🌹محسن بسیار به ابراهیم هادی علاقه داشت. در مراسم عقد به همسرش یک بسته کتاب هدیه داد که یکی از آنها سلام بر ابراهیم بود. بارها کتاب شهید هادی را میخرید و به جوانان نجف آباد هدیه می داد.
🔅 ابراهیم الگوی محسن بود. محسن حججی خالصانه و بدون سر و صدا برای خدا زحمت کشید، اما خداوند نام او را همچون ابراهیم بلند آوازه کرد...
#شهیدمحسن_حججی🕊
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🔴 اما هر محبتی هم
باعث گرمای وجودمون نمیشه!
بعضی علاقهجات زندگیمون رو به سمت نابودی می کشونن😨 #دوستی اشتباه در فضای مجازی✋🚫
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
. مواظبباشیدڪہ
. درصحنہےامتحانالهےمردودنشوید
. وشرمساردرقیامتنباشید
. ڪہپاسخندهیدچرامقدمہے
. ظهورولےوحجتخدارافراهمنڪردید؟
#شہید_محمد_حسین_فاضلے🕊
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🔰فرازی از وصیتنامه سپهبد #شهید «حاج قاسم سلیمانی»
🔻 نسخۀ نجات بخش
▪️خوب میدانید منزّهترین عالِم دین که جهان را تکان داد اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجاتبخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که بهعنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما بهعنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] بهدور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید.
خیمه، خیمه رسولالله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است، دور آن بچرخید.
والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمیماند؛ قرآن آسیب میبیند..
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
گاه یک نگاه حرام شهادت را
برای کسی که لیاقت دارد
سال ها عقب می اندازد.
چه برسد به کسی که هنوز لایق
شهید شدن را نشان نداده..!
شهیدحسینخرازی🤍✨
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌟سردار شهید محمد ابراهیم همت
فرمانده لشکر۲۷محمد رسول الله(ص)
آیا همت مستجاب الدعوه بود؟
((بابایی،اگه پسر خوبی باشی،امشب به دنیا می آی.وگرنه،من همش توی منطقه نگرانم.))
تا این را گفت،حالم بد شد.دکمه های لباسش را یکی درمیان بست؛مهدی را به یکی از همسایه ها سپرد ورفتیم بیمارستان.
توی راه بیشتر ازمن بی تابی می کرد. مصطفی که به دنیا آمد شبانه از بیمارستان آمدم خانه. دلم نیامد حالا که ابراهیم یک شب خانه است،بیمارستان بمانم.از اتاق آمد بیرون،آن قدر گریه کرده بود که توی چشم هایش خون افتاده بود.
کنارم نشست و گفت:((امشب خدا من رو شرمنده کرد.وقتی حج رفته بودم،توی خونه خدا چند آرزو کردم. یکی اینکه در کشوری که نفس امام نیست نباشم؛حتی برای یک لحظه.بعد،تورو از خدا خواستم و دوتا پسر.برای همین،هر دوبار میدونستم بچه مون چیه.مطمئن بودم خدا روی من رو زمین نمی اندازه.
بعدش خواستم نه اسیر بشم و نه جانباز.فقط وقتی از اولیاالله شدم،در جا شهید بشم.))
منبع:مجموعه سیمای افلاکیان
#شهدا_زنده_اند
#شهداءومهدویت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
⭕️وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید:
🔺سردار حاج حسبن کاجی می گوید:
بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقهی کردستان عراق بودیم که به طرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم.
از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
🔺در وصیتنامه نوشته بود :
👈من سیدحسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) هستم...
👈پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند...
👈من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم و جنازهام هشت سال و پنج ماه و 25 روز در منطقه میماند.
👈بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست.
👈این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم.
👈به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم. بگویید که ما را فراموش نکنند.
و...
🔺بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.
دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و 25 روز از آن گذشته است.
📚برگرفته از کتاب: خاطرات ماندگار؛ ص192 تا 195.
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_356
ارشیا احساس کسی را داشت که هر لحظه قسمتی از یک معمای پیچیده را حل می کند.
باز هم درباره او زود قضاوت کرده بود. ترنج اصلا بی خیال نبود.
حتی بیشتر از همه به فکر نگرانی مادرش بود.با حرص خودش را مخاطب قرار
داد:
"ارشیا تو آدم بشو نیستی. از این اخلاق گندت دست بردار.باید به تکبر و ظاهر بینی این یکی را هم اضافه کرد.
گند زدی پسر."
ماکان پوفی کرد و گفت:-
-خب اینجوری هم که نمیشه. خون ریزی داره.
ترنج مستاصل به ماکان نگاه کرد:
-نمی دونم فقط دلم نمی خواد مامان نگران شه.
ارشیا متفکر ترنج را نگاه می کرد و به دنبال راه حل می گشت.
ماکان گفت:
-بذاز ببینم خون دستت بند نیامده.
ترنج خواست دستش را از چادر بیرون بیاورد که باز یاد ارشیا افتاد.
کمی چرخید و دستش را به ماکان جوری نشان داد که ارشیا دستش را نبیند.
از این حرکت او لبخند دیگری روی
لبهای ارشیا شکل گرفت. با خودش گفت؛
به هر کی بگم این خانم چه بلاهایی که سر من نیاورده حتما باور نمی کنه با
این اداهای که الان در میاره. چه حجابی هم برای من میگیره. نیم وجبی.
و سرش را پائین انداخت تا ماکان و ترنج لبخندش را که هر لحظه بزرگتر میشد نبینند.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_357
ماکان بعد از بازدید مجدد دست ترنج گفت:
-باید لااقل به بابا بگیم. بابا می تونه به یه بهونه مامانو ببره تو اتاق تا من از تو آشپزخونه وسایل بانداژ و بردارم.
ارشیا سر تکان داد و ماکان از پله سرازیر شد. ارشیا همان جا ایستاده و به دیوار تکیه داده بود. فرصت را غنیمت شمرد و پرسید:
-جریان اون دف چیه؟
ترنج نگاهش را از مقابل پایش گرفت و به دف خیره شد و ناخودآگاه لبخندی روی لبش امد که ارشیا جوری
شد.
واضح بود که خاطرات خوبی را برای ترنج تداعی می کرد. ارشیا کفری شده بود پراند:
-حتما خاطرات خوشی ازش داری؟
ترنج بی توجه به ارشیا سر تکان داد. نوبت حرکت بعدی بود.
-بله. این و یه دوست بهم هدیه داده. وقتی
بر می گشت شهرش.
ارشیا داشت از کنجکاوی می مرد:
-چه دوست خوبی. فکر نمی کردم خانما هم به ساز دف علاقه داشه باشن.
پوزخند بزرگی روی لبهای ترنج شکل گرفت:
-توی همه قانون ها یک استثنا هم هست.
تیر ارشیا به هدف نخورده بود با این حرف می خواست بداند کسی که دف را به او داده دختر بوده یا پسر.
کلمات را توی ذهنش مرتب کرد:
- اصلا چی شد که به موسیقی سنتی علاقه مند شدی؟
ترنج انگشتانش را تو هم گره زد و به انها نگاه کرد:
-خیلی ساده. یک آشنایی. یک دوستی.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_358
و دوباره به دف نگاه کرد.
ارشیا خون خونش را می خورد.
چرا ترنج از هدیه دهنده نمی گفت!؟
چرا او را بین زمین و هوا معلق کرده بود!؟
ترنج باز هم نگاهش را از دف روی دیوار گرفت و گفت:
-از دوستان شوهر الهه دوستم بود.
ارشیا وا رفت..
پسره!!
یه پسر این و بهش داده.
ترنج داشت ادامه میداد.
-حقیقتش صدای این ساز باعث شد من به گروه الهه اینا نزدیک تر بشم. یه جور خاصی بود برام نمی تونم توصیفش کنم. بعد
مهدی....
ارشیا بهت زده پرید وسط حرفش:
-مهدی؟
ترنج لبخند زد. از همان هایی که روی یک گونه اش سوراخ میشد:
-آره توی جمعای که دور هم بودیم بچه ها گاهی با موسیقی مجلس و گرم می کردن. گاهی سامان سنتور می
زد. گاهی مهدی دف. گاهی هم با هم دو نوازی می کردن. مهدی تنبکم بلد بود. ولی دفش عالی بود.
به اینجا که رسید مکث کرد. صدای دف مهدی هنوز توی گوشش بود.
- روزهای خوبی بود. خیلی خوب.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
yekta-17.mp3
5.91M
🎥 روایتگری شهدایی قسمت 1145
🌷 روایتگری شهدا#حاج_حسین_یگتا
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ...
همخوانی شهدا ...
#پســت_پـایـــانـی
🕙سـاعـت عـاشقـے
⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜
سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
#سلام_امام_زمانم 💚
السلام علی المهدی
از قعر زمین به اوج افلاک سلام
پاسخ یک سلام از زبان شما همه شهر را به سلامتی می رساند!
راستی ؛
کی آن روز فرا میرسد که نگاهمان با نگاهت پیوند بخورد و پاسخ سلاممان را بشنويم؟
🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#زیارتنامه_شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
#یاد_شهدا_با_صلوات
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
✨تو با خنده
دوا ڪردی
تمـام درد هایم را🍃
💫ڪدام اکسیر جاویدی
درون خنـده ات
پیـداستـــ ...💗
#شھێد_مھدے_اێماݩے🕊
#صبحتون_شهدایی 🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 از شهدای گمنام،اربعینتو بگیر!
🎬 برشی از روایتگری حاج حمید پارسا در بزرگترین گلزار شهدای جهان
🗓 ۵شنبه ۱۱شهریور ۱۴۰۰ ، قطعه ۴۰
📍اینجا مرکز دنیاست...
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
عمریسٺ ڪه بر منّٺ #ارباب تمنا داریم
خاریم و سرے میان گلها داریم
واللّه تمام آبروے خود را
از نوڪرے #حسین_زهرا داریم
#يا_ابا_عبدالله🥀
#انت_في_قلبي💔
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
⭕️وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید:
🔺سردار حاج حسبن کاجی می گوید:
بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقهی کردستان عراق بودیم که به طرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم.
از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
🔺در وصیتنامه نوشته بود :
👈من سیدحسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) هستم...
👈پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند...
👈من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم و جنازهام هشت سال و پنج ماه و 25 روز در منطقه میماند.
👈بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست.
👈این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم.
👈به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم. بگویید که ما را فراموش نکنند.
و...
🔺بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.
دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و 25 روز از آن گذشته است.
📚برگرفته از کتاب: خاطرات ماندگار؛ ص192 تا 195.
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo