eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35هزار عکس
16.3هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶یهودیان حریدی چه کسانی هستند و چه اعتقاداتی دارند؟ 🔹این روزها مخالفت یهودیان حریدی اسرائیل با مراقبتهای پزشکی کرونایی، اسم آنها بر سر زبانها انداخته است. اما به واقع حریدی ها کیستند و چرا دست به چنین اعمال احمقانه ای میزنند؟ نسبت آنها با دولت اسرائیل چیست و چه مواجهه ای با سایر اقشار ساکن سرزمین های اشغالی دارند؟ 🔹برای پاسخ به این سوالات، مستند شبکه الجزیره با عنوان «اسرائیل شکاف از درون» که به بررسی عقاید، سبک زندگی و نسبت یهودیان حریدی با دولت و ملت اسرائیل میپردازد را پیشنهاد میکنیم. 🔺مشاهده و دانلود: https://rizy.ir/0G2ZG 🔹اما درباره وضعیت اجتماعی یهودیان حریدی گزارش موسسه «دموکراسی اسرائیل» خواندنی است. در این گزارش با میزان جمعیت حریدیان، نرخ رشد جمعیت آنها، وضعیت زنان آنان و مسائلی مانند آن آشنا خواهیم شد. 🔺مطالعه گزارش: https://rizy.ir/wyD https://eitaa.com/piyroo 🕊
💢 زندگینامه و خاطرات که با سن کمش پرونده ی بسیار مهمی را در دست داشت و خیلی ازش می ترسید!! 👌 پدرش کسی بود که 23 سال قوی ترین سرویس های جاسوسی را به سخره گرفته و آنها نتوانسته بودند او را پیدا کنند. البته پدرش نیز شد. ☑️ آخرین اخبار از 🌸🍃 رمان خواندنی و جذاب ✨ هر سه روز یک به نیابت از یک شهید 🕊 ، و شهدا و و ‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🆔 http://eitaa.com/joinchat/2010578947C4e1e810b15
✍️ 💠 ابوالفضل از خستگی نفس کم آورده و دلش از غصه غربت می‌سوخت که همچنان می‌گفت :«از هر چهار تا مرز اردن و لبنان و عراق و ترکیه، وارد سوریه میشن و ارتش درگیره! همین مدت خیلی‌ها رو که دستگیر کردن اصلاً سوری نبودن!» سپس مستقیم به چشمان مصطفی نگاه کرد و با خنده تلخی خبر داد :«تو درگیری‌های حلب وقتی جنازه تروریست‌ها رو شناسایی می‌کردن، چندتا افسر و هم قاطی‌شون بودن. حتی یکی‌شون پیش‌نماز مسجد ریاض بود، اومده بوده سوریه بجنگه!» 💠 از نگاه نگران مصطفی پیدا بود از این لشگرکشی جهانی ضد کشورش ترسیده که نگاهش به زمین فرو رفت و آهسته گفت :«پادشاه داره پول جمع می‌کنه که این حرومزاده‌ها رو بیشتر تجهیز کنه!» و دیگر کاسه صبر مادرش هم سر رفته بود که مظلومانه از ابوالفضل پرسید :«میگن آمریکا و می‌خوان به سوریه حمله کنن، راسته؟» و احتمال همین حمله دل ابوالفضل را لرزانده بود که لحظه‌ای ماتش برد و به تنهایی مرد هر دردی بود که دلبرانه خندید و خاطرش را تخت کرد :«نه مادر! اینا از این حرفا زیاد می‌زنن!» 💠 سپس چشمانش درخشید و از لب‌هایش عصاره چکید :«اگه همه دنیا بخوان سوریه رو از پا دربیارن، و ما سربازای مثل کوه پشت‌تون وایسادیم! اینجا فرماندهی با (علیهاالسلام)! آمریکا و اسرائیل و عربستان کی هستن که بخوان غلط زیادی کنن!» و با همین چند کلمه کاری کرد که سر مصطفی بالا آمد و دل خودش دریای درد بود که لحنش گرفت :«ظاهراً ارتش تو داریا هم چندتاشون رو گرفته.» و دیگر هم امن نبود که رو به مصطفی بی‌ملاحظه حکم کرد :«باید از اینجا برید!» 💠 نگاه ما به دهانش مانده و او می‌دانست چه آتشی زیر خاکستر داریا مخفی شده که محکم ادامه داد :«ان‌شاءالله تا چند روز دیگه وضعیت تثبیت میشه، براتون یه جایی می‌گیرم که بیاید اونجا.» به‌قدری صریح صحبت کرد که مصطفی زبانش بند آمد و ابوالفضل آخرِ این قصه را دیده بود که با لحنی نرم‌تر توضیح داد :«می‌دونم کار و زندگی‌تون اینجاس، ولی دیگه صلاح نیس تو داریا بمونید!» 💠 بوی افطاری در خانه پیچیده و ابوالفضل عجله داشت به برگردد که بلافاصله از جا بلند شد. شاید هم حس می‌کرد حال همه را بهم ریخته که دیگر منتظر پاسخ کسی نشد، با خداحافظی ساده‌ای از اتاق بیرون رفت و من هنوز تشنه چشمانش بودم که دنبالش دویدم. روی ایوان تا کفشش را می‌پوشید، با بی‌قراری پرسیدم :«چرا باید بریم؟» قامتش راست شد، با نگاهش روی صورتم گشت و اینبار شیطنتی در کار نبود که رک و راست پاسخ داد :«زینب جان! شرایط اونجوری که من فکر می‌کردم نشد. مجبور شدم تو این خونه تنهات بذارم، ولی حالا...» که صدای مصطفی خلوت‌مان را به هم زد :«شما اگه می‌خواید خواهرتون رو ببرید، ما مزاحمتون نمیشیم.» 