eitaa logo
پلاک ۲۵
369 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
23 فایل
﷽ . لَشــکَرِ عَمَلیاتی ۲۵ کَـربَلا یـٰادآوَرِ عَـزمِ غُرورآفَـرینِ فَـهمیده­ هـٰایِ مَکتَب وَاَنـدیشہ حُسِیــن(ع) اَسٺ ...
مشاهده در ایتا
دانلود
پلاک ۲۵
ای باشهید مدافع حرم بهمن قنبری # ، ازهمر زمان ودوستانم ازدوران دفاع مقدس بود. به مشکلات جسمی که داشت ازدیده بانان ماهروتوانمندی بود که درهرعملیات های افندی وپدافندی دوران دفاع مقدس نقش وبژه ای داشت. سلحشوری وشهادت طلبی اش خیلی بالا بودوبرایش شهادت شهدی گوارا بود. ازجاماندگان دوران دفاع مقدس بود که دوستانش ویارانش معراجی شده بودند وبهمن دردنیای خاکی بدنبال سرنوشت جدیدی میگشت. مسیرراگم نکرد وولایت مداری وسیره شهدایی روش ومنش اودرزندگی وکارهایش بود. جهاد فی سبیل الله دردفاع از حرمین شریف گشوده شده بود. وبهمن دلتنگ این باب بودتاباردیگر به میدان بیاید وحماسه آفرینی کند اما با شرایط جدید که هم همسر وفرزندان و..... داشت. وتلفنی پیگیری می‌کرد ومیگفت که مراباخود رابرای دفاع ارحرم اهل بیت علیهم السلام ببربد. حقیر کاملا ازتوانایی او آگاهی داشتم وجایگاه اورا درمیدان نبرد لمس میکردم. او دردوران دفاع مقدس بارها تامرز شهادت پیش رفته بودوازنظرمهارت ومسولیت درجایگاه فرمانده گروهان ویژه دیده بانی تیپ شهدای الحدید ("ادوات و ضدزره) لشکر ویژه 25 کربلا قرارداشت. ، فعلی لشکر، اورانمیشناختند ونسبت به حضورش درجمع رزمندگان اسلام برای نبرد باتکفیریها ابهام وشک داشتن وپیش خودشون میگفتن که این پیرمرد وجانباز چکار میخاد کنه؟ چرا حاجی، اورادرلیست اعزامی قرارداده است؟ ، دونفر، ازدوستان، مستقیم ازخودم درمسیر راه کاروان عشق سوال کردند. بهشون گفتم، دوستان، بنده بهمن را ازدوران دفاع مقدس می شناسم اوگوهری گرانبهاست که دنیای تجربه ومهارت های تخصصی وصفات انسانی رادرخودش داره، خیلی توی ماموریت بکارخواهدامد. دوستان باتعجب حرف های بنده راگوش می‌کردند ولی یقین به حرف های بنده نداشتند. محمود رادمهر، بدلیل، حضورش درگروه توپخانه لشکری، شهید بهمن رامیشناخت (البته شناخت محدود)، جبهه خان طومان شدیم، وانجا میدان کارزار وامتحانات ونشان دادن هنرهای مردان خدابود. بهمن قنبری و محمود رادمهر دریمین ویسار جبهه خان طومان چه هاکردند. آرامش، آسایش، راحتی وخواب و... رابا انجام واجرای انواع آتش‌ها گرفتند. مکان ونقطه ای از منطقه استقرارومیدان عمل دشمن اززیرچشمان آنان مخفی باشد. تلفات وارده با دشمن با ندای زیبای: مارمیت اذرمیت ولکن، مارما، این شهیدان عزیزبود. بهمن، حج خود رادرجهاد انجام داد وباپرتاب وهدایت گلوله، برروی یاران شیطان، رمی جمرات میکرد. های خان طومان 95، نبردهای آتشینی با تکفیری ها داشت تااینکه درعصر روز 16 اردیبهشت بر اثر اصابت گلوله های راکت انداز های گراد غربی هابه تکفیری ها، بشهادت رسید. یگان، وفاطمیون عزیز درطول یکماه نبرد درخان طومان، بخشی ازاین گوهر گرانبهاراشناختند. واوراحبیب وچشمان بصیر یگان ویژه 25 کربلا درمیدان خان طومان می دانستند. وبرای همیشه، نام حبیبی ازحبیب های لشکر دردل رزمندگان لشکر عملیاتی 25 کربلا ولشکر فاطمیون ثبت وماندگارشد. روحش شاد و راهش پررهرو باد. سرتیپ دوم پاسدارحمید رضا رستمیان ازفرماندهان جبهه مقاومت یادواره مجازی شهدای خانطومان : 👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3986030592C4946d1a352
