eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
مــثــل شــهدا بــودن ســخــت نــیــســتــــ... امــا مــثــل شــهدا مــونــدن ســخــتــه... "عــلــیــه الــســلــامــ" مــیــفــرمــایــنــد... آخــرالــزمــانــ دیــنــدارے یــعــنــے آتــش دردســت نــگــه داشــتــنــ... راه" شــهدا " رفــتــن یــعــنــے همــیــنــ... آنــانــڪــہ حــســابــشــان پــاڪـــ اســـتــ.. راحــَت مــے مــیــرنــد...!! وآنــها ڪــہ بــے حــســابــنــد... بــا " شــهادتــــــ "...
🔰 بیشتر بدانیم های مذهبی 🏴چرا ما شیعیان از ابتدای محرم عزاداری را شروع میکنیم!؟ ✖️ (ع) پاسخ میدهد👇 🔴 به امام صادق عليه السلام عرض شد: ▪️آقای من به فدایتان شوم، وقتی کسی می میرد یا کشته می شود جلسه نوحه ای برای او می گیرند؛ و من مشاهده می کنم که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم اقامه عزا می کنید. ▪️حضرت فرمودند: این چه حرفی است! هنگامی که هلال ماه محرم دمیده می شود، ملائکه پیراهن امام حسین عليه السّلام را آویزان می کنند در حالیکه از ضربه های شمشیر پاره پاره شده و آغشته به خون است؛ ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم دل (و نه با چشم ظاهری) می بینیم، پس اشک های ما سرازیر می شود. 📗خصائص الزینبیة ص۴۹ 📗ثمرات الأعواد ص۳۶ https://eitaa.com/piyroo
5 نفرے ڪه ڪرده‌اند⁉️ 🔰 (؏) فرمود: ♨️شیطان گفته است؛ پنج نفر مرا بیچاره ساخته اند و سایر مردم در قدرت و اختیار من هستند؛ ➊✨ڪسے که از روی نیت صادق و درست به خدا پناه ببرد و در تمام ڪارها توڪل به او ڪند. ➋✨ ڪسے که در شبانه روز بسیار تسبیح خدا گوید. ➌✨ ڪسے که هرچه برای خویشتن مےپسندد برای برادر مؤمن خود نیز بپسندد. ➍✨ ڪسے که به هنگام رسیدن مصیبت به او، ناله و فریاد نزند. ➎✨و ڪسے که به آنچه خدا قسمت او ڪرده راضے باشد و برای رزق و روزیش غم و غصه نخورد. 📚جامع احادیث شیعه، ج14 📚بحارالانوار، ج63 https://eitaa.com/piyroo
🔺~🔺 🔻⇩🔻 👈« نگذارید که آن واقعه تکرار شود !!! حتما می پرسید ؟؟؟ 👈همان واقعه ای که بی بی {س} 👈نیمهٔ دل شب، دست به دعا بردارد که : 💔 👈همان واقعه ای که علی {ع} از با کند 👈همان واقعه ای که {ع} را بزنند و آنقدر و کنند که بعد از مرگش جنازه اش را کنند😭 👈همان واقعه ای که {ع} فریاد بزند : 👈فقط پیکرهای بی سر تکان بخورند همان واقعه ای که {ع} بفرمایند : به تعداد انگشتان یک دست🖐 واقعی ندارم 👈همان واقعه ای که .... 👈و نهایتا همان واقعه ای که {ره} بگویند : 😔👈من جام زهر نوشیده ام و ناله غریبانه " " او {س} را به گریه آورد ، ، ، و ..... 👈نگذارید تاریخ تکرار شود ⚡️بر همه واجب است⚡️ محض فرمایشات ❤️ که همان می باشد، باشند 👈چون کمر همت بسته اند تا را از ما بگیرند 👈و شما همت کنید، و باشید تا کمر دشمنان بشکند و ولایت باقی بماند »👌 ـ°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° 🌹🍃 🍃 https://eitaa.com/piyroo
°•| 🌿🌸 🎈 فرمانده نیروی زمینی ارتش 💠 از یک محله به یک مدرسه می‌رفتند اما با دو مسیرِ متفاوت. هر چه دوستش اصرار می‌کرد که بیا از همین کوچه برویم، قبول نمی‌کرد. می‌گفت: «این کوچه پُر از دختره، من نمیام. معلوم نیست این کوچه به کجا ختم می‌شه!»😔 ❤️ کتــاب یادگاران11، ص8 (علـــيه الســلام) چشم چرانى يكى از تيرهاى شيطان است و آن مسموم است، و هر كس براى خداوند عزّوجلّ آن را ترك كند نه براى غير خدا، خداوند ايمانى كه مزه آن را شخص درك كند جايگزين آن خواهد نمود. وسـائل الشـیعه، ج20، ص192 https://eitaa.com/piyroo
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ 👌 💚ســــیدها ڪیسـٺند ؟؟؟ 🌺سید همان‌هایی هستند که فاطمه زهرا، با آنهمه جراحت در روزهای آخر عمرش وصیت کرد و ازامیرالمومنین، خواست که "علی جان! سلام مرا به تمام فرزندانی که از نسل من تا روز قیامت خواهند آمد، برسان"💐 💚سید همان‌هایی هستند که پیامبر اکرم فرمود اگر سیدی را دیدید و به احترامش، قیام نکردید، به من جفا کردید💐 💚سید همان‌هایی هستند که پیامبر فرمود اگر سیدی را دیدید و به او سلام نکردید، به من جفا کردید🌹 💚سید همان‌هایی هستتد که حضرت زهرا فرمود، حتی اگر سید به شما بد کردند، شما احترام او را نگه دارید، که ما در قیامت، جبران میکنیم🌸 💚 سید همان‌هایی هستند که امام رضا از قول پیامبر فرمود، نگاه کردن به هر سید و ذریه ما عبادت است🌹 💚سید همان‌هایی هستند که در روز قیامت مردانشان به فاطمه اطهر، و زنانشان به ائمه طیبین محرم هستند🌻 💚سید همان‌هایی هستند که به فرموده امام صادق در صحنه بسیار تاریک قیامت که تمام مردم وحشت میکنند و از خدا می‌خواهند، خدایا نوری بفرست، گروهی می‌آیند که نوری پیشاپیش آنها در حرکت است و صحنه را نورانی میکند، همه می‌پرسند آیا از پیامبرانید؟ ندا میرسد نه... آیا فرشتگانید؟.. نه... آیا از شهدایید؟! نه.. پس که هستید.. میگویند "ما ساداتیم، و انتساب به امیرالمومنین، داریم ما از نسل پیامبر و علی هستیم، ما را خدا به کرامت خاص خود اختصاص داده ما ایمن از عذاب و مطمئن به رحمت خداییم"💐 💚سید همان‌هایی هستند که به فرموده 💚 روز ، خود خداوند آنها را مورد خطاب قرار میدهد که ای سید دوستان و ارادتمندان خود را شفاعت کنید، و وقتی سید کسی را شفاعت، کند شفاعت آنها رد نخواهد شد🌺 💚سید همان‌هایی هستند که امام صادق از قول پیغمبر فرمود وقتی در قیامت به جایگاه مقام محمود رسیدم، تمام گنهکاران امتم را شفاعت میکنم حتی آنها که گناه کبیره کردند، ولی بخدا قسم وقتی به آن موقعیت رسیدم کسانی که فرزندان من و سید و ذریه نسل مرا، اذیت کند هرگز شفاعت نخواهم کرد🌺 💚سید همان‌هایی هستند که فرمود، سیدرا احترام کنید اگر مومن بود بخاطر خدا و خودشان، زیرا هر انسان خوبی را باید احترام کرد و اگر مومن نبود به احترام من جدشان.🌺 💚سید همان‌هایی هستند که به سید شهاب الدینی فرمود قدر سید بودنت که به مادرم فاطمه زهرا منسوب میشود را بدان.🌹 💚سید همان‌هایی هستند که 💚 فرمود پیامبر در روز قیامت، ندا میدهد، ای مردم هرکس سادات را احترام، کرده پناه داده و به آنها نیکی کرده بیاید تا تلافی کنم.. و خدا ندا میدهد، ای رسول پاداش آنها با خودت، هر کجا می‌خواهی منزلشان، ده.. و رسول خدا آنها را در "وسیله" (محلی دربهشت) جا میدهد که در دیدگاه پیامبر و خانواده‌اش هستند و آنها را می‌بینند🌹 💚سید همان‌هایی هستند بزرگترین و پیرترین علامه‌ها، در برابر کودک سیدی دو زانو می‌نشستند، و به احترامش، قیام میکردند.. و این فقط ذره‌ای از تأکید احترام به کسانیست، که خون اطهر در رگشان جاریست.🌹 https://eitaa.com/piyroo عیدتون مبارک
🗓 امروز یڪشنبہ ↯ ☀️ ۱۹ آبان ١٣٩۸ 🌙 ۱۳ ربیع الاول ١۴۴١ 🎄 ۱۰ نوامبر ۲۰۱۹ 📿 ذڪر روز : ےا ذے الجلال و الا اڪرام 🍃 علیه السلام: 🌸گمان نیک به خداوند آن است ڪه جز به او امیدوار نباشی... 📚 ، ج۲،ص۷۲ 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
•﷽• خدا هیچ پیامبری را مبعوث نکرد؛ مگر اینکه عظمت غدیر را شناخت، و آن روز[عید غدیر] را عید گرفت! وسائل‌الشیعة،ج۵،ص۲۲۴📚 (ع)🌱 https://eitaa.com/piyroo
خدا هیچ پیامبری را مبعوث نکرد؛ مگر اینکه عظمت غدیر را شناخت، و آن روز[عید غدیر] را عید گرفت! وسائل‌الشیعة،ج۵،ص۲۲۴📚 (ع)🌱 https://eitaa.com/piyroo
💠 قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را می‌گرفت که صدای بسمه در گوشم شکست :«پس چرا وایسادی؟ بیا لباساتو عوض کن!» و اینبار صدای این زن فرشته نجاتم شد که به سمت اتاق فرار کردم و او شوهرش را حس کرده بود که در را پشت سرم به هم کوبید و با خشمی سرکش تشر زد :«من وقتی شوهرم کشته شد، زنش شدم! تو هم بذار جون شوهرت بالا بیاد بعد!» 💠 ای کاش به جای این هیولا سعد در این خانه بود که مقابل چشمان وحشی‌اش با همان زبان دست و پا شکسته به گریه افتادم :«شوهرم منو کتک نزده، خودم تو کوچه خوردم زمین...» اجازه نداد حرفم تمام شود که لباسی را به سمتم پرت کرد و جیغش را در گلو کشید تا صدایش به ابوجعده نرسد :«اگه می‌خوای بازم شوهرت رو ببینی، بپوش بریم بیرون!» 💠 نفهمیدم چه می‌گوید و دلم خیالبافی کرد می‌خواهد دهد که میان گریه خندیدم و او می‌دانست چه آتشی به جان شوهرش افتاده که با سنگینی زبانش به گوشم سیلی زد :«اگه شده شوهرت رو سر می‌بُره تا به تو برسه!» احساس کردم با پنجه جملاتش دلم را از جا کَند که قفسه سینه‌ام از درد در هم شکست و او نه برای نجات من که برای تحقیر داریا نقشه‌ای کشیده بود و حکمم را خواند :«اگه می‌خوای حداقل امشب نیاد سراغت با من بیا!» 💠 و بهانه خوبی بود تا عجالتاً این زن جوان را از مقابل چشمان شوهرش دور کند که شمرده شروع کرد :«نمی‌دونم تو چه هستی که هیچی از نمی دونی و از رفتن شوهرت اینهمه وحشت کردی! اما اگه اونقدر به و رسولش ایمان داری که نمی‌خوای رافضی‌ها داریا رو هم مثل و و به کفر بکشونن، امشب با من بیا!» از گیجی نگاهم می‌فهمید حرف‌هایش برایم مفهومی ندارد که صدایش را بلندتر کرد :«این شهر از اول نشین بوده، اما چندساله به هوای همین حرمی که ادعا می‌کنن قبر سکینه دختر علیِ، چندتا خونواده مهاجرت کردن اینجا!» 💠 طوری اسم رافضی را با چندش تلفظ می‌کرد که فاتحه جانم را خواندم و او بی‌خبر از حضور این رافضی همچنان می‌گفت :«حالا همین حرم و همین چندتا خونواده شدن مرکز فتنه که بقیه مردم رو به سمت کفر خودشون دعوت کنن! ما باید مقاومت رافضی‌ها رو بشکنیم وگرنه قبل از رسیدن ، رافضی‌ها این شهر رو اشغال می‌کنن، اونوقت من و تو رو به کنیزی می‌برن!» نمی‌فهمیدم از من چه می‌خواهد و در عوض ابوجعده مرا می‌خواست که از پشت در مستانه صدا رساند :«پس چرا نمیاید بیرون؟» 💠 از نفسم بند آمد و فرصت زیادی نمانده بود که بسمه دستپاچه ادامه داد :«الان با هم میریم حرم!» سپس با سرانگشتش به گونه سردم کوبید و سرم منت گذاشت :«اینجوری هم در راه خدا می‌کنیم هم تو امشب از شرّ ابوجعده راحت میشی!» تمام تنم از زخم زمین خوردن و اینهمه وحشت درد می‌کرد و او نمی‌فهمید این جنازه جانی برای جهاد ندارد که دوباره دستور داد :«برو صورتت رو بشور تا من ابوجعده رو بپزم!» 💠 من میان اتاق ماندم و او رفت تا شوهرش را فراری دهد که با کلماتی پُرکرشمه برایش ناز کرد :«امروز که رفتی نیت کردم اگه سالم برگردی امشب رافضی‌ها رو به نجاست بکشم! آخه امشب وفات جعفر بن محمدِ و رافضی‌ها تو حرم مراسم دارن!» سال‌ها بود نامی از ائمه بر زبانم جاری نشده و دست خودم نبود که وقتی نام (علیه‌السلام) را از زبان این وهابی اینگونه شنیدم جگرم آتش گرفت. 💠 انگار هنوز مادرم در جانم زنده مانده و در قفس سینه پَرپَر می‌زد که پایم برای بی‌حرمت کردن لرزید و باید از جهنم ابوجعده فرار می‌کردم که ناچار از اتاق خارج شدم. چشمان گود ابوجعده خمار رفتنم شده و می‌ترسید حسودی بسمه کار دستش دهد که دنبال‌مان به راه افتاد و حتی از پشت سر داغی نگاهش تنم را می‌سوزاند. 💠 با چشمانم دور خودم می‌چرخیدم بلکه فرصت پیدا کنم و هر قدمی که کج می‌کردم می‌دیدم ابوجعده کنارم خرناس می‌کشد. وحشت این نامرد که دورم می‌چرخید و مثل سگ لَه‌لَه می‌زد جانم را به گلویم رسانده و دیگر آرزو کردم بمیرم که در تاریکی و خنکای پس از باران شب داریا، گنبد مثل ماه پیدا شد و نفهمیدم با دلم چه کرد که کاسه صبرم شکست و اشکم جاری شد. 💠 بسمه خیال می‌کرد هوای شوهر جوانم چشمم را بارانی کرده که مدام از اجر جهاد می‌گفت و دیگر به نزدیکی حرم رسیده بودیم که با کلامش جانم را گرفت :«می‌خوام امشب بساط کفر این مرتدها رو بهم بزنی! با هم میریم تو و هر کاری گفتم انجام میدی!»... ✍️نویسنده: https://eitaa.com/piyroo
✍️ 💠 گنبد روشن در تاریکی چشمانم می‌درخشید و از زیر روبنده از چشمان بسمه شرارت می‌بارید که با صدایی آهسته خبر داد :«ما تنها نیستیم، برادرامون اینجان!» و خط نگاهش را کشید تا آن سوی خیابان که چند مرد نگاه‌مان می‌کردند و من تازه فهمیدم ابوجعده نه فقط به هوای من که به قصد همراه‌مان آمده است. بسمه روبنده‌اش را پایین کشید و رو به من تذکر داد :«تو هم بردار، اینطوری ممکنه شک کنن و نذارن وارد حرم بشیم!» با دستی که به لرزه افتاده بود، روبنده را بالا زدم، چشمانم بی‌اختیار به سمت حرم پرید و بسمه خبر نداشت خیالم زیر و رو شده که با سنگینی صدایش روی سرم خراب شد :«کل داریا همین چند تا خونواده‌ایه که امشب اینجا جمع شدن! فقط کافیه همین چند نفر رو بفرستیم جهنم!» 💠 باورم نمی‌شد برای آدم‌کشی به حرم آمده و در دلش از قتل عام این قند آب می‌شد که نیشخندی نشانم داد و ذوق کرد :«همه این برادرها اسلحه دارن، فقط کافیه ما حرم رو به‌هم بریزیم، دیگه بقیه‌اش با ایناس!» نگاهم در حدقه چشمانم از می‌لرزید و می‌دیدم وحشیانه به سمت حرم قُشون‌کشی کرده‌اند که قلبم از تپش افتاد. ابوجعده کمی عقب‌تر آماده ایستاده و با نگاهش همه را می‌پایید که بسمه دوباره دستم را به سمت حرم کشید و زیر لب رجز می‌خواند :«امشب انتقام فرحان رو می‌گیرم!» 💠 دلم در سینه دست و پا می‌زد و او می‌خواست شیرم کند که برایم اراجیف می‌بافت :«سه سال پیش شوهرم تو تیکه تیکه شد تا چندتا رافضی رو به جهنم بفرسته، امشب با خون این مرتدها انتقامش رو می‌گیرم! تو هم امشب می‌تونی انتقام رفتن شوهرت رو بگیری!» از حرف‌هایش می‌فهمیدم شوهرش در عملیات کشته شده و می‌ترسیدم برای انتحاری دیگری مرا طعمه کرده باشد که مقابل حرم قدم‌هایم به زمین قفل شد و او به سرعت به سمتم چرخید :«چته؟ دوباره ترسیدی؟» 💠 دلی که سال‌ها کافر شده بود حالا برای حرم می‌تپید، تنم از ترس تصمیم بسمه می‌لرزید و او کمر به قتل شیعیان حاضر در حرم بسته بود که با نگاهش به چشمانم فرو رفت و فرمان داد :«فقط کافیه چارتا پاره بشه تا تحریک‌شون کنیم به سمت مون حمله کنن، اونوقت مردها از بیرون وارد میشن و همه‌شون رو میفرستن به درک!» چشمانش شبیه دو چاه از آتش شعله می‌کشید و نافرمانی نگاهم را می‌دید که کمی به سمت ابوجعده چرخید و بی‌رحمانه کرد :«می‌خوای برگرد خونه! همین امشب دستور ذبح شوهرت تو راه رو میده و عقدت می‌کنه!» 💠 نغمه از حرم به گوشم می‌رسید و چشمان ابوجعده دست از سرِ صورتم بر نمی‌داشت که مظلومانه زمزمه کردم :«باشه...» و به اندازه همین یک کلمه نفسم یاری کرد و بسمه همین طعمه برایش کافی بود که دوباره دستم را سمت حرم کشید. باورم نمی‌شد به پیشواز کشتن اینهمه انسان، یاد باشد که مرتب لبانش می‌جنبید و می‌خواند. پس از سال‌ها جدایی از عشق و عقیده کودکی و نوجوانی‌ام اینبار نه به نیت زیارت که به قصد جنایت می‌خواستم وارد حرم دختر (علیه‌السلام) شوم که قدم‌هایم می‌لرزید. 💠 عده‌ای زن و کودک در حرم نشسته بودند، صدای از سمت مردان به گوشم می‌رسید و عطر خنک و خوش رایحه حرم مستم کرده بود که نعره بسمه پرده پریشانی‌ام را پاره کرد. پرچم عزای (علیه‌السلام) را با یک دست از دیوار پایین کشید و بی‌شرمانه صدایش را بلند کرد :«جمع کنید این بساط و شرک رو!» صدای مداح کمی آهسته‌تر شد، زن‌ها همه به سمت بسمه چرخیدند و من متحیر مانده بودم که به طرف قفسه ادعیه هلم داد و وحشیانه جیغ کشید :«شماها به جای قرآن مفاتیح می‌خونید! این کتابا همه شرکه!» 💠 می‌فهمیدم اسم رمز عملیات را می‌گوید که با آتش نگاهش دستور می‌داد تا مفاتیحی را پاره کنم و من با این ادعیه قد کشیده بودم که تمام تنم می‌لرزید و زن‌ها همه مبهوتم شده بودند. با قدم‌هایی که در زمین فرو می‌رفت به سمتم آمد و ظاهراً من باید این معرکه می‌شدم که مفاتیحی را در دستم کوبید و با همان صدای زنانه عربده کشید :«این نسخه‌های کفر و شرک رو بسوزونید!» 💠 دیگر صدای ساکت شده بود، جمعیت زنان به سمت‌مان آمدند و بسمه فهمیده بود نمی‌تواند این جسد متحرک را طعمه تحریک کند که در شلوغی جمعیت با قدرت به پهلویم کوبید، طوری‌که ناله‌ام در حرم پیچید و با پهلوی دیگر به زمین خوردم. روی فرش سبز حرم از درد پهلو به خودم می‌پیچیدم و صدای بسمه را می‌شنیدم که با ضجه ظاهرسازی می‌کرد :«مسلمونا به دادم برسید! این کافرها خواهرم رو کشتن!» و بلافاصله صدای ، خلوت صحن و حرم را شکست... ✍️نویسنده: 🚩 https://eitaa.com/piyroo
🔅 علیه السلام: ✍️ إنَّ خَيرَ ما وَرَّثَ الآباءُ لأِبنائِهِم الأدَبُ لاَ المالُ 🔴 بهترين ارثى كه پدران براى فرزندان باقى مى‌گذارند، ادب است نه ثروت. 📚 الكافى جلد ۸ صفحه ۱۵۰ - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
🖤 عليه‌السلام فرمودند: 🍃حكايت دنيا، حكايت آب درياست كه هرچه تشنه از آن بيشتر بنوشد، تشنه تر میشود تا سرانجام، او را بكُشد. 📖 کافی، ج2، ص136
🥀 از ابتدای محرم ملائکه عزادارند...🥀 🖤 به علیه السلام عرض شد: آقای من به فدایتان شوم! ...وقتی کسی می میرد یا کشته می شود جلسه نوحه ای برای او می گیرند. 💠 و من مشاهده می کنم که شما و شیعیانتان از اقامه جلسه عزا می کنید. ⭕️ حضرت فرمودند: این چه حرفی است!، هنگامی که هلال ماه محرم دمیده می شود ملائکه پیراهن امام حسین علیه السلام را آویزان می کنند در حالیکه پاره پاره شده از ضربه های شمشیر و آغشته به خون است. 🌀 ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم بصیرت می بینیم پس اشک های ما سرازیر می شود. 📚 خصائص الزینبیه، ص49 🌟✨حلول ماه محرم، ماه حزن و اندوه آل الله و ماه خزان گلستان نبوی محضر صاحب اصلی عزا آقا ولی عصر(عجل الله) و عموم دلدادگان اهلبیت علیهم السلام تسلیت باد...🏴 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
✍توانگر علیه السلام: شیعیان توانگر! امانتدار شیعیان نیازمند هستند. پس حق ما را درباره ی آن ها رعایت کنید تا خداوند شمارا نگه دارد. 📚اصول اکافی ج2ص489 https://eitaa.com/piyroo
🍃🌼🍃🌼🍃 🌼🍃🌼 🍃🌼 🌼 "ع" فرمود: وقتی که بنده ای توبه خالص کند، خدای سبحان او را دوست بدارد و او را در دنیا و آخرت بپوشاند. پرسشگر پرسید چگونه او را بپوشاند؟ امام فرمود: ➖دو فرشته ای که گناهان او را نوشته اند به فراموشی سپرند ➖به اعضاء و جوارح او وحی می کند، گناهان او را کتمان کنند ➖و به بقعه های زمینی وحی می کند گناهانی که انجام داده است بپوشانند و زمانی که خدا را ملاقات می کند در حالی است که چیزی نیست تا به گناهان او شهادت دهند. ✔️بر اساس این روایت اگر انسانی توبه حقیقی کند و در توبه شرایط آن را رعایت کند محبوب خدا می شود و با محبوب خدا شدن تمام گناهان او از نامه اعمال او محو می گردد. 📚 اصول کافی، ج 2، ص 430 🌹 https://eitaa.com/piyroo