💠 به سمت مصطفی چرخیدم، چشمانش سرد و ساکت به چهره ابوالفضل مانده و از سرخی صورتش حرارت پیدا بود. ابوالفضل قدمی را که به سمت پله‌های ایوان رفته بود به طرف او برگشت و با دلخوری پرسید :«یعنی دیگه نمی‌خوای کمکم کنی؟» مصطفی لحظه‌ای نگاهش به سمت چشمان منتظرم کشیده شد و در همان یک لحظه دیدم ترس رفتنم دلش را زیر و رو کرده که صدایش پیش برادرم شکست :«وقتی خواهرتون رو ببرید پیش خودتون، دیگه به من نیازی ندارید!» 💠 انگار دست ابوالفضل را رد می‌کرد تا پای دل مرا پیش بکشد بلکه حرفی از آمدنش بزنم و ابوالفضل دستش را خوانده بود که رو به من دستور داد :«زینب جان یه لحظه برو تو اتاق!» لحنش به حدی محکم بود که خماری خیالم از چشمان مصطفی پرید و من ساکت به اتاق برگشتم. مادر مصطفی هنوز در حیرت حرف ابوالفضل مانده و هیچ حسی حریف مهربانی‌اش نمی‌شد که رو به من خواهش کرد :«دخترم به برادرت بگو بمونه!» و من مات رفتار ابوالفضل دور خودم می‌چرخیدم که مصطفی وارد شد. 💠 انگار در تمام این اتاق فقط چشمان مرا می‌دید که تنها نگاهم می‌کرد و با همین نگاه، چشمانم از نفس افتاد و او یک جمله از دهان دلش پرید :«من پا پس نکشیدم، تا هر جا لازم باشه باهاتون میام!» کلماتش مبهم بود و خودش می‌دانست آتش چطور به دامن دلش افتاده که شبنم روی پیشانی‌اش نم زد و پاسخ تعجب مادرش را با همان صدای گرفته داد :«ان‌شاءالله هر وقت برادرشون گفتن میریم زینبیه.» 💠 و پیش از آنکه زینبیه به آرامش برسد، سوریه طوری به هم پیچید که انبار باروت داریا یک شبه منفجر شد. هنوز وارد شهر نشده و که از قبل در لانه کرده بودند، با اسلحه به جان مردم افتادند... ✍️نویسنده: 🚩 https://eitaa.com/piyroo
توصیه حججی به برادران وطنمان ایران 👈 از همه امت رسول الله می خواهم که فریب فرهنگ و مدهای غربی😡 را نخورید، همواره علی ابن ابی طالب😍 امیرالمومنین(ع) را الگو و پیشوای خود قرار دهید و از درس بگیرید.👌 🔹 خودتان را برای امام زمان روحی لک الفدا و جنگ با به خصوص آماده کنید که آن روز خیلی نزدیک است. ⬅️ همیشه برای بنده باشید که اگر این چنین شد بدانید عاقبت همه شما ختم به خیر می شود.👌 ✍️ راه امام حسین را رفتند و حسینی شدند 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
📜وصیت نامه شهید حسین آزمایش_ ۱۳۶۵/۱۰/۲۱ : . ✨از شما می‌خواهم قدر این انقلاب و جنگ را بدانید؛ قدر این امام را بدانید، چون امام بود که انقلاب را رهبری کرد و انقلاب و جنگ بود که ما را مرد عمل کرد.پدر و مادرم ناراحت نباشید که چرا فقط یک پسرمان را در راه خدا دادیم ؛ ان‌شاءالله خداوند صبر بدهد تا بتواند فرزندان دیگر خود را برای جنگ با و دشمنان دیگر اسلام اهدا کنید. https://eitaa.com/piyroo
📜 قسمتی از وصیت نامه شهید امین اربابی در خصوص نابودی : . ▪️این منتظران خورشید حقیقت، مصمم هستند ،تا پس از زدودن لوث وجود بعثیان کافر و آزادسازی کربلای معلّی ، در امتداد خط سرخ کربلا به سوی شریف جاری و در جهت تحقق فرمان بزرگ قافله نور حضرت امام خمینی {ایدهم الله تعالی}مبنی بر نابودی ، آنچنان عمل نمایدکه دیگر اثری از آثار چکمه پوشان غاصب صهیونیسم بر هیچ نقطه ای از سرزمین های اسلامی باقی نماند. https://eitaa.com/piyroo
💢 وصیت نامه حسین آزمایش_ ۱۳۶۵/۱۰/۲۱ : . از شما می‌خواهم قدر این انقلاب و جنگ را بدانید؛ قدر این امام را بدانید، چون امام بود که انقلاب را رهبری کرد و انقلاب و جنگ بود که ما را مرد عمل کرد.پدر و مادرم ناراحت نباشید که چرا فقط یک پسرمان را در راه خدا دادیم ؛ ان‌شاءالله خداوند صبر بدهد تا بتواند فرزندان دیگر خود را برای جنگ با و دشمنان دیگر اسلام اهدا کنید. https://eitaa.com/piyroo