فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا در قطار و هواپیما که در حال حرکت است، میتوان نماز خواند؟
#احکام_نماز
🪴@payame_kosar
{🌿💚}
💥در مرام مؤمــنجماعت نیســتڪـہ
خداوند صدایش ڪند و او بیتوجه
به نــدایاذان، مشغول
روزمرّگــی خـود باشـد!
#نمازُاولوقتدریابمؤمن
🍃💚
🍃@payame_kosar🍃💚
1_1707810829.mp3
2.08M
#بشنوید
🌱توکه امید
🌱قلب بی کسایی
🌱تو آخرین ذخیره خدایی
🎙 حاج مهدی رسولی
#امام_زمان
#ربیع_الاول
{🍃💚@payame_kosar💚🍃}
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بانو بیست🧕🏻
چقد لذت بردم😍
یه خانم جوان و باسواد و تحصیل کرده که:
به مادریش افتخار میکنه🌹
دیگه یواش یواش نه....
تند تند باید ما دهه شصتی ها جامونو بدیم به دهه هفتادی ها و البته دهه هشتادی ها😍☺️
پ ن: قابل توجه آقایون....
همراهی شما میتونه چنین صحنه های زیبایی خلق کنه...🥰
#فرزند_آوری
#مادری
#خانواده_بهشتی
@payame_kosar
•┈••••✾•🌿🌸🌿•✾•┈•
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
اعمال اول ماه و صدقه را فراموش نکنید
در راس دعاها هم سلامتی امام زمان عجل الله و تعجیل در فرجشون
💳۶۲۷۳۸۱۷۰۱۰۰۹۹۸۷۱گروه جهادی شهید طیبه واعظی
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَلسلام علیک یا امام رضا علیه السلام🙏💐
باز رسیدیم به ساعت ۸ و قرار عاشقی😭❤️
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی ؛
الامامِ التّقی النّقی ؛
وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ؛
و مَن تَحتَ الثری ؛
الصّدّیق الشَّهید ؛
صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه؛
کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک...💐😭
آقاجان؛
دست شما و قلبهای شکسته و مشتاق ما...
🪴@payame_kosar
#گزارش_تصویری
❇️ برگزاری حلقه شهید آزادی در پایگاه شهید چمران و بیان احکام غسل و وضو توسط خانم میثاقی
#حلقه_صالحین
#پایگاه_شهید_چمران_شریف_آباد #حوزه_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان
╭┅─•❀♡❀♡•─┅╮
@payame_kosar
╰┅─•❀♡❀♡•─┅╯
#گزارش_تصویری
🌸 اردوی شهر بازی گل نرگس ویژه کودکان شرکت کننده در کلاسهای تابستانه طرح نو+جوانه ها، و حلقه صالحین کودکان همراه با پذیرایی بستنی به مناسبت حلول ماه ربیع الاول 🍦
#نو_جوانه_ها
#پایگاه_شهید_شرکایی
#حوزه_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان
https://eitaa.com/shohadayeshahed
𖠇𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═┅───
@payame_kosar
🌷بِسْـمِـ الّلهِ النُّور
🍁رمان هیجانی و فانتزی
🌷 #مثل_هیچکس
🍁قسمت #چهل_ودو
باورم نمی شد این جمله را بالاخره از زبانش می شنوم.
آنقدر هیجان زده شده بودم که دلم میخواست فریاد بزنم. 😍😁نتوانستم خوشحالی ام را پنهان کنم و نیشم باز شد.😁 گوشه ای پارک کردم.
همانطور که نگاهش می کردم با لبخند گفتم :
_ از روزی که توی بهشت زهرا دیدمت تا امروز دو سال گذشته. ☺️✌️توی این دو سال زندگی رو به من حروم کردی. ولی الان توی دو ثانیه دنیا رو بهم دادی. دیگه فکرشم نکن ولت کنم.😉😍
میدانستم با شنیدن حرف هایم خجالت می کشد 🙈اما دیگر دلم نمیخواست حرف ها و احساساتم را در دلم نگه دارم.😁❤️
حالا که فهمیده بودم فاطمه هم دوستم دارد باید تمام تلاشم را برای خوشبختی اش می کردم.😇😎
کمی بعد برای خرید آینه و شمعدان پیاده شدیم...
متوجه شدم که سعی می کند فاصله اش را با من حفظ کند. برای اینکه راحت باشد با فاصله ی بیشتری کنارش قدم میزدم. ☺️چند مغازه را دیدیم اما چیزی انتخاب نکردیم.
وارد یکی از مغازه ها شدیم، فاطمه به ساده ترین آینه و شمعدان مغازه اشاره کرد و گفت :
_ این خوبه؟😊
+ هرچی رو تو دوست داشته باشی خوبه. 😍ولی اگه بخاطر پولش اینو انتخاب کردی از این بابت هیچ نگرانی نداشته باش.😇
_ نه بخاطر پول نیست. البته اسراف کردنم دوست ندارم.☺️
کمی آن طرف تر ایستاده بودم و مدل های دیگر را نگاه می کردم.
ناگهان دیدم که فاطمه جلوی آینه ایستاده و به تصویر خودش خیره شده. از فرصت استفاده کردم و در کنارش ایستادم.😍 و این اولین باری بود که فاطمه و خودم را در یک قاب می دیدم.
پس از چند روز یک عقد مختصر گرفتیم و آماده ی رفتن شدیم...✈️
روز رفتن فاطمه آنقدر در آغوش محمد اشک ریخت که چشم هایش پف کرده بود.🤗😭 معلوم بود محمد هم تمام سعیش را می کند که اشک نریزد.
موقع خداحافظی محمد مرا در آغوش گرفت و گفت :
_ جون تو و یدونه آبجی من. اول میسپرمش به خدا بعدم تو.😢
روی شانه اش زدم و گفتم :
+ نگران نباش. نمیذارم یه تار مو از سرش کم شه. برام از جونمم عزیزتره.😍😊
بعد از یک #وداع_غمگین سوار هواپیما شدیم... 🇬🇧🛫
فاطمه ساکت بود و چیزی نمی گفت. فقط از پنجره به آسمان☁️ نگاه می کرد و مدام چشمهایش پر از اشک می شد.😢 دستش را گرفتم و گفتم :
_ انقدر اشک نریز. بخدا دلم آتیش گرفت.😒
صورتش را پاک کرد و با بغض گفت :
+ دلم برای خیلی چیزا تنگ میشه. مادرم، محمد، پدرم...😔😢
خواستم کمی حال و هوایش را عوض کنم، با خنده گفتم :
_ راستشو بگو، تا بحال برای منم اینجوری اشک ریختی؟😉
لبخندی زد و گفت :
+ من نریختم، ولی تو ریختی!😌
_ اشک چیه؟! ما که براتون گریبان چاک
کردیم!😍😉
بالاخره بعد از آن همه گریه موفق شدم کمی بخندانمش. ☺️
باهم ابرها را تماشا می کردیم و درباره ی شکل هایشان حرف میزدیم. همانطور که با انگشتش ابرها را نشانم میداد #خیره به روی ماهش بودم😍 و خدا را هزاران بار برای داشتنش #شکر می کردم.🙏
در همان سوییت نقلی و کوچک زندگی مشتکرمان را آغاز کردیم. 🏡💞
بعد از آمدن فاطمه همه چیز رنگ و بوی دیگری گرفته بود. حتی دیگر باران ها دلگیر و غم انگیز نبودند.😍
یک تغییر دکوراسیون اساسی به خانه دادیم و جای وسایل را عوض کردیم.
تازه میفهمیدم معنی این جمله که
🎀"زن چراغ خانه است" 🎀یعنی چه!😇😎
تمام سعیم را می کردم کمتر در خانه تنهایش بگذارم. 😊اما بخاطر اینکه هم درس میخواندم و هم کار میکردم ناگزیر بودم زمان بیشتری را بیرون از خانه سپری کنم.
فاطمه هم برای خودش سرگرمی ایجاد می کرد و از پس تنهایی اش بر می آمد.☺️
هنوز به مسیرها و محیط شهر آشنایی کافی نداشت.
یک روز قرار گذاشتیم بعد از پایان کلاسم باهم بیرون برویم تا هم خیابان ها را نشانش بدهم و هم کمی خرید کنیم.😊 وقتی از دانشگاه خارج شدم دیدم فاطمه جلوی در منتظرم ایستاده. گفتم :
_ سلام! تو چرا از خونه اومدی بیرون؟ من میومدم دنبالت دیگه.😊
+ سلام. خب دلم میخواست یکم قدم بزنم. ببخشید اگه بدون اجازت اومدم.☺️
_ ببخشید چیه؟ من بخاطر خودت میگم. منظورم این بود چرا تنهایی اومدی تو خیابون، باهم میومدیم که هواتم داشته باشم تا خیالم راحت بشه.😍
ادامه👇
همین لحظه امیلی و (یکی دیگر از همکلاسی هایم) جاستین از کنارمان رد شدند.
امیلی تا چشمش به ما افتاد نزدیک آمد و گفت :
_ سلام رضا. ایشون نامزدته؟👈💎
گفتم :
_ سلام. بله. البته ما ازدواج کردیم و فاطمه دیگه همسر منه.😌😍
دستش را به طرف فاطمه دراز کرد و گفت :
_ سلام فاطمه. من امیلی هستم. دوست رضا. از آشناییت خوشبختم.😊
بعد از امیلی جاستین هم دستش را به سمت فاطمه دراز کرد.
برای اینکه با فاطمه برخورد نکند #فورا با او دست دادم و با لبخند گفتم :
_ ببخشید اما همسرم با آقایون دست
نمیده.😊☝️
از قیافه ی جاستین مشخص بود متعجب شده.😳
بعد از گفتگوی کوتاهی رفتند و ما هم به سمت فروشگاه حرکت کردیم...
ادامه دارد....
~•~•🍃꧁🌸꧂🍃•~•~
@payame_kosar
4_5791935884542609352.mp3
21.06M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
🎧 با نوای علی فانی
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
•┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈•
@payame_kosar
🔴 یه دختر و پسر تو مشهد با همدیگه مبارزه میکنن، به قول همون احمقایی که زن و مرد رو یکسان میبینن، مبارزه به حق و برابر!
آخر سر هم، براثر ضربه شدید پسر به سر دختر، دختر فوت میکنه و درب اون تاریک خونه رو هم پلمپ میکنن!
طرفداران برابری زن و مرد ماستاتون رو کیسه میکنین یا هنوز زوده؟
#فمنیست_ممنوع
#زن_عفاف_زندگی
~•~•🍃꧁🌸꧂🍃•~•~
@payame_kosar
👆لطف کنیدعکس را بازکرده و
ببینیدکه برعلیه جمهوری اسلامی ایران باپشتیبانی آنها توطئه هایی
که انجام دادندبیشترمتوجّه بشوید
✍🇮🇷 حالا دیدید در مورد
مهساامینی ما چی می گفتیم
✍ ❌و آنها چی میگفتند⁉️
📺🇮🇷فقط باید به صداوسیمای جبهه ی خودی اعتماد کنیم.
#فتنه_مهسا
#فتنه_اسرائیل
~•~•🍃꧁🌸꧂🍃•~•~
@payame_kosar
عرصه علمی🥇🏆
دکتر پروانه فرزانه متولد1351، عضو هیئت علمی مرکز ملی ذخایر ژنتیکی و زیستی ایران(1399-1386)و متخصصِ علوم سلولی و ایمنیشناسی، دانشمندی خستگیناپذیر بود که بانک سلولهای جانوری و انسانی مرکز ملی ذخایر ژنتیکی و زیستی ایران با بیش از 1400 رده سلولی بنیادی، بیماریهای خاص انسانی، جانوران در حال انقراض و ... را راهاندازی کرد.
این بانک، مجموعهای مرجع از توانمندیهای نرمافزاری و سختافزاری در حوزه علوم سلولی، زیستفناوری و پزشکی در تأمین نیاز مراکز علمی، دانشگاهی، صنعتی و ارایه نمونههای استاندارد و حفظ گونههای ارزشمند ژنتیکی کشور را فراهم کرده بود.
بانک سلولی، بستر و زیرساخت اولیه لازم برای تولید محصولات زیستی مانند هورمونها، واکسنها و پروتئینهای نوترکیب را فراهم کرده و برای مطالعه بیماریهایی چون سرطان و تحقیقات دارویی ابزارهای مناسبی در اختیار محققان قرار میدهد.
این بانک امکان تسریع تحقیقات در علوم نوین پزشکی همچون سلولدرمانی، مهندسی بافت و ژندرمانی را نیز فراهم میکند. بانک سلولهای جانوری نیز ردههای سلولی در زمینههای متفاوت مانند تولید فراوردههای زیستفناوری، مطالعات علوم زیستی، تولید جانوران تراریخته، احیای جانوران منقرض شده نقش مهمی دارد.
از اقدامات دیگر این بانو راهاندازی و توسعه آزمایشگاههای سلولی، آسم و ایمنیشناسیِ مرکز تحقیقات ایمونولوژی، آسم و آلرژی مرکز طبی کودکان دانشگاه علوم پزشکی تهران است.
وی همسر دکتر حسین بهاروند(۱۳۵۰) محقق برجسته زیستشناسی پژوهشگاه رویان و کاشف سلول های بنیادین در ایران نیز بود.
#ایران_قوی
#زنان_نقش_آفرین
🌺@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بامیه فوری
مواد لازم :
آرد : ۱ لیوان
بکینگ پودر : ۱ ق چ
وانیل : ۱/۴ ق چ
آب ۱ لیوان
روغن مایع ۳ ق غ
شهد، یا (شربت بار یا عسل) ۱ ق غ
#آشپزی
#بامیه
~•~•🍃꧁🌸꧂🍃•~•~
@payame_kosar