eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
15.5هزار ویدیو
131 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
بهش گفتن: آقا ابراهیم! چرا جبهه رو ول نمی‌کنی بیای دیدار امام خمینی؟ گفت: ما امام رو برای اطاعت می‌خواهیم، نه برای تماشا.. 🕊🌷 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 https://eitaa.com/piyroo
❤️ماجرای بوسه سید حسن نصرالله بر دست انقلاب ♦️درسالن کنفرانس اسلامی دست حضرت آقا را بوسید. ازاو پرسیدند این حرکت شما غیرعادی بود، چرا این کار را انجام دادید!؟ ♦️گفت: می‌خواستم وقتی شبکه‌های بین‌المللی بصورت زنده این مراسم را پخش میکردند، بگویم اگر مرا قهرمان و شخصیت محبوب جهان عرب می‌نامند، من هرچه دارم از پیروی است. «آرش کمانگیر» https://eitaa.com/piyroo
🕊⚘ ◽️کسی جرأت نداشت با شاه ایران سر میز غذا بشیند. اما طیب‌می‌نشست، گنده لات تهران بود. شاه هر وقت می‌خواست مجلسی خراب بشه به طیب می‌گفت. ◽️یک روز شاه گفت: این دفعه پول زیادی بهت می‌دهم، برو مجلسی را خراب کن، گفت: کجاست؟ طرف کیه؟ شاه هم گفت: فلان جا...سید روح الله خمینی. طیب جا خورد! ◽️گفت: گفتی سید هست؟‌ شاه گفت: آره. طیب گفت: نه ما نیستیم ما با فرزند حضرت زهرا درنمی‌افتیم... 👈این موقعی بود که امام هنوز معروف نشده بود که اسمش روی زبان مردم بیفتد🕊⚘ ◽️شاه گفت : هستی تو را می‌گیرم، ناخن‌هایت را می‌کشم، میدم تیکه تیکه‌ات کنن. طیب گفت: هر کار می‌کنی بکن، من با فرزند حضرت زهرا در نمی‌افتم. ◽️️اینقدر شکنجش کردند که طیب سینه سپر شد نی قلیون. وقتی خواستن اعدامش کنند یکی آمد و گفت‌: طیب، پیامی برای امام خمینی نداری؟ گفت: من ایشان را نمی‌شناسم، فقط به ایشان بگویید، طیب گفت: قربان جدت بروم، همه شما را دیدند و خریدند، من ندیده شما را خریدم. آن دنیا شفاعتم کن. ◽️وقتی پیامش را پیش امام بردند امام گفت: طیب نیازی به شفاعت من نداره، طیب در قیامت امت من را شفاعت می‌کنه! بعد انقلاب وقتی امام رفت سر قبر طیب، ◽️گفت: طیب، تو که عاقبت بخیر شدی، دعا کن خمینی هم عاقبت بخیر شود.... این شد که طیبی که ۶۰ سال نه نماز خواند نه روزه گرفت، فقط در مقابل حضرت زهرا ادب کرد و شد حُر انقلاب. ◽️و همین شد که طلبه‌های قم جمع شدند و نماز و روزه ۶۰ سالش را قضا کردند.. تا ابد، روضه‌ی او محفل طیب سازی است این چنین معجزہ‌ها هست فقط کارِ حسین ⚘ ⚘ مزار: حرم حضرت عبدالعظیم حسنی https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️ حسرت در آخرت وقتی است که: - عڪس‌شهدا رو‌به‌دیوار اتاقم چسبوندم ، ولےبه‌دیواردلم‌ نه‼️ https://eitaa.com/piyroo
*شیعیان خواب بس است برخیزید *هجر ارباب بس است برخیزید *یادمان رفته که عهدی هم هست *یادمان رفته که مهدی هم هست *یادمان رفته که او پشت دراست *یادمان رفته که او منتظر است *هیچ داری از دل مهدی خبر؟ *گریه های هر شبش تاسحر؟ *اوکه ارباب تمام عالم است *من بمیرم سربه زانوی غم است *شیعیان مهدی غریب وبی کس است *جان مولا معصیت دیگر بس است *شیعیان بس نیست غفلت هایمان؟ *غربــــــــــت وتنهـــــــــــــــــــایی مولایمان؟ *ماکه عبدو عبید دنیا گشته ایم *غافل از مهــــــدی زهرا گشته ایم *🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹* *تعجیل درفرج صلوات* *🌹اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 🌹* https://eitaa.com/piyroo
🕊 دعوا سر سربند یافاطمھۜ بود . . با بستن سربند طُ آرام شدند ! در جـٰاده عشق خوش سرانجام شدند از داغ غمت خوشا شھیدانـے کھ با پھلوۍ تیر خورده گمنام شدند...♥️ https://eitaa.com/piyroo
نامش است جوان زیبا و خوشتیپی بود. اما هیچ وقت زیباییش رو واسطه ای برای گناه در اینستا قرار نداد و هیچ وقت پست نگذاشت و ننوشت منو عشقم یهویی تو پارتی و... راستش رو که بخوای اون زیباییش رو فدای حضرت زینب (سلام الله علیها)کرد و رفت. ¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬ نامش بود. از بچه پولدارای لبنان که ماشین زیر پاش BMW بود اما هیچ وقت نرفت با ماشینش دور دور کنه و هر کی که توی راه ازش خوشش اومد رو سوار کنه و بعدش... همه رو ول کرد و رفت فدای عشقش شد. ‌‌^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ نامش بود. از بچه های یافت آباد تهران، معروف بود به مجید یافت آباد، لات بود ولی مرد بود، داشت... قبل عملیات دعا کرد که خالکوبیش پاک بشه آخه دیگه از خالکوبی بدش میومد... لحظه شهادت دعاش مستجاب شد. راستش دستش پودر شد و رفت. شادی روح این سه شهید ... عج https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۷ خردادماه گرامی باد . 🥀 مادر شهید می‌گوید: درد فراق و دوری احمد برایم رنج‌آور شده بود و گاهی سخنان اطرافیان بر دردم می‌افزود تا این‌که شبی در عالم رویا، احمد را در کنار بانویی پوشیه زده، خوشحال و سبکبار دیدم. آن خانم علت بی‌تابی را جویا شد و خطاب به من گفت: فرزندت در جوار من و در آرامش قرار دارد و در همان لحظه با دستان خود، قلب سوزان مرا لمس کرد. از آن پس آرامش و طمأنینه بر من غالب شد و قلبم التیام یافت. https://eitaa.com/piyroo
از همان بچه گی علاقه خاصی به داشت. دوست نداشت برای کارهای خوبش توی چشم باشد و تعریف و تمجید شود. هم که رفت، اگر ما به فامیل نگفته بودیم، کسی نمی فهمید که به کجا می رود و از کجا می آید. گه گاه که زنگ می زدم. می گفتم: احمد! تا حالا چند تا مرغ شکار کردی؟ منظور این بود که چند تا داعشی را کشتی؟ می گفت: هنوز شکارچی نشدم. از سوریه هم که بر می گشت، فامیل ها می آمدند و توقع داشتند از اخبار آنجا و اینکه آنجا چه می کند بگوید، می گفت و می خندید. فقط از کلیات جنگ سوریه می گفت. اما از کارهای خودش و اینکه آنجا چه می کند، لام تا کام چیزی نمی گفت. نهایتا می گفت: دعاتون کردیم. گویا فقط رفته باشد سفر زیارتی. یک بار رفته بودیم پارک خیلی اصرار کردم که از خاطراتش در سوریه بگوید. آخر سر دید که عصبانی شدم، شروع کرد خاطراتی از سوریه گفتن. آن هم نه از خودش. فقط از شهدای دیگر گفت. این عشق به گمنامی در وصیت نامه اش هم مشهود بود. آنجا که وصیت کرده بود که غریبانه تشییع شود و روی قبرش به جای نام و نشان فقط بنویسیم: «پر کاهی تقدیم به پیشگاه خدای تعالی». «...دوست دارم اگر جنازه ام به دست شما رسید، پیکر بی جان مرا غریبانه تحویل گیرید و غریبانه تشییع کنید و غریبانه در بهشت معصومه قطعه ۳۱ به خاک بسپارید و روی سنگ قبرم چیزی ننویسید و اگر خواستید چیزی بنویسید فقط بنویسید “تنها پرکاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی “ حتما چنین کاری بکنید. چون من از روی پر نور و با جمال خجالت می کشم که قبر من مشخص و جنازه ام با احترام تشییع و دفن شود؛ ولی آن نوگلان، پرپر روی دشتها و کوهها بی غسل و کفن بمانند یا زیر تانکها له گردند… ». ما هم همین کار را کردیم و فقط یک عکس بالای مزار گذاشتیم. راوی: همسر و برادر شهید ؛ زندگی و خاطرات شهید مدافع حرم احمد مکیان، تهیه و تدوین: گروه تحقیقاتی احیاء، ناشر: دفتر نشر معارف، نوبت چاپ: اول-۱۳۹۶ صفحات 60-61 و 82 و 83 و 89. https://eitaa.com/piyroo
🗯 به روایت : پدر شهید 💠 همیشه به دنبال حقیقت می گشت. اگر در موضوعی به دنبال حقیقت می رفت تا اصل واقعیت را پیدا نمی کرد نظری نمی داد. اگر هم قبلاً نظر اشتباهی داده بود می گفت اشتباه کرده ام و الان درستش این است. 💠 رهبر را بالاترین مقام خودش بعد از ائمه قرار داده بود که باید حرفش را گوش داد و توصیه می کرد اگر می خواهیم پیشرفت کنیم باید پشت سر رهبر باشیم. 💠 یکی دیگر از ویژگی هایش این بود که سعی می کرد تا جایی که می تواند آداب اسلامی را رعایت کند به خصوص در رابطه با جوان ها و بزرگترها سعی می کرد کسی از او اشکال نگیرد. می گفت ما که از خانوادهای مذهبی و روحانی هستیم اگر اشکال داشته باشیم دیگر از بقیه مردم نباید انتظار داشته باشیم. 💠 مقید به این اخلاق بود که کاری نکند تا کسی از دستش ناراحت شود. این چهار ویژگی را خیلی رعایت میکرد و به برادرهایش هم تأکید میکرد که رعایت کنند. https://eitaa.com/piyroo
فرازی از وصیت نامه : ای امت دلاور حزب الله! ای کسانی که اگر پایش بیفتد حاضرید همه ی هستی تان را تقدیم اسلام کنید، من که چیزی نداشتم، هستی من یک جان بود که به پای قدم رهبر عزیزم و امت حزب الله فدا کردم؛ ولی افسوس که یک جان بود؛ کاش چندین جان داشتم و آنها را به پای رهبرم و به کوی عشق حسین علیه السلام می ریختم و به اندازه ی یک لبخند او را شاد می کردم. به نماز اول وقت پایبند باشید و برخواندن قرآن مخصوصا معانیش تداوم داشته باشید و پشتیبان باشید. https://eitaa.com/piyroo
شهید احمد مکیان از کریم بود، او در کردار و ، و ، خاص و عام بود و با رفتارش دل همگان را به‌دست می‌آورد. مقید بود، کسی از دستش ناراحت نشود. و ، و و و مردانگی‌اش در قاب چند جمله نمی‌گنجد. را بالاترین مقام خودش بعد از قرار داده بود که باید حرفش را گوش داد و توصیه می کرد اگر می خواهیم پیشرفت کنیم باید پشت سر رهبر باشیم. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ پدر شهید نقل میکند: یک بار که از سوریه برگشته بود به احمد گفتم از آنجا چیزی بگو تا من هم استفاده کنم. گفت بابا یقین دارم تا خواست خدا نباشد من شهید نمی شوم. بعد تعریف کرد که آخر شب منطقه ای را گرفتیم و چون خیلی خسته بودیم در خانه ای خوابیدیم. بعد از اینکه بیدار شدیم فهمیدیم وسط تله هستیم و دورمان مواد منفجره است و نخهایی روی زمین گذاشته اند که اگر پایمان به آنها بخورد منفجر می شود. از کار خدا وقتی خوابیدیم مثل یک مرده خوابیدیم و هیچ حرکتی نکردیم. کوچکترین حرکتی باعث انفجار می شد. می گفت آنجا پیدا کردیم تا نخواهد ما نمی شویم.  شهید مکیان وصیت کرده بود، روی سنگ قبرش فقط بنویسند: «». https://eitaa.com/piyroo
🔰ارادت به حضرت معصومه در سیره شهید احمد مکیان خواسته یا ناخواسته بین احمد و حضرت معصومه (س) پیوندی برقرار بود. مراسم عقد ازدواجش هم در حرم حضرت معصومه (س) برقرار شد. ⬅️برش اول: هیئتی که می رفت مشکلات عقیدتی داشتند. روی فکر احمد هم تأثیرش را گذاشته بود. با آنکه هر شبهه ای که مطرح می کردند می آمد و جوابش را می گرفت، اما کم کم نسبت به رهبر  انقلاب بی میل شده بود. وقتی که قرار بود مقام معظم رهبری قم بیایند، می خواستیم برویم مراسم استقبال، هر چه من و مادرش اصرار کردیم نیامد. خیلی ناراحت شدم. وقتی چشمم به گنبد حضرت معصومه (س) افتاد، گریه کردم و گفتم: یا حضرت معصومه! من سلامت فکری و عقیدتی بچه ام را از شما می خواهم. کاری کنید که منحرف نشود. وقتی از مراسم برگشتیم. احمد خانه نبود. وقتی آمد خیلی شاد و سرحال بود. با دوستانش رفته بودند مراسم استقبال. به حدی نزدیک شده بوند که آقا به ایشان سلام کرده بود. بعد از آن مراسم بود که دیدگاهش نسبت به رهبری تغییر کرد و از حامیان سر سخت رهبری شدند. ⬅️برش دوم: 💢احمد دفتری داشت که همیشه همراهش بود. یک روز بازش کردم. بالای صفحه ای نوشته بود نذورات. داخل صفحه نوشته بود چهار گوسفند نذر می کنم. وقتی پرسیدم، گفت: وقتی دوستم زخمی شده بود برای سلامتی اش چهار گوسفند نذر کردم. کمی پائین تر نوشته بود: هر سال وفات حضرت معصومه (س) ولیمه می دهم با یک گوسفند. گفت نذر کرده بودم اگر از شما جواب مثبت گرفتم به شکرانه اش هر سال ولیمه بدهم. راوی:پدر و همسر شهید 📚: کتاب سند گمنامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا