فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #کربلای_۵
🌀 قسمت چهاردهم
📽 فیلمی زیبا و خاطره برانگیز از سرزمین خونرنگ #شلمچه و حال و هوای رزمندگان اسلام در عملیات عاشورایی #کربلای_پنج
♦️ #عملیات_کربلای_۵ در دیماه ۱۳۶۵ با رمز مبارک یا زهرا (س) در منطقه عمومی #شلمچه انجام گردید. ایثار و فداکاری رزمندگان اسلام در این عملیات بحدی بود که عراقیها و کشورهای حامی صدام را به ترس و وحشت انداخت .
🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد
#دفاع_مقدس
#عملیات_کربلای_۵
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #حماسه_بدر
✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_هفتم
💠 #شب_حمله
🖌...هیچ شناختی از محیط حوضچه ها و اطراف آنها نداشتیم و اصلأ هم نمی دانستیم در داخل حوضچه بعدی چه چیزی انتظارمان را میکشد و با چه چیزی مواجه خواهیم شد . برای همین هم سردار زلفخانی اول خودشان در زیر بارانی از تیر و ترکش و موشک ، بی پروا و جسورانه بالای دیواره پایانی حوضچه می رفتند و از لبه حوضچه نگاهی به داخل حوضچه بعدی می انداختند و بعد از اطمینان یافتن از خالی و امن بودنش یک به یک پشت سر سردار وارد آن می شدیم .
به انتهای حوضچه سوم رسیده و مثل دفعات قبل سردار زلفخانی برای شناسایی حوضچه بعدی از ديواره پایانی حوضچه بالا رفت و بی درنگ هم پائین برگشت و گفت : آماده درگیری شوید که داخل حوضچه پر از نیرو و نفرات است! با دستور سردار زلفخانی همگی از دیواره حوضچه بالا رفته و در لبه حوضچه موضع گرفته و آماده پرتاب نارنجک به داخل حوضچه چهارم شدیم ، خود سردار هم نارنجکی آماده در دست گرفته و سينه خيز به سمت لبه حوضچه چهارم رفت و چند باری بلند رمز مبارک عمليات را فریاد زد و بلافاصله هم از داخل حوضچه صدایی بسيار نحیف و ضعيف نام مبارک یا زهرا (س) را تکرار کرد.
از خودی بودن نیروهای داخل حوضچه مطمئن شده و با غلاف کردن نارنجک ها ، شتابان وارد آن شدیم ، داخل حوضچه قیامتی خونین برپا بود ، حدود پنچاه یا شصت نفری از رزمندگان مخلص و دلاور لشگر ۸ نجف با پيکرهائی زخمی و خون آلوده در گوشه و کنارش آرمیده بودند . اکثریت به شهادت رسیده و فقط چند نفری زنده بودند که آنان هم اوضاع خوبی نداشتند و بقدری خون از دست داده بودند که رنگ رخسارشان مثل برف سفید و سفید بود از شدت ضعف با سختی سخن می گفتند . از لب های ترک خورده و خشک شأن کاملاً معلوم بود که مدت زمان زیادی بود که آبی به لب هايشان نخورده بود . همه شهدا زخمی بودند و از شدت خون ريزی به شهادت رسیده بودند ، اوضاع بسیار غریبی بود . بعضی ها در حالت سجده و بعضی دیگر در حال خواندن قرآن به دیدار معشوق شتافته بودند . چند نفری هم که هنوز زنده و نفس می کشیدند در حال راز و نيازی بسیار زیبا و عاشقانه با معشوق يگانه و ائمه اطهار بودند . حال و هوایی عجیب روحانی و معنويی فضای حوضچه را در برگرفته و چهره های نورانی و درخشان شهدا و مجروحان روشنای خاصی به آن میکده عاشقان پیر جماران بخشيده بود .
حیران و سردرگم مشغول تماشای پیکرهای پاک شهدا بودم که یکی از عزیزان مجروح خیلی جانسوز و ضعیف صدایم زد و ازم آب خواست . تمام هیکل نازش غرقه در خاک و خون بود و لب های ترک خورده اش از شدت خشکی به هم چسبیده بود . قمقمه ها را هنگام عقب نشینی انداخته و هیچکدام آبی به همراه نداشتیم . اصلاً ندانستم که باید چه پاسخی بهش بدهم و در یک لحظه چنان در خود شکسته و شرمنده و خجالت زده شدم که ناخودآگاه ذهنم به دشت کرببلا سفر کرده و بیاد شرمندگی سقای با وفای دشت کربلا افتاده و اشک همچون باران از چشمانم باریدن گرفت .
منطقه دیگر کاملاً روشن و خورشید در حال طلوع بود . به احتمال زیاد نیروهای پیاده و کماندوی عراقی تا حالا از کانال بدبو عبور کرده و به دنبال مان بودند . اصلاً زمان توقف نبود و باید سریعاً راه می افتادیم . سردار زلفخانی از عزیزان مجروح خواستند که کمک شأن کنیم تا بلند شوند و باهم به عقب برگردیم ، اما آن عاشقان صادق و تشنه لبان سیراب قبول نکرده و هیچکدام حاضر به تنها گذاشتن یاران خود در حوضچه نشدند و عاجزانه هم خواهش و تمنا کردند که آنان را بیخیال شده و به راه خود ادامه دهیم . درست در این زمان رزمنده ای که در لبه حوضچه نگهبانی می داد فریاد زد که نیروهای دشمن وارد حوضچه ها شدند . دیگه وقت رفتن بود و واسه همین هم برادر زلفخانی دست از اصرار برداشت و با گذاشتن تعدادی نارنجک دستی کنار دست عزیزان زخمی و با بوسيدن صورت خاکی و نورانی شأن از حوضچه خارج و به راه خود ادامه دادیم.
با عبور سریع از چند حوضچه دیگر به نزدیکی های کانال خشک کشاورزی که شب گذشته از آنجا حمله را آغاز کرده بودیم رسیده و از داخل حوضچه ها خارج و وارد دشت مابین کانال بدبو و کانال خشک شدیم . سردار زلفخانی به همراه برادران احد اسکندری و مصطفی جلدی و دوتا بیسیمچی از گروه جدا و برای بررسی اوضاع و احوال منطقه و یافتن و گردآوری باقی مانده نيروهای گردان به سمت جناح چپ میدان رفتند و من و برادران خليل آهومند و فرامرز گنجی هم به راه خود ادامه داده و به سمت کانال خشک حرکت کردیم....
🌀 #ادامه_دارد
🖍 خاطره از بسیجی جانباز #عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #شرق_دجله
🌀 قسمت اول
📽 فیلمی دیدنی و خاطره برانگیز از منطقه عملیاتی #عملیات_بدر / تصاویری از نبرد سنگین و تن به تن رزمندگان اسلام با مزدوران متجاوز بعثی عراق و تانک های بیشمار آنان در محورهای عملیاتی شرق دجله عراق و دژ خاکی خندق
🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد
🔸 #عملیات_بدر ، اسفند ماه ۱۳۶۳ در منطقه عملیاتی #شرق_دجله_عراق انجام شد. رزمندگان اسلام در اولین روزهای عملیات موفق به شکست دشمن و تصرف مناطق زیادی شدند ، اما متاسفانه بعداً به دلیل برخی ناهماهنگی ها و سست کاریها ، مهمات و نیروهای پشتیبانی به خطوط نبرد نرسیده و باعث پیشروی عراقیها و شکست عملیات گردید و رزمندگان بعد از هفت روز نبرد سنگین و نزدیک و تن به تن مجبور به عقب نشینی و ترک منطقه عملیاتی شدند .
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_اسلام
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #شجاعت_الهی
📽 #شهید_مرتضی_آوینی : وقتی کسی از غیر خدا نترسد ، شجاعت او الهی است و ریشه در یقین دارد . شیطان از انسانی اینچنین است که وحشت دارد...
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
👌 بسیار تماشایی و شنیدنی ، حتماً ببینید
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #کربلای_۵
🌀 قسمت پانزدهم
📽 فیلمی زیبا و خاطره برانگیز از سرزمین خونرنگ #شلمچه و حال و هوای رزمندگان اسلام در عملیات عاشورایی #کربلای_پنج
♦️ #عملیات_کربلای_۵ در دیماه ۱۳۶۵ با رمز مبارک یا زهرا (س) در منطقه عمومی #شلمچه انجام گردید. ایثار و فداکاری رزمندگان اسلام در این عملیات بحدی بود که عراقیها و کشورهای حامی صدام را به ترس و وحشت انداخت .
🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد
#دفاع_مقدس
#عملیات_کربلای_۵
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #حماسه_بدر
✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر
📌 #قسمت_هشتم
💠 #شب_حمله
🖌... دشت زیر آتش مستقیم تانک ها و نیروهای پیاده عراقی بود که در طول کانال بدبو به صف شده بودند . پيکرهای پاک شهدا و مجروحین در هر سمت و سوی میدان ديده می شد. اما آتش باران دشمن بقدری زیاد و پرحجم بود که یکسره از آسمان تیر و گلوله و ترکش می بارید و اجازه نزدیک شدن به آن عزیزان را نمی داد . دیگر فاصله ائی با کانال خشک نداشتیم و اطراف پر از پیکر غرقه به خون مجروحان بود که عاجزانه التماس می کردند که کمک شأن کنیم ، وضعیت بقدری خراب بود که سراسیمه از کنار چند رزمنده زخمی گذشته و به هیچ عنوان قادر به یاریشان نشدیم . نزدیکی های کانال بودیم که دیگر دلم راضی نشد از کنار ناله های جانسوز و دردناک همرزمان بی خیال عبور کنم . قبضه آر پی جی را به برادر خلیل آهومند سپرده و شتابان مشغول انتقال پيکرهای زخم خورده یاران به داخل کانال خشک شدم .
