خدا میخواد با نماز ببینه ما چقدر میتونیم کنترل ذهن داشته باشیم♥️
#افسرانجنگنرمخادمینپیروانشهدایبجنورد https://eitaa.com/piyroo
الــــــــهی...
گناه میڪنیم ، توبه میڪنیم😔
توبه میشـــ ـــڪنیم ،😔
گناه میڪنیم و باز توبه😔
الهــــــــــی از این رفت و برگشت ها خســــ ــته ایم😔
ڪمڪ ڪن همیشه فقط
به سمت تـــღــــو بیایم
اَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبِّی وَ اَتُوبُ اِلَیهِ
#افسرانجنگنرمخادمینپیروانشهدایبجنورد https://eitaa.com/piyroo
#تلنگرانہ‼️
نذار ارتباط با نامحرم
برات عادی بشه؛ که اگر بشه،
خیلی بد میشه !🚶🏾♂
#افسرانجنگنرمخادمینپیروانشهدایبجنورد https://eitaa.com/piyroo
🚨✋سلاااام رفقا
لطفا خوب دل بدین به حرفام
همونطور که میدونید یکی از مشکلاتی که خیلیا و حتی قشره مذهبی هم درگیرش شدن روابطه حرام
🚫 که زمینه ی این روابط حرام هم معمولا با پشوانه ی جملاتی مثل من حواسم هست و منکه بی جنبه نیستم و.. شروع میشه....
میخوایم باهم توی این چله یه سری نکات رو رعایت کنیم تا ازین روابط الوده که حسابی مارو از لذت های بیشتر و ارامش دور میکنه
ایمن بشیم💪
خب خب بریم سراغ قوانینش😍
✔️۱_توی این چله صحبت با نامحرم ممنوعِ
جز در مواقع ضروری
مثلا اگه فلان صحبتو به محرمم بگی کارت راه میوفته دیگه نباید که سراغ نامحرم بری
✔️۲_ اگر هم ضرورتی بود صحبت باید کاملا #رسمی و #کوتاه باشه استفاده از ایموجی هم در صحبت ممنوعِ
کسایی که جدید اومدن شاید ندونن ولی ما تاحالا خیلی در مورده اینجور روابط صحبت کردیم وخواهیم کرد😅
رفقا لطفا عکس نوشته ها و متنهایی که در ادامه میزاریم رو حتما بخونین
در ضمن دوستاتونم حتمااا به این چله دعوت کنید....
البته اگه دوسشون دارین☺️
بزن بریم برای شروع یک چله فوق العاده عاااالی 😍😊👌🏃♂
#دوستاننشربدینتوگروهاتون🌱
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰خاطرهی مادر شهید "رسول خلیلی" از بوی پیراهن خونین شهید که از معراج شهدا تحویل گرفتند...💔
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
همراه با پنج شنبه های شهدایی
یادمان شهدای گمنام شهرچغادک.استان بوشهر
ارسالی کاربران کانال
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلزارشهدای بجنورد قطعه دو
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
امامزاده سید عباس بن موسی بن جعفر علیه السلام و گلزار شهدا
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه مهم و ویژه امام حسن عسکری (ع) برای دوران غیبت
🏴 شهادت امام حسن عسکری علیه السلام بر امام زمان (عج) و تمام شیعیان تسلیت باد
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_442
ماکان هلش داد و تو و گفت:
-بی خیال درست میشه.
سوری خانم و آقا مسعود به استقبال مهمان ها آمدند. خبری از ترنج نبود. ماکان به مادرش نگاه کرد و
او هم به باات اشاره کرد.ارشیا چشم چرخاند و وقتی ترنج را ندید تمام شوق و ذوقش کور شد.
ماکان مهمان ها را تا پذیرائی همراهی کرد و بعد به طرف پله رفت.
پله ها را دوتا یکی بالا دوید و بدون در زدن وارد اتاق ترنج شد.
ترنج روی تخت نشسته بود و هنوز لباسش را هم عوض نکرده بود. ماکان شگفت زده گفت:
-ترنج. مهمونا اومدن تو هنوز آماده نشدی؟
ترنج سرش را بالا گرفت و گفت:
من نمی تونم. من نمیام.
-ترنج مگه بچه بازیه.
ترنج عصبی بلند شد و پشت به ماکان ایستاد:
-به من چه من که نگفتم بیان. بابا اینا لج کردن. من گفتم هنوز آماده نیستم.
-ترنج به خدا اذیت نکن اگه ارشیا رو ببینی با چه ذوقی اومده.
ترنج بازوهایش را در آغوش گرفت و گفت:
.-من چایی نمیآرم.
ماکان خنده اش گرفت و گفت:
-باشه من میارم.
- خیلی مسخره اس. مهرناز جون از همه چیز من خبر داره حالا مسخره نیست چایی
ببرم؟
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_443
ماکان دیگر نتوانست و خندید.
ترنج هم خنده اش گرفته بود.
-وضع تو از ارشیا بهتره. مهرناز خانم می خواسته
مجبورش کنه کراواتم بزنه.
ترنج ریز ریز خندید. ماکان هم گفت:
-تو فقط بیا اینجوری خیلی بده. بعد اصلا نخواستی
بگو نه.
لحن ترنج بیشتر شبیه لجبازی بود.
-من که همون اول گفتم نه.
ماکان رفت طرف او و برش گرداند.
-باشه ترنج.
اصلا فکر کن اومدن مهمونی. فقط بیا پائین.
ترنج با خم کردن سر قبول کرد. ماکان روی سرش را بوسید و گفت:
-مثل همیشه زود آماده شو.باشه داداش.
ماکان به او لبخند زد و به پذیرائی برگشت. چشم ارشیا به در بود که ماکان تنها
وارد شد.کنار سوری خانم نشست و گفت:
-ترنج گفته من چایی نمیآرم. خوب راست میگه این مسخره بازیا
چیه.
سوری خانم گفت:
-باشه بیاد پائین هر غلطی دلش خواست بکنه.
هنوز همه گرم حال و احوال و چه خبر و از این
دست تعارافات بودند که ترنج وارد شد.
شال صورتی زیبایی سرش بود و یک چادر سفید گلدار زیبا.آرام سلام کرد
و همانجا کنار ماکان نشست.
ارشیا احساس می کرد توی آن کت در حال کباب شدن است. دلش بی قراری می کرد.
با دیدن ترنج نتوانست برای مدتی چشم از او بردارد.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_444
دست خودش نبود.
دل تنگ بود.آقا مرتضی اولین نفری بود
که جوابش را داد:
-خوبی بابا جان.
لحنش خیلی خودمانی بود انگار که ترنج واقعا عروسش باشد.
روی لبهای مهرناز خانم هم خنده پهنی نشسته بود.
آتنا داشت از خنده می ترکید. ارشیا بد جور سرخ شده بود. و سعی می کرد به ترنج
خیلی نگاه نکند.
ماکان هم که خنده اش گرفته بود به بهانه چای بلند شد و رفت توی آشپزخانه بعد از چند دقیقه برگشت و گفت:
-ببینین چه جوری دست منو گذاشتین توی رنگ.
چای را گرداند و سوری خانم برای اینکه خیلی هم
بد نباشد گفت:
-مهرناز جون خودت دیگه از جیک و پوک دختر ما خبر داری می دونی نهایت هنرش نیمرو درست
کردنه.
مهرناز خنده ای کرد و گفت:
-فدای سرش. اینقدر بپزه که همه یادشون بره بلد نبوده.
ترنج سر به زیر گوش می داد. باورش نمی شد این مجلس خواستگاری او بود . آن هم کی؟؟ارشیا.
ارشیا آمده بود خواستگاری او.
سر به زیر پوزخند زد.
امشب وقت تلافی بود. امشب دیگر مساوی می شدند.از حرفهای اطرافیان چیزی نفهمید.
چون درباره همه چیز حرف می زدند جز موضوع اصلی.ارشیا بس که حرص خورده بود. احساس می کرد الام سکته می کند.
ترنج هم کم کم داشت حوصله اش سر می رفت که آقا مرتضی گفت :
-انگار یادمون رفته برای چی اومدیم اینجا
و با این حرف باعث همه در یک لحظه به ارشیا و ترنج نگاه کنند
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتگری شهدا قسمت 1182
🎬 #کلیپ | #حجت_خدا
🔻حاج حسین یکتا: شهدای مدافع حرم با سرهای بریده تقدیر را عوض کردند. دهه هفتادیا خونشان برکتی داشت که دهه هشتادیا را حرکت داد...
#شهید_حججی🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ...
همخوانی شهدا ...
#پســت_پـایـــانـی
🕙سـاعـت عـاشقـے
⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜
سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
#سلام_امام_زمانم 💚
🍁پاییز و دلم هالهای از خون دارد
از عشقِ تو سر به کوه و هامون دارد
جان پُر شده از شعرِ غریبی ای یار
لیلی به سرش هوای مجنون دارد🍂
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo