eitaa logo
پیام معنوی
3.9هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
3.2هزار ویدیو
62 فایل
🍎نکته ها و پیام های معنوی🍎 🍒اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّآلِ مُحَمَّدٍوَّعَجِّلْ فَرَجَهُم🍒 🛑لطفا برای نشر مطالب با مدیر کانال هماهنگ باشید🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟‌‌‌﷽🌟 💎✨((۱۰۵۷)) 🔰(۳۶) 📚 📕۳_توحید،حدیث۲ 👈باب۱ و اثبات محدث 🌿۲ 💠قسمت ب 🕯شماره ۲۴۶ ✍...راوى گوید: ابن ابى‏العوجاء برخاست و من و ابن مقفع نشسته بودیم، چون ابن ابى‏العوجاء برگشت، گفت: واى بر تو پسر مقفع گفت: (که مقام او را کوچک دانستى، به عقیده من) این مرد از جنس نیست بلکه اگر دنیا روحى باشد که هرگاه خواهد با کالبد هویدا شود و هرگاه روحى ناپیدا گردد، این مرد است!!، ابن مقفع گفت: چطور، گفت: نزد او نشستم چون دیگران رفتند و من تنها ماندم، بى‏پرسش من فرمود اگر حقیقت چنان باشد که اینها مى‏گویند و همان طور هم هست (مقصودش مسلمین طواف کننده بود) آنها رستگارند و شما هلاکید و اگر چنان باشد که شما گوئید در صورتى که چنان نیست شما با آنها برابرید من گفتم: خدایت رحم کند مگر ما چه مى‏گوئیم و آنها چه مى‏گویند، گفته ما و آنها یکى است و فرمود: چگونه گفتار تو با آنها یکى است:؛ در صورتى که آنها معتقدند که معاد و پاداش و کیفرى دارند و معتقدند که در آسمان معبودى است و آنجا (با وجود فرشتگان) آباد است و شما عقیده دارید آسمان خراب است و کسى در آن نیست، ابن ابى‏العوجاء گوید من این سخن را از او غنیمت دانستم و گفتم: اگر مطلب چنان است که اینها مى‏گویند (و خدائى هست)چه مانعى دارد که بر مخلوقش آشکار شود و آنها را به پرستش خود خواند تا حتى دو نفر از مردم با هم اختلاف نکنند، چرا از آنها پنهان گشت و فرستاده‏گانش را بسوى ایشان گسیل داشت اگر خود بى‏واسطه این کار را مى‏کرد، راه ایمان مردم به او نزدیک‏تر مى‏شد، به من فرمود واى بر تو! چگونه پنهان گشته بر تو کسیکه قدرتش را در وجود خودت به تو ارائه داده است، پیدا شدنت بعد هیچ بودنت، بزرگسالیت بعد کودکى، نیرومندیت بعد ناتوانى و ناتوانیت پس از نیرومندى، بیماریت بعد تندرستى و تندرستیت پس از بیمارى، خرسندیت بعد از خشم و خشمت بعد از خرسندى، و اندوهت بعد از شادى و شادیت پس از اندوه دوستیت بعد دشمنى و دشمنیت پس از دوستى تصمیت بعد درنگت و درنگت پس از تصمیم خواهشت بعد از نخواستن و نخواستنت پس از خواهش، تمایلت بعد هراست و هراست پس از تمایل. امیدت بعد از نومیدى و نومیدیت پس از امید، بخاطر آمدنت آنچه در ذهنت نبود و ناپیدا گشتن آنچه مى‏دانى از ذهنت، به همین نحو پشت سر هم قدرت خدا را که در وجودم بود و نمى‏توانستم انکار کنم برایم مى‏شمرد که معتقد شدم بزودى در این مبارزه بر من غالب خواهد شد.
🌟‌‌‌﷽🌟 💎✨((۱۰۵۸)) 🔰(۳۶) 📚 📕۳_توحید،حدیث۲ 👈باب۱ و اثبات محدث 🌿۲ 💠قسمت ج 🕯شماره ۲۴۷ ✍...راوى(احمدبن محسن میثمی) گوید روز دیگر ابن ابى‏العوجاء برگشت و در مجلس امام صادق علیه‏السلام خاموش نشست و دم نمى‏زد، امام فرمود: گویا آمده‏اى که بعضى از مطالبى را که در میان داشتیم تعقیب کنى؟ گفت: همین را خواستم اى پسر پیغمبر! امام باو فرمود تعجب است از اینکه تو خدا را منکرى و باینکه من پسر رسول خدایم گواهى دهى!! گفت عادت مرا باین جمله وادار مى‏کند؟ امام فرمود: پس چرا سخن نگویى؟ عرض کرد: از جلال و هیبت شما است که در برابرتان زبانم به سخن نیاید من دانشمندان را دیده و با متکلمین مباحثه کرده‏ام ولى مانند هیبتى که از شما به من دست دهد هرگز به من روى نداده است فرمود: چنین باشد ولى من در پرسش به رویت باز مى‏کنم سپس به او توجه کرد و فرمود: تو مصنوعى یا غیر مصنوع (ساخته شده‏اى یا نساخته و خود رو پیدا شده‏اى) عبدالکریم بن ابى العوجاء گفت ساخته نشده‏ام، امام فرمود: براى من بیان کن که اگر ساخته شده بودى چگونه مى‏بودى؟عبدالکریم مدتى دراز سر به گریبان شده پاسخ نمى‏داد و به چوبى که در مقابلش بود ور میرفت و میگفت: دراز، پهن؛ گود، کوتاه، متحرک، ساکن همه اینها صفت مخلوق است، امام فرمود اگر براى مصنوع صفتى جز اینها ندانى باید خودت را هم مصنوع بدانى زیرا در خود از این امور حادث شده مى‏یابى. عبدالکریم گفت: از من چیزى پرسیدى که هیچ کس پیش از تو نپرسیده و کسى بعد از تو هم نخواهد پرسید، امام فرمود فرضاً در گذشته از تو نپرسیده‏اند از کجا مى‏دانى که در آینده نمى‏پرسند علاوه بر این که با این سخن گفتار خود را نقض کردى زیرا تو معتقدى که همه چیز از روز اول مساوى و برابر است پس چگونه چیزى را مقدم و چیزى را مأخر مى‏دارى؟ (یعنى تو که منکر صانع هستى نسبت وجود و عدم را به اشیاء و حوادث برابر مى‏دانى و تقدم و تأخرى قائل نیستى پس چگونه در کلامت گذشته و آینده آوردى) 🦋...عَنْهُ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ وَ زَادَ فِی حَدِیثِ ابْنِ أَبِی الْعَوْجَاءِ حِینَ سَأَلَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ عَادَ ابْنُ أَبِی الْعَوْجَاءِ فِی الْيَوْمِ الثَّانِی إِلَى مَجْلِسِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَجَلَسَ وَ هُوَ سَاكِتٌ لَا يَنْطِقُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع)كَأَنَّكَ جِئْتَ تُعِیدُ بَعْضَ مَا كُنَّا فِیهِ فَقَالَ أَرَدْتُ ذَلِكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) مَا أَعْجَبَ هَذَا تُنْكِرُ اللَّهَ وَ تَشْهَدُ أَنِّی ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ الْعَادَةُ تَحْمِلُنِی عَلَى ذَلِكَ فَقَالَ لَهُ الْعَالِمُ ع فَمَا يَمْنَعُكَ مِنَ الْكَلَامِ قَالَ إِجْلَالًا لَكَ وَ مَهَابَةً مَا يَنْطَلِقُ لِسَانِی بَيْنَ يَدَيْكَ فَإِنِّی شَاهَدْتُ الْعُلَمَاءَ وَ نَاظَرْتُ الْمُتَكَلِّمِینَ فَمَا تَدَاخَلَنِی هَيْبَةٌ قَطُّ مِثْلُ مَا تَدَاخَلَنِی مِنْ هَيْبَتِكَ قَالَ يَكُونُ ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَفْتَحُ عَلَيْكَ بِسُؤَالٍ وَ أَقْبَلَ عَلَيْهِ فَقَالَ لَهُ أَ مَصْنُوعٌ أَنْتَ أَوْ غَيْرُ مَصْنُوعٍ فَقَالَ عَبْدُ الْكَرِیمِ بْنُ أَبِی الْعَوْجَاءِ بَلْ أَنَا غَيْرُ مَصْنُوعٍ فَقَالَ لَهُ الْعَالِمُ ع فَصِفْ لِی لَوْ كُنْتَ مَصْنُوعاً كَيْفَ كُنْتَ تَكُونُ فَبَقِيَ عَبْدُ الْكَرِیمِ مَلِيّاً لَا يُحِیرُ جَوَاباً وَ وَلَعَ بِخَشَبَةٍ كَانَتْ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُوَ يَقُولُ طَوِیلٌ عَرِیضٌ عَمِیقٌ قَصِیرٌ مُتَحَرِّكٌ سَاكِنٌ كُلُّ ذَلِكَ صِفَةُ خَلْقِهِ فَقَالَ لَهُ الْعَالِمُ فَإِنْ كُنْتَ لَمْ تَعْلَمْ صِفَةَ الصَّنْعَةِ غَيْرَهَا فَاجْعَلْ نَفْسَكَ مَصْنُوعاً لِمَا تَجِدُ فِی نَفْسِكَ مِمَّا يَحْدُثُ مِنْ هَذِهِ الْأُمُورِ فَقَالَ لَهُ عَبْدُ الْكَرِیمِ سَأَلْتَنِی عَنْ مَسْأَلَةٍ لَمْ يَسْأَلْنِی عَنْهَا أَحَدٌ قَبْلَكَ وَ لَا يَسْأَلُنِی أَحَدٌ بَعْدَكَ عَنْ مِثْلِهَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هَبْكَ عَلِمْتَ أَنَّكَ لَمْ تُسْأَلْ فِیمَا مَضَى فَمَا عَلَّمَكَ أَنَّكَ لَا تُسْأَلُ فِیمَا بَعْدُ عَلَى أَنَّكَ يَا عَبْدَ الْكَرِیمِ نَقَضْتَ قَوْلَكَ لِأَنَّكَ تَزْعُمُ أَنَّ الْأَشْيَاءَ مِنَ الْأَوَّلِ سَوَاءٌ فَكَيْفَ قَدَّمْتَ وَ أَخَّرْتَ ... 📚اصول كافي جلد۱ صفحه: ۲۲۱ رواية:۲۱۲ 🌓🌗 ☀️@pmsh313❀ ╰━━❀🕊❀🌼❀🕊❀━━╯
🌟‌‌‌﷽🌟 💎✨((۱۰۵۹)) 🔰(۳۶) 📚 📕۳_توحید،حدیث۲ 👈باب۱ و اثبات محدث 🌿۲ 💠قسمت د 🕯شماره ۲۴۸ ✍...سپس امام فرمود اى عبدالکریم بن ابى العوجاء؟ توضیح بیشترى برایت دهم: بگو بدانم اگر تو کیسه جواهرى داشته باشى و کسى به تو گوید در این اشرفى هست و تو بگوئى نیست، او به تو بگوید اشرفى را براى من تعریف کن و تو اوصاف آن را ندانى، آیا تو مى‏توانى ندانسته بگوئى اشرفى در کیسه نیست؟ گفت: نه امام فرمود، جهان هستى که درازا و پهنایش از کسیه جواهر بزرگتر است شاید در این جهان مصنوعى باشد زیرا تو صفت مصنوع را از غیر مصنوع تشخیص نمى‏دهى، عبدالکریم درماند ولى بعضى از رفقایش اسلام آورند و بعضى هم با او به کفر باقى ماندند... 🦋...ثُمَّ قَالَ يَا عَبْدَ الْكَرِیمِ أَزِیدُكَ وُضُوحاً أَرَأَيْتَ لَوْ كَانَ مَعَكَ كِیسٌ فِیهِ جَوَاهِرُ فَقَالَ لَكَ قَائِلٌ هَلْ فِی الْكِیسِ دِینَارٌ فَنَفَيْتَ كَوْنَ الدِّینَارِ فِی الْكِیسِ فَقَالَ لَكَ صِفْ لِيَ الدِّینَارَ وَ كُنْتَ غَيْرَ عَالِمٍ بِصِفَتِهِ هَلْ كَانَ لَكَ أَنْ تَنْفِيَ كَوْنَ الدِّینَارِ عَنِ الْكِیسِ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ قَالَ لَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَالْعَالَمُ أَكْبَرُ وَ أَطْوَلُ وَ أَعْرَضُ مِنَ الْكِیسِ فَلَعَلَّ فِی الْعَالَمِ صَنْعَةً مِنْ حَيْثُ لَا تَعْلَمُ صِفَةَ الصَّنْعَةِ مِنْ غَيْرِ الصَّنْعَةِ فَانْقَطَعَ عَبْدُ الْكَرِیمِ وَ أَجَابَ إِلَى الْإِسْلَامِ بَعْضُ أَصْحَابِهِ وَ بَقِيَ مَعَهُ بَعْضٌ... 📚اصول كافي جلد۱ صفحه: ۲۲۳ رواية:۲۱۲ 🌓🌗 ☀️@pmsh313❀ ╰━━❀🕊❀🌼❀🕊❀━━╯
🌟‌‌‌﷽🌟 💎✨((۱۰۶۰)) 🔰(۳۶) 📚 📕۳_توحید،حدیث۲ 👈باب۱ و اثبات محدث 🌿۲ 💠قسمت ه 🕯شماره ۲۴۹ ✍...روز سوم عبدالکریم ابن ابی العوجا برگشت و گفت مى‏خواهم که من پرسش کنم، امام فرمود: هرچه خواهى بپرس عرض کرد: دلیل بر حدوث اجسام چیست (ظاهراً مقصودش همان بحث مشهود حدوث و قدم ماده است که مجادلات دامنه دار و طولانى بین دانشمندان طبیعى و اسلامى به وجود آورده است)؟ فرمود: من هیچ چیز کوچک و بزرگ را نمى‏بینم مگر اینکه چون چیزى مانندش به آن ضمیمه شود بزرگتر شود، همین است نابود شدن (چیز کوچک) و انتقال از حالت اول (که کوچک بود به حالت دوم که بزرگ گشت و همین است معنى حدوث) و اگر قدیم بود نابود و متغیر نمیگشت زیرا آنچه نابود و متغیر شود رواست که پیدا شود و از میان برود پس با بود شدنش بعد از نابودى داخل، در حدوث شود و با بودنش در ازل داخل در عدم گردد (اگر آن چیز کوچک را ازلى فرض کنیم اکنون معدوم است زیرا اکنون به جاى او چیز بزرگ وجود دارد) و صفت و ازل و عدم و حدوث و قدم در یک چیز جمع نشود ... 🦋...فَعَادَ فِی الْيَوْمِ الثَّالِثِ فَقَالَ أَقْلِبُ السُّؤَالَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع سَلْ عَمَّا شِئْتَ فَقَالَ مَا الدَّلِیلُ عَلَى حَدَثِ الْأَجْسَامِ فَقَالَ إِنِّی مَا وَجَدْتُ شَيْئاً صَغِیراً وَ لَا كَبِیراً إِلَّا وَ إِذَا ضُمَّ إِلَيْهِ مِثْلُهُ صَارَ أَكْبَرَ وَ فِی ذَلِكَ زَوَالٌ وَ انْتِقَالٌ عَنِ الْحَالَةِ الْأُولَى وَ لَوْ كَانَ قَدِیماً مَا زَالَ وَ لَا حَالَ لِأَنَّ الَّذِی يَزُولُ وَ يَحُولُ يَجُوزُ أَنْ يُوجَدَ وَ يُبْطَلَ فَيَكُونُ بِوُجُودِهِ بَعْدَ عَدَمِهِ دُخُولٌ فِی الْحَدَثِ وَ فِی كَوْنِهِ فِی الْأَزَلِ دُخُولُهُ فِی الْعَدَمِ وَ لَنْ تَجْتَمِعَ صِفَةُ الْأَزَلِ وَ الْعَدَمِ وَ الْحُدُوثِ وَ الْقِدَمِ فِی شَيْ‏ءٍ وَاحِدٍ... 📚اصول كافي جلد۱ صفحه: ۲۲۵ رواية:۲۱۲ 🌓🌗 ☀️@pmsh313❀ ╰━━❀🕊❀🌼❀🕊❀━━╯
🌟‌‌‌﷽🌟 💎✨((۱۰۶۱)) 🔰(۳۶) 📚 📕۳_توحید،حدیث۲ 👈باب۱ و اثبات محدث 🌿۲ 💠قسمت و 🕯شماره ۲۵۰ ✍...عبدالکریم ابن ابی العوجا گفت: فرض در صورت جریان حالت کوچکى و بزرگى و زمان سابق و لاحق مطلب چنان باشد که فرمودى و بر حدوث اجسام استدلال نمودى ولى اگر چیزها همگى به کوچکى خود باقى ماند از چه راه بر حدوث آنها استدلال مى‏کنید؟ امام فرمود: بحث ما روى همین جهان موجود است اگر این جهان موجود را بر داریم و جهان دیگرى به جاى آن گذاریم هیچ چیز از این جهان نابود شده و همین نابود شدن و به وجود آمدن دیگرى دلالتش بر حدوث بیشتر نیست ولى باز هم من از همین راه که فرض کردى بر ما احتجاج کنى جوابت گویم ما مى‏گوئیم اگر همه چیز پیوسته به حال این کوچکى باقى ماند در عالم فرض جایز و صحیح است که اگر به هر چیز کوچکى چیزى مانندش را ضمیمه کنیم بزرگتر گردد و جایز بودن این تغییر آن را از قدم خارج کند و حدوث داخل نماید، اى عبدالکریم دیگر سخنى ندارى، عبدالکریم در ماند و رسوا گشت (حاصل استدلال امام را منطقیین براى مثال شکل اول از اشکال اربعه به این صورت بیان مى‏کنند (((العالم متغیر و کل متغیر حادث. فالعالم حادث ))) و براى اثبات صغرى و کبرى این قضیه مفصل استدلال مى‏کند ولى به عقیده ما بیان امام و بسیار روشن و واضح و دور از اصطلاحات گنگ و مبهم ایشان مى‏باشد). 💥چون سال آینده شد امام در حرم مکه باو برخورد یکى از شیعیان به حضرت عرض کرد: ابن ابى‏العوجاء مسلمان شده؟ فرمود او نسبت به اسلام کور دل است، مسلمان نشود چون ابن ابى‏العوجاء چشمش به امام افتاد: گفت: اى آقا و مولاى من!! امام فرمود: براى چه اینجا آمدى؟ گفت: براى عادت تن و سنت میهن و براى اینکه دیوانگى و سر تراشى و سنگ پرانى مردم را ببینم امام فرمود اى عبدالکریم تو هنوز بر سرکشى و گمراهیت پا بر جائى؟ عبدالکریم رفت سخنى گوید که امام فرمود: در حج مجادله روا نیست و عبایش را تکان داد و فرمود: اگر حقیقت چنان باشد که تو گوئى در صورتى که چنان نیست ما و تو رستگاریم اگر حقیقت چنان باشد که ما گوئیم و چنان هم هست ما رستگاریم و تو هلاک، عبدالکریم رو به اطرافیان خود کرد و گفت در دلم دردى احساس مى‏کنم مرا بر گردانید، چون او را برگشت دادند جان سپرد خدایش نیامرزد. 🦋...