هدایت شده از افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4_5814214008755978413.mp3
962.6K
🍃دعای فرج🍃
🍃🌺بسماللهالرحمنالرحیم 🌺🍃
👈🌸الهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ؛
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ،
اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَ آلِهِ الطّاهِرين ؛🌸
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍوآلِ مُحَمَّدٍوعَجِّلْ فَرَجَهُم
🌹کوتاه ترین دعا برای بزرگترین آرزو🌹
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حسن_ختام_کانال
#درپناه_خدا_باشید.🙏
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
:☀️صبحمان را آغاز میکنیم با :
🌟قرائت دعای سلامتی امام زمان عج🌟
❤️بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ❤️
✨به نام خداوند بخشنده مهربان
💚اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن💚
✨خدایا، ولىّ ات حضرت حجّة بن الحسن
💙صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ 💙
✨كه درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد
💛فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی كُلِّ سَاعَةٍ💛
✨در این لحظه و در تمام لحظات
💜وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً 💜✨
سرپرست و نگاهدار و راهبر و یارى گر✨
💖وَدَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ
✨و راهنما و دیدبان باش، تا او را به صورتى
💌طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"💌
✨كه خوشایند اوست ساكن زمین گردانیده،و مدّت زمان طولانى در آن بهرهمند سازى.
🍃❣اللّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجْ ❣🍃
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
صبحی زیبـا با عطـر #نان و
جمع #باصفای قهرمانان گردان شهادت لشگر ۲۷ محمد رسول الله
📸 سلیمانیه عراق
ارتفاعات گرم سور ۱۳۶۷
سلام علیکم همسنگران محترم
صبحتان فاطمی
فرارسیدن ایام فاطمیه ؛ ایام سوگواری شهادت حضرت زهرا(س) برشما تسلیت باد
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
سلام برشہـدا✋
چہ مشتاقانہ نداسرمےدادید:
سوےدیارعاشقان
سوےخدا مےرویم
بہڪربلا مےرویم...
و چہ عاشقانہ در مسیر ڪربلا، سر دادید!
سفرتان بخیر
زیارتتان قبول!
#صبحتون_شهدایی🌹 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
در محضر فرماندهان شهید
#سردار_عشق_مجید_بقایی
درسی از زندگی شهدا
مجید فرمانده ارشد سپاه بود اما حقوقش بسیار ناچیز بود
وقتی مجید به شهادت رسید
متوجه شدیم چند ماه حقوق نگرفته
مجید می گفت وقتی به این پول احتیاجی ندارم چرا باید بگیرم
مجید معتقد بود همیشه به اندازه نیازش باید از #بیت_المال حقوق دریافت کند نه بیشتر
کجایند مسئولین بی ادعا
کجایند مردان خوب خدا
کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا
مجید جان فرمانده عزیز و دوست داشتنی تا آخرین لحظه فراموشت نخواهیم کرد
همیشه در ❤️ مایی
شادی روحش #صلوات
#عشق_فقط_شهدا
🕊🕊🕊❤️🕊🕊🕊 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
4_5987721771162272211.mp3
3.66M
🔊 #نواهنگ خاک آسمونی
👤 #مهدی سلحشور
آی شهدا
اگه که قلبمو شیدا کردم
اگه که چشممو دریا کردم
من با هزار امید اینجا هستم
گمشدم و اینجا شاید پیدا کردم
🌷🌷🌷 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
💢آنکس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند ، عیال و خانمان را چه کند
💢دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نریمان پناهی
در معراج شهدا گمنام😭😭😭😭😭😭😭😭😭خعلی قشنگ میخونه حتما ببینید
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
📸تصاویری از مقام معظم رهبری در مرقد امام خمینی(ره)
#عکس
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برایمان وطن شده ای
و ما به حکم دوست داشتنت
ممنوع الخروج گشته ایم....
چه شیرین است محدودیت هایی که به #تو ختم می شوند...
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
#مراقب_غذایت_باش که افکارت میشود
#آیت_الله_بهجت:
علمای سابق بسیار از غذای حرام اجتناب داشتند. خدا میداند که غذا چقدر در #ایمان و #کفر و #اعمال_خیر و #شر_انسان دخالت دارد.
📚 در محضر بهجت ج۱
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
آرزویَـم را
شهـادت مینویسم !
تا گذرت بر من بیوفتد آقـا ...
حضور امام خامنهای
صبح امروز ۹۷/۱۱/۱۰
گلزار شهدای بهشت زهرای تهران
در آستانه دهه فجر انقلاب اسلامی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
#از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 41
#فصل پنجم
خداییش اینا مهمتر نیست آیا؟
اینکه آدم اعتقاداتش محکم باشه و تقلیدی نباشه؟
امیدوارم از حرفام ناراحت نشیدا...
سه تا سوال ازت بپرسم کلا مغزت هنگ میکنه و نمیدونی چی جواب بدی و به راحتی شک میکنی...
واقعا خیلی بده نتونی از اعتقاداتت دفاع کنی...
میدونی چرا آدما نمیرن دنبال شبهاتشون ؟
بخاطر ترسه...بخاطر ترس از سوال پرسیدن...شایدم غرورت اجازه نمیده...
شایدم میترسی مسخرت کنن...
باور کن خیلی چیزارو از دست میدی...
اینجوری اعتقاداتت دووم نداره...
نماز خوندنتم از سر عادت میشه...
میدونم...ممکنه بگی : رضا سرم درد گرفت...کلی سوال تو ذهنم ایجاد شد...
من درکت میکنم...
منم قبلا همین بودم...
ولی واقعا کم نیاوردم و برای رشد اعتقادات خودم سال 95 وقت گذاشتم.
شاید بگی رضا چجوری به برای شبهاتم جواب پیدا کنم ؟
جوابش دست خداست...
خدا هدایتت میکنه .
تو فقط بخواه که جواباشو پیدا کنی ...
خدا هدایتت میکنه.
دستنویس های #داداش_رضا
#زندگینامه_واقعی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
#از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 42
#فصل ششم
یه چیزی بگم بهت ؟
سعی کن زیاد رو خودت حساب باز نکنی.
☑️
زیاد من من من نکن...
تو فقط وظیفت اینه که به الهاماتت عمل کنی و مسیری که خدا برات داره طراحی میکنه رو بیای.
رو عقلت زیاد حساب باز نکن که بخوای مسیری که خدا برات طراحی کرده رو تحلیل کنی...
عقل مگه چیه؟
همش تجربیاتته دیگه...
سعی کن زندگیتو وقتی دست خدا سپردی انقد دل دل نکنی که هی به خدا بگی :
چجوری ..مگه میشه؟ نه نمیشه...
این چیزاش به ما ربطی نداره...
اگه اینارو میگی چون رو خودت حساب باز کردی و به خدا قلبا اعتماد نداری...
لطفا تو کار خدا دخالت نکن و بذار اهسته آهسته هدایتت کنه...
وقتی رو خودت حساب باز میکنی دیگه نمیذاری خدا هدایتت کنه...
وگرنه اگه رو خودت حساب باز کنی اینجوری خیلی زجر میکشی...و همیشه ترس داری..
🌹هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
🌹آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم
🌹هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر
🌹رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
مولانا
یاد خدا بیامرز مرغ عشقام افتادم...
😢
دو تا مرغ عشق داشتم ۱۵ تا شده بودن.... هی تخم میذاشتن هی جوجه میاوردن...
دستنویس #داداش_رضا
#زندگینامه_واقعی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم/ شوخی سیدحسن نصرالله با مردم اسرائیل #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*هر سربازی
در جیبهایش
در موهایش
و لای دکمههای یونیفورمش ؛
زنی را
به میدان جنگ میبرد.
آمار کشته های جنگ ...
همیشه
غلط بوده است !
هر گلوله
دونفر را
از پا در میآورد ... سرباز ...
و دختری که در سینهاش میتپد ...*
#همديگرو_دوست_داشته_باشيد 😌
#زندگي_همين_لحظه_هاي_نابه 😉
#همين_و_دگر_هيچ #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
متنی تامل برانگیز درباره شهدا
ارزش خوندن داره
تا حالا فک کردی داستان کدوم شهید جذابتره یا ادم رو بیشتر متحول میکنه؟؟
بد نیست یه دور لیست پایین رو ببینی
گاهی واقعا انتخاب سخته مگه نه ....؟
🚩شهيدی که تمامی زندگیش با حضرت زهرا سلام الله علیها پیوند خورده بود و حتی شبیه مادرسادات شهید شد
👈 شهید محمدرضا تورجی زاده
🚩 شهیدی که نشانی قبر خود را داد
👈 شهید حمید (حسین) عرب نژاد
🚩شهیدی که قرضهای یک نفر را داد
👈شهید سید مرتضی دادگر درمزاری
🚩شهیدی که بدنش با اسیدهم از بین نرفت و پس از ۱۶ سال با پیکر سالم به میهن بازگشت
👈 شهید محمدرضا شفیعی ۱۴ ساله
🚩شهیدی که از بهشت برای فرزندش نامه نوشت
👈 شهید محمودرضا ساعتیان
🚩شهیدی که در قبر خندید
👈 شهیدمحمدرضا حقیقی
🚩شهیدی که عراقی ها برایش ختم گرفتند
👈 شهید عباس صابری
🚩شهیدی که روز تولدش شهید شد
👈 شهید سید مجتبی علمدار
🚩شهیدی که هرهفته مادرش را سر قبر صدا میزد
👈 شهید مستجاب الدعوه سید مهدی غزالی
🚩شهیدی که لحظه خاکسپاریش خندید
👈 شهید علیرضا حقیقت
🚩شهیدی که غرور امریکایی ها را شکست
👈شهید نادر مهدوی
🚩شهیدی که عکسش در اتاق رهبر است
👈 شهید هادی ثنایی مقدم ۱۵ ساله
🚩دو شهیدی که پیکرشان هنگام نبش قبر سالم بود
👈شهید بهنام محمدی از دوران دفاع مقدس و شهید رخشانی از شهدای قبل از انقلاب که توسط ساواک شهید شد
🚩شهیدی که سیدحسن نصرالله سخنرانی خود را با نام او نامگذاری کرد
👈شهید احمد علی یحیی
🚩شهیدی که قبرش بوی گلاب میدهد
👈 شهید سیداحمد پلارک
🚩شهیدی که پیکرش را کسی تحویل نگرفت
👈شهید رجبعلی غلامی از افغانستان
🚩شهیدی که سر بی تنش سخن گفت
👈 شهید علی اکبر دهقان
🚩شهیدی که بخاطر فاش نکردن رمز بی سیم بدنش قطعه قطعه شد
👈 شهید بروجعلی شکری
🚩شهیدی که با وجود اینکه بدنش به استخوان تبدیل شده بود اما پاهایش درون پوتین سالم بود
👈 شهید محمدحسین شیرزاد نیلساز
🚩شهیدی که با پیشانی بند "یاحسین شهید" ایرانی بودنش محرز شد
👈 از شهدای گمنام هستند
🚩شهیدی که بر بدنش عکس یک زن خالکوبی بود
👈ایشان غواص بودند دوست نداشت کسی ان تصویر را ببیند برای همین جاویدالاثر شدند و پیکرشان در اروند ماند و علیرغم ذکر داستانشان همرزمانشان اسم ایشان را ذکر نکردند
🚩شهیدی ک چشمهاشو در قبر باز کرد
👈شهیدعلی اکبر صادقی
🚩شهیدی که مرگ رو به اعضای بدنش مژده داد
👈شهید چمران
🚩شهیدی که شب قبل از شهادت لباس نو پوشید و گفت به دیدار خدا میره
👈شهید علم الهدی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
#جنگ_نرم
می گفت: جنگ نرم مثل
خمپاره ۶۰ میمونه، چون نه صدا داره, نه سوت!
فقط متوجه میشی که دیگه رفیقت نه مسجد میاد
نه هیئت...
🍃😔
#شهید_حجت_الله_رحیمی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
می خواست بره ...
بچه ها منتظرش بودن
انگار می دونست
این دفعه برگشتنی نیست !
اضطرابِ خداحافظی
با مــادرش را داشت ...
فکر میکرد الان قراره بشنوه ؛
که پســرم زود برگرد !
من رو تنـها نذار و
زود به زود بهم زنگ بزن و ....
بالاخره دلش رو
زد به دریا و رفت جلو ؛
پیشِ آیینه و قرآنِ مادرش
منتظر شنیـدن شد ...
که یه دفعه مــادر گفت :
« خداحافظ پسرم ؛ سلام من رو
به حضرت زهـرا (س) برسون »
#مادران_شهید_پرور
#یا_فاطمة_الزهرا
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
#یا_فاطر_بحق_فاطمہ
بہ روضہ ڪار ندارم...
زمین ڪمے لیز اسٺ
خدا ڪند ڪه
ڪسے مادرش زمین نخورد...😭
#مادرمـ..😔💔
#کوچه
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
#شهیدانھ{🌹}•°
نگآهٺ ࢪآ↶
ٺَحࢪیم نَڪُنـ
ڪِه بَࢪآے↜ࢪِسیدݩ
•°← بِھ ࢪُوح°🌈
فَقط یڪ¹ هِمَٺـ💚|•°ڪآفیسٺـ•
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
🌹♥🌹♥🌹♥🌹♥🌹
✨رمان عـشـق_واحـد
✍ مـیـم_ر
🌹قسـمـت پـنـجــم
کم کم چشم هایم باز میشد... ابتدا همه چیز تار بود. درد عجیبی در تمام سرم پخش شده بود. سرم را از روی فرمون برداشتم. پیشانیم خراش عمیقی برداشته بود.
انگار به شدت با یک تیره برق برخورد کرده بودیم.
نگاهم به سمت محمد حسین که به سختی تلاش میکرد در ماشین را باز کند چرخید. فضای داخل ماشین خفه کننده بود ناخوداگاه احساس حالت تهوع به تمام وجودم دست داد و با صدای بلندی گفتم:
_این در لامصبو باز کن دارم بالااااا میارم م...
قبل از اینکه حرف هایم تمام شود با لگد جانانه ی محمدحسین در باز شد. به سرعت به طرف در سمت من آمدو در را باز کرد.
همانطور که همه چیز دور سرم میچرخید سعی کردم روی پاهایم بایستم.
صدایش را میشنیدم:
_حالتون خوبه؟
نگاهی به چهره اش کردم. زخم های روی صورت او از من وخیم تر بود.
سر تکان دادمو به سمت درختی رفتم و آرام نشستم.
دقایقی گذشت و من سعی داشتم با خانه تماس بگیرم اما انتنی وجود نداشت.
نا امید موبایل را به گوشه ای پرت کردم و به محمد حسین خیره شدم.
نمیفهمیدم داخل آن ماشین بد اقبال به دنبال چه میگشت. همانطور که سرش داخل ماشین بود گفت:
_ شرمنده اگ میدونستم اینجوری میشه عمرا سوارتون میکردم. اصلا نباید سوار این ماشین میشدید باید اینجور اتفاقا رو پیشبینی میکردم.
با بغضی که بخاطر نگرانی خانواده ام در دلم نشسته بود گفتم:
_حالا چیکار کنیم؟
وقتی جوابی نشنیدم دوباره گفتم:
_با شمامااااا
انقدر درگیر بود که باز هم جوابی نداد. با عصبانیت از جا بلند شدمو به سمتش رفتم. با شدت مشتم را به سقف ماشین کوبیدم و گفتم:
_چی از جون این ماشین میخواین؟
سرش را بیرون اورد. رو به رویم ایستادو چادری را به سمتم گرفت و گفت:
_چادرتون.
تازه متوجه شدم که چادر سرم نیست. حسابی خجالت کشیدم و با لپ های سرخ شده چادرم را از دستش گرفتم و سرم کردم.
دوباره سرش را داخل ماشین کرد. دنبال چه میگشت معلوم نبود. دوباره به روی سقف ماشین کوبیدم و گفتم:
_ حالا من چیکار کنم؟ به خونوادم چی بگم؟
کلافه سرش را بیرون اورد و گفت:
_ای بابا. اون با من حلش میکنم.
دست به سینه ایستادم و گفتم:
_منتظر هلی کوپتری! امدادی چیزی هستیم؟
خندیدو گفت:
_هلی کوپتر؟ خانم مگ تو عملیات ضربه مغزی شدی ک منتظر هلی کوپتری؟ زنگ زدم امیر بیاد دنبالمون!
امیر نامزد دوستم زینب بود و انگار همکار این اقا! یعنی شوهر خواهر محمد حسین میشد.
با ذوق گفتم:
_بگید زینبم بیاره!
_مگ داریم میریم پیکنیک؟
فقط قصد داشت بلاخره یک جوری مرا تخریب کند. چشم غره ای رفتمو رویم را برگرداندم.
کنار جاده ایستاده بود و با موبایلش ور میرفت خلاصه هر کار میکرد که فقط در کنار من نباشد. انگار من جزامی چیزی داشتم. بهتر!
با اینک وضعیت خوبی نداشتم و مدام به خانواده ام فکر میکردم اما امنیت و ارامش عجیبی تمام وجودم را فرا گرفته بود. شاید دلیلش وجود آن پسر فاصله گیر بود.
با صدای بلند گفتم:
_خدا هر چی آدم مشکل درست کنه کچل کنه!
متعجب به سمتم برگشت. چپ چپ نگاهش کردمو گفتم:
_چیه؟ حالا حتما منظورم شما نبودی که...
دوباره رویش را برگرداند! اتفاقا منظورم دقیقا خود خود او بود...
در همین حین ماشینی کنار محمد حسین ایستاد. وقتی پیاده شد امیر را دیدم.
کمی باهم حرف زدندو بعد محمد حسین به سمتم برگشت و گفت:
_لیلی خانم نمیخواید تشریف بیارید؟
از جا بلند شدمو به سمتشان رفتم
#ادامه_دارد...
🌹♥🌹♥🌹♥🌹♥🌹
🌹رمان عـشـق_واحـد
✍ مـیـم_ر
🌹قسـمـت شـشــم
سلامی تحویل امیر دادم و داخل ماشین نشستم.امیر متعجب به من و محمدحسین نگاه میکرد.خواست چیزی بپرسد که محمدحسین گفت:
_بعدا برات میگم...
سوار ماشین که شدند امیر همانطور که ماشین را روشن میکرد گفت:
_لیلی خانم شما اینجا چیکار میکنید؟
هر دو سکوت تحویل دادیم.او هم تصمیم گرفت حرفی نزند.
میان راه که بینمان کاملا سکوت حاکم بود ناگهان امیر با صدای بلندی گفت:
_ای بابا قضیه چیه خب من مردم اینجا به منم بگید.
محمد حسین با عصبانیت نفسش را بیرون دادو گفت:
_هیچی بابا! من لیلی خانم و یه جایی دیدم چون شب بود گفتم با ماشین من بیان بعدم که تصادف شد دیگ. الان زنده شدی الحمدلله؟دو دیقه زبون به دهن نمیگیری امیر!
_تصادف که نبوده..کار خودشون بوده دیگ نه؟
_حالا بعدا حرف میزنیم.
خیلی رک گفت که من مزاحمم!با نارحتی پرسیدم:
_اقا امیر خبری از خونه ما ندارید؟
_نه والا شاید باورتون نشه ولی اصلا زینب امروز به من زنگ نزده..
چشم هایم گرد شدو گفتم:
_مگ میشهههه؟ شما ک 24 ساعت موبایل دستتونه!نه باورکردنی نیست!
محمد حسین هم خندید و گفت:
_میگم امروز بعد مدتی یه کاریو درست انجام دادی تو اداره نگو زینب بهت زنگ نزده!
امیر چهره اش مظلوم شدو گفت:
_اههههه حالا همتون من 👇
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo