eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35هزار عکس
16.3هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱🥀🌱🥀🌱🥀 🌸محسن در سوریه با شهید روح‌الله قربانی آشنا شده بود و یک مدت باهم بودند. وقتی روح‌الله قربانی شهید شد، محسن خیلی ناراحت شد. مدام عکسش رو نگاه می‌کرد و می‌گفت: این آقا روح‌الله خیلی بچه ی خوبی بود. خوش به حالش که شهید شد. 🌸همانطور که به عکسش خیره شده بود گفت: نگاه کن، عرب نبودا اما نمی‌دونم چجوری انقدر ماهرانه چفیه رو دور سرش می‌پیچید... 🌸بعد هم عکس شهید را به طرف من گرفت و نشانم داد. داشت در مورد همین عکس معروف آقا روح‌الله صحبت می‌کرد. همان عکسی که چفیه ی کرم رنگش را دور سرش پیچیده بود. به نقل از: همسر شهید محسن حججی 🌷 🌷 🍃🌹صلوات https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
یک زیارت عاشورا،به نیابت ازیک شهید امروز به نیابت از 🌷 ♦️به نیت تعجیل در امر فرج ♦️سلامتی رهبرمون ♦️عاقبت بخیری همه ما https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
یک زیارت عاشورا،به نیابت ازیک شهید امروز به نیابت از #شهید_روح_الله_قربانی🌷 ♦️به نیت تعجیل در ام
اخلاق روح‌الله خیلی شبیه بود، از همون اول. معاون مدرسه مون وقتی کارهای رو می دید بهش می گفت: تو چند سال دیر به دنیا اومدی، باید چند سال به دنیا میومدی، میرفتی جنگ شهید🌷 می شدی. روحیه ات و اخلاقات شبیه شهداس👌 غافل از اینکه شهید رو به آسمون پیدا میکنه🕊 حتی اگر جنگ ایران🇮🇷 و عراق تموم شده باشه. درست مثل "روح الله" که راه آسمون رو پیدا کرد. خاطره از: یکی از دوستان شهید 🌷 https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
✍ همسر شهید همواره میگفت🔻 🔰باید به گونه ای زندگی کنیم که اگر (عج) ظهور کردند🌸 چیزی برای ارائه به ایشان داشته باشیم و یا حضرت کاری به ما سپردند "بلد باشیم" انجام دهیم✅ 🌷 https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
یک زیارت عاشورا،به نیابت ازیک شهید امروز به نیابت از 🌷 ♦️به نیت تعجیل در امر فرج ♦️سلامتی رهبرمون ♦️عاقبت بخیری همه ما ♦️وسلامتی همه عزیزان ودفع بیماری کرونا https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
باز هم خاطره ای بخوانید از #رفاقت دو شهید مدافع حرم؛ رفاقتی که ختم به #شهادت شد😍 #شهدا_بامعرفتن هوا
9⃣7⃣3⃣1⃣ 🌷 🔰خاطره مشترک از دو شهید 📚قسمتی از کتاب ⚜بیست‌و‌هفتم آبان‌ماه مانند روزهای دیگر به دانشکده رفته بود. از صبح کارهایش را بر طبق روال همیشه انجام داد✅ و ظهر همراه مهران به سالن غذاخوری🍲 رفتند. وقتی وارد سالن شدند، گرم صحبت بودند که روی دیوار🌠 نظر روح‌‌الله را به خود جلب کرد. ⚜وسط حرفش پرید و گفت: « یه لحظه صبر کن!»چی شده⁉️روح‌الله به‌سمت عکس روی دیوار رفت. همان طور که به عکس اشاره می‌کرد، خندید😄 و گفت: «اینجا رو نگاه کن. زده . اینکه محمدحسن نیست، این ، دوستمه💞، می‌شناسمش!» ⚜مهران با تعجب به او نگاه می‌‌کرد😳. هنوز حرفی نزده بود که گفت: «خب حالا چرا زده 🤔 نکنه واقعاً شهید شده⁉️ این رسوله نه محمدحسن؛ ⚡️اما عکس .» ⚜بعد با ترسی که از می‌بارید، به مهران خیره شد.نکنه واقعاً شهید شده😢 بیچاره می‌‌شم.مهران همچنان در سکوت به او خیره شده بود و چیزی نمی‌گفت. نمی‌دانست باید چه نشان بدهد. ⚜روح‌الله را گرفت و سر میز نشست، اما یک قاشق هم نخورد❌. به یک نقطه خیره شده بود و با غذایش بازی می‌کرد🍝. مهران چند بار کرد. - کجایی داداش؟ چرا غذات رو نمی‌خوری⁉️ ⚜روح‌الله که با صدای او به خودش آمد، از سر میز بلند شد و گفت: «اصلاً کور شد، می‌رم یه کنم ببینم خبر صحت داره یا نه⭕️.»این را گفت و از سالن غذاخوری رفت بیرون. چند دقیقه‌ بعد مهران رفت سراغش👥، نگران حالش بود. وقتی به اتاقش رفت، دید که روح‌‌الله را پاک می‌کند😭. ⚜از حال‌وروزش پیدا بود که خیلی است. رفت کنارش نشست و گفت: «چی شد؟ پرسیدی❓»روح‌‌الله سرش را به‌نشانۀ تکان داد و با بغض گفت: «آره پرسیدم. خبر صحت داره. حالا چه‌کار کنم😭؟» ⚜می‌دونم دوستت بوده، خیلی ناراحتی. اما باید خوشحال باشی که و نمُرده. روح‌الله که سعی می‌کرد بغضش را مخفی کند، گفت: «درد من فقط این نیست. آره شهید شده🌷، خوش به حالش. ⚜اما خیلی بلده بود. به کارش وارد بود. می‌خواستم برم پیشش ازش کار یاد بگیرم🛠 . کلی ازش. قرار بود چیزهایی رو که از یاد گرفته بود، بهم یاد بده😞. خیلی قرارها با هم گذاشته بودیم. فکرشم نمی‌کردم 🗯این‌جوری بشه.» ⚜مهران بازهم سعی کرد که بدهد، اما خودش هم می‌دانست خیلی فایده‌‌ای ندارد🚫. روح‌الله خیلی ناراحت بود😔.نمی دونست خودش هم روزی میشه شهید مدافع حرم و دست خیلیا رو میگیره... - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
💖 روح الله برای من هدیہ امام رضا بود . همسری ڪه امام هشتم بہ آدم هدیہ بدهد و امام حسین (ع) او را بگیرد وصف نشدنی است . من عروس چنین مردی بودم . با بچہ های دانشگاه رفتہ بودیم مشهد ، اونجا برای نخستین بار برای ازدواجم دعا ڪردم گفتم : یا امام رضا اگر مردی متدین و اهل تقوا بہ خواستگاری ام بیاد قبول می ڪنم . یڪ ماه بعد از اینڪه از مشهد برگشتم روح الله اومد خواستگاری ام ... و شدم عروس امام رضا (ع) . https://eitaa.com/piyroo
رفته بودند جنوب. توی فکه یکی از رفقایش مدح و روضه حضرت زهرا(س) می‌خواند. یکدفعه روح‌الله بلند شد و گفت: سید رسیدی به گوشواره...از رقیه بخون... از بیابون‌های داغ... پای برهنه... دست‌های سنگین دشمن...😭 می‌گفت و بلند بلند گریه می‌کرد. از خود بی خود شده بود. همه با دیدن حال روح‌الله به گریه افتادند. عاشق حضرت رقیه(س) بود. . همین که شنیده بود تکفیری‌ها تا حرم حضرت رقیه(س) رسیده بودند داشت دیوانه می‌شد. بی قراری‌هایش بیشتر شده بود. ‌حتی نمی‌توانست به راحتی غذا بخورد می‌گفت: من نباید الان اینجا باشم و اون حرومی‌ها برسند نزدیک حرم حضرت رقیه، من باید برم... . انقدر بی‌قرار کرد تا او را پذیرفتند، آن هم به حضور و با بهترین مرگ‌ها... 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
روح‌الله خیلی حساس بود که در خیابون چیزی نخوره، نگران بود کسی ببینه و دلش بخواد و روح‌الله مدیونش بشه... یک بار با هم می‌رفتیم بهشت زهرا(س). دو تا ساندویچ خریدم که تو ماشین بخوریم. روح‌الله ساندویچش رو پایین نگه داشته بود. نمیاورد بالا، خم می‌شد و می‌خورد تا از شیشه ماشین هم پیدا نباشه... همین دقت کردن‌های ریز و کوچکش اون رو از بقیه متفاوت کرد.... به نقل از: خواهر شهید 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
براۍشهادت شهیدهمدانی بسیارگریه کردم وناراحت شدم نبایدبراۍعاقبت بخیرۍادمها ناراحت شوۍچون آنان دربهترین نعمت ها درمحضرخدای خودروزگار مۍگذرانند 🌷 https://eitaa.com/piyroo