eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 صبح پنج شنبه ترنج با درد بدن از خواب بیدار شد تازه کوفتگی تصادف دیشب به سراغش آمده بود. با این زحم تازه لااقل تا یکی دو روز هم از حمام آب داغ خبری نبود. روی تخت نشست و به پانسمان دستش نگاه کرد از دیشب دردش خیلی بهتر شده بود. دیشب شب عجیبی بود. گریه بی پایانش. چقدر احساس بی وزنی میکرد. حس خوبی بود. و بعد هم آن حرف ارشیا.به تصویرش توی آینه نگاه کرد. کمی رنگ پریده بود. اطراف زخم گونه اش کمی کبود شده بود. چه ریختی شدم.با آه و ناله از روی تخت بلند شد. دلش نمی خواست توی خانه بماند. اگر میماند هزار فکر و خیال می کرد.می خواست برود شرکت. باید می رفت.از تختش بیرون امد. ماکان و پدرش باز هم رفته بودند. آشپزخانه از وقتی مهربان رفته بود سوت و کور بود. چند روزه؟ داره یک هفته میشه. ای ترنج بی معرفت.برای خودش یک لیوان آب پرتقال ریخت و سر کشید. امروز باید برم دیدن مهربان آره از شرکت خیلی بهتره. سوری خانم از سر و صدای ترنج از خواب بیدار شد و خودش را به اشپزخانه رساند. ترنج پشت میز نشسته بود و پانسمان دستش را می کند. صدای مادرش او را ترساند. -نکن بچه. -وای مامان ترسیدم. چرا یواشکی میای 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتگری شهدایی قسمت 1151 🌹 اشکهای سلیمانی در حرم عمه سه ساله اصلا رقیه نه ، مثلاً دختر خودت یک شب میان کوچه بماند چه میشود؟! دزدی از او به سیلی و شلاق و فحش نه تنها به زور گوشواره بگیرد چه میشود؟! (س) https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ... همخوانی شهدا ... 🕙سـاعـت عـاشقـے ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 🌼«صبحم» شروع می شود ✨«آقا به نامتـان » 🌼«روزی من» همه جـا ✨«ذکـر نـامتـان» 🌼صبح علی الطلوع ✨«سَلامٌ عَلی یابن الحسن» 🌼مـن دلخـوشـم بـه ✨«جـواب سلامتـان» ...!!❤️ https://eitaa.com/piyroo
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . https://eitaa.com/piyroo
حسین‌ همیشه می‌گفت: افتخار‌ نسل‌ ما‌ اینه که داریم‌ تو‌ عصر‌ و‌ زمانی زندگی می‌کنیم که قراره‌ اسرائیل‌ تو‌ اون‌ دوره‌ و‌ به دست‌ ما‌ نابود‌ بشه. تروریستی اهواز 🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند رد دو دست ابالفضل روی آب بماند حسن شدی که سوال غریب کیست در عالم میان کوچه و گودال بی جواب بماند ع🥀 🏴 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
براے امام حسین -؏- گریه مے کنیم تا ارزش ها را زنده نگه داریم ؛ بدانیم آنجا چه گذشت تا دوباره آن موضوع براے نوه‌اش تکرار نشود .💚 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
❥ ارباب من کاروان پیاده ات در راه است... من ولی هنوز در اینجا... مانده ام💔 ❥ ارباب من میدانم که تک تک بی قراری هایم.. اشک هایم... و شب بیداری هایم را می‌بینی 😭😭 و من! دلخوشم به مستحبی که جوابش واجب است‌..🌱 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روایت زندگی ام‌البنین حسینی همسر شهید علیرضا توسلی🕊 بی‌تابی دختر و معجزه حضرت رقیه علیرضا کارت پرواز نداشت،اما تا آخرین مرحلۀ ورود به محوطۀ فرودگاه با ما آمد.طوبی رهایش نمی‏کرد.گوشۀ کت پدرش را چسبیده بود و نمی‏گذاشت از ما جدا شود.علیرضا نگران طوبی بود.پیوسته به من و پدرم اشاره می‏کرد که جدایش کنیم،اما طوبی ماجرا را فهمیده بود.حاضر نبود چندمیلیمتر هم از پدرش فاصله بگیرد.خوراکی و شیرینی هم فایده نکرد.رزمنده‌‏ها منتظرعلیرضا بودند.مستأصل شده بودیم.تأخیر چندساعته برای پروازهای منطقۀ جنگی طبیعی بود و ما می‌‏دانستیم که بایدچندساعتی منتظر باشیم.اما علیرضا بیش از این نمی‌‏توانست بماند متوسل شدم به حضرت رقیه علیرضا ناچار بهانه کرد که باید برود سرویس.طوبی گفت«نه!تو می‏خوای فرار کنی!» نه!برو بغل آقاجونی.من زود بروم و برگردم راضی شد و پدرم او را بغل گرفت به محض اینکه پدرم طوبی را بغل گرفت،گردنش کج شدروی شانۀ پدرم و خوابش برد.هنوز پاهای طوبی در آغوش علیرضا بودکه خوابش برد!معجزۀ حضرت رقیه را اینجا دیدم.سه سالۀ امام حسین طاقت بی‌‏تابی یک دختر سه ساله برای پدرش را نداشت 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿براۍ‌اینڪه‌به‌ڪمال‌برسیم؛ باید‌با و ، ڪه‌در رأس‌آنها «ع»استــ، ارتباط‌برقرارڪنیم‌و‌براۍاینڪه‌ارتباط‌با خدا‌وشهدا را حفظ‌کنیم، باید‌ داشته‌باشیم‌و تقوادر زمان‌فعلۍ،میســــر‌نمۍشود، مگــرباداشتن . 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo