تلاوت امروز قرآن کریم صفحه ۱۰۹
🏴
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#دعای عهد
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.
اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.
اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ
حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
🏴
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🔹🌸🍃 #میقات🍃🌸🔹
🖋 #وصیتنامه
سلام بر شما ائمه معصومین که بندگان خاص خدایید و از هر چه که داشتید در راه خداوند و معبود و معشوق خویش گذشتید. سلام بر شما که متقیان راه اﷲ هستید. بارالها! از این که به بنده حقیرت توفیق دادی که در راهت گام بر دارد، تو را سپاس میگویم و از این که توفیقم دادی که در جبهه در کنار خالصان و مخلصان راهت قدم بر دارم، تو را شکر و سپاس میگویم. در این راه، دیدار خودت را هم نصیبم گردان!
🌹 #محمد_حسین_محمدخانی
🌷 #شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
🏴
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#سیره_شهدا
گفتم: خیلی تشنه ام ،
گفت: چاکرتم الان بهت آب می دم.
سرش را برگرداند ، دست گذاشت روی پهلویش ، قمقمه اش را درآورد و داد به من ، نصف قمقمه اش آب بود ، دوجرعه خوردم و گفتم:
به بچه ها هم بدم؟
گفت: آره بده بچه ها هم بخورن ولی عذر می خوام که کمه! ، همین قدر بود!
گفتم: خودت چی؟
لبخند زد ، ( بچه ها آب می خوردند و متوجه گفتگوی ما نبودن ) ، همه ی بچه ها از آب قمقمه او خوردند.
آب داخل قمقمه تمام شد ، قمقمه برگشت دست خودم ، تکانی به قمقمه دادم و گفتم:
تمام شد.
گفت: اشکال نداره.
با دست رفقایش را نشان داد و گفت:
ما شش نفر شیمیایی شدیم! ، به همدیگه قول دادیم که هیچکی آب نخوره ، قرارمون هم اینه که آنقدر اینجا کار کنیم تا بمیریم! ، بریم لب حوض کوثر ، امام حسین بهمون آب بده !
این نذر ماست....
📕 متن پشت جلد کتاب بلوغ پشت خاکریز
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🏴
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🍃🌹
#سلام_بر_شهدا
خیال خوب تو در سینــــه بردیم
شفـــــق از آفتـــــــاب آمد نشانی
به پیشـــــــت ماند دل با ما نیامد
دل از تو کی رود چون دلستانی
#ســــــلامــ
#صبحتون_حسینـی
#رزقتـــــون_کربلایــــی
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
🏴
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🔺صبور باش...
🌿مطمئنم ؛ دوستی با شهدا آیندهای روشن ؛ برایمان خواهند ساخت🌿
🌷مثل برادرانم خالص باش با تقوا باش🌷
🏴
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🍂
🔻 #خاکریز_اسارت
💢قسمت نود و دوم:
جیکش در نیومد
هر چی هم انسان قوی و مقاوم باشه بالاخره این گیرنده های حسی که در پوست انسان هست کار خودشون رو می کنند و اینجور نیست که انسانهای جسور و شجاع دردشون نیاید. فقط فرقش با آدمای کم طاقت اینه که صبر می کنه و دم بر نمیاره.
احمد فراهانی از این دست آدما بود. یک روحانی، با جثه ای ضعیف، نسبتا بلند قامت و استخونی. اونم مثل علی باطنی اوایل اسارت خیلی اذیت شده بود و غیر از کتک های عمومی بارها زیر وحشیانه ترین شکنجه ها قرار گرفته بود و زبانزد بچه های بند سه بود و همه ایشونو فردی بسیار مقاوم و پرتحمل می دونستند. اما از شنیدن تا دیدن خیلی تفاوت هست. یه روز تو صف آمار بیرون از آسایشگاه و در هواخوری جلوی من نشسته بودند و یکی از بعثیا بهش گیر داد و بهش گفت سرشو بزاره رو زانوهاش و با یه کابل بسیار سنگین افتاد به جونش. ضربه کابل آنقد سنگین و سهمناک بود که با هر ضربه کلِ بدن احمد تکان می خورد تا جایی که احساس خطر کردم که مبادا زیر این فشار سنگین نتونه تحمل کنه و از دست بره. شماره تعداد کابلا از دستم در رفت تا اینکه اون نانجیب خسته شد و رهاش کرد. والله جیک این بزرگمرد در نیومد. کمرش سرخ و سیاه شده و ورم کرده بود. قضیه که تموم شد چند لحظه ای تکان نخورد ما فک کردیم بی هوش شده. اما بعد از چند لحظه که نفسش برقرار شد سر رو از روی زانوها برداشت و نگاه به ماها کرد و لبخند ملیحی زد. یعنی نگران نباشید من زنده ام و طوریم نشده. بابا تو دیگه کی هستی؟ الله اکبر از این همه تحمل و مقاومت.
هر چه بعثیا روی چنگیز و سربازان مغول رو سفید کرده بودند ، این احمد فراهانی مایه روسفیدی برای اسلام و ایران بود. هر چه باشه، شاگرد مکتب امام صادق و امام خمینی بود.
ادامه دارد ⏪
🏴
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🍂
🔻 #خاکریز_اسارت
💢قسمت نود و سوم:
ضیافت الهی در اسارت
روزه مستحبی گرفتن در اردوگاه ۱۱ تکریت ممنوع بود و با هر کسی که غیر از ماه رمضان برای روزه مستحبی در اوقات سحر بلند می شد بشدت برخورد می کردند. اصلا براشون قابل فهم نبود روزه مستحبی یعنی چی؟ دوستانی که روزه مستحبی می گرفتند مجبور بودند که بی سحری روزه بگیرن یا اگه مقدار کمی از ناهار و شامشون رو گذاشته بودند برای سحر. نیمه شب که بیدار می شدند زیر پتو می خوردند که نگهبانا متوجه نشن.
بارها افرادی رو که در حال سحری خوردن دیده بودند روز بعد اونو بیرون می کشیدند و بشدت مجازات می کردند. با همه این ها، از روزه ماه رمضان جلوگیری نمی کردند.
اولین ماه رمضان در تاریخ دهم اردیبهشت ۱۳۶۶ رو در حالی آغاز کردیم که از اسارت من ۹۲ روز سپری شده بود و مصیبتای زیادی کشیده بودیم و هنوز تعداد زیادی از مجروحای ما بهبودی خودشونو بدست نیاورده بودن و در هر آسایشگاه هفت- هشت نفر در گوشه ای از آسایشگاه و کنار هم قرار داشتند و بچه ها اونا رو با پتو جابجا می کردند و حمام و دستشویی می بردند. ولی همه اونا هم مثل بقیه روزه گرفتن و کسی نبود که روزه نگیره. با شروع رمضان مقداری از شدت عمل بعثیا کاسته شد و حداقل تا پایان رمضان بخاطر اینکه نشون بدن به رمضان احترام میزارن کتک کاری عمومی رو متوقف کردند ولی گاه و بیگاه و به بهانه های واهی افرادی رو بیرون می کشیدند و اذیت می کردند.
در ماه رمضان وعده ناهار حذف می شد و بجاش اونو وقت سحر می دادند. مقدار کمی هم کیفیت غذا نسبت به ماهای قبل بهتر شده بود.
ادامه دارد
🏴
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
زینب (همسر بزرگوار شهید) روز تولدش خانۀ مادرش بود و روحالله رفته بود با موتور کار کند.
زینب تماس گرفت و گفت: «داری میای خونه، کیک بخر.»
ـ محرم و صفر چه کیکی بخرم؟!
ـ تولد که نمیخوایم بگیریم. یه کیک بخر دور هم با هم بخوریم.
هرچه اصرار کرد، روحالله گفت نمیخرم که نمیخرم. زینب هم بهشوخی گفت: «بدون کیک خونه نیا!»
روحالله که به خانه برگشت، یک تیتاپ دستش بود. زینب با تعجب پرسید: «این چیه تو دستت؟!»
ـ کیکه دیگه! مگه نگفتی کیک بخر؟! منم خریدم.
زینب هاجوواج ایستاده بود و نگاهش میکرد. روحالله در مقابل چشمان متعجب او تیتاپ را باز کرد و گفت: «خیلی هم خوبه، الان روی همین، شمع میذاریم و تولد میگیرم.»
همه دور از چشم زینب ریزریز میخندیدند. زینب گفت: «واقعاً که روحالله!»
با ناراحتی رفت و نشست روی مبل که مثلاً قهر است. روحالله هم خیلی خونسرد و بیاعتنا رفت و نشست روی مبل. کنترل تلویزیون را گرفت دستش و بیتوجه به او شبکهها را عوض میکرد.
زینب حرص میخورد و چیزی نمیگفت. روحالله زیرچشمی نگاهش کرد. خندید و از جایش بلند شد. در را که باز کرد، زینب با خودش گفت: کجا میره؟! چرا در رو باز کرد؟
روحالله از پشت در کیکی را که خریده بود، آورد و گرفت جلوی او.
زینب شوکه شد. خندید و گفت: «تو که کیک خریدی! چرا اذیت میکنی آخه؟»
ـ تولدت مبارک. امسال تولدت افتاد تو صفر، انشاءالله سال دیگه برات جبران کنم.
.
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_روح_الله_قربانی
🏴
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#شهدا
مأموریت خاص
سید داشت برای فرستادن ما به منطقه توضیح میداد. اون روز به دلیل خستگی اصلاً به حرفهای سید گوش نکرده بودم. آماده شدیم که بریم، دیدم اسمم تو ليست نیست. خیلی ترسیده بودم؛ فکر کردم از من ناراحت شده. رفتم بهش گفتم: «سید منو نمیفرستی؟»
گفت: «واسه شما يه مأموریت خاص در نظر گرفتم.» ...
🏴
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺روایتهای شنیدنی غسال پیکر #شهدا🔺صفر آزادینژاد: صورت «صیاد شیرازی» را بوسیدم و کفن کردم👆
https://eitaa.com/piyroo
✳ ️#السلام_علیک_یا_انصار_الحسین_شهید ✳️
❣#کربلا ندیدی! اما؛ همه تو را به نام ❣#مسافر_کربلا میشناسند.
💫چه کربلاها که ما دیدهایم اما نه حسینی شدیم نه کربلایی...
🌷#شهید_علیرضا_کریمی
🌷#شادی_روحش_صلوات
🏴
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
شهید زالی جاوید قراچه در نهم فروردین ماه 1338 در گرداب شكستان از توابع شهرستان کازرون ديده به جهان گشود. وي در خانوادهاي عشايري و مؤمن و شجاع رشد کرده و با شرايط سخت كوچ نشيني، انس گرفته بود.
وی با اینکه مشکلات عدیدهای داشت، اما از تحصیل علم غافل نشد و به علت دوري خانواده با محل تحصيل، از همان کودکی مجبور به جدایی از خانواده و زندگی با بستگان گشت و سرانجام در سال 1358 در رشته علوم تجربي با معدل بالا موفق به اخذ مدرك ديپلم گرديد. شهید زالي جاوید قراچه در سال 1358 به خدمت مقدس سربازي اعزام و به مدت دو ماه در پادگان آموزشي كرمان فنون نظامي را فرا گرفت و در همين دوره بود كه به حرفه نظاميگری علاقمند گرديد و در بیست و دوم بهمن ماه همان سال در دانشكده افسري ثبت نام و به استخدام ارتش جمهوري اسلامي ايران درآمد. چند ماه پس از ورودش به دانشكده افسري، جنگ ميان حق و باطل آغاز شد و او كه همانند دیگر عشایر، عشق به ميهن با خونش پيوند خورده بود، توان ديدن اينكه ارتشي تا دندان مسلح، افراد بي گناه و بي دفاع را به خاك و خون ميكشد را نداشت. سرانجام زماني كه دانشجوي سال سوم دانشكده افسری نیروی زمینی ارتش بود به همراه دانشجويان ديگر در مورخه 1361/05/03 جهت كارورزي به قرارگاه مقدم نزاجا در جنوب كشور اعزام گرديد و در طرح تقسيم، به گروهان 165 تيپ يك لشكر 92 زرهي اهواز مأمور شد. او كه عشق به شهادت سراسر وجودش را فراگرفته بود، بالأخره به آرزوي بزرگش دست يافته و در تاريخ 1361/05/07 بر اثر اصابت تركش خمپارهی مزدوران بعثي، در منطقه عملیاتی كوشك به درجه رفيع شهادت نائل گرديد.
https://eitaa.com/piyroo
جاويد من از جان گذشت و جاودان شددر كوي جانان جسم پاكش استخوان شدنه سال را نه قرن كردم در فراقش بازآمد اينك باغ اميدم خزان شد
در سال 1340 ، در يكي از روزهاي ماه مبارك رمضان، و ايام و ليالي قدر، مولودي پا به عرصة حيات گذاشت كه به حق براي ما قدر و منزلتي بزرگ داشت و پيرو مقتدا و مولاي خويش، جام شهادت را مظلومانه و غريبانه و بي نام و نشان سركشيد و رقص مستانه اش را نه در محراب مسجد كه در محراب جبهه، در كنار اروندرود در منطقة «ام الرصاص » و در عمليات «كربلاي »4 به انجام رسانيد و به فوز عظيم شهادت نايل آمد.
دورة دبستان و راهنمايي را با موفقيت و به عنوان دانش آموز ممتاز پشت سر گذاشت و وارد دبيرستان شد. در اين زمان بيشتر اوقات فراغتش را در مسجد محله «مسجد امام زمان(عج(» مشغول فراگيري قرآن و مطالعة كتابهاي مذهبي بود. با دوستانش «شهيد اصغر توانا» ،« شهيد محمدباقر عنايت » ،« شهيد لطف الله صنعتي »، «شهيد محمد رزمي» ، «شهيد دشتبان » و... خاطرات فراموش نشدني فراواني از ايام مبارزات سياسي ضدرژيم داشتند. با تشكيل سپاه پاسداران خود را پاسدار اسلام كرد و به نشان پاسداري مفتخر شد و در ادامة تحصيلاتش در رشتة آمار و بودجه وارد «دانشگاه شيراز » شد. ولي به پاسداري، بيشتر از دانشجويي علاقه مند بود. همزمان با غايلة كردستان چند بار به جبهه هاي غرب اعزام شد و يك بار در مبارزه با اعضاي حزب كومله از ناحية سر و گوش آسيب ديد.پس از بستري شدن در بيمارستان تبريز و بهبودي نسبي، او را به كازرون آوردند و چند ماه بستري شد، تا اينكه حالش كمكم بهتر شد.
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
جاويد من از جان گذشت و جاودان شددر كوي جانان جسم پاكش استخوان شدنه سال را نه قرن كردم در فراقش بازآم
#وصیتنامه_شهید_جاویدمرحمتی
بسم الله الرحمن الرحيم
إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في سَبيلِ اللهِ
أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللهِ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحيم
آنان كه به دين اسلام گرويدند و از وطن خود هجرت نموده و در راه خدا جهاد كردند، اينان اميدوار و منتظر رحمت خدا باشند، كه خدا بر آنها بخشاينده و مهربان است. شهادت كمال انسان است. امام خميني
با نام خدا و درود و سلام بر رهبر كبير انقلاب اسلامي امام خميني(ره) و با اميد پيروزي نهايي رزمندگان اسلام بر كفر جهاني. براي خدا جنگيدن و در راه رضاي او كشته شدن بالاترين افتخار ماست. جبهه توفيق الهي است كه خداوند اين شايستگي و توفيق را به هر كس صلاح بداند مي دهد. بسيار هستند كه دوست دارند به جبهه بيايند ، اما به دلايلي نمي توانند قدم به اين خا كمقدس بگذارند. من خدا را بسيار شكر می کنم كه چنين توفيقي را نصيبم كرد؛ اگر چه خود لياقت آن را نداشتم.
همان طور كه امام امت(ره) فرمودند:'' ما در اين جنگ پيروزيم، هر چند كه به ظاهر شكست بخوريم كه هرگز نخواهيم خورد.'' هدف اداي تكليف الهي است و شهادت خود بزر گترين و عالي ترين پيروزي است براي كسي كه به معاد ايمان داشته باشد. بنا به جمله اي كه شهيد مطهري آن را نقل كرده اند و منسوب به امام حسين(ع) است، '' اگر چه دنيا قشنگ و نفيس و زيباست، اما هر چه دنيا قشنگ و زيبا باشد، آن خانة پاداش الهي خيلي قشنگتر، زيباتر و عالي تر است.''
