eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35.1هزار عکس
16.3هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹((خاطره همسر بزرگوار شهید مصطفی نبی لو ))🌹 از خصوصیات اخلاقی واعتقادی شهید: ایشون انس عجیبی با قرآن داشتند و به جلسات اهل بیت خیلی اهمیت میدادند هر محله ای که میرفتیم از فعالان مسجد بودند و یک هیات راه اندازی میکردند 👌 از نظر سیاسی به مسایل سیاسی روز کاملا آگاه بودند ☝️ نسبت به پدر ومادرشون خیلی حساس بودند و احترام خاصی براشون قایل بودند که نمونه بارز این توجه این بود که در طول ۲۷ سال زندگی مشترک فقط ۲ سال تحویل در کنار پدر و مادرشون نبودیم یکسالش رو بیمار بودند و سالی که تحویل سال سوریه بودند چون عمه(مادر شهید) خیلی به این موضوع حساس بود و دوست داشت که سر سفره عید، شلوغ باشه حتی بعد از اینکه از تهران به قم هجرت کردیم به این کار مقید بودند😊 هر کسی که شهید نبی لو رو از نزدیک میشناسه میدونه که فرشته ای بود در میان ما زمینی ها ❤️ این تعاریف مربوط به بعد از شهادت ایشون نیست خیلی ها از نزدیک شهید رو ندیدند ولی از تعاریف بنده کاملا با روحیات ایشون اشنا شدند💔 شهید مدافع حرم مصطفی نبی لو🌹 (دایی بزرگوار شهید مدافع حرم مسعود عسگری )❤️ 🚩 https://eitaa.com/piyroo
🏴 فرارسیدن ماه عزا خلائق خاک بر سر جملگی زاری کنید محرم ماه خون آمد عزاداری کنید ز خاک نینوا فریاد می خیزد چنین حسینم یار می خواهد، وفاداری کنید . . . 🌹 نثار امام حسین (ع) و ارسال به پنج نفر🌹 🚩 https://eitaa.com/piyroo
13.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😭بچمو‌ نذر تو‌ کردم...😭 🙏قبولش کن، نون حلال بهش دادم قبولش کن، پیش تو باشه دلشادم عجب بیعتی بستن این مادرها به همراه بچه هاشون؟!... 💠واقعا ارزش دیدن داره💠 روز هستش و توفیق از خیلیا سلب شد، نتونستن با بچه هاشون تو مجالس باشن این کلیپ رو همراه بچه های خودتون گوش بدید و ببینید که واقعا حال عجیبی به آدم میده ❤️بچه هاتون رو کنید❤️ شاعر و مداح: کربلایی عبدالحسین شفیع پور ➖➖➖➖➖➖➖ 🚩 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سر مهدی تشنه لب را به زانو گذاشته بودم . دیدم لب مهدی به هم میخوره ؛ گوشم را نزدیک بردم ؛ گفت: آقارضا سرم‌ را روی زمین بذار، بیهوش بودم مهدی با لباس یکپارچه از نور با لبخند کنارم آمد، گفت: حضرت زهرا(س) میخواست سرم را به دامن بگیرد واسه همین از شما خواستم سرم رو از روی زانوت رو زمین بزاری . راوی: شهید رضا پور خسروانی🌷 🌷شهید 🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 🚩 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در سومین روز از آذر ماه سال ۱۳۴۷پا به عرصه‌ی وجود نهاد و در خانواده‌ای مذهبی و سرشار از مهر و محبت در شهرستان بشرویه پرورش یافت.دوران ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و اوقات فراغت نیز یار و همراه پدرش بوده  و وی  را در امر کشاورزی و دامداری یاری می‌نمود و به ورزش نیز علاقه‌ی خاصی داشت. در سالهای ابتدایی جنگ هر چند که در دوره‌ی راهنمایی مشغول به تحصیل بود ولی لحظه‌ای آرام و قرار نداشت و مدام به برادرش که در آن زمان در اسارت بود و به جبهه‌ی جنگ می‌اندیشید و می‌گفت که برای آزادی برادرم باید به جبهه بروم ولی هر بار که عزم جبهه می‌کرد با مخالفت مسئولین اعزام نیرو مواجه می‌شد تا جایی که ناچار می‌شود تا با دستکاری در مدارک شناسنامه‌اش سن خود را یک سال بزرگتر جلوه دهد.او همزمان با درس خواندن در بسیج نیز مشغول فعالیت و نگهبانی بود. در گفتگو با خبرنگار ایثار و شهادت پیام بشرویه ، با بیان خاطره ای از شهید بزرگوارش می‌گوید: یک روزکه شهید مشغول آوردن آب سرد از آب انبار بوده است دایی شهید در راه به او می‌رسند و می‌گوید آفرین دایی جان حتماً برای مادرت آب سرد می‌بری تا تشنه نباشدکه شهید در جواب می‌گوید: نه دایی جان این آبهای سرد را برای بچه‌های بسیج می‌برم که مشغول نگهبانی هستند. شهید علاقه‌ی خاصی به ائمه‌ی اطهار (ع) داشت و در مراسم عزاداری و ادعیه خوانی ،شرکت می‌کرد ،با قرآن مانوس بود تا جایی که سه جلد قرآن آغشته به خون در جیبهای او پس از شهادت وجود داشت.وی در حالی که بیش از ۱۹ بهار از عمرش نمی‌گذشت و دروس سال اول متوسطه را به پایان رسانده بود از طریق بسیج برای گذراندن دوره امدادگری عازم مشهد مقدس شد. پس از اتمام این دوره سه روز به مرخصی آمد و بعد به جبهه‌های نبرد شتافت و در تیپ امام صادق(ع) گردان جبار به عنوان امدادگر مشغول به خدمت شد.اسارت برادر در او تحولی عجیب به وجود آورده بود آنگونه که می‌گفت من به جبهه می‌روم یا شهید می‌شوم و یا برادرم را آزاد می‌کنم او سه سال پس از اسارت برادرش در عملیات پیروزمندانه عاشورا بعد از ۵ ماه حضور مداوم در حالی که مشغول پانسمان یکی از برادران مجروح بود مورد اصابت ترکش قرار گرفت و در تاریخ ۲۵/۷/۶۳ در منطقه میمک لباس سرخ شهادت را برتن کرد و در کنار دیگر گلگون کفنان شهرمان به خاک سپرده شد. او به شوق رضوان پای به میدان گذاشت و اندیشه‌ای جز وصل یار در سر نداشت کسانی که با او آشنا بودند می‌گویند اوبسان دیگر شهدا از منزه‌ترین و پاکترین انسانهای زمان ما بود و از عشق مرادی غیر از شهادت نداشت و نیز مصداق کسانی است که بعد از شتافتن به دیار باقی قدر و منزلتشان هویدا می‌شود. 🚩 https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