eitaa logo
پاورقی ها
501 دنبال‌کننده
174 عکس
102 ویدیو
1 فایل
حمید اسماعیل زاده اینجا پیام بدهید: @azpavaraqi
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️ اولین جا و اولین بار اولین جا و اولین باری که من اسم راهپیمایی مارش میرا در بوسنی هرزگوین را شنیدم نه پایتخت بود نه هیچ کلان شهر دیگری، حتی هیچ سکوی مجازی‌ای هم نبود؛ اولین باری که شنیدم وسط بیابانی بودی نزدیک مرز، آن مرز هم نه مرز ترکیه بود نه مرز هیچ کشور اروپایی دیگری، مرز پاکستان بود، ریمدان، مرزی که آن سال یعنی سال 1401 پس از تعطیلی چند ساله در کرونا، به روی زائرین پاکستانی که قصد شرکت در راهپیمایی اربعین را داشتند باز شده بود و آیا من از 1500 کیلومتر دورتر به ریمدان آمده بودم تا امروز آمادۀ سفر به بوسنی بشوم؟ حتما عقل آدمی در برخی موارد به جایی قد نمی‌دهد. آخر شب، جمعی دور هم نشسته بودیم و یکی از حاضرین داشت از یک تجربۀ عجیب و جدید حرف می‌زد، تجربه‌ای که سال گذشته در سفر به بوسنی برایش حاصل شده بود؛ اشک و خشمی که به خاطر شنیدن روایت ظلم علیه مسلمانان بوسنی، در آن شب داشتم را خوب یادم هست. *** اگر شما هم می‌خواهید بخشی از آن جنایت را بخوانید که البته بسیار هم تلخ است ولی خواندنش ضرورت دارد به کتاب "تجاوز به سبک یک جنتلمن" مراجعه کنید. پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
♨️ اینترنت آخرین رسانه نه اولین! می‌دانستم که کم‌تر کسی از "مارش میرا" خبر دارد و اصلا دلیل رفتنم به بوسنی همین بود که سهمی داشته باشم در تبلیغ این اتفاق، اتفاقی که نه یک جنبه که چندین جنبه دارد. با این‌حال وقتی امروز در یک خبرگزاری معروف بودم و متوجه شدم نه تنها مسئول روابط عمومی بلکه مسئول بین الملل آن خبرگزاری هم از "مارش میرا" خبر ندارد خیلی جا خوردم و مصمم‌تر شدم برای این سفر. اینطور مواقع سریع در ذهنم عمق ماجرا را مرور می‌کنم که فکر نکنم حالا اگر این‌ها و خیلی‌های دیگر بی‌خبر هستند پس یک چیز عادی است در این شلوغی روزانۀ مردم، این بی‌خبری اشتباه است، چطور ما متوجه کوچک‌ترین رویدادهای ورزشی یا سیاسی می‌شویم اما واقعه‌ای با مشخصات زیر هیچ بازتابی پیدا نمی‌کند؟: 100000 نفر شهید خیانت سازمان ملل متحد به مسلمانان بوسنی تجاوز وحشتناک به دختران و زنان ایران حامی اصلی یک کشور مسلمان در قلب اروپا توجه انقلاب اسلامی ایران به بوسنی در دهۀ 70 و بعد عدم توجه! (و کلی چیز دیگر که الان به دلیل وقت کم به آن اشاره نمی‌کنم.) چرا بی‌خبر هستند؟! یعنی حتما باید مثل من 1500 کیلومتر از قم بروند به مرز پاکستان تا وسط بیابان یکی بهشان بگوید یک راهپیمایی جهانی چندهزار نفری در قلب اروپا برای شهدای مسلمان بوسنی برگزار می‌شود و از همه دنیا و همه ادیان هم حضور دارند؟! چرا اینطور مواقع اینترنت آخرین رسانه می‌شود نه اولین؟ پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
❗️آفتابۀ مسافرتی فکرش را نمی‌کردم روزی این وسیله بشود دغدغۀ سفرم. می‌دانستم که مسالۀ تخلی و سرویس بهداشتی معضلی هست ولی فکرش را نمی‌کردم که باید به فکر آفتابه باشم! کل این 10 روز ظاهرا نه در هتل و نه در هیچ مکان دیگری علاوه بر اینکه سرویس بهداشتی ایرانی نیست، خبری هم از آب و شلنگ نیست! توصیۀ مسئول گروه این بود که حتما به فکر این موضوع باشید. در اینترنت جستجو کردم "آفتابه مسافرتی" به قیمت 50 هزار تومان با سوراخ تنظیم فشار آب! قابل تنظیم روی شیشه‌های آب معدنی و نوشابه. پایین محصول کلی نظر گذاشته شده بود، فکر نمی‌کردم که مردم برای یک آفتابۀ مسافرتی تا این حد وقت بگذارند، برایم جالب بود افرادی که برای یک آفتابه اینطوری نظر جزئی می‌دهند با مسائل مهم‌تر چگونه برخورد می‌کنند؟ چند نظری که جالب را یادداشت کردم: 1) پلاستیک بکار رفته خشک است اما به نظر محکم می آید. لوله هوا که در عکس فروشگاه آلومینیومی است در سفارشی که به دستم رسید پلاستیکی بود. پس از امتحان متوجه شدم که برای نوشابه خانواده باید حلقه پایین درب بطری بریده شود تا کاملا دسته به بطری سفت شود اما برای بطری ماءالشعیر به راحتی و بدون بریدن حلقه پایین درب که در عکس آنها را با خط قرمز مشخص کرده ام بسته می شود. آب از داخل بطری به راحتی و بدون مشکل بیرون می ریزد.امیدوارم درج نظرات به شما عزیزان در انتخاب بهتر کمک کند. در سفارش جدیدم لوله داخل آفتابه آلومینیوم است و به بطری ساندیس خانواده نمی خورد اما به نوشابه خانواده می افتد. 2) بسیار کاربردی 3) داخل یه زیپ کیپ گذاشته شده بود؛ ضایعات پلاستیکی و فلزی داشت، کمی کثیف بود انگار که استفاده شده بود، تنها دلیلی که مرجوع نکردم این بود که کار کرد و البته مسافر بودم. 4) اگر لوله آفتابه بلند بود راحت‌تر استفاده می‌شد. پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
❗️هلوکاست لعنتی! با وجود اینکه جنایت نسل‌کشی مسلمانان در بوسنی توسط صرب‌ها صدهزار نفر شهید و خسارت‌های غیرقابل وصفی همچون تجاوز و ... داشته است و در تاریخ این کشور حدود 10 قتل عام ثبت شده که قبل‌ترش شروع جنگ جهانی دوم در این منطقه بوده اما جالب این است که هیچ اثری از این اتفاقات نه در کتاب‌های مدرسۀ بوسنی هست و نه در سینمای بوسنی و نه حتی در ادبیات شعر و داستان بوسنی. این‌ها را آقای میثم میرهادی برایم گفت، او مدیر بخش منطقۀ بالکان در شبکه جهانی سحر متعلق به صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است. چون مسئولیت گروه سفر را هم به عهده دارد جلسه‌ای را با او گذاشتم. جالب‌تر و البته تلخ‌تر و عبرت‌آموز این بود که در کتب مدرسۀ بوسنی ذکر تاریخ هلوکاست هست اما خبری از جنایت صرب‌ها علیه مسلمانان بوسنی نیست! آقای میرهادی می‌گفت مردم بوسنی به صورتی عجیب وقایع تاریخی را فراموش می‌کنند یا تلاش می‌کنند که خود را به فراموشی بزنند. این روزها که کتاب "محاصرۀ سارایوو" خاطرات کاوه ذاکری از جنگ بوسنی را می‌خوانم مشابه همین غفلت و فراموشی حتی در همان زمانی که در بحبوحۀ جنگ بوده‌اند نیز وجود داشته است و به طرز ساده‌لوحانه‌ای فکر می‌کردند که این جنگ جدی نخواهد شد و سازمان‌های بین المللی! و اروپایی! مساله را فیصله می‌دهند و اینجا اروپا قلب تمدن است و از این جور توهمات! اگر ملتی تاریخ‌شان را فراموش کنند دیگر عبرت‌آموزی برایشان معنا ندارد و از هیچ چیزی نمی‌توانند درس بگیرند. آن روز بعد از جلسه با آقای میرهادی، به اهمیت ادبیات و تاریخ بیشتر فکر می‌کردم، ذهنم درگیر نحوۀ پرداختن مدارس خودمان به این دو موضوع بود؛ هم به گنجینۀ غنی تاریخی و ادبیاتی کشورمان فکر می‌کردم که چقدر سرمایۀ بزرگی در اختیار داریم و هم به اینکه گاهی دچار ساده‌لوحی نسبت به این دو مقولۀ مهم می‌شویم یا می‌شوند! پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
