرخید و پرسید:
دوست دارید که حافظ بوخونیم و فال بیگیریم؟
تقدیرمونو از غزلاش سوال بیگیریم؟
همه بله دادن غیرِ بیبی که رَف بخوابه
گُف قرصِ فشارو خورده و حالش خرابه!
بعدِ خوردنِ هندونه و گرفتنِ فال
شد نوبتِ قصههایی از سیاوش و زال
گفتم به نازی یواشکی: بیبی رو چِزوندیش؟
وُوی جلو بَچا یِهیبارَکی چِرو تو تَکوندیش؟
گُف هیچی نگو که خواسِگارو از اوناش بود
بیبیِ وَرپریده روش نشد که از خُداش بود!
وقتی آقا جون رَف بخوابه به نازی گفتم:
راس گفتی یا من اَنَک شدهی حرفای مُفتم
نازی گُف نه والُو دوروغُم بَری چیچیم بود
هَمو خواستگارِ مگان سوار بَری بیبیم بود
اومدم که پُشَم بالوی سرُم بیبیمو دیدم
خَم شد بیگیره گوشُمو یهو از جُو پریدم
گفتمش بیبی چِرو گوشُمو میخُووی بیگیری؟
گُف خُدات داده، چی پرسیدی؟ اِلُوی بیمیری!
گفتم به خدا نازی میگُف هِی از او حرفا
گُف اَلو بیگیره نازی و زبونِ حاشا
نازی زد به خواب خودشو هَمونجو زیرِ کرسی
بیبی هم پَرید رَف تو حیاط دنبالِ اُرسی
ترسیدم بیاد سراغمون، لامپو خوابوندم
خودُمَم زیرِ کرسی بغلِ نازی چَپوندم
فرداش پُشُدم رفتم و نون و آش خریدم
برگشتنی یه مگان سوار سرِ کوچه دیدم
از درِ خونمون بیبی اومد بیرون یواشی!
رَف سمتِ ماشین از اونورِ ستون یواشی!
وُوی خاک به سَرُم دوس پسرِ بیبیمو دیدم
از خجالتُم دُویدم و لوُمو گِزیدم!!
#پروین_جاویدنیا
#طنز
#شب_چله
خواسگار= خواستگار
لوُمو= لبم را
اَنک= مسخره
اَلو= آتش
@parvin_javidnia1359
هدایت شده از محفل شعر قند پارسی
«طنز یلدایی»
امشب شب درازیست یلداست مثل اینکه!
تا صبح شادمانی برپاست مثل اینکه!
هنگام عصر رفتم بازار میوه_آجیل
دیدم کمی جلوتر دعواست مثل اینکه
جنجال بود و غوغا در صفِ بال و گردن!
گفتم دخالت من بیجاست مثل اینکه!
رفتم کمی جلوتر پسته که جای خود داشت
حتی خرید تخمه رویاست مثل اینکه!
آنجا انار قرمز دارد هزار ناز و
در بین میوهها هم والاست مثل اینکه!
در آن ته مغازه با هیبت عجیبی!
یک کوه هندوانه!🍉 پیداست مثل اینکه
یک دسته موز خوش رنگ 🍌 چشمک زد آن طرفتر!
دیدم که قیمتش وای بالاست مثل اینکه!
سیب گران 🍎 نشسته با پرتقال نافی 🍊
او صاحبِ عیار و فتواست مثل اینکه!
آن سو لبوی داغ و این سو کباب بره_
غارتگر و حبیب دلهاست مثل اینکه!
در این میانه دیدم یک بستهٔ نخودچی_
با جیبمان ایاق و با ماست مثل اینکه!
اینجور شد که یخ زد تا مغز استخوانم!
باید به خانه برگشت سرماست مثل اینکه!
پروین جاویدنیا
#طنز
«خداحافظی»
انگار خداحافظیات را نَشِنیدم
آن روز که تو رفتی و تا کوچه دویدم
این بار نشد بدرقه و کاسۀ آبی...
این بار ولی جای قدمهات چکیدم
آن روز که خندید نگاه تو به فردا
در چشم تو جز صدق و رضا هیچ ندیدم
تو رفتی و تب کرد تنِ پیچک و تا صبح
با هر نفسِ دخترمان سخت تپیدم
دم کرد دلم چایی و لبریزتر از پیش
بیقند تو را از سر شب تلخ چشیدم
رویای تو این بود... از آغاز پریدن
بی بال پریدم به تو اما نرسیدم
تو رفتی و لبخند نزد بعد تو خورشید
یک شهر نفهمید که بودی؛ چه کشیدم
برگرد که از نو بشناسند تو را آه
ای مرد سرافراز من ای عشقِ شهیدم
#پروین_جاویدنیا
#غزل
@parvin_javidnia1359