بسيجي و هر رزمندة مسلمان، خود باعزّت، شهادت را انتخاب می کند و به اين انتخاب افتخار مي نمايد.
او جان خود را از جان پيامبر عزيز و گرامي با ارز شتر نمي داند. از جان علي(ع) و امام حسين(ع) بالاتر نمی داند. از مكاني كه حسين(ع) رفت، خوف ندارد. بلكه مشتاقانه دنبال آن است؛ و چه موقعيتي بهتر از الان و چه سعادتي بهتر از شركت در جبهه هاي نوراني، با فضاي زيبا و مقدس؟
و شما اي ابرقدرتهاي ظالم و خونخوار بدانيد كه در اين جنگ ما پيروزيم؛ حتي اگر شهرهاي ما را با خاك يكسان كنيد. ما صاحب داريم، خدا پشتيبان ماست و شهادت براي ما بالاترين سعادت است. عاقبت كار ما شهادت است و عاقبت شما مرگ ظلم تبار.
ما شهادت را با آغوش باز در بغل مي گيريم، بلكه خود به سوي آن مي رويم و براي رسيدن به آن دعا مي كنيم و شما با ظلمت و خواري از آن فرار مي كنيد. پيروزي ما در جلب رضاي خداست و شما اين را نمي فهميد.
... و اما افرادي كه به جبهه نمي روند يا احياناً مانع جبهه رفتن ديگران مي شوند و ممكن است در اين مراسم نيز حضور داشته باشند، محترمانه عرض من اين است:
- شهدا وظيفة خودشان را انجام دادند و ا نشاءالله در آخرت كه روز ترس و رسوايي است، روسفيد خواهند بود؛ اما آنان كه ادعاي مسلماني دارند، ولي حاضر نيستند از دين خود، شرف و آبروي خود در مقابل دشمن متجاوز و كافر دفاع كنند، آيا اگر اين جوانان دلير بسيجي خون خود را فدا نمي كردند، اينان مي توانستند راحت در كن
زن و فرزند خود در خانه استراحت كنند؟ ناموس و شرف آنان محفوظ مي ماند؟
https://eitaa.com/piyroo
#کدام_مادر؟
🌷يكى از برادران آر.پى.جى زن (شهيد يوسف صالحى) هنگام عمليات، تيرى به سينه اش خورد و در آب افتاد. كسى متوجه او نشد تا اين كه يكى تعريف مى كرد: صبح هنگام برگشت، صداى ناله اى شنيدم. متوجه شدم صالحى است. او را به عقب آوردم. در حين انتقال ديدم او مدام «مادر» را صدا مى زند. با خودم گفتم: «اين بنده ى خدا كه ايمان قوى اى دارد، چرا در اين لحظات آخر، ائمه ى اطهار عليهم السلام را صدا نمى زند؟».
🌷اين سؤال در ذهنم بود تا اين كه پس از شهادتش، از مادرش در مورد وصيتنامه اش پرسيدم. گفت: «يوسف صالحى در وصيتش نوشته بود، چون در لحظات آخر، مادر در كنارم نيست تا سرم را بر دامانش بگذارم، دوست دارم حضرت فاطمه عليها السلام را به عنوان مادر صدا بزنم»، آن موقع بود كه فهميدم يوسف آن روز چه كسى را صدا مى زد.
راوى: غلامرضا شيرازى
🏴
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
4_5807451312165488168.MP3
4.4M
در تمام سال های عشق و جنگ
مهر در سجاده ما شد فشنگ
سنگر خوب و قشنگی داشتیم
روی دوش خود تفنگی داشتیم
جنگ ما را لایق خود کرده بود
جبهه ما را عاشق خود کرده بود
جبهه دریا گشت ما یونس شدیم
عاشقان را روز و شب مونس شدیم
روز کوچ کاروان از بر و بحر
روز آزادی شد از زندان شهر
نفرت از هر خودستایی داشتیم
خلق و خوی روستایی داشتیم...
شاعر: شجاع الدین ابراهیمی
با صدای: "صادق آهنگران"
https://eitaa.com/piyroo