در زير بارانی از گلوله و ترکش و موشک ، سینه خیز و نیم خیز و کشان کشان اولین زخمی را به کانال رسانیده و به دنبال دومین مجروح رفتم . برادران آهومند و گنجی هم وارد کانال خشک شده و به سمت بالای کانال حرکت کردند . با هر مشقتی بود تعدادی از رزمندگان مجروح را به کانال انتقال داده و بعدش سر و کله هلیکوپترهای عراقی بالای سر کانال پیدا شد و آتش مسلسل و راکت هایشان چنان زمین گیرم کرد که دیگر قادر به جابجایی مجروحین نشده و از ترس انفجارها و ترکش ها به سنگری در کانال خشک پناه بردم . شبی بسيار سخت و شکنجه آوری را پشت سر گذارده و اکنون با جسمی خسته و روحی پريشان و چشمانی خواب آلوده در کانالی ناشناس و غریب ، تک و تنها مانده بودم . پشتم را به دیواره بتنی کانال تکیه داده و همانطور که داشتم به وقایع و اتفاقات دیشب فکر میکردم . نم نم و بی اختیار چشام بسته شد و اصلأ نفهمیدم کی خوابم برد.
نمی دانم چقدر در خواب بودم ، اما با صدای پی در پی انفجار و افتادن یک گونی پراز خاک بر سرم از خواب پریده و هراسان از لبه کانال مشغول وارسی اطراف شدم . لودرهای عراقی هنوز مشغول کار و پرکردن کانال بدبو بودند و خبری هم از آتش باری تانکها و تیراندازی نفرات دشمن نبود ، یک هواپیمای قدیمی ، مدل جنگ جهانی دوم ، بالای سر کانال با صدای قار قار اینطرف و آنطرف می رفت و در هر رفت و برگشت بصورت عجیبی در آسمان می ایستاد و سیلی از راکت را روانه کانال و اطرافش می کرد .
ساعت هفت و نیم صبح را نشان می داد و آفتاب داغ جنوب منطقه را حسابی گرم و سوزان کرده بود ، تا آرام شدن اوضاع و رفتن هواپیما در سنگر پناه گرفته و بعد با احتیاط زدم بیرون تا به دنبال بقیه همرزمان بگردم ، صبح هنگام حمل مجروحان بقدری سراسیمه بودم که اصلاً توجه ای به داخل کانال نکرده و نمی دانستم چه اوضاعی داره و همین که از سنگر خارج شدم ، با صحنه ای مواجه شدم که واقعاً شوکه شده و خشکم زد ، داخل کانال مملو از شهيد و مجروح بود و تا چشم کار میکرد ، آدم سالم و سرپایی در طول کانال دیده نمی شد .
هر رزمنده ای که ديشب در حین عمليات زخمی شده بود ، سينه خيز و کشان کشان خود را به لبه کانال رسانیده و به داخلش افتاده بود. مدتی این طرف و آن طرف کانال را در پی همرزمان سالم گشتم و هیچ کسی را نیافتم ، انگاری تک و تنها بودم ، بین آنهمه شهيد و مجروح !
اضطراب و دلهره عظيمی سراتاپای وجودم را فرا گرفته و غم تنهائی و ترس از اسارت در آن بيابان غريب و ناشناس همچون خوره به جانم افتاد و چنان بی قرارم کرد که بی اختیار شروع به گریه کردم و لحظاتی همچون مرغ سر بریده به اين سو و آن سو پريده و مثل آدمهای گمشده ، داد و فرياد کردم و بلند بلند سوت زدم تا شاید یکی بشنود و جوابم را بدهد ، اما هرچه داد زدم و سر و صدا کردم خبری از کسی نشد .
گريان و نالان کف کانال ، کنار تعدادی از زخمی ها و شهدا نشسته و در بلاتکلیفی خودم غوطه ور شدم . در همین حال و احوال یکدفعه مچ پایم را یکی گرفت و گفت : پس چرا مثل پیرزن ها داری شیون میکنی..!؟ توکل به خدا کن و بلندشو به بچهها کمک کن و زخم هایشان را ببند..! برگشتم و دیدم رزمنده ایی کهن سال است که از ناحیه پا مجروح شده ، سريع صورت شو بوسیده و با وسايل پانسمانی که به کمر داشت ، زخم پاشو بستم و خیلی مضطرب پرسیدم ، میدونی ، بچه های گردان کجا هستند !؟ با لبخندی گفت : خیالت راحت ، همه نمردند ! صبح زود تعدادی از رزمندگان از اینجا گذشتند و به سمت بالای کانال رفتند . به سمت بالا بری ، حتماً پیدایشان می کنی ، فقط قول بده ، اگه پیدا شأن کردی ، بگی بیایند دنبال ما و نگذارند به دست عراقی ها بیفتیم...
