#دختر_شینا
#رمان
#قسمت_چهارم
🔹فصل دوم
خانة عمویم دیوار به دیوار خانة ما بود. هر روز چند ساعتی به خانة آن ها می رفتم. گاهی وقت ها مادرم هم می آمد.
آن روز من به تنهایی به خانة آن ها رفته بودم، سر ظهر بود و داشتم از پله های بلند و زیادی که از ایوان شروع می شد و به حیاط ختم می شد، پایین می آمدم که یک دفعه پسر جوانی روبه رویم ظاهر شد. جا خوردم. زبانم بند آمد. برای چند لحظة کوتاه نگاهمان به هم گره خورد. پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد. صدای قلبم را می شنیدم که داشت از سینه ام بیرون می زد. آن قدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم. بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آنجا هم یک نفس تا حیاط خانة خودمان دویدم. زن برادرم، خدیجه، داشت از چاه آب می کشید. من را که دید، دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد. ترسیده بود، گفت: «قدم! چی شده. چرا رنگت پریده؟!»
کمی ایستادم تا نفسم آرام شد. با او خیلی راحت و خودمانی بودم. او از همة زن برادرهایم به من نزدیک تر بود، ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: «فکر کردم عقرب تو را زده. پسرندیده!»
پسر دیده بودم. مگر می شود توی روستا زندگی کنی، با پسرها هم بازی شوی، آن وقت نتوانی دو سه کلمه با آن ها حرف بزنی! هر چند از هیچ پسر و هیچ مردی جز پدرم خوشم نمی آمد.
از نظر من، پدرم بهترین مرد دنیا بود. آن قدر او را دوست داشتم که در همان سن و سال تنها آرزویم این بود که زودتر از پدرم بمیرم. گاهی که کسی در روستا فوت می کرد و ما در مراسم ختمش شرکت می کردیم، همین که به ذهنم می رسید ممکن است روزی پدرم را از دست بدهم، می زدم زیر گریه. آن قدر گریه می کردم که از حال می رفتم. همه فکر می کردند من برای مردة آن ها گریه می کنم.
پدرم هم نسبت به من همین احساس را داشت. با اینکه چهارده سالم بود، گاهی مرا بغل می کرد و موهایم را می بوسید.
آن شب از لابه لای حرف های مادرم فهمیدم آن پسر، نوة عموی پدرم بوده و اسمش هم صمد است.
از فردای آن روز، آمد و رفت های مشکوک به خانة ما شروع شد. اول عموی پدرم آمد و با پدرم صحبت کرد. بعد نوبت زن عموی پدرم شد. صبح، بعد از اینکه کارهایش را انجام می داد، می آمد و می نشست توی حیاط خانة ما و تا ظهر با مادرم حرف می زد.
بعد از آن، مادر صمد پیدایش شد و چند روز بعد هم پدرش از راه رسید. پدرم راضی نبود. می گفت: «قدم هنوز بچه است. وقت ازدواجش نیست.»
خواهرهایم غر می زدند و می گفتند: «ما از قدم کوچک تر بودیم ازدواج کردیم، چرا او را شوهر نمی دهید؟!» پدرم بهانه می آورد: «دوره و زمانه عوض شده.»
از اینکه می دیدم پدرم این قدر مرا دوست دارد خوشحال بودم. می دانستم به خاطر علاقه ای که به من دارد راضی نمی شود به این زودی مرا از خودش جدا کند؛ اما مگر فامیل ها کوتاه می آمدند. پیغام می فرستادند، دوست و آشنا را واسطه می کردند تا رضایت پدرم را جلب کنند.
یک سال از آن ماجرا گذشته بود و من دیگر مطمئن شده بودم پدرم حالا حالاها مرا شوهر نمی دهد؛ اما یک شب چند نفر از مردهای فامیل بی خبر به خانه مان آمدند. عموی پدرم هم با آن ها بود. کمی بعد، پدرم در اتاق را بست. مردها ساعت ها توی اتاق نشستند و با هم حرف زدند. من توی حیاط، زیر یکی از درخت های سیب، نشسته بودم. حیاط تاریک بود و کسی مرا نمی دید؛ اما من به خوبی اتاقی را که مردها در آن نشسته بودند، می دیدم. کمی بعد، عموی پدرم کاغذی از جیبش درآورد و روی آن چیزی نوشت. شستم خبردار شد، با خودم گفتم: «قدم! بالاخره از حاج آقا جدایت کردند.» (پایان فصل دوم)
#ادامه_دارد
🌺@payame_kosar🌼
4_5791935884542609352.mp3
21.06M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
🎧 با نوای علی فانی
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
•┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈•
@payame_kosar
🔴 همه چی رو ول کردید چسبیدید به موشک؟!
🔹 متخصصای یه شرکت دانشبنیان، موفق به تولید سیستم هدایت جراحی شدن که با استفاده از اون در هر لحظه، موقعیت ابزار جراحی در تصاویر سیتی اسکن یا ام آر آی بیمار به جراح نشون داده میشه و فرد می تونه اطلاع دقیقی از موقعیت ابزار خودش داشته باشه و جراحی را با دقت و آرامش بیشتری انجام بده!
🇮🇷@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 مشق مهر مادری از خانه تا مدرسه
🔺معلمی با ۴ فرزند
زهرا شاهمرادی معلم دهه هفتادی:
🔺اگر به گذشته برگردم به طور قطع همین مسیر زندگیام را تکرار میکنم.
🔺 تاکنون از هیچ امتیازی برای فرزندانمان استفاده نکردیم چرا که قوانین به خوبی مصوب میشوند ولی در مرحله اجرا خیلی ضعف دارند.
🔺با برنامهریزی مناسب، کارها بهخوبی پیش میرود حتی با ۴ فرزند و بیشتر.
✦࿐჻ᭂ❣🌙❣჻ᭂ࿐✦
@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 حرامخورترین آدمها، بعضی از این طلافروشها هستن!
🔹 اونهایی که سکه ۵۰ میلیونی رو با ولع میفروشند، اما وقتی سکه میشه ۳۷ میلیون مغازههاشون رو میبندن و اعتصاب میکنن تا طلا گرون بشه!
✦࿐჻ᭂ❣🌙❣჻ᭂ࿐✦
@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صورتی بازی یا سستی در دین ؟
انیمیشن بسیار زیبا
#حمایت_طرح_نور_فراجا
#حمایت_پلیس
#حضور_گشت_ارشاد
#برخورد_قاطع_باهنجارشکن
┏━━ °•🖌•°━━┓
@payame_kosar
┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️طنین انداز شدن صدای اذان در دانشگاه هاروارد
چیزی تا وعده حسینیه شدن کاخ سفید نمونده😉
«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌤
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
@payame_kosar
14.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دسر تافی
اونقدر خوشمزست که عاشقش میشی
شکر نصف لیوان
آب یک لیوان
شیر یک لیوان
دو قاشق نشاسته ذرت یا گندم
یک قاشق خامه
۲۵ گرم کره
کمی وانیل
طعم بستنی تافی میده
┏━━ °•🍃🌺•°🍃━━┓
@payame_kosar
┗━━🍃 °•🌺•°🍃━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعداز ۳۶ سال رهبر کره شمالی این فیلم را گذاشته توی پیج شخصیش و از استقبال مجلس کشورش از امام خامنه ای ابراز خوشحالی کرده.
┏━━ °•🌸•°━━┓
@payame_kosar
┗━━ °•🌸•°━━┛
32.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دماغشو عمل کرده و نمی تونه بخنده بچه ها هم هی اذیتش می کنن😂
راستی حکم عمل زیبایی چیه؟
🚕 تاکسی پرسی 🚕
😁ویژه برنامه طنز احکام روز
هم احکام یادبگیر هم بخند😄
داستان چهاردهم:
حکم جراحی بینی
❌میدونستی کسی عمدا خودشو به جبیره بندازه و ضرورت نباشه جایز نیست؟!
🦋
🦋@payame_kosar🦋
🦋 🦋
🦋
❌⛔️❌توقیف کانال ذره بین در شهر به جرم انتشار محتوای مجرمانه
✅چقدر خوب است که عضو چنین کانال های سیاه نما و پر از دروغ و نیرنگ نباشیم، که خدایی ناکرده جز سیاهی لشکر یزید نشویم.
🦋
🦋@payame_kosar🦋
🦋 🦋
🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا دیگر، مسیحیان برای ظهور آماده میشوند!
انگار امسال اربعین میلیاردی پیش رو داریم!
🦋
🦋@payame_kosar🦋
🦋 🦋
🦋
☑️قم و لندن و پاریس و مشهد ندارد، أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون...
🔺تمام زمین را به بندگان صالحش خواهد داد و شما غاصبان را جایگیر در جهنّمش خواهد کرد...
🔹وجب به وجب اروپا و آمریکا هم ملک امام ما و صاحب الزمان است...
🦋
🦋@payame_kosar🦋
🦋 🦋
🦋
✅بین این دو خبر یک فعل خواستن فاصله است.
▫️▫️▫️
🔴 جوری که روحانی کار میکرد؛
و جوری که رییسی کار میکنه!
🇮🇷@payame_kosar
#گزارش_تصویری
🌼 به مناسبت هفته بسیج سازندگی
دیدار با خانواده معلم شهید محمود جعفری و تقدیر از مادر شهید و خواهر شهید که به عنوان مربی جهادی پایگاه هستند.
#هفته_بسیج_سازندگی
#گروه_جهادی_شهید_محمد_ترابی
#پایگاه_امام_جعفر_صادق_ع
#حوزه_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان
♥️⃟༈╰➤⃝⃔@payame_kosar