فَقَالَ عَبْدُ الْكَرِیمِ هَبْكَ عَلِمْتَ فِی جَرْيِ الْحَالَتَيْنِ وَ الزَّمَانَيْنِ عَلَى مَا ذَكَرْتَ وَ اسْتَدْلَلْتَ بِذَلِكَ عَلَى حُدُوثِهِا فَلَوْ بَقِيَتِ الْأَشْيَاءُ عَلَى صِغَرِهَا مِنْ أَيْنَ كَانَ لَكَ أَنْ تَسْتَدِلَّ عَلَى حُدُوثِهِنَّ فَقَالَ الْعَالِمُ ع إِنَّمَا نَتَكَلَّمُ عَلَى هَذَا الْعَالَمِ الْمَوْضُوعِ فَلَوْ رَفَعْنَاهُ وَ وَضَعْنَا عَالَماً آخَرَ كَانَ لَا شَيْ‏ءَ أَدَلَّ عَلَى الْحَدَثِ مِنْ رَفْعِنَا إِيَّاهُ وَ وَضْعِنَا غَيْرَهُ وَ لَكِنْ أُجِیبُكَ مِنْ حَيْثُ قَدَّرْتَ أَنْ تُلْزِمَنَا فَنَقُولُ إِنَّ الْأَشْيَاءَ لَوْ دَامَتْ عَلَى صِغَرِهَا لَكَانَ فِی الْوَهْمِ أَنَّهُ مَتَى ضُمَّ شَيْ‏ءٌ إِلَى مِثْلِهِ كَانَ أَكْبَرَ وَ فِی جَوَازِ التَّغْيِیرِ عَلَيْهِ خُرُوجُهُ مِنَ الْقِدَمِ كَمَا أَنَّ فِی تَغْيِیرِهِ دُخُولَهُ فِی الْحَدَثِ لَيْسَ لَكَ وَرَاءَهُ شَيْ‏ءٌ يَا عَبْدَ الْكَرِیمِ فَانْقَطَعَ وَ خُزِيَ فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْعَامِ الْقَابِلِ الْتَقَى مَعَهُ فِی الْحَرَمِ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ شِیعَتِهِ إِنَّ ابْنَ أَبِی الْعَوْجَاءِ قَدْ أَسْلَمَ فَقَالَ الْعَالِمُ ع هُوَ أَعْمَى مِنْ ذَلِكَ لَا يُسْلِمُ فَلَمَّا بَصُرَ بِالْعَالِمِ قَالَ سَيِّدِی وَ مَوْلَايَ فَقَالَ لَهُ الْعَالِمُ ع مَا جَاءَ بِكَ إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ فَقَالَ عَادَةُ الْجَسَدِ وَ سُنَّةُ الْبَلَدِ وَ لِنَنْظُرَ مَا النَّاسُ فِیهِ مِنَ الْجُنُونِ وَ الْحَلْقِ وَ رَمْيِ الْحِجَارَةِ فَقَالَ لَهُ الْعَالِمُ ع أَنْتَ بَعْدُ عَلَى عُتُوِّكَ وَ ضَلَالِكَ يَا عَبْدَ الْكَرِیمِ فَذَهَبَ يَتَكَلَّمُ فَقَالَ لَهُ ع لَا جِدَالَ فِی الْحَجِّ وَ نَفَضَ رِدَاءَهُ مِنْ يَدِهِ وَ قَالَ إِنْ يَكُنِ الْأَمْرُ كَمَا تَقُولُ وَ لَيْسَ كَمَا تَقُولُ نَجَوْنَا وَ نَجَوْتَ وَ إِنْ يَكُنِ الْأَمْرُ كَمَا نَقُولُ وَ هُوَ كَمَا نَقُولُ نَجَوْنَا وَ هَلَكْتَ فَأَقْبَلَ عَبْدُ الْكَرِیمِ عَلَى مَنْ مَعَهُ فَقَالَ وَجَدْتُ فِی قَلْبِی حَزَازَةً فَرُدُّونِی فَرَدُّوهُ فَمَاتَ لَا رَحِمَهُ اللَّهُ 📚اصول كافي جلد۱ صفحه: ۲۲۵ رواية:۲۱۲ 🌓🌗 ☀️@pmsh313❀ ╰━━❀🕊❀🌼❀🕊❀━━╯
🌟‌‌‌﷽🌟 💎✨((۱۰۶۲)) 🔰(۳۶) 📚 📕۳_توحید،حدیث۳ 👈باب۱ و اثبات محدث 🌿۳ 💠قسمت الف 🕯شماره ۲۵۱ ✍محمد بن عبدالله خراسانی خادم حضرت امام رضا علیه‏السلام گوید: مردى از زنادقه خدمت امام آمد وقتى که جمعى حضورش بودند امام فرمود: به من بگو اگر قول حق گفته شما باشد با اینکه چنان نیست مگر نه این است که ما و شما همانند و برابریم، آنچه نماز گزاردیم و روزه گرفتیم و زکاة دادیم و ایمان آوردیم که به ما زیانى نداد، آن مرد خاموش بود، سپس امام فرمود: و اگر قول حق گفته ما باشد. با آنکه گفته ماست مگر نه این است که شما هلاک شدید و ما نجات یافتیم، گفت خدایت رحمت کند، به من بفهمان که خدا چگونه و در کجاست، فرمود: واى بر تو اى راه که رفته‏اى غلط است، او مکان را مکان قرار داد بدون اینکه براى او مکانى باشد و چگونگى را چگونگى قرار داد بدون اینکه براى خود او چگونگى باشد ( آن زمان که خدا بود هیچ چیز دیگر نبود کلمه آن زمان هم از باب ضیق تعبیر و تنگى قافیه است نه جسمى بود و نه روحى نه مکانى نه کمى و کیفى و نه زمینى و نه آسمانى خودش بود و خودش و سپس به تدریج همه چیز را آفرید و او هم که جسم و ماهیت نیست تا در مکانى باشد و مرکب نیست تا چگونگى داشته باشد) پس خدا به چگونگى و مکان گرفتن شناخته نشود و به هیچ حسى درک نشود و با چیزى سنجیده نگردد... 🦋حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَكِيِّ الرَّازِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ بُرْدٍ الدِّینَوَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْخُرَاسَانِيِّ خَادِمِ الرِّضَا(ع)قَالَ دَخَلَ رَجُلٌ مِنَ الزَّنَادِقَةِ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ(ع)وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ(ع)أَيُّهَا الرَّجُلُ أَ رَأَيْتَ إِنْ كَانَ الْقَوْلُ قَوْلَكُمْ وَ لَيْسَ هُوَ كَمَا تَقُولُونَ أَ لَسْنَا وَ إِيَّاكُمْ شَرَعاً سَوَاءً لَا يَضُرُّنَا مَا صَلَّيْنَا وَ صُمْنَا وَ زَكَّيْنَا وَ أَقْرَرْنَا فَسَكَتَ الرَّجُلُ ثُمَّ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ(ع)وَ إِنْ كَانَ الْقَوْلُ قَوْلَنَا وَ هُوَ قَوْلُنَا أَ لَسْتُمْ قَدْ هَلَكْتُمْ وَ نَجَوْنَا فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ أَوْجِدْنِی كَيْفَ هُوَ وَ أَيْنَ هُوَ فَقَالَ وَيْلَكَ إِنَّ الَّذِی ذَهَبْتَ إِلَيْهِ غَلَطٌ هُوَ أَيَّنَ الْأَيْنَ بِلَا أَيْنٍ وَ كَيَّفَ الْكَيْفَ بِلَا كَيْفٍ فَلَا يُعْرَفُ بِالْكَيْفُوفِيَّةِ وَ لَا بِأَيْنُونِيَّةٍ وَ لَا يُدْرَكُ بِحَاسَّةٍ وَ لَا يُقَاسُ بِشَيْ‏ءٍ... 📚اصول كافي جلد۱ صفحه: ۲۲۹ رواية:۲۱۳ 🌓🌗 ☀️@pmsh313❀ ╰━━❀🕊❀🌼❀🕊❀━━╯
🌟‌‌‌﷽🌟 💎✨((۱۰۶۳)) 🔰(۳۶) 📚 📕۳_توحید،حدیث۳ 👈باب۱ و اثبات محدث 🌿۳ 💠قسمت ب 🕯شماره ۲۵۲ ✍...آن مرد(زندیق) گفت: هر صورتى که او به هیچ حسى ادراک نشود پس چیزى نیست، امام رضا علیه السلام فرمود:واى بر تو که چون حواست از ادراک او عاجز گشت منکر ربوبیتش شدى ولى ما چون حواسمان از ادارکش عاجز گشت یقین کردیم او پروردگار ماست که بر خلاف همه چیزهاست (ما دانستیم که تنها جسم و ماده است که به حس درک شود و آنچه که به حس درک شود ممنوع و حادث و محتاج است و خالق و صانع اشیاء محالست که مصنوع و حادث باشد ولى تو چون به این حقیقت پى نبردى در نقطه مقابل ما ایستادى).آن مرد گفت: به من بگو خدا از چه زمانى بوده است، امام فرمود: تو به من بگو چه زمانى بوده که او نبوده تا بگویم از چه زمانى بوده است. آن مرد گفت: دلیل بر وجود او چیست امام فرمود: من چون تن خود را نگریستم که نتوانم در طول و عرض آن زیاد و کم کنم و زیان و بدى‏هارا از او دور و خوبیها را به او برسانم یقین کردم این ساختمان را سازنده‏اى است و به وجودش اعتراف کردم علاوه بر این که مى‏بینیم گردش فلک به قدرت اوست و پیدایش ابر و گردش بادها و جریان خورشید و ماه و ستارگان و نشانه‏هاى شگفت و آشکار دیگر را که دیدم دانستم که این دستگاه را مهندس و مخترعى است. ( در حدیث 277 توضیح بیشترى براى این حدیث بیان مى‏کنیم). 🦋...فَقَالَ الرَّجُلُ فَإِذاً إِنَّهُ لَا شَيْ‏ءَ إِذَا لَمْ يُدْرَكْ بِحَاسَّةٍ مِنَ الْحَوَاسِّ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ(ع)وَيْلَكَ لَمَّا عَجَزَتْ حَوَاسُّكَ عَنْ إِدْرَاكِهِ أَنْكَرْتَ رُبُوبِيَّتَهُ وَ نَحْنُ إِذَا عَجَزَتْ حَوَاسُّنَا عَنْ إِدْرَاكِهِ أَيْقَنَّا أَنَّهُ رَبُّنَا بِخِلَافِ شَيْ‏ءٍ مِنَ الْأَشْيَاءِ قَالَ الرَّجُلُ فَأَخْبِرْنِی مَتَى كَانَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ(ع)أَخْبِرْنِی مَتَى لَمْ يَكُنْ فَأُخْبِرَكَ مَتَى كَانَ قَالَ الرَّجُلُ فَمَا الدَّلِیلُ عَلَيْهِ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ(ع)إِنِّی لَمَّا نَظَرْتُ إِلَى جَسَدِی وَ لَمْ يُمْكِنِّی فِیهِ زِيَادَةٌ وَ لَا نُقْصَانٌ فِی الْعَرْضِ وَ الطُّولِ وَ دَفْعِ الْمَكَارِهِ عَنْهُ وَ جَرِّ الْمَنْفَعَةِ إِلَيْهِ عَلِمْتُ أَنَّ لِهَذَا الْبُنْيَانِ بَانِیاً فَأَقْرَرْتُ بِهِ مَعَ مَا أَرَى مِنْ دَوَرَانِ الْفَلَكِ بِقُدْرَتِهِ وَ إِنْشَاءِ السَّحَابِ وَ تَصْرِیفِ الرِّيَاحَ وَ مَجْرَى الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ النُّجُومِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ مِنَ الْ‏آيَاتِ الْعَجِیبَاتِ الْمُبَيِّنَاتِ عَلِمْتُ أَنَّ لِهَذَا مُقَدِّراً وَ مُنْشِئاً 📚اصول كافي جلد۱ صفحه: ۲۲۹ رواية:۲۱۳ 🌓🌗 ☀️@pmsh313❀ ╰━━❀🕊❀🌼❀🕊❀━━╯
🌟‌‌‌﷽🌟 💎✨((۱۰۸۵)) 🔰(۳۷) 📚 📕۳_توحید،حدیث۴ 👈باب۱ و اثبات محدث 🌿۴ 💠قسمت الف 🕯شماره ۲۵۳ ✍عبدالله دیصانى از هشام بن حکم پرسید: تو پروردگارى دارى، گفت: آرى گفت: او قادر است؟ گفت: آرى قادر و هم قاهر است گفت: مى‏تواند تمام جهان را در تخم مرغى بگنجاند که نه تخم مرغ بزرگ شود و نه جهان کوچک: هشام گفت: مهلتم بده، دیصانى گفت: یک سال به تو مهلت دادم و بیرون رفت. هشام سوار شد و خدمت امام صادق علیه‏السلام رسید و اجازه خواست و حضرت به او اجازه داد، هشام عرض کرد: یأبن رسول الله عبدالله دیصانى از من سؤالى کرده که در آن تکیه‏گاهى جز خدا و شما نباشد. امام فرمود: چه سؤالى کرده: عرض کرد: چنین و چنان گفت. حضرت فرمود: اى هشام چند حس دارى! گفت: پنج حس. فرمود کدام یک کوچکتر است! گفت باصره (یعنى چشم). فرمود: اندازه بیننده چه قدر است، گفت: اندازه یک عدس یا کوچکتر از آن پس فرمود: اى هشام به پیش رو و بالاى سرت بنگر و بمن بگو چه مى‏بینى، گفت: آسمان و زمین و خانه‏ها و کاخها و بیابانها و کوهها و نهرها مى‏بینم. امام علیه‏السلام فرمود آنکه توانست آنچه را تو مى‏بینى در یک عدس یا کوچکتر از عدس در آرد مى‏تواند جهانرا در تخم مرغ در آورد بى‏آنکه جهان کوچک و تخم مرغ بزرگ شود، آنگاه هشام بجانب حضرت خم شد و دست و سر و پایش بوسید و عرض کرد مرا بس است اى پسر پیغمبر و به منزلش بازگشت... ♻️شرح :جواب امام در موضوع گنجیدن جهان در یک تخم مرغ مانند تمام سخنان و بیانات این خانواده از معجزات کلام و محکمات استدلال و منطق است، پیداست که سؤال دیصانى از یک امر غیر ممکن و محال عقلى بوده است که دانشمندان گویند قدرت خداوند به محال تعلق نمى‏گیرد و این نقل از ناحیه امر محال است نه از ناحیه قدرت خدا اگر امام جواب مى‏داد که آنچه تو گفتى امر محالیست، او نمى‏فهمید زیرا فهم مردم عوام به این دقایق نمیرسد و لذا جواب اقناعى داد 🦋عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ الْخَفَّافِ أَوْ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ قَالَ إِنَّ عَبْدَ اللَّهِ الدَّيَصَانِيَّ سَأَلَ هِشَامَ بْنَ الْحَكَمِ فَقَالَ لَهُ أَلَكَ رَبٌّ فَقَالَ بَلَى قَالَ أَقَادِرٌ هُوَ قَالَ نَعَمْ قَادِرٌ قَاهِرٌ قَالَ يَقْدِرُ أَنْ يُدْخِلَ الدُّنْيَا كُلَّهَا الْبَيْضَةَ لَا تَكْبُرُ الْبَيْضَةُ وَ لَا تَصْغُرُ الدُّنْيَا قَالَ هِشَامٌ النَّظِرَةَ فَقَالَ لَهُ قَدْ أَنْظَرْتُكَ حَوْلًا ثُمَّ خَرَجَ عَنْهُ فَرَكِبَ هِشَامٌ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع)فَاسْتَأْذَنَ عَلَيْهِ فَأَذِنَ لَهُ فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَتَانِی عَبْدُ اللَّهِ الدَّيَصَانِيُّ بِمَسْأَلَةٍ لَيْسَ الْمُعَوَّلُ فِیهَا إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَ عَلَيْكَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع)عَمَّا ذَا سَأَلَكَ فَقَالَ قَالَ لِی كَيْتَ وَ كَيْتَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع)يَا هِشَامُ كَمْ حَوَاسُّكَ قَالَ خَمْسٌ قَالَ أَيُّهَا أَصْغَرُ قَالَ النَّاظِرُ قَالَ وَ كَمْ قَدْرُ النَّاظِرِ قَالَ مِثْلُ الْعَدَسَةِ أَوْ أَقَلُّ مِنْهَا فَقَالَ لَهُ يَا هِشَامُ فَانْظُرْ أَمَامَكَ وَ فَوْقَكَ وَ أَخْبِرْنِی بِمَا تَرَى فَقَالَ أَرَى سَمَاءً وَ أَرْضاً وَ دُوراً وَ قُصُوراً وَ بَرَارِيَ وَ جِبِالًا وَ أَنْهَاراً فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ الَّذِی قَدَرَ أَنْ يُدْخِلَ الَّذِی تَرَاهُ الْعَدَسَةَ أَوْ أَقَلَّ مِنْهَا قَادِرٌ أَنْ يُدْخِلَ الدُّنْيَا كُلَّهَا الْبَيْضَةَ لَا تَصْغَرُ الدُّنْيَا وَ لَا تَكْبُرُ الْبَيْضَةُ فَأَكَبَّ هِشَامٌ عَلَيْهِ وَ قَبَّلَ يَدَيْهِ وَ رَأْسَهُ وَ رِجْلَيْهِ وَ قَالَ حَسْبِی يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ انْصَرَفَ إِلَى مَنْزِلِه... 📚اصول كافي جلد۱ صفحه: ۲۳۱ رواية:۲۱۴ 🌓🌗 ☀️@pmsh313❀ ╰━━❀🕊❀🌼❀🕊❀━━╯
🌟‌‌‌﷽🌟 💎✨((۱۰۸۶)) 🔰(۳۷) 📚 📕۳_توحید،حدیث۴ 👈باب۱ و اثبات محدث 🌿۴ 💠قسمت ب 🕯شماره ۲۵۴ ✍...عبدالله دیصانى فردا نزد او(هشام بن حکم ) آمد و گفت ای هاشم من آمدم که به تو سلام دهم نه این که از تو جواب خواهم، هشام گفت اگر براى طلب جواب هم آمده‏ئى اینست جوابت (جواب حضرت را به او گفت) دیصانى از نزد او خارج شد و در خانه امام صادق علیه‏السلام آمد و اجازه خواست، حضرت به او اجازه داد، چون نشست گفت: اى جعفر بن محمد مرا به معبودم راهنمائى فرما، امام صادق به او فرمود: نامت چیست؟ دیصانى بیرون رفت و اسمش را نگفت رفقایش به او گفتند چرا نامت را به حضرت نگفتى؟ جواب داد؟ اگر مى‏گفتم نامم عبدالله (بنده خدا) است مى‏گفت: آنکه تو بنده‏اش هستى کیست؟ آنها گفتند باز گرد و بگو ترا به معبودت دلالت کند و اسمت را نپرسد. او باز گشت و گفت: مرا به معبودم راهنمائى کن و نامم مپرس حضرت به او فرمود: بنشین، در آنجا یکى از کودکان امام تخم مرغى در دست داشت و با آن بازى مى‏کرد: حضرت به او فرمود: این تخم مرغ را به من ده آن را به وى داد امام فرمود: اى دیصانى این تخم سنگریست پوشیده که پوست کلفتى دارد و زیر پوست کلفت پوست نازکى است و زیر پوست نازک طلائى است روان و نقره ایست آب شده که نه طلاى روان به نقره آب شده آمیزد و نه نقره آبشده با طلاى روان در هم شود و به همین حال باقى است، نه مصلحى از آن خارج شده تا بگوید من آنرا اصلاح کردم و نه مفسدى درونش رفته تا بگوید من آن را فاسد کردم و معلوم نیست براى تولید نر آفریده شده یا ماده ، ناگاه مى‏شکافد و مانند طاووس رنگارگ بیرون مى‏دهد آیا تو براى این مدبرى در مى‏یابى، دیصانى مدتى سر بزیر افکند و سپس گفت: گواهى دهم که معبودى جز خداى یگانه بى‏شریک نیست و اینکه محمد بنده و فرستاده اوست و تو امام و حجت خدائى بر مردم و من از حالت پیشین توبه گزارم. 🦋...(عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ الْخَفَّافِ أَوْ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ قَالَ)وَ غَدَا عَلَيْهِ الدَّيَصَانِيُّ فَقَالَ لَهُ يَا هِشَامُ إِنِّی جِئْتُكَ مُسَلِّماً وَ لَمْ أَجِئْكَ مُتَقَاضِیاً لِلْجَوَابِ فَقَالَ لَهُ هِشَامٌ إِنْ كُنْتَ جِئْتَ مُتَقَاضِیاً فَهَاكَ الْجَوَابَ فَخَرَجَ الدَّيَصَانِيُّ عَنْهُ حَتَّى أَتَى بَابَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع)فَاسْتَأْذَنَ عَلَيْهِ فَأَذِنَ لَهُ فَلَمَّا قَعَدَ قَالَ لَهُ يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ دُلَّنِی عَلَى مَعْبُودِی فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع)مَا اسْمُكَ فَخَرَجَ عَنْهُ وَ لَمْ يُخْبِرْهُ بِاسْمِهِ فَقَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ كَيْفَ لَمْ تُخْبِرْهُ بِاسْمِكَ قَالَ لَوْ كُنْتُ قُلْتُ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ كَانَ يَقُولُ مَنْ هَذَا الَّذِی أَنْتَ لَهُ عَبْدٌ فَقَالُوا لَهُ عُدْ إِلَيْهِ وَ قُلْ لَهُ يَدُلُّكَ عَلَى مَعْبُودِكَ وَ لَا يَسْأَلُكَ عَنِ اسْمِكَ فَرَجَعَ إِلَيْهِ فَقَالَ لَهُ يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ دُلَّنِی عَلَى مَعْبُودِی وَ لَا تَسْأَلْنِی عَنِ اسْمِی فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع)اجْلِسْ وَ إِذَا غُلَامٌ لَهُ صَغِیرٌ فِی كَفِّهِ بَيْضَةٌ يَلْعَبُ بِهَا فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع)نَاوِلْنِی يَا غُلَامُ الْبَيْضَةَ فَنَاوَلَهُ إِيَّاهَا فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع)يَا دَيَصَانِيُّ هَذَا حِصْنٌ مَكْنُونٌ لَهُ جِلْدٌ غَلِیظٌ وَ تَحْتَ الْجِلْدِ الْغَلِیظِ جِلْدٌ رَقِیقٌ وَ تَحْتَ الْجِلْدِ الرَّقِیقِ ذَهَبَةٌ مَائِعَةٌ وَ فِضَّةٌ ذَائِبَةٌ فَلَا الذَّهَبَةُ الْمَائِعَةُ تَخْتَلِطُ بِالْفِضَّةِ الذَّائِبَةِ وَ لَا الْفِضَّةُ الذَّائِبَةُ تَخْتَلِطُ بِالذَّهَبَةِ الْمَائِعَةِ فَهِيَ عَلَى حَالِهَا لَمْ يَخْرُجْ مِنْهَا خَارِجٌ مُصْلِحٌ فَيُخْبِرَ عَنْ صَلَاحِهَا وَ لَا دَخَلَ فِیهَا مُفْسِدٌ فَيُخْبِرَ عَنْ فَسَادِهَا لَا يُدْرَى لِلذَّكَرِ خُلِقَتْ أَمْ لِلْأُنْثَى تَنْفَلِقُ عَنْ مِثْلِ أَلْوَانِ الطَّوَاوِیسِ أَ تَرَى لَهَا مُدَبِّراً قَالَ فَأَطْرَقَ مَلِيّاً ثُمَّ قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّكَ إِمَامٌ وَ حُجَّةٌ مِنَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَنَا تَائِبٌ مِمَّا كُنْتُ ِیهِ 📚اصول كافي جلد۱ صفحه: ۲۳۳ رواية:۲۱۴ 🌓🌗 ☀️@pmsh313❀ ╰━━❀🕊❀🌼❀🕊❀━━╯
🌟‌‌‌﷽🌟 💎✨((۱۰۸۷)) 🔰(۳۷) 📚 📕۳_توحید،حدیث۵ 👈باب۱ و اثبات محدث 🌿۵ 💠قسمت الف 🕯شماره ۲۵۵ ✍هشام بن حکم گوید: قسمتى از سخن امام صادق علیه‏السلام به زندیقى که خدمتش رسید این بود: اینکه گوئى خدا دوتاست بیرون از این نیست که یا هر دو قدیم و قویند و یا هر دو ضعیف یا یکى قوى و دیگرى ضعیف: اگر هر دو قویند پس چرا یکى از آنها دیگرى را دفع نکند تا در اداره جهان هستى تنها باشد (زیرا خدا باید فوق همه قدرتها باشد و اگر قدرتى در برابرش یافت شود نشانه عجز و ناتوانى است) و اگر یکى را قوى و دیگرى را ضعیف پندارى گفتار ما ثابت شود که خداى یکى است بعلت ناتوانى و ضعفى که در دیگرى آشکار است (و اگر هر دو ضعیف باشند پیداست که هیچیک خدا نخواهد بود) (این بیان امام ساده و روشن و مطابق فهم عامه مردم است، اکنون همین مطلب را با استدلالى دقیق تر که مناسب فهم خواص و نکته سنج است بیان مى‏فرماید از ملاصدرا) اگر بگوئى خدا دو تاست بیرون از این نیست که یا هر دو در تمام جهات برابرند یا از تمام جهات مختلف و متمایزند، چون ما امر خلقت را منظم مى‏بینم و فلک را در گردش و تدبیر جهانرا یکسان و شب و روز و خورشید و ماه را مرتب: درستى کار و تدبیر و هماهنگى آن دلالت کند که ناظم یکى است بعلاوه اگر ادعاى دو خدا کنى بر تو لازمست میانه‏اى بین آنها قائل شوى تا دوئیت آنها درست شود بنابراین آن میانه خداى سومى قدیمى است بین آن دو پس سه خدا گردنگیر شود و اگر سه خدا ادعا کنى بر تو لازم شود آنچه در دو خدا گفتم که بین آنها میانه باشد بنابراین خدایان پنج مى‏شوند و همچنین در شماره بالا مى‏رود و زیادى خدا بى‏نهایت مى‏شود... ♦️شرح :خلاصه بیان مرحوم ملاصدرا(ره) را که مجلسى هم یکى از اقوال شمرده با اندکى تصرف ذکر مى‏کنیم: او مى‏گوید: این حدیث مشتمل بر سه مطلب است: 1- اثبات وحدت خداى حهان 2- اثبات وجود او 3- اثبات اینکه او وجود بحث بسیط است و ماهیتى غیر از این ندارد 🦋عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبَّاسِ بْنِ عَمْرٍو الْفُقَيْمِيِّ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ فِی حَدِیثِ الزِّنْدِیقِ الَّذِی أَتَى أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع)وَ كَانَ مِنْ قَوْلِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع)لَا يَخْلُو قَوْلُكَ إِنَّهُمَا اثْنَانِ مِنْ أَنْ يَكُونَا قَدِیمَيْنِ قَوِيَّيْنِ أَوْ يَكُونَا ضَعِیفَيْنِ أَوْ يَكُونَ أَحَدُهُمَا قَوِيّاً وَ الْ‏آخَرُ ضَعِیفاً فَإِنْ كَانَا قَوِيَّيْنِ فَلِمَ لَا يَدْفَعُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا صَاحِبَهُ وَ يَتَفَرَّدُ بِالتَّدْبِیرِ وَ إِنْ زَعَمْتَ أَنَّ أَحَدَهُمَا قَوِيٌّ وَ الْ‏آخَرَ ضَعِیفٌ ثَبَتَ أَنَّهُ وَاحِدٌ كَمَا نَقُولُ لِلْعَجْزِ الظَّاهِرِ فِی الثَّانِی فَإِنْ قُلْتَ إِنَّهُمَا اثْنَانِ لَمْ يَخْلُ مِنْ أَنْ يَكُونَا مُتَّفِقَيْنِ مِنْ كُلِّ جِهَةٍ أَوْ مُفْتَرِقَيْنِ مِنْ كُلِّ جِهَةٍ فَلَمَّا رَأَيْنَا الْخَلْقَ مُنْتَظِماً وَ الْفَلَكَ جَارِیاً وَ التَّدْبِیرَ وَاحِداً وَ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دَلَّ صِحَّةُ الْأَمْرِ وَ التَّدْبِیرِ وَ ائْتِلَافُ الْأَمْرِ عَلَى أَنَّ الْمُدَبِّرَ وَاحِدٌ ثُمَّ يَلْزَمُكَ إِنِ ادَّعَيْتَ اثْنَيْنِ فُرْجَةٌ مَا بَيْنَهُمَا حَتَّى يَكُونَا اثْنَيْنِ فَصَارَتِ الْفُرْجَةُ ثَالِثاً بَيْنَهُمَا قَدِیماً مَعَهُمَا فَيَلْزَمُكَ ثَلَاثَةٌ فَإِنِ ادَّعَيْتَ ثَلَاثَةً لَزِمَكَ مَا قُلْتَ فِی الِاثْنَيْنِ حَتَّى تَكُونَ بَيْنَهُمْ فُرْجَةٌ فَيَكُونُوا خَمْسَةً ثُمَّ يَتَنَاهَى فِی الْعَدَدِ إِلَى مَا لَا نِهَايَةَ لَهُ فِی الْكَثْرَةِ... 📚اصول كافي جلد۱ صفحه: ۲۳۵ رواية:۲۱۵ 🌓🌗 ☀️@pmsh313❀ ╰━━❀🕊❀🌼❀🕊❀━━╯
🌟‌‌‌﷽🌟 💎✨((۱۰۸۸)) 🔰(۳۷) 📚 📕۳_توحید،حدیث۵ 👈باب۱ و اثبات محدث 🌿۵ 💠قسمت ب 🕯شماره ۲۵۶ ✍...هشام گوید از جمله سؤال زندیق از امام صادق علیه السلام  این بود که گفت. دلیل بر وجود خدا چیست؟ امام فرمود: وجود ساخته‏ها دلالت دارد بر اینکه سازنده‏اى آنها را ساخته، مگر نمى‏دانى که چون ساختمان افراشته و استوارى بینى یقین کنى که بنائى داشته اگر چه تو آن بنا را ندیده و مشاهده نکرده باشى، زندیق گفت خدا چیست؟ فرمود: خدا چیزى است بر خلاف همه چیز به عبارت دیگر ثابت کردن معنائى است و اینکه او چیزى است به حقیقت (((چیز بودن))) جز این که جسم و شرک نیست، دیده نشود، لمس نگردد، به هیچ یک از حواس پنجگانه درک نشود: خیالها او را در نیابند، و گذشت زمان کاهشش ندهد و دگرگونش نسازد. 🦋...(عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبَّاسِ بْنِ عَمْرٍو الْفُقَيْمِيِّ)قَالَ هِشَامٌ فَكَانَ مِنْ سُؤَالِ الزِّنْدِیقِ أَنْ قَالَ فَمَا الدَّلِیلُ عَلَيْهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع)وُجُودُ الْأَفَاعِیلِ دَلَّتْ عَلَى أَنَّ صَانِعاً صَنَعَهَا أَ لَا تَرَى أَنَّكَ إِذَا نَظَرْتَ إِلَى بِنَاءٍ مُشَيَّدٍ مَبْنِيٍّ عَلِمْتَ أَنَّ لَهُ بَانِیاً وَ إِنْ كُنْتَ لَمْ تَرَ الْبَانِيَ وَ لَمْ تُشَاهِدْهُ قَالَ فَمَا هُوَ قَالَ شَيْ‏ءٌ بِخِلَافِ الْأَشْيَاءِ ارْجِعْ بِقَوْلِی إِلَى إِثْبَاتِ مَعْنًى وَ أَنَّهُ شَيْ‏ءٌ بِحَقِیقَةِ الشَّيْئِيَّةِ غَيْرَ أَنَّهُ لَا جِسْمٌ وَ لَا صُورَةٌ وَ لَا يُحَسُّ وَ لَا يُجَسُّ وَ لَا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ الْخَمْسِ لَا تُدْرِكُهُ الْأَوْهَامُ وَ لَا تَنْقُصُهُ الدُّهُورُ وَ لَا تُغَيِّرُهُ اْأَزْمَانُ 📚اصول كافي جلد۱ صفحه: ۲۳۷ رواية:۲۱۵ 🌓🌗 🏴 @pmsh313 ⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️
🌟‌‌‌﷽🌟 💎✨((۱۰۸۹)) 🔰(۳۷) 📚 📕۳_توحید،حدیث۶ 👈باب۱ و اثبات محدث 🌿۶ 🕯شماره ۲۵۷ ✍حضرت امام باقر علیه‏السلام فرمودند: خلقت پروردگار غالب و سلطنت پروردگار زبر دست و شکوه پروردگار ظاهر و نور پروردگار مسلط و دلیل پروردگار صادق و اعترافى که از زبان بندگان گذرد و آنچه پیغمبران آورده‏اند و آنچه بر بندگان نازل شده، کافى است که بر خردمندان راهنماى پروردگار باشد. 🦋مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنِی عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الزُّهْرِيِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(ع)قَالَ كَفَى لِأُولِی الْأَلْبَابِ بِخَلْقِ الرَّبِّ الْمُسَخِّرِ وَ مُلْكِ الرَّبِّ الْقَاهِرِ وَ جَلَالِ الرَّبِّ الظَّاهِرِ وَ نُورِ الرَّبِّ الْبَاهِرِ وَ بُرْهَانِ الرَّبِّ الصَّادِقِ وَ مَا أَنْطَقَ بِهِ أَلْسُنَ الْعِبَادِ وَ مَا أَرْسَلَ بِهِ الرُّسُلَ وَ مَا أَنْزَلَ عَلَى الْعِبَادِ دَلِیلًا عَلَى الرَّبِ‏ 🍂شرح : در این حدیث شریف هشت چیز از آثار قدرت پروردگار و صفات او ذکر شده است که خردمند در آنها بیندیشد و پروردگار خویش بشناسد و در هر یک از پنج قسمت اول ممکن است کلمه سوم را صفت کلمه اول قرار داد و در هر یک معنى مناسبى لحاظ کرد. 📚اصول كافي جلد۱ صفحه: ۲۳۹ رواية:۲۱۶ 🌓🌗 🏴@pmsh313 ⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️