🌀 #ادامه_دارد
🖍 خاطره از بسیجی جانباز #عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #شرق_دجله
🌀 قسمت دوم
📽 فیلمی دیدنی و خاطره برانگیز از منطقه عملیاتی #عملیات_بدر / تصاویری از نبرد سنگین و تن به تن رزمندگان اسلام با مزدوران متجاوز بعثی عراق و تانک های بیشمار آنان در محورهای عملیاتی شرق دجله عراق و دژ خاکی خندق
🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد
🔸 #عملیات_بدر ، اسفند ماه ۱۳۶۳ در منطقه عملیاتی #شرق_دجله_عراق انجام شد. رزمندگان اسلام در اولین روزهای عملیات موفق به شکست دشمن و تصرف مناطق زیادی شدند ، اما متاسفانه بعداً به دلیل برخی ناهماهنگی ها و سست کاریها ، مهمات و نیروهای پشتیبانی به خطوط نبرد نرسیده و باعث پیشروی عراقیها و شکست عملیات گردید و رزمندگان بعد از هفت روز نبرد سنگین و نزدیک و تن به تن مجبور به عقب نشینی و ترک منطقه عملیاتی شدند .
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_اسلام
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #زندگی_دنیا
📽 #شهید_مرتضی_آوینی : زندگی این عالم در میان دو عدم معنا می گیرد ؛ عالم پس از مرگ همان عالم پیش از تولد است و انسان در بین این دو عدم فرصت زیستن دارد. زندگی دنیا با مرگ در آمیخته است ؛ روشنایی هایش با تاریکی ، شادی هایش با رنج ، خنده هایش با گریه ، پیروزی هایش با شکست ، زیبایی هایش با زشتی ، جوانی اش با پیری و بالاخره وجودش با عدم. حقیقت این عالم فنا است...
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
👌 بسیار تماشایی و شنیدنی ، حتماً ببینید
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_اسلام
#غواصان_خط_شکن
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #دیار_عاشقان
📽 فیلمی دیدنی و خاطره برانگیز از جبهه های حق علیه باطل در دوران دفاع مقدس با نوحه ای شنیدنی و به یاد ماندنی از مداح باصفای جبهه ها #حاج_صادق_آهنگران
🎙سوی دیار عاشقان ، رو به خدا میرویم
سنگر مردان خدا ، سنگر دین خداست
در دل شب ، منور از ذکر و نماز و دعاست
منظره های آن ببین ، چو صحنه ی کربلاست
حسینیان آمده اند ، به نینوا میرویم
سوی دیار عاشقان رو به خدا می رویم
بهر ولای عشق او ، به کربلا میرویم
به کربلای ما بیا ، برادرم کن گذر
ولوله ی مبارزان ، شور دلیران نگر
ناله نیمه های شب ، سوز دعای سحر
بپرس از این برادران ، بگو کجا میرویم.....
🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد
👌 بسیار عالی و دیدنی ، تماشای این فیلم زیبا را از دست ندهید
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_اسلام
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #کربلای_۵
🌀 قسمت شانزدهم
📽 فیلمی زیبا و خاطره برانگیز از سرزمین خونرنگ #شلمچه و حال و هوای رزمندگان اسلام در عملیات عاشورایی #کربلای_پنج
♦️ #عملیات_کربلای_۵ در دیماه ۱۳۶۵ با رمز مبارک یا زهرا (س) در منطقه عمومی #شلمچه انجام گردید. ایثار و فداکاری رزمندگان اسلام در این عملیات بحدی بود که عراقیها و کشورهای حامی صدام را به ترس و وحشت انداخت .
🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد
#دفاع_مقدس
#عملیات_کربلای_۵
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #حماسه_بدر
✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر
📌 #قسمت_نهم
💠 #خط_صفین
🖌... حرف های پیرمرد زخمی که در عین درد روحیه بسیار بالایی داشت . حسابی حالم را خوب کرد و با قلبی امیدوار و روحیه ایی عالی مشغول رسیدگی به رزمندگان زخمی شدم . آتش باران دشمن کاملاً خاموش شده و سکوت سوزناک و غم افزايی فضای کانال را در برگرفته بود ، تنها صدای ضعيف ناله ها و راز و نیازهای جانسوز مجروحان را می شنیدم . زمزمه های خوش و آرام بخش يا الله و يا حسين (ع) ، يا زهرا(س) ، يا ابوالفصل (س) و يا مهدی (عج) آن عزیزان در آن دقایق درد و خون آنچنانی صادقانه و عاشقانه بود که تا اعماق دل می نشست و روح آدمی را به پرواز در می آورد .
شتابان و عرق ریزان زخم یکی را بسته و به دیگری از قمقمه سایر مجروحین آب داده و به تنی چند هم قول برگشت با نیروهای کمکی را دادم ، تا اینکه خسته و نفس زنان به ورودی کانال و کنار جاده خاکی رسیدم . همه جا آرام و ساکت بود و فقط صدای انفجارات قوی از سمت عقبه به گوش میرسید . دقایقی با دقت اطراف را زیر نظر گرفته و هیچ اثری از نیروهای خودی و بچه های گردان خودمان ندیدم . دوباره دلهره و نگرانی سراغم آمد و ترس از اسارت به جانم افتاد ، داشتم از یافتن همرزمان ناامید می شدم که ناگهان صدای همهمهای از آنطرف جاده خاکی به گوشم رسید .
جاده زیر دید مستقیم تانکها و تک تیراندازان عراقی بود و برای همین هم شتابان و سینه خیز از عرض جاده عبور کردم و دیدیم که در داخل گودالی بزرگ و وسیع ، تعداد زیادی از رزمندگان در حال گپ و گفت و خواب و استراحت هستند . بقدری از دیدن نیروهای خودی و همرزمان گردان خودمان خوشحال شدم که از شدت شوق و هیجان با نفر به نفر رزمندگان داخل گودال دست داده و روبوسی کردم.
طبق قولی که به همرزمان زخمی داده بودم سریع وضعيت أسف بار کانال و رزمندگان مجروح را برای سردار زلفخانی معاونت دلاور گردان شرح داده و خواستار چند نفری از نیروها شدم تا برای آوردن مجروحین اقدام کنم ، سردار دستی به سرم کشیده و با لبخند شیرینی گفت : حسابی خسته شدی ! برو یه کم استراحت کن و از اوضاع کانال هم خیالت راحت ، چندتا آمبولانس و تعدادی امدادگر و حمل مجروح در راهند ، الانه که دیگه برسند .
در گوشه ای نشسته و سرم را به دیواره سرخ و بلند گودال تکیه داده و مشغول تماشای اطراف شدم . از دوتا گردان حضرت علی اکبر (ع) و حضرت حر (ره) لشگر ۳۱ عاشورا که حدوداً ۵۰۰ نفری می شدند ، فقط حدود ۸۰ يا ۹۰ نفری باقی مانده بودیم که تعدادی هم پانسمان کرده و مجروح بودند . با وضعیت موجود و انهدام گردان احتمال زیادی می دادم که به عقب برگردیم .
رزمندگان دلاور ، شب گذشته چنان خطرات و اتفاقات عجیب و غریبی را پشت سر گذاشته بودند که اکثراً خسته و بی رمق ، گوشه ای افتاده و بخواب رفته بودند ، صدای ناله های جانسوز چند مجروح که چشم انتظار آمبولانس بودند ، محیط گودال را بسیار غم بار و ناراحت کننده کرده بود . سردار رسول وزیری فرمانده دلاور گردان حر و تعدادی از فرماندهان گردان حضرت علی اکبر (ع) در گوشه ای جمع شده و مدام در حال صحبت با گوشی های بیسیم بودند . آنقدر خسته و بیخواب بودم که حین تماشای اطراف ، چشمانم بی اختیار بسته شده و به خواب شیرینی فرو رفتم.
با صدای وحشتناک انفجاری ، سراسیمه از خواب پريده و هراسان کف زمين خوابيده و دست هايم را روی گوش هام گذاشتم ، محل استقرارمان زیر بمباران چندتا هواپيمای بمب افکن عراقی بود. بدليل عدم وجود پدافند هوائی در منطقه ، هواپیماها تا آنجا که جا داشتن پائین آمده و بمب های خود را روی گودال و اطرافش می ریختند ، انفجارات بقدری زیاد بود که همه پناه گرفته و کسی سرپا دیده نمی شد . دقايقی به همین منوال گذشت تا اینکه بمب و موشک هواپیماها به اتمام رسید و از بالای سرمان دور شدند و دوباره آرامش و سکوت به منطقه بازگشت.
برادر احد اسکندری پيک دلاور گردان همه رزمندگان حاضر در گودال را برای شنیدن سخنان سردار وزیری به گوشه ای فراخوانده و همگی جمع شدیم . سردار وزيری فرمانده دلاور گردان حر ضمن گراميداشت ياد و خاطره ياران شهید ، از زحمات و تلاش بچهها تشکر کرده و اعلام کردند که عقبه به شدت زیر بمباران و گلوله باران دشمن است و یگان ها قادر به حرکت و جابجایی نیستند و طبق دستور قرارگاه ، تا رسیدن نیروهای جدید ، ما باید همین جا خط پدافندی تشکیل و از پیشروی تانک های دشمن جلوگیری کنیم .
با اتمام سخنان برادر وزیری ، همگی آماده شده و با هدایت سردار زلفخانی از گودال خارج و نیم خیز و سینه خیز از روی جاده خاکی عبور کرده و دوباره وارد کانال خشک کشاورزی شدیم...
🌀 #ادامه_دارد
🖍 خاطره از بسیجی جانباز #عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #عملیات_بدر
📽 فیلمی دیدنی و خاطره برانگیز از نوحه خوانی مداح باصفای جبهه ها #حاج_صادق_آهنگران در زیر بمباران هواپیماهای عراقی
♦️ ۱۸ اسفندماه ۱۳۶۳ ، کنار جزایر مجنون عراق ، بونه عملیاتی #لشگر_۳۱_عاشورا یک روز مانده به آغاز #عملیات_بدر
🎙... به نام خالق سبحان مهیا شو ، مهیا شو
ز جا برخیز برادر جان مهیا شو ، مهیا شو
به قصد رفتن میدان مهیا شو ، مهیا شو
پی یاری مظلومان مهیا شو ، مهیا شو...
🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد
⭕️ لازم به ذکر است که تعدادی از رزمندگان سلحشور و شهیدان والامقام #استان_زنجان هم در این فیلم حضور دارند.
👌 بسیار عالی و دیدنی ، تماشای این فیلم زیبا را از دست ندهید
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#شهیدان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #مبارزه_با_ظلم_کفر
📽 سردار #شهید_حسن_باقری :
... تا زمانی که ظلم و کفری هست مبارزه هم هست ، شکلش فرق میکنه ، اما اصلش نه...
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
🇮🇷 نهم بهمنماه سالروز شهادت نابغه جنگ تحمیلی سردار #شهید_حسن_باقری گرامی باد.
#دفاع_مقدس
#سرداران_شهید
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
35.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 #کربلای_۵
🌀 قسمت هفدهم
📽 فیلمی زیبا و خاطره برانگیز از سرزمین خونرنگ #شلمچه و حال و هوای رزمندگان اسلام در عملیات عاشورایی #کربلای_پنج
♦️ #عملیات_کربلای_۵ در دیماه ۱۳۶۵ با رمز مبارک یا زهرا (س) در منطقه عمومی #شلمچه انجام گردید. ایثار و فداکاری رزمندگان اسلام در این عملیات بحدی بود که عراقیها و کشورهای حامی صدام را به ترس و وحشت انداخت .
🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد
#دفاع_مقدس
#عملیات_کربلای_۵
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽... گرم است به هم ، پشت رقیبان پی قتلم
ای عشق دل افروز ، دل من به تو گرم است
🤲 همیشه سربلند و سرافراز باشید رهبرم
... ای غصه هایت قاتلم ، هر گه دعایت می کنم
ای رهبر و مولای من ، جان را فدایت می کنم
#رهبر_انفلاب
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #حماسه_بدر
✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر
📌 #قسمت_دهم
💠 #خط_صفین / روز اول
🖌... حرکت و جابجائی رزمندگان و گرد و خاک ناشی از آن موجب وحشت عراقی ها شده و بی درنگ شروع به کوبیدن کانال و جاده خاکی کردند . برادران امدادگر و حمل مجروح پیکر تمام شهدا و مجروحین را از داخل کانال جمع آوری و به عقبه انتقال داده بودند و اثری از آن همه شهید و زخمی نبود . در ورودی کانال ، درست کنار جاده خاکی تعداد زیادی جعبه مهمات و گونی های پر از موشک آر پی جی ریخته شده بود که بنا به دستور فرماندهان تا آنجا که میتوانستیم برداشته و به سمت پائین کانال راه افتادیم .
انفجار پی در پی گلوله های توپ و خمپاره و کاتیوشا ، ابری از دود و خاکستر و گرد و خاک در بالای سرمان تشکل داده و همه جا را تيره و تار کرده بود . ارتفاع کانال کوتاه بود و همه از شر گلوله ها و ترکش ها که زوزه کشان از بالای سرمان رد می شوند ، بصورت نیم خیز و نشسته حرکت می کردیم . کانال طویل بود و فرماندهان باید با ۵۰ یا ۶۰ نفر رزمنده تمام طول آن را پوشش می دادند . برای همین هم طبق دستور برادر زلفخانی رزمندگان در سنگرهایی با بیش از ۸۰ یا ۹۰ متر فاصله از هم مستقر شدند . تا اینکه در انتهای کانال نوبت به ما رسید و آخرین سنگر خط پدافندی درست در روبروی حوضچه ها و کنار یک پل لوله ای ، به بنده و پاسدار دلاور رضا رسولی و یک تیربارچی دلیر بنام محمدعلی عابدینی سپرده شد.
پاسداری و حفاظت از انتهای خط پدافندی گردان و جلوگيری از نفوذ نيروهای کماندو و پياده دشمن از داخل حوضچه ها که تا کانال بدبو امتداد داشتند و مقابله با پيشروی احتمالی تانکها از سمت همايون شهر و دشت مقابل آن که به گفته مکرر سردار زلفخانی ماموريتی بسیار سخت و احساس بود بر عهده ما سه تن گذارده شده و تأکید هم شد که قیچی نشدن رزمندگان در داخل کانال به هوشیاری کامل و دقیق ما بستگی دارد . سردار زلفخانی بعد از تاکیدات مکرر و سفارشات فراوان راه افتاده و جهت رسیدگی به سایر امور گردان به سمت بالای کانال حرکت کردند .
با استقرار رزمندگان در سنگرها و اتمام کار آمبولانس ها و برادران حمل مجروح ، سر و صداها در کانال خوابيد و عراقی ها هم دست از آتشباران برداشته و دوباره سکوت و آرامش به منطقه بازگشت . با خاموشی آتش دشمن ، رزمندگان آرام و بیصدا شروع به ترمیم و تحکیم سنگرهای دفاعی خود کرده و با جابجایی گونی های پر از خاک ، تاج دفاعی سنگر و دیواره های اطراف آن را استحکام بخشیده و هرچه هم می توانستند مهمات در کنار سنگرها جمع کرده و با روحیهایی قوی منتظر تک عراقی ها شدند .
جهت آگاهی از اوضاع میدان و نحوه آرايش رزمی دشمن با احتياط بلند شده و از لبه کانال مشغول تماشای اطراف شدم . تانکهای عراقی در حال عبور از کانال بدبو بودند و با ایجاد دود و غرش های گوش خراش ، یک به یک به اینطرف آمده و بصورت طولی مقابل کانال خشک به صف می شدند . تعداد تانکها و نفربرهای دشمن آنقدر زیاد بود که اصلاً به شمارش نمی آمدند به هر سمت و سوی نگاه میکردی ، فقط تانک و نفربر بود که آماده هجوم بسوی کانال می شدند . نیرویهای کماندو و پیاده عراقی هم از کانال بدبو عبور و گروه گروه در پشت تانک ها و نفربرها پناه می گرفتند. چندتا هلیکوپتر شکاری هم مدام بالای سرشان چرخ می خوردند و اینطرف و آنطرف می رفتند .
کثرت نيروها و ادوات زرهی دشمن خبر از نـبردی سخت و سنگين و در عين حال بسیار نـابرابر و نامردانه می داد . در اين سوی ميدان نـفراتی اندک و خسته ، در صحرائی غريب و ناشناس ، با کمترين تجهيزات نظامی و بدون هيچ پشتيبانی هوائی و زمينی و آنطرف صدها دستگاه تانک و نفربر با هزاران نیروی پیاده و کماندوهای گارد ریاست جمهوری عراق با آتش تهیه بسیار سنگین زمینی و هوایی که متر به متر منطقه را شخم می زد .
عقل باور نمی کند که ۵۰ یا ۶۰ نفر توان و امکان ایستادگی در مقابل صدها دستگاه تانک را داشته باشند ، اما داستان عشق و عاشقی نقل دیگریست و فقط باید با چشم دل آن را دیده و به تفسیر کشید. آن روز در آن دشت غریب ، تعدادی انسان دل باخته به آرمانهای مقدس پیرجماران ، مردانه چون کوه استوار و پا برجا ايستاده و با وجود آن همه کاستی و نابرابری ، باز عاشقانه با ايمانی قوی به راه و رسم و آئين مقدس خود و با دل هائی پراميد به امدادهای غيبی خدای متعال ، تمام هستی و دنيای خود را بی ادعا و در کمال گمنامی و مظلوميت بر طبق اخلاص نهاده و در رزمگاه شرف و آزادمردی بـدون اعتناء به قدرت و توانمندی مـزدبـگيران شيطان بزرگ و ايادی خفاش صفت بعثی آن ، برای روياروئی و نبردی جانانه با مزدوران تاریکی ثانيه شماری می کردند...
🌀 #ادامه_دارد
🖍 خاطره از بسیجی جانباز #عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #امام_خوبی_ها
📽 امام خمینی (ره) روح اسلام بود که در عصر حاضر در کالبد مرده و بی روح اسلام دمیده شد و آن را دوباره زنده کرد.
...امام خمینی (ره) قرآن ناطق عصر خویش بود.
...امام خمینی (ره) حماسه ای فراموش نشدنی در قلب تاریخ بشریت است.
...امام خمینی (ره) دفتر ناگشوده ای از ایثار و جوانمردی و شکوه است که واژه ها در برابر عظمتش سرتعظیم خم کرده اند.
...امام خمینی (ره) شبنم پاکی بود که پاکیش همیشه به یاد گلبرگها خواهد ماند.
❤️ سلام بر پیرجماران ، بت شکن دوران ، امام خوبی ها ، مظهر پاکی و صداقت ، خمینی کبیر..
🌸 ۱۲ بهمن ماه سالروز ورود تاریخی حضرت امام خمینی (ره) و آغاز جشن های دهه فجر انقلاب اسلامی بر دل دادگان طریق پیر جماران مبارک باد.
#خمینی_کبیر
#پیر_جماران
#بنیانگذار_جمهوری_اسلامی
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #حماسه_بدر
✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر
📌 #قسمت_۱۱
💠 #خط_صفین / روز اول _ پاتک اول
🖌... يورش دشمن با گلوله باران شديد کانال و مواضع دفاعی گردان آغاز و بارانی از گلوله های توپ و خمپاره و مینی کاتیوشا به روی خط باریدن گرفت ، آتش پرحجم دشمن درست به داخل و لبه کانال و اطراف آن هدايت می شد و ديواره بیرونی کانال هم بصورت متوالی مورد اصابت گلوله توپ تانک ها قرار می گرفت . کانال به جهنمی آتشين مبدل شده و دود و آتش و خاک و خاکستر حاصل از انفجارات فضای داخل کانال را تيره و تـاریک کرده و بـوی تند بـاروت و خاکستر مشام را آزار میداد . صدها دستگاه تانک ، مستقیم ديواره بیرونی کانال را نشانه رفته و با گلوله های توپ ، يـک به يک سنگرها را هدف قرار می دادند . سنگر و کانال میلرزد و گونی های پر از خاک یکی پس از دیگری می افتادند و مجبور به ترمیم دوباره سنگر می شدیم ، مسلسل تانک ها هم یکسره در حال رگبار بودند و گلوله های مستقیم شأن مثال بلبل برایمان آواز می خواندند . هيچ تحريکی در داخل کانال ديده نمی شد و همه ساکت و صبور در داخل سنکرها پناه گرفته و منتظر نزدیک شدن قشون دشمن بودند .
غرش خوف آور تانکها با صدای خشن زنجيرها در آميخته و حرکت قشون دشمن شروع و تانکها دودکنان و با سرعت تا نیمه های میدان آمده و همانجا ایستاده و شروع به اجرای یک سری حرکات نمایشی و مانورهای تاکتيکی کردند . طولی هم نکشید که دوباره به ستون شده و آرايش هجومی گرفته و از وسط میدان شروع به زدن کانال کردند .
داشتیم زیر گلوله های توپ و خمپاره و رگبار مسلسل تانکها حال می کردیم که سر و کله هواپيماهای عراقی هم در آسمان پیدا شد و اول چند نقطه در کانال و اطراف آن را با راکت زدند و بعد هم چرخی در بالای کانال زده و با اطمینان از نبود سلاح سنگین و پدافند هوایی قشنگ پایین آمده و بمب هایشأن را به روی کانال و اطرافش ریخته و با اتمام مهمات از منطقه دور شدند .
با پايان بمباران هوایی ، پیشروی دشمن آغاز و تانکها آرام آرام به سمت کانال آمدند ، چند هلیکوپتر عراقی هم از سمت روبرو به خط نزدیک می شدند. مشغول آماده کردن قبضه آر پی جی بودم که برادر بسيجی حسن محمدی با چند گونی موشک آر پی جی از راه رسیده و با رد و بدل سلام ، موشک ها را کنار سنگرم گذاشت و گفت : اینها را سردار زلفخانی فرستاد و گفت که بگم ، شدیداً مواظب حوضچه ها و نفوذ نيروهای دشمن از داخل آنها باشید.
با شنیدن پیغام سردار زلفخانی ، برادر رضا رسولی و آقا محمد عابدینی شتابان محل استقرارشان را عوض کرده و با خروج از سنگر درست مقابل حوضچه ها مستقر و با دقت فراوان مشغول وارسی داخل و اطراف آنها شدند. تانکهای دشمن در سه رديف منظم و پشت سرهم به پيش آمده و چند صدمتر مانده به کانال متوقف و سپس تعدادی از ستون جدا و با تمام سرعت به سمت چند نقطه از خط پدافندی حمله ور شدند.
تانکهای پیشرو به نزدیکی های کانال رسیده و آر پی جی زنها با الله اکبر و سبحان الله شروع به شلیک موشک کردند . یکی از تانکها داشت مستقیم سمت انتهای کانال و محل استقرار ما می آمد . جای درنگ نبود . با نام خدا بلند شده و با ذکر مبارک سبحان الله ، اولين موشک را سمت تانک پیشرو شليک کرده و آماده پرتاب دومین موشک شدم که ناگهان تانک تغییر مسیر داده و بقیه تانک ها هم برگشته و به سمت قشون خود رفتند . جلو و عقب رفتن تانکها چندباری هم تکرار شد و رزمندگان هم دلیرانه به مقابله پرداختند تا اینکه هلیکوپترهای عراقی هم به خط نزدیک و هر سنگری را که از آن موشک شلیک می شد را زیر راکت و رگبار مسلسل های سنگين خود گرفتند . دشمن درحال ارزيابی خط پدافندی و شناسائی نقاط ضعف کانال بود تا معبری سست و راحت یافته و از آنجا نفوذ و مقاومت رزمندگان را در هم بشکند و برای همین هم تانک ها زیاد جلو نمی آمدند و با عقب و جلو رفتن و مانورهای پی در پی مشغول شناسایی و نشان گذاری سنگرهای آر پی جی و تیربار بودند.
فرماندهان دشمن بعد از کلی بالا و پایین کردن و سبک و سنگین نمودن اوضاع ، عاقبت فرمان حمله صادر و قشون عظیم تانکها و نفرات پیاده عراقی از سه جناح مختلف به سمت کانال شروع به پیشروی کردند. دشت مقابل مملو از تانکها و نفربرهای عراقی بود و پشت هرکدام هم تعداد زیادی از نیروهای پیاده و کماندو پناه گرفته و یکسره در حال تیراندازی به سمت کانال بودند. با نزدیکتر شدن تانک ها به خط تعدادی از آنها دوباره از ستون کنده و تخته گاز به سوی کانال آمدند. تانکهای عقبی با مسلسل و توپ تاج خاکریز و سنگرهای بالای آن را می زدند و تانکهای مهاجم هم در پناه آتش پرحجم آنان با سرعت به کانال نزدیک و نزدیکتر می شدند...
🌀 #ادامه_دارد
🖍 خاطره از بسیجی جانباز #عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab