eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
که افکارت میشود : علمای سابق بسیار از غذای حرام اجتناب داشتند. خدا می‌داند که غذا چقدر در و و و دخالت دارد. 📚 در محضر بهجت ج۱ https://eitaa.com/piyroo
زمان را تنظیم می کنیم به وقت عاشقی با شهدا ... مبادا فراموش کنیم عهدی را که با یاران بستیم ... رفقا ... پای عهدی که بستیم ، هستیم ... 💖🍃 روزتون شهداییزمان را تنظیم می کنیم به وقت عاشقی با شهدا ... مبادا فراموش کنیم عهدی را که با یاران بستیم ... رفقا ... پای عهدی که بستیم ، هستیم ... 💖🍃 روزتون شهدایی https://eitaa.com/piyroo
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 : این وصیت نامه هاى شهدا که امام(ره) توصیه به مطالعه ى آن مى کردند، به خاطر این است که نمایشگر انقلاب درونی یک نفر است. هر کدام از این وصیت نامه ها را که انسان مى خواند، تصویرى از انقلاب یک نفر را در آن مى بیند و خودش منقلب کننده و درس دهنده است. ما باید این حالت را تعمیم بدهیم و این، ممکن است. 🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 🇮🇷 🌹🇮🇷🌹🇮🇷 قسمتی از وصیت نامه اینک گفتاری با شما ای پرچم داران جبهه حق: ای شمائی که لباس مقدس را برتن پوشیده اید، با قوی و قلبهای مملو از مهر و محبت به الله بر دشمن زبون بشورید و حمله ور شوید که امروز صحنه های پیروزی خویش را به نمایش گذاشته، به قدرت الهی خویش پایبند باشید و بدانید که با شمشیر انتقام خویش و با فرماندهی کل قوای نام (ع)، یاد حسین(ع) و مکتب جهانبخش حسین(ع) را زنده نگه می دارد... https://eitaa.com/piyroo
یَا مُؤْمِنُ ، مُلَقِّنُ ، مُمَکِّنُ ، مُزَیِّنُ ، مُهَوِّنُ ... به خدا بدیم هدیه بگیریم‌ ... https://eitaa.com/piyroo
🌷❣🌷 ❣🌷 🌷 شهدا عاشق اند معشوقشان خداست شاگردند؛ معلمشان  (ع)است... معلم اند... درسشان  است مسلح اند... سلاحشان  است مسافرند، مقصدشان لقاءالله است مستحکم اند، تکیه گاهشان  ست...❣ شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات 🌷 ❣🌷 🌷❣🌷 http://eitaa.com/piyroo 🕊 🕊
شهدا عاشق اند معشوقشان شاگردند؛ معلمشان  (ع)است... معلم اند... درسشان  است مسلح اند... سلاحشان  است مسافرند، مقصدشان است 🕊 مستحکم اند، تکیه گاهشان  ست...🍃 شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
شهدا عاشق اند معشوقشان شاگردند؛ معلمشان  (ع)است... معلم اند... درسشان  است مسلح اند... سلاحشان  است مسافرند، مقصدشان است 🕊 مستحکم اند، تکیه گاهشان  ست...🍃 شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
🕊🌷🌺🌷🕊 فرازی از وصیت نامه #شهیده_مریم_فرهانیان #شهيد كسي است كه به آخرين مرحله #كمال خود رسيده است و راهش را با #آگاهي ، #ايمان و #خلوص مي پيمايد و هميشه #پيروز و #جاويد است . به #ولايت_فقيه ارج بنهيم و بدانيم كه الان #امام ما بر ما #ولايت دارد . و بدانيم تنها در اين صورت در #دنيا و #آخرت موفق مي شويم كه با همديگر #صميمي باشيم و با دشمن #مقابله كنيم . چه دشمناني كه در درون ما هستند و چه دشمنان بيروني . #سالروز_شهادت شادی روح #امام_راحل و #شهدا #صلوات #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد #و_عجل_فرجهم #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
سوره حاقه(آیات ۳۸تا۴۹) فَلَآ أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ(٣٨) سوگند به آنچه می‌بینید، وَمَا لَا تُبْصِرُونَ(٣٩) و آنچه ، إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ(٤٠) كه این قرآن رسول بزرگواری است وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلًا مَا تُؤْمِنُونَ (٤١) و گفته شاعری نیست،امّا كمتر می‌آورید! وَلَا بِقَوْلِ كَاهِنٍ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ(٤٢) و نه گفته ،هر چند كمتر متذكّر می‌شوید! تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ(٤٣) كلامی است كه از سوی عالمیان نازل شده است! وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ(٤٤) اگر او سخنی بر ما می‌بست لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ (٤٥) ما او را با می‌گرفتیم، ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ (٤٦) سپس رگ را قطع می‌كردیم، فَمَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ (٤٧) و هیچ كس از شما نمی‌توانست از او مانع شود! وَإِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ (٤٨) و آن مسلّماً تذكری برای است وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ (٤٩) و ما می‌دانیم كه بعضی از شما آن را تکذیب میکنید https://eitaa.com/piyroo
#کلامی_از_شهید معنی #ایمان را باید در سختی‌ها دریافت و من مفهوم #زندگی را در #دفاع_از_اسلام فهمیدم. #شهید_سردار_اسماعیل_دقایقی #شادی_روحش_صلوات https://eitaa.com/piyroo
🔰 💎بیستم شهریور 1326، در شهرستان مشهد به دنیا آمد. 💎پدرش سید آقا،  بود و مادرش نام داشت. 💎تا پايان دوره كارشناسي در دانشكده درس خواند. 💎ازدواج کرد و صاحب یک شد. از سوی ارتش در جبهه حضور یافت. 💎سیزدهم مهر 1359، در اهواز بر اثر اصابت به ، شد. مزار او در صحن حرم امام واقع است. ✍فرازي از 🔖مى روم كه به نداى حكومت كه همان حكومت اسلامى است لبيك بگويم. 🔖مى روم كه با نثار ناچيز خود تا آخرين قطره خون در راه اسلام نثار كنم و ليكن چون صحراى را به خود شايد ببينم. 🔖پدرم، مادرم،همسر عزيزم از شما مى كنم اميدوارم كه اين جانب نتوانست دين خود را نسبت به شما اداء كنم مرا ببخشيد - پسرم را به و بعد به شما مى سپارم و از شما مى خواهم كه از او كرده و با به تحويل دهيد. https://eitaa.com/piyroo
ڪدوممون حاضریم، با شڪم روی یڪ با حرارت ۱۶۰۰درجه سانتیگراد بخوابیم، پوست و شڪممون آب بشه، بخاطر اینڪه لو نره 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
عاشق اند معشوقشان شاگردند معلمشان (ع)است معلم اند... درسشان است مسلح اند سلاحشان است ،مقصدشان است مستحکم اند،تکیه گاهشان ست https://eitaa.com/piyroo
: در زندگے دنبالِ کسانی حرکت کنید ،که هرچه به جنبه‌هایِ خصوصی‌ترِ زندگے ایشان نزدیک شوید تجلی  را بیشتر ببینید💙🦋 https://eitaa.com/piyroo
🌷سردار شهید : اولين شرط لازم براي از اسلام، اعتقاد داشتن به (ع) است. هيچ كس نمي‌تواند پاسداري از اسلام كند در حالي كه و يقين به اباعبدالله‌الحسين(ع) نداشته باشد. اگر امروز ما در صحنه‌هاي پيكار مي‌رزميم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستيم و اگر امروز پاسدار خون هستيم و اگر مشيت الهي بر اين قرار گرفته كه به دست شما و ملت ، اسلام در جهان پياده شود و زمينه ظهور حضرت (عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسين(ع) است. من تكليف مي‌كنم شما «رزمندگان» را به وظيفه عمل كردن و حسين‌وار زندگي كردن. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
✍️ دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب ، از سرمای ترس می‌لرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو می‌گفت :«وقتی با اون عظمتش یه روزم نتونست کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا بودن که به بیعت‌شون راضی شدن، اما دست‌شون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام می‌کنن!» تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ می‌زد و حالا دیگر نمی‌دانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده می‌مانم و اگر قرار بود زنده به دست بیفتم، همان بهتر که می‌مُردم! حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمی‌کرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش داعش شوند. اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را می‌بلعید و جلو می‌آمد، حیدر زنده به می‌رسید و حتی اگر فاطمه را نجات می‌داد، می‌توانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟ آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریه‌هایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش می‌کرد و با مهربانی همیشگی‌اش دلداری‌ام می‌داد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زن‌عمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچه‌ات رو بیار اینجا!» عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زن‌عمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (علیه‌السلام)!» و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زن‌ها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت :«ما تو این شهر مقام (علیه‌السلام) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!» چشم‌هایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان می‌درخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد :«فکر می‌کنید اون روز امام حسن (علیه‌السلام) برای چی در این محل به رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شرّ این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر (سلام الله علیهما) هستید!» گریه‌های زن‌عمو رنگ امید و گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت (علیه‌السلام) بگوید :«در جنگ ، امام حسن (علیه‌السلام) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز آمرلی به برکت امام حسن (علیه‌السلام) آتش داعش رو خاموش می‌کنن!» روایت عمو، قدری آرام‌مان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر می‌زدم و او می‌خواست با عمو صحبت کند. خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمی‌تواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راه‌ها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر می‌کند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانه‌شان را جواب نمی‌دهند و تلفن همراه‌شان هم آنتن نمی‌دهد. عمو نمی‌خواست بار نگرانی حیدر را سنگین‌تر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بی‌خبر بود. می‌دانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت. دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمی‌کرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود. اشکم را پاک کردم و با نگاه بی‌رمقم پیامش را خواندم :«حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغ‌تون! قسم می‌خورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!» رنگ صورتم را نمی‌دیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح می‌لرزید. نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد. نگاهم در زمین فرو می‌رفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک دیده بود، می‌بُرد. حالا می‌فهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و می‌خواست با لشگر داعش به سراغم بیاید! اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد... ✍️نویسنده: فاطمه ولی نژاد https://eitaa.com/piyroo
📚 ⛅️ 0⃣4⃣ 💢تو اگر بیفتى فرو مى افتد... و تو اگر بشکنى ، مى شکند.... پس ایستاده بمان... و کار را به انجام برسان... که کربلا را تو معنا مى کند... و توست که به عاشورا رنگ جاودانگى مى زند.... راه رفتن با روح ، ایستادن بى جسم ، دویدن با روان ، استقامت با جان و ادامه حیات با کارى است که تنها از تو بر مى آید. 🖤پس ایستاده بمان... و سپاهت را به سامان برسان و زمین و آسمان🌫 را از این بى سر و سامانى برهان.... پیش از هر کار باید را پیدا کنى . سکینه اگر باشد،هم💓 است و هم .شاید آن کسى که زانو بر زمین زده و دو کودك را با دو بال در آغوش گرفته... و سرهایشان را به سینه چسبانده ، سکینه باشد. 💢آرى سکینه است . این مهربانى🌸 منتشر، این داغدار تسلى بخش ، این یتیم نوازشگر، هیچ کس جز سکینه نمى تواندباشد.در حالیکه چشمهایش از گریه😭 به سرخى نشسته... و اشک بر روى گونه هایش رسوب کرده ، به روى تو مى زند... و تلاش مى کند که داغ و درد و خستگى اش را با لبخند، از تو .... چه تلاش اما بى ثمرى ! تو بهتر از هر کس مى دانى که داغ پدرى چون حسین... و عمویى چون عباس... و برادرى چون على اکبر... 🖤و بر روى چندین داغ دیگر، پنهان کردنى نیست... اما این تلاش شیرینش را پاس مى دارى و با نگاهت سپاس مى گزارى.اگر بار این مسؤولیت سنگین نبود، تو و سر بر شانه هم مى گذاشتید و تا قیام قیامت گریه مى کردید.... اما اکنون ناگزیرى که مهربان اما محکم به او بگویى :✨سکینه جان ! این دو کودك را در آن خیمهنسوخته سامان بده و در پى من بیا تا باقى کودکان و زنان را از پهنه بیابان جمع کنیم. 💢سکینه ، نه فقط با زبانش که با نگاهش و همه دلش مى گوید: _چشم ! عمه جان !و را با مهر به بغل مى زند و با لطف در خیمه مى نشاند و به دنبال تو روانه مى شود.... باید باشد... آن زنى که نشسته است ، با خود زبان گرفته است ، شانه هایش را به دو سو تکان مى دهد، چنگ بر خاك مى زند، خاك بر سر مى پاشد، گونه هایش را مى خراشد... و بى وقفه اشک مى ریزد. 🖤خودت باید پا پیش بگذارى. کار سکینه نیست ، که دیدن دختر، داغ رفتن پدر را افزونتر مى کند.خودت پیش مى روى ، در کنار رباب زانو مى زنى . دست بر سینه اش مى گذارى... و از اقیانوس ، جرعه اى در جانش مى ریزى.آبى💙 بر آتش!🔥آرام و مهربان از جا بلندش مى کنى، به سوى خیمه🏕 اش مى کشانى و در کنار عزیزان دیگرى مى نشانى. از بیرون مى زنى.به افق نگاه مى کنى . سرخى خورشید هر لحظه پر رنگ مى شود.تو هم مگر پر و بال در خون حسین شسته اى خورشید!... که اینگونه به سرخى نشسته اى ؟! 💢 و که خود، خلوت شدن اطراف خیام را از دور و نزدیک دیده اند و این آرامش نسبى را دریافته اند،... آهسته آهسته از گوشه و کنار بیابان ، خود را به سمت ها مى کشانند.همه را یک به یک... با اشاره اى ،نگاهى ، کلامى ، لبخندى و دست نوازشى ، تسلى مى بخشى و ب سوى خیمه هایت مى کنى. اما هنوز ثابت بیابان کم نیستند.... مانده اند کسانى که زمینگیر شده اند،... پشت به خیمه دارند... یا دل بازگشتن ندارند. 🖤شتاب کن زینب جان ! هم الان هوا تاریک مى شود و پیدا کردن بچه ها در این بیابان ، ناممکن. مقصد را آن دورترین سیاهى بیابان قرار بده... و جابه جا در مسیر، از افتادگان و درماندگان و بخواه که را به خیمه برسانند... تا از و و و در امان بمانند. _✨بلند شو عزیزکم! هوا دارد تاریک میشود.. ... - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🍃از همان کودکی گویا خدا خودش نامت را برگزید‌... 🍃گویا قرار بود از همان اول برایش بندگی کنی و نهایت هایت هم به خودش برسد.فراموش نمیکردی خدایت را و او نیز در تمامی مراحل زندگیت دست یاری اش را ز تو نگرفت. 🍃جنگ ندیده بودی. جوانی امروزی، اما میدانستی که در پیش گرفتن راهِ راه سعادت و عاقبت بخیری است و اینگونه بود که همچون دیگر دوستان خود، راه را طی کردی و را لحظه ای ز یاد نبردی. 🍃اخلاقت هم نشان از توجه فراوان به کلام خدا بود که میدانستی روی خوش نیمی از است . گویی این تو بودی که قله ی ایمان را به یکباره با قدمهای ثابت و استوارت فتح کردی و راه را برای گام نهادن ما گشودی. 🍃نمیدانم خدا چه در رفتارت دید یا ارزو داشتی چگونه را در اغوش بگیری اما این را میدانم که تکفیری ها به پیکر بی جانت هم رحم نکردند و جگرت را از سینه ات دراوردند💔 🍃همان جگری که سوخته بود برای داغ حسین (ع)و اسارت خواهرش زینب کبری (س) و اینگونه بود که تو شدی حمزه ی ‌و امان از صبر مادرت که چگونه تاب اورد این درد را. 🍃حال این ماییم که با تمام شعارها و ادعاهایمان زنجیر دنیا را لحظه ای رها نمیکنیم و این شما بودید که زنجیر تعلقات را رها کرده و با آن پر گرفتید و روانه ی آسمان بی نهایت ها شدید. مارا به حال خودمان وا مگذار که ما بعد از خدا چشم هایمان مشتاق شفاعت و یاری شماست💫 ✍نویسنده: 🌸به مناسب سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۱۶ اردیبهشت ۱٣٧٢ 📅تاریخ شهادت : ۱٣ فرودین ۱٣٩۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۳ فرودین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای اباده https://eitaa.com/piyroo
🌿از همان کودکی گویا خدا خودش نامت را برگزید‌... گویا قرار بود از همان اول برایش بندگی کنی و نهایت هایت هم به خودش برسد.فراموش نمیکردی خدایت را و او نیز در تمامی مراحل زندگیت دست یاری اش را ز تو نگرفت. جنگ ندیده بودی. جوانی امروزی، اما میدانستی که در پیش گرفتن راهِ راه سعادت و عاقبت بخیری است و اینگونه بود که همچون دیگر دوستان خود، راه را طی کردی و را لحظه ای ز یاد نبردی. اخلاقت هم نشان از توجه فراوان به کلام خدا بود که میدانستی روی خوش نیمی از است . گویی این تو بودی که قله ی ایمان را به یکباره با قدمهای ثابت و استوارت فتح کردی و راه را برای گام نهادن ما گشودی. نمیدانم خدا چه در رفتارت دید یا ارزو داشتی چگونه را در اغوش بگیری اما این را میدانم که تکفیری ها به پیکر بی جانت هم رحم نکردند و جگرت را از سینه ات دراوردند💔 همان جگری که سوخته بود برای داغ حسین (ع)و اسارت خواهرش زینب کبری (س) و اینگونه بود که تو شدی حمزه ی ‌و امان از صبر مادرت که چگونه تاب اورد این درد را. حال این ماییم که با تمام شعارها و ادعاهایمان زنجیر دنیا را لحظه ای رها نمیکنیم و این شما بودید که زنجیر تعلقات را رها کرده و با آن پر گرفتید و روانه ی آسمان بی نهایت ها شدید. مارا به حال خودمان وا مگذار که ما بعد از خدا چشم هایمان مشتاق شفاعت و یاری شماست💫 ✍نویسنده: 🌹شهید_حمید_قاسم_پور 📅تاریخ تولد : ۱۶ اردیبهشت ۱٣٧٢ 📅تاریخ شهادت : ۱٣ فرودین ۱٣٩۵ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای آباده 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
شهدا عاشق اند معشوقشان خداست شاگردند معلمشان (علیه السلام)است معلم اند... درسشان است مسلح اند سلاحشان است مسافرند،مقصدشان لقاءالله است مستحکم اند،تکیه گاهشان است 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🕊شهدا عاشق اند معشوقشان خداست شاگردند معلمشان علیه السلام است معلم اند... درسشان است مسلح اند سلاحشان است مسافرند،مقصدشان لقاءالله است مستحکم اند،تکیه گاهشان است https://eitaa.com/piyroo
دانشمند عارف ... شهید دکتر مصطفی چمران خدایا... خود را به تو می سپریم تا در میان طوفان ها از میان های خطر؛ ما را راهنمایی کنی... با نور قلب های ما را روشن نمایی... به آتش خودخواهی ها و ناپاکی های وجود ما را بسوزانی.... خدایا... از تو می خواهیم که طبع ما را آن قدر بلند کنی که در برابر هیچ چیز جز تسلیم نشویم... جفیه های دنیا ما را نفریبد! خودخواهی ها ما را کور نکند! سیاهی و و و و قلب های ما را تیره و تار ننماید... خدایا... به ما آن قدر ظرفیت ده که در برابر پیروزی ها و سرمست و مغرور نشویم و کوچکی و بیچارگی خود را فراموش نکنیم... و در برابر شکست ها و ها خود را نبازیم و در تاریک ترین لحظات کشنده حیات! امید خود را به خدا از دست ندهیم... ☀️☀️ https://eitaa.com/piyroo
🕊شهدا عاشق اند معشوقشان خداست شاگردند معلمشان علیه السلام است معلم اند... درسشان است مسلح اند سلاحشان است مسافرند،مقصدشان لقاءالله است مستحکم اند،تکیه گاهشان است https://eitaa.com/piyroo
🕊شهدا عاشق اند معشوقشان خداست شاگردند معلمشان علیه السلام است معلم اند... درسشان است مسلح اند سلاحشان است مسافرند،مقصدشان لقاءالله است مستحکم اند،تکیه گاهشان است https://eitaa.com/piyroo