😱 چطور شد که تصمیم به سفر اروپا گرفتم؟ این‌که چطور شد من تصمیم گرفتم به این سفر بروم را اینجا خلاصه برای‌تان می‌نویسم. اول) چند سال بود که سعی می‌کردیم هر سال در اربعین حسینی یک کار با اولویت‌تر از سال گذشته انجام بدهیم. سال اول راه انداختن کاروان پیاده‌روی اربعین، بعد سراغ راه‌اندازی موکب در نقطه‌ای که هیچ موکبی نیست. بعد راه‌اندازی و کمک به موکب‌های مرز پاکستان. کلی تماس گرفتم و کسب اطلاع کردم و با شوقی وصف نشدنی راهی مرز پاکستان شدم، آن‌هم با دوست عزیزم سید محمد محسن عابدی که زبان مادری‌اش اردوست. واقعا رفتن به ریمدان برای من حکم پرواز به آسمان را داشت که هنوز هم از برکاتش بهره می‌برم که یکی‌اش همین سفر شد و دیگری‌اش دوستی با منظور حسین. این‌که در ریمدان و وسط آن بیابان‌ها چطور سفر به اروپا جور رشد را اینجا نوشته‌ام. دو) با آقای مهدی حیدری فرزند شهید رسول حیدری آشنا شدم، شهید رسول حیدری از نیروهای ایرانی بود که در ماجرای جنگ بوسنی از طرف ایران اعزام شد و آنجا به شهادت رسید. سه) کرونا چند سالی سفر را به عقب انداخت. چهار) سال 1402 در یک گردهمایی از شرکت‌کنندگان سال‌های قبل در تهران و در سالن سوره مهر شرکت کردم و آقای مهدی حیدری را از نزدیک دیدم، درباره سفر سال 1403 پرسیدم امید داد که دوباره راه میفتد. پنج) کاملا اتفاقی پوستر امسال را دیدم و سریع زنگ زدم، شرایط را گفت، ابتدا از شوق، اصلا مبلغ سفر را نشنیده گرفتم ولی بعدش کمی به فکر فرو رفتم. 1600 یورو هزینه سفر امسال هست یعنی حدود 100 میلیون تومان. شش) ابتدا فکر کردم و دیدم از دوستان همکارم فلانی و فلانی اولویت بیشتری دارند که به این سفر بروند، بهشان پیشنهاد دادم یا مشغله یا عدم شوق‌شان باعث شد که آخر خودم به فکر رفتن باشم، حتی بین سه نفر از دوستان رای‌گیری کردیم که چه کسی به این سفر برود و باز با اکثریت آرا اسم من درآمد. هفت و هشت و نه و ... می‌شود ادامه هماهنگی‌های این سفر که در همین کانال می‌خوانید و باز هم خواهم نوشت. در یادداشت بعدی می‌خواهم مختصر و مفید بگویم که در بوسنی چه اتفاقی افتاده است که من همۀ فکر و ذکرم این‌روزها سفر بوسنی شده است. پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
♨️ برای گریه آماده باش یکی از راه‌های کسب اطلاعات پیرامون اولین سفر به یک کشور، شنیدن و خواندن تجربیات افرادی‌ست که قبلا به این سفر رفته‌اند. در سال‌های اخیر به دلیل اینکه گرفتن ویزای بوسنی جز از طریق دعوت‌نامه میسر نیست و فقط سالی 20 الی 30 نفر در قالب همین گروهی که من امسال به آنها ملحق می‌شوم به "مارش‌میرا" رفته‌اند، تعداد افراد ایرانی که تجربۀ این سفر را داشته باشند کم هستند بماند که چون همه از طریق یک مجموعه به این سفر می‌روند و تجربیات مشترک دارند دایره تجربیات خیلی محدود شود. تصمیم گرفتم با افراد خارجی که در دنیا در این سفر شرکت داشته‌اند ارتباط بگیرم. از یکی از شبکه‌های اجتماعی معروف استفاده کردم. از هشتگ‌ها به چند نفر رسیدم، به چندین نفر پیام دادم، چون معمولا بعضی‌هایشان این سفر را سال‌ها پیش رفته بودند واکنشی نشان ندادند، اما 2 نفر پاسخ دادند، یکی، صفحه‌ای از تجربیات همسفران‌ش فرستاد که هنوز وقت نکرده‌ام بخوانم ولی یکی پاسخی کوتاه و غافل‌گیر کننده داد. او زنی بود جهانگرد و به خیلی از کشورها سفر کرده از جمله ایران. از ظاهرش برنمی‌آمد که مسلمان باشد؛ به واسطۀ این سفر تازه دارم با مفهوم "مسلمان اروپایی" آشنا می‌شوم؛ نمی‌شود به صرف حجاب نداشتن (و خیلی چیزهای دیگر داخل صفحه‌اش) او را مسلمان ندانم! به انگلیسی (آن‌هم چه انگلیسی‌ای!) برایش نوشتم: OK, I'm going to marśmira for the first time soon, I want to know how you feel on this trip. "من می‌خواهم به زودی برای اولین بار در "مارش‌میرا" شرکت کنم، می‌خواهم حس شما را نسبت به این سفر بدانم" پاسخش کوتاه بود، اول با خودم گفتم از ظاهر این شخص برنمی‌آید که نقطۀ مشترکی با او پیدا کنم، ولی سعی کرده‌ام در این سفر، پیش‌فرض‌های همیشگی‌ام را کنار بگذارم تا بتوانم بیشتر اهل یافن ظرفیت‌ها شوم، پاسخ کوتاهش همه تصوراتم را به هم ریخت: The weather may be very hot, go prepared for the heat. Remember that it will definitely rain. The baton and shoes should be nice. The last sentence will make you cry a lot, be prepared to cry !🙁 هوا باید خیلی گرم باشد، آمادۀ گرما باشید، یادت باشد که به احتمال زیاد باران می‌بارد، کفش و عصا باید مناسب و زیبا باشند. جملۀ آخر باعث گریۀ زیاد شما می‌شود، برای گریه آماده باشید. پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
♨️ شما هم آمادۀ گریه باشید یک نکته برای عزیزانی که به تازگی عضو کانال شده‌اند: این سفر پر از "طنز و تراژدی" است و به تعبیر بهتر و داخلی‌اش سفری است که هم کلی اتفاقات عجیب و طنز دارد که شروعش از سفر یک مسلمان آن همه روحانی به اروپا و آن‌هم همراهی سه روزه با چندهزار چندملیتی در جنگل است، حتما کلی اتفاقات با مایۀ طنز خواهدافتاد که اینجا می‌نویسم. اما تراژدی یا غم بزرگ این سفر، علت اصلی این سفر است،‌ چیزی که خواب و خوراک را از من گرفته است و بدون مقدمه و بی محابا از این غم بزرگ نخواهم گفت، اینجا هم از شادی‌ها می‌نویسم و هم از غم‌ها، اما غصه‌هایی که رخ داده است غصه‌هایی ساده نیستند، باید شما هم آماده باشید، و گرنه من دست و دلم به هیچ وجه نمی‌رود که از جنایت و تجاوزی که آنجا صورت گرفته، این جا در کانالم بنویسم، چون نمی‌خواهم بی ارزش بشود و عادی. پس لطفا شما هم با من همسفر باشید و آمادۀ گریه باشید، ولی عجله نکنید. پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
✔️ اهمیت "مارش میرا" و بوسنی چند ویژگی اصلی بوسنی و پیاده‌روی "مارش میرا": ✔️ بوسنی کشوری مسلمان در اروپاست که مسلمانان‌ش بومی هستند نه مهاجر، این یعنی هیچ کسی نمی‌تواند آن‌ها را از کشورشان بیرون کند مگر به توحش، شبیه آنچه در غزه رخ می‌دهد و نزدیک بود در سی و چند سال پیش در بوسنی رخ بدهد که نشد. ✔️ بین سال‌های 1992 تا 1995 میلادی جنگی تمام‌عیار و برنامه‌ریزی‌شده علیه این مسلمانان صورت می‌گیرد و فقط چند کشور انگشت‌شمار به آنها کمک می‌کنند که فکر می‌کنم مهم‌ترینش ایران باشد. (هنوز اطلاعاتم آن‌قدر نیست که با قاطعیت بگویم حامی اول بوسنی، ایران بوده است، به زودی در این‌باره در کانال بیشتر می‌نویسم) ✔️ بیش از 100 هزار نفر شهید می‌شوند. (وقتی می‌گویم "بیش" تا عدد 320 هزار هم ممکن است برود، آمار شدیدا با معیارهای مختلف منتشر شده است، مثلا در بعضی آمارها فقط کشته شدگان جنگی لحاظ شده و در بعضی آمارها کشته شدگان به خاطر قحطی و ... هم لحاظ شده است.) ✔️ تجاوزی بی سابقه و شرم‌آور به دختران و زنان صورت می‌گیرد. ✔️ یک تغییر نسلی و نژادی برنامه‌ریزی شده از طریق تجاوزهای سازمان‌دهی شده صورت می‌گیرد. ✔️ ایران نقشی بسیار اساسی و کلیدی در کمک به بوسنی دارد. ✔️ شخصیت‌های جالب و محبوبی مثل نادر طالب زاده و آیت الله جنتی به این سفر رفته‌اند. ✔️ هم اکنون سالانه چند هزار نفر از سراسر دنیا با همه جور دینی، سه روز در جنگل و یکی از قتلگاه‌های این جنگ پیاده روی می‌کنند. ✔️ هر سال استخوان‌های این شهدا از جنگل تفحص و شناسایی و تشییع و تدفین می‌شود و این یعنی مفهوم عظیمی به نام "مادر شهید" در قلب اروپا هنوز زنده است. ✔️ در این رویداد عظیم بین المللی، ایران که حامی اصلی بوسنی بوده است هیچ بهره‌ای ندارد بلکه جانیان و حامیان جنگ یعنی آمریکا و اسرائیل بهره جدی می‌برند. بحث مفصلی در مورد هولوکاست خواهم داشت. هنوز بقیه هم دارد ولی بماند برای یادداشت‌های بعدی ... پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
♨️ دوش مختلط! در پیاده‌روی مارش‌میرا چندین هزار نفر در سه روز پیاده‌روی صلح شرکت می‌کنند. برنامه به این شکل است که مردم از کشورهای مختلف در سه روز مشخص و از ساعتی تا ساعتی مشخص در جنگل و در مسیر شهادت شهدای بوسنی پیاده‌روی می‌کنند. شب‌ها ارتش بوسنی چادرهای بزرگی را مهیا کرده تا این چند هزار نفر آنجا استراحت کنند اما گروه ایرانی که امسال متشکل از 26 نفر است شب را آنجا نمی‌خوابد! شب در روستاهای اطراف و در خانه‌های بومی‌های آنجا اقامت خواهیم داشت. حالا جدای از اینکه این مهمانی در خانه‌ها سبک اربعین است و چقدر کیف دارد، نرفتن به چادرها یک دلیل مهم دیگر هم دارد و آن این است که آنجا اروپاست، وقتی کلی اروپایی که همه جور دینی بین‌شان پیدا می‌شود آن هم وسط جنگل، آن‌هم بعد از کلی پیاده‌روی خسته کننده، آن‌هم در تابستان و گرما دور هم جمع می‌شوند حتما دلی از عزا درمی‌آورند. یک نمونه‌اش را آقای میرهادی برایم گفت، یکی از سال‌های گذشته آتش نشانی بوسنی شلنگ‌ش را رو به آسمان می‌گیرد تا یک دوش عمومی و وسیع درست کند تا ملت وسط جنگل و بعد از یک پیاده‌روی سخت دوش بگیرند، فقط مشکل‌ش این بوده که دوشش مردانه و زنانه نداشته است! پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
یکی از انگیزه‌های جذاب سفر به بوسنی، برای من این است که در دوران جنگ بوسنی، آیت الله جنتی به عنوان نمایندهٔ رسمی ایران و استاد نادر طالب زاده برای ساخت مستند «خنجر و شقایق» در بوسنی حاضر می‌شوند. دیدن این تصاویر، جنبه‌ای از شخصیت آیت الله جنتی را نشان می‌دهد که این روزها خیلی گم است. اعتراف می‌کنم که وقتی برای اولین بار این تصاویر را دیدم فکر نمی‌کردم ایشان زمانی اینچنین در میدان نبرد آن‌هم در اروپا حاضر شده باشند. پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
25 روز به شروع سفرم مانده؛ 13 تیر پرواز به ترکیه و بعد از توقفی چند ساعته پرواز به بوسنی. بعد از یک سری بازدید در کشور بوسنی، از 18 تا 20 تیر یعنی 8 تا 10 جولای پیاده‌روی جهانی صلح (مارش میرا) را شروع می‌کنیم با حضور چندین هزار نفر از سراسر دنیا. کارهای عقب افتادۀ سفرم مثل مطالعه کتاب‌های مربوط به بوسنی و تمرین زبان و ... باضافۀ کلی کار و برنامه که در "نهضت مکتب اسلامی" به دوش دارم توانی را برایم باقی نگذاشته است؛ اما راضی‌ام و خوشحال، همیشه نسبت به فردای روزی که کاری را به اتمام می‌رسانم نگرانم، مبادا بعد از فراغت از کاری دچار آسوده‌خاطری شوم و بخواهم به خودم چند روزی استراحت بدهم. تکرا فاء در آیۀ "فاذا فرغت فانصب" چنان ضربۀ محکمی در قلب و ذهنم ایجاد می‌کند که حتی همین الان که خسته و بی رمق می‌نوسم فکر می‌کنم وقتی این سفر تمام شود باید کارم بیشتر هم بشود نه اینکه بار سفر کم شود و بار بیشتری اضافه نشود؛ فقط به شرطی‌که این درد همیشگی پاهایم، خیلی سر ناسازگاری نداشته باشد. پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
30.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 قبلاً هم گفته بودم که از واقعهٔ جنگ بوسنی و جنایت بی‌سابقه‌ای که علیه مسلمانان انجام شد هیچ ادبیات و فیلم سینمایی خوبی تولید نشده است حتی توسط خود بوسنیایی‌ها. آنها که در جبههٔ مقابل بودند دست به تحریف و دروغ زدند و آنها که خودی بودند یا بی‌طرف فقط از غم و اندوه گفتند بی آنکه خبری از حماسه باشد و گرگ‌صفتی دشمن یا ساکت بوده‌اند. ☝️ در فیلم بالا بررسی خوبی از فیلم‌های موجود در این موضوع شده است. پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
مهم‌ترین بخش سفرم به بوسنی، پیاده‌روی سه‌روزه در جنگل به مسافت 100 یا 120 کیلومتر است. این مسیر، در حدود 30 سال پیش، قتلگاه نزدیک به ده هزار نفر از مسلمانان بوسنی بوده است، همان‌روزی که نیروهای حافظ صلح(UN) خيانت می‌کنند و پناهندگان را تحویل دشمن می‌دهند یعنی صرب‌ها ... از شدت تلخی کاری که با دختران و زنان کردند و اینکه الان مقتضای حالم نیست از توضیح این بخش ماجرا را منصرف می‌شوم تا بعدا به تفصیل از این غم بگویم ... مردانی که سوار اتوبوس‌ها شدند تا پس از بازرسی و ... پیش خانواده‌شان، یعنی همان زنان و دخترانی که اشاره کردم برگردند مورد حمل وحشیانه صرب‌ها قرار می‌گیرند و یکی یکی شهید می‌شوند حتی با اره برقی و تکه تکه کردن اعضای بدن. عده‌ای که این صحنه‌ها را می‌بینند پا به فرار در دل جنگل می‌گذارند، در همین مسیری که من چند روز دیگر در آن قدم می‌زنم چند شبانه روز فرار می‌کنند و عده کمی جان سالم به در می‌برند. سال‌ها بعد از جنگ، گورستان‌های دسته‌جمعی این شهدا پیدا شد، علیرغم اینکه صرب‌ها چند بار با بلودوز منطقه را زیر و رو می‌کردند تا بعدا کسی این اجساد را پیدا نکند و دادگاه‌های بین‌المللی! محاکمه‌شان نکنند. پیکر مطهر شهدا، هر سال تفحص می‌شود و روز سوم پیاده‌روی با حضور مادران شهید تشییع و تدفین می‌شود. و من از بیابان‌های ریمدانِ سیستان و بلوچستان سفرم به بوسنی در اروپا شروع شد تا این مادران را ببینم. ✔️ سفرنامه سفر به بوسنی پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از جنگ بوسنی، دست‌کم پیکر ۸ هزار شهید در جنگل مفقود شده بود. حالا چند سالیست ذره ذره استخوان‌های این شهدا تفحص می‌شود و هرساله در ۱۱ جولای با حضور مادران شهدا تشییع می‌شوند. چند روز دیگر قرار است بعد از ۱۱۰ کیلومتر پیاده‌روی در جنگل در این مراسم شرکت کنم. پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
بالاخره این مهر خروج خورد توی گذرنامه، جان به لبم کرد مامور انتظامی. بعدا مفصلش را می‌گویم. گوش شیطان کر، تا دقایقی دیگر پرواز به سمت ترکیه و بعد یک توقف طولانی چند ساعته، پرواز به سمت سارایوو پایتخت بوسنی. ممکن است تا شب اینترنت نداشته باشم. اگر نگران شدید می‌توانید ۴ قل و آیت الکرسی بخوانید، اسپند هم جواب می‌دهد. پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
حدود ساعت ۱۱ رسیدیم ترکیه، بعد از فرایند خسته کننده گرفتن چمدان‌ها و دوباره تحویل پروتز بعدی و محاسبه وزن بار و ... آماده نماز شدیم. با اینکه خودمان را آماده کرده بودیم برای نبودن سرویس بهداشتی ایرانی، اما در کل فرودگاه استانبول یک سرویس بهداشتی ایرانی بود و همه در صف آن بودیم. ظاهراً این آخرینش خواهد بود و تا آخر سفر سفر دیگر خبری نیست. احساس می‌کنم دارم سنگ مثانه می‌گیرم، وقتی برگردم (انشاءالله) باید شروع کنم به خوردن چند داروی گیاهی اسلامی مثل مرکب ۳. نماز ظهر و عصر را خواندیم و استراحت کردیم، خواب شیرینی یود که با سر و صدای مسیول نمازخانه بیدار شدیم که وقت نماز عصر است! الان ساعت ۱۶:۱۰ بوسنی و ساعت ۱۶:۴۰ ایران است. پرواز بعدی ساعت ۱۸ به وقت بوسنی است. پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
سفر اربعین من از بعید، از همین امشب شروع شد. رفتم به امامزاده شاه جمال قم، جایی که زائرین اربعین توقف می‌کنند. قرار بود بسته‌ای به چند نفر از دوستانم که راهی مرز بودند برسانم. با اینکه برایم سخت بود خداحافظی کردم و دلم را همراه‌شان کردم، اما خودم ماندم با حسرت زیارت از قریب. «به دوربین کنترل سرعت نزدیک می‌شوی» این هشدار نقشه بود وقتی که داشتم برمی‌گشتم، دلم می‌خواست نقشه بگوید «شما به مقصد رسیدید» و آن مقصد کربلا باشد. من اگر مانده‌ام، به اختیار خودم است و جنس حسرتم فرق می‌کند. اتفاقاً برای اربعینی شدن و اربعینی کردن دیگران مانده‌ام؛ برای موکب بزرگی به نام انقلاب اسلامی ایران و باری که بر دوش دارم. همانطور که دو سال پیش، برای اربعینی شدن، از کربلا دور شدم و پشت به کربلا حرکت کردم به سمت مرز ریمدان در سیستان و بلوچستان تا آنجا به زائرین پاکستانی که راهی کربلا بودند خدمت کنم و البته قبل‌ترش به خودم خدمت کنم تا بفهمم حسین علیه‌السلام مرز و جغرافیایش بزرگ‌تر از چیزی است که ذهن کوچک ما ترسیم می‌کند. پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
♨️ از پاریس تا نجف (۱) سال گذشته سفر اربعین برای یافتن برخی از نشانه‌ها و ظرفیت‌های بین المللی اربعین راهی سفر شدم، با آقای چگینی و بخشی و پسرش امیرمهدی راهی مشایه شدیم و از قبل چند جا را نشان کرده بودیم. اما از آن جایی که ما نمی‌دانیم، هیچ کدام از آنها به دردمان نخورد و از حسن اتفاق در اینترنت اتفاقی برخوردم به خانمی فرانسوی که قبرش در مسیر مشایه است. شماره عمود را پیدا کردم و راهی شدیم به سمت عمود ۱۷۲. برخلاف تصورم وقتی رسیدیم خبر خاصی نبود، آنقدر که من شگفت‌زده و ذوق‌زده از این اتفاق بودم فضای عمود ۱۷۲ نبود. بالاخره تابلویی را به زبان عربی دیدم که نوشته بود اینجا مدفن کیست. چند ساعتی را آنجا گذراندم تا هم کاملا متوجه ماجرا شوم و هم ببینم چگونه می‌شود از موقعیت قبر این خانم، بیشترین بهره را برای اربعین برد. از صاحب موکب تا آشپز و بچه‌های پاکستانی که آنجا مستقر بودند پرس‌وجو کردم اما اطلاعات زیادی گیرم نیامد تا اینکه متوجه شدم آبدارچی موکب یک پیرمردی قمی است که هرساله برای خدمت به اینجا می‌آمد. باز هم کاملا بر خلاف انتظارم پیرمردی قمی آن خانم فرانسوی را در زمان حیاتش دیده بود و خاطرات عجیبی داشت. ادامه دارد پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
از پاریس تا نجف (۲) پیرمرد با لهجه قمی تعریف می‌کرد: "من خودم این خانم را دیده بودم. من چند سال است که به دعوت صاحب موکب به اینجا می‌آیم و چای می‌ریزم. یک روز این حاج خانم را روی ویلچر دیدم. آنقدر نورانی بود که مثل یک تکه ماه می‌درخشید؛ کمی در موکب استراحت کرد، چای خورد و رفت. چیز بیشتری از او متوجه نشدم. چند سال بعد، چند روز مانده به اربعین، دیدم که دارند قبری را جلوی موکب آماده می‌کنند. نمی‌دانستم برای چه کسی است تا اینکه شنیدم هی می‌گویند خانم فرانسوی خانم فرانسوی. متوجه شدم همان حاج خانم فوت شده و وصیت کرده که در اینجا دفن شود. خیلی ناراحت شدم. اقوام و اطرافیانش آمدند تا برایش بقعه و بارگاهی بسازند و سنگ قبرش را مرتفع کنند. اما بعد از یک روز، دست از کار کشیدند. مثل اینکه به خواب برادرش آمده و گفته: سنگ قبر من را مرتفع نکنید و بگذارید هم‌کف با زمین باشد تا خوابگاه زائرین امام حسین علیه السلام روی قبر من باشد. ادامه دارد پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
♨️ از پاریس تا نجف (۳) او متولد سال ۱۹۵۲ میلادی در فرانسه است، مسیحی کاتولیک که در سن ۱۸ سالگی مسلمانِ شیعه می‌شود. فارغ‌التحصیل رشته علوم سیاسی از پاریس است و در انعکاس صدای مظلومیت شیعیان پاکستان و افغانستان سهم قابل توجهی دارد. او بارها به افغانستان، پاکستان، ایران، نجف و کربلا سفر کرده بود و پیاده روی اربعین را نیز تجربه، و وصیت کرده بود که قبرش را در مسیر زائرین پیاده امام حسین علیه السلام قرار دهند. مریم ابوالذهب که نام قبلی‌اش ماری پیر والکمن است در ۱ نوامبر ۲۰۱۷ به رحمت خدا میرود و یک هفته بعد در ۸ نوامبر ۲۰۱۷ یعنی ۲ روز مانده به اربعین حسینی در مسیر زائرین پیاده امام حسین علیه‌السلام دفن می‌شود. پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha
خانهٔ من در شهری است که هنوز سهم هر شخص از آسمان «هیچ» نیست و آسمان بین برج‌ها و آپارتمان‌ها گم نشده است. خانهٔ من در شهریست که هنوز پرندگان روی درخت‌ها و تیر چراغ‌ها از آن فرار نکرده‌اند، مخصوصاً پرستوها. خانهٔ من در شهری‌ست مامور شهرداری، خیابان‌های شهر را با شاخه های نخل جارو می‌کند. خانهٔ من در شهری‌ست که دیوانه‌وار و شتاب‌زده صبح را در ترافیک و مال‌ها و پاساژها شب نمی‌کنم. خانهٔ من در شهری‌ست که هزار نگاه متجاوز به حیاط خانه‌ام نیست چون خانهٔ من و تمام همسایه‌هایم یک طبقه هستند. خانهٔ من در طبس گلشن است، سفری دراز را از سبزوار با ۱۷ نفر دیگر شروع کردم و روز اول مقصدم طبس بود. پاورقی‌ها | حمید اسماعیل‌زاده @pavaraqiha