خاطره ای با سردار شهید سید شفیع درحماسه خان طومان ۹۵ ۳۱ فروردین بود که قرارگاه مقدم درشهرک خلصه فعال و دایر شده بود. حاج حمید ("ابورضا)، دراین موقعیت با تمامی فرماندهان یگان‌هاوقرارگاه و.... حضورداشته وامورات عملیاتی وآتش هاو...... راپیگیری ودستورات فرماندهی قرارگاه..... را هماهنگ وبرنامه ریزی واجرا می‌کردند. برادر سید شفیع، ازطرف فرمانده قرارگاه اصلی...... حضور داشته وامورات راهماهنگ می‌کردند. برادر عبدالله ازقرارگاه تاکتیکی درخان طومان وحاج حمید (ابورضا) ازقرارگاه اصلی، هدایت نیروها رو به عهده داشتند. برابرنیاز، به اجرای آتش بالگردی، دو نقطه توسط برادر علی... در خواست آتش برمیل (بشکه های انفجاری) شد. هماهنگی برادر سید شفیع برمیلهاتوسط بالگرد ها بر روی مواضع ونیروهای دشمن رها شد . همزمان که ازدور در حال تما شای فرار دشمن از جبهه ها بودیم. # از مانیتور، اتاق هدایت عملیات ، یک تانک دشمن بطور وحشتناکی منفجر شد که تصاویرش منفجر شدن تانگ دشمن رامیدیدیم. از دیده بان توپخانه که از طریق مانیتور به وظیفه اش عمل میکرد پرسید. شما موشک شلیک کردید؟کی این را زده است؟ # دیده بان که نامش عمار بود جواب داد گلوله توپ خودی مستقیم وارد دهلیز تانک دشمن که باز بود شد و تانک ترکید. شفیع که روزه هم داشت، خدا رو شکر کرد و گفت،انهدام اینطوری تانگ دشمن، از عنایت های خانم زینب (س) هست. حاج حمید ازبنده درخواست یک لیوان اب کردند رفتم ویک لیوان اب اوردم وحاج حمید میل کردند. بعد ا یک لیوان دیگر آب برای سید شفیع اوردم وبهشون تعارف کردم که میل کنند. گفت، بنده نمی خورم وروزه هستم، شفیع، انسان وارسته وبا فضیلتی بود که اکثر روزهای حضورش رادرسوربه روزه می‌گرفت. به خاطر برادر شهیدش، سيدصادق شفيعي،که دردوران دفاع مقدس درلشکر ویژه٢۵ کربلا بشهادت رسیده بود، به یگان ویژه ٢۵کربلا علاقه زیادی داشت. ودرسخت ترین وضعیت ها کمک ویاری می‌کرد. شفیع در روز ١٧ اردیبهشت درحوالی تل (تپه) نصر بشهادت رسید. روحش شاد و راهش پررهرو باد. (راوی برادر حسین رضایی) سرتیپ دوم پاسدارحمید رضا رستمیان ازفرماندهان جبهه مقاومت یادواره مجازی شهدای خانطومان : 👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3986030592C4946d1a352
🥀 این فرزند شهید را می‌شناسید؟ عزیز مدافع حرم حسین بواس، اهل گیلان وساکن چالوس بود که درتیپ پیاده امامت لشگر ٢۵کربلا وسپاه کربلا درگردان تکاوری امام سجاد علیه السلام باعضویت بسیج ویژه درتمامی ماموریت های دفاعی وامنیتی ودفاع از حرم عاشقانه حضور جهادی داشت. اظهارت خودش، زمان و مکان شهادتش را ازقول شهیدمدافع حرم کوچک زاده (اهل گیلان) میدانست. بیست و یکم فروردین سال ٩۵ه ش درنبرد باتکفیری های یهودی مسلک درجبهه خان طومان بشهادت رسید. ، تک پسر خانواده اش بود. گل بهنگام نماز حاج قاسم سلیمانی درسپاه بابل توسط فرزند ایشان صورت گرفت. همچنین، احترام نظامی درمحضر رهبر معظم انقلاب اسلامی امام خامنه ای توسط فرزند شهید حسین بواس انجام گرفت. مزار شهید مدافع حرم حسین بواس درگلزار شهدای شهرستان چالوس میباشد. شاد و راهش پررهرو باد. صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. (لشکر مردمی بانوان حضرت زینب کبری س مازندران)
@سیره وسفارش شهیدان @ وخاطره ای از شهید سید احمد حسینی تبار ازشهرستان نکا. سال 1363، لباس پاسداري را به تن کرد و به عنوان مسئول قبضه،وسپی آتشبار خمپاره انداز درواحد خمپاره انداز ادوات لشکر ویژه ٢۵کربلا مشغول نبرد با دشمنان متجاوز به کشورش شد. سال 1364،ازدواج وحاصل ان سنت الهی دختری بنام «نائمه»،بود. . چندين‌بار به جبهه‌هاي حق عليه باطل اعزام شد و خدمات شاياني را در جایگاه های، نيروي حفاظت، جانشين گردان مهندسي القارعه درتیپ مهندسی 45 جوادالائمه(ع) و فرماندهي آتشبار خمپاره انداز درگردان خمپاره انداز ادوات لشکر ویژه ٢۵کربلا داشت و سرانجام ، او در٢٣دی ماه ۶۵در عمليات كربلاي 5 در شلمچه، به ضيافت معبود شتافت؛ # اما فرازی از دل‌نوشته این شهید عزیز در خطاب به دخترش: «فرزند عزیزم، نائمه خانم! می‌دانم که پدر خوبی برایت نبودم؛ زیرا همیشه مشغول جنگ بودم و فرصتی نداشتم که تو را در آغوش گرم خود بگیرم و به گردش ببرم. می‌دانم وقتی می‌روم، همیشه بهانه بابا را می‌گیری. دخترم! وقتی بزرگ شدی، حجابت را حفظ کن و راه حضرت زینب را ادامه بده.» شاد و راهش پررهرو باد. صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. (لشکر مردمی بانوان حضرت زینب کبری س مازندران)