eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
281 دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🔰اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ 💠 اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه چه می خواهد لب تشنه به غیر از لطف بارانی چه می خواهد شکسته دل به غیر از چشم گریانی شب طولانی و تسبیح و سجاده چه می چسبد بهار زود هنگامند، شب های زمستانی توکل بر توسل کن توسل بر توکل کن در این دنیای حیرانی در این دریای طوفانی اگر تا شام می خندی اگر تا صبح می خوابی تو از مردن چه می فهمی تو از برزخ چه می دانی اگر آشفته ات کردند یعنی لایق وصلی به او نزدیک تر هستی زمانی که پریشانی نیاز مستمندان را بنه بر دیده ی منت مباد آنکه بگیرد دامنت را آه انسانی خلاصه بار باید بست یا امروز یا فردا مده از کف مجال این دو روزی را که مهمانی من و پروانه در آغوش هم تا صبح می سوزیم که با این سوختن روشن شود کنج شبستانی مرا هر وقت می دیدی گریبان پاره می دیدی از اول نیز می آمد به من پاره گریبانی به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه بگیرد دامنت دستی از این آلوده دامانی به جز تو جور عاشق را کسی گردن نمی گیرد خطایش را زلیخا کرد یوسف گشت زندانی اگر چه گریه ی هجران، شکسته می کند ما را ولی از آب پیشانی است بهتر چین پیشانی به لطف گریه کار طفل بهتر راه می افتد چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی دگر فرقی ندارد جمعه و شنبه فقط برگرد گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی پشیمان می شود آن که برای تو نمی میرد «چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی» در باغ شهادت را به آه نیمه شب وا کن اگر خون جگر خوردی تو هم جزو شهیدانی خبر داری که تو رفتی، به کوچه گردی افتادم به من از تو فقط هجران رسید آن هم چه هجرانی همه با دامن آتش گرفته رو به گودالند عجب شام غریبانی عجب شام غریبانی سر پیراهن تو گریه ی ما را در آوردند میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی؟ @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه تا خدایی خدا! در دل و‌جان است حسین ما پناهنده به اوییم امان است حسین یک حسین گفتم و غم‌ها همه از یادم رفت همه دلخوشی ما ز جهان است حسین بیشتر از خود ما غصه ما را خورده شکر دارد پدر سینه زنان است حسین تا براین سینه زدی بار گناهت را شست بیشتر سینه بزن!خانه تکان است حسین او‌صدا کرده که امشب همه اینجا هستیم مردی اش بیشتر از حد بیان است حسین وارد روضه شدی محضر زهرا هستی روضه هایش بخدا عین جنان است حسین @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها گلی که از بوی او، زنده دل ماسواست زیور گلزار قدس، در حرم کبریاست هم‌نفس مصطفی هم‌قدم مرتضاست دختر شمس‌الضحی، همسر بدرالدجاست ماه شب چهارده، مدار هشت و چهار یهودیان را بگو، بتول عذراست این ز دوده‌ی ماد ماد، دختر الیاست این مسیحیان را بگو، مریم کبراست این یا که مهین دختر، فارقلیطا ست این مام شبیر و شبر نادره‌ی روزگار طایر قدسی پرید، شبی از آن آشیان دانه‌ی عصمت بچید، ز شاخسار جنان جهان جان بازگشت، هم‌ره جان جهان یافت اگر مصطفی، نشانه‌ی بی‌نشان گرفت خاتم نگین ز دست پروردگار درخت خلقت بداد، میوه‌ی امید را کفو نبوت بزاد، سوره‌ی توحید را به مال فانی خرید، دولت جاوید را که مه در آغوش مهر، کشید خورشید را دگر "وحیدی" بس است همین یکی از هزار.. @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه قرار بود به ما فیضی از سحر بدهی به قدر بال مگس اشک مختصر بدهی ضمانتی است برای سلوک اهل سحر اگر زمان مناجات چشم تر بدهی میان شعله نشستن عروج پروانه است مرا تو عاقبت از پای شمع..،پر بدهی وصال عاشق و معشوق دردسر دارد به دست و پات می افتم که دردسر بدهی کجای شهرِ نفس گیر ندبه می خوانی؟ بناست گاه‌گداری به ما خبر بدهی نشسته ام سر این کوچه..،گریه می خواهم نشسته ام که به من اشک بیشتر بدهی دل شکسته ی عُشّاق را ندیده بخر چه می شود اگر این مرتبه ضرر بدهی من آه می کشم آنقَدر تا که پاک شوم اگر به آه جگر سوز من اثر بدهی قسم به حضرت زهرا درست خواهم شد به این خراب‌ترین مُهلتی اگر بدهی شناسنامه ی من را بگیر از من تا برای کرببلایی شدن،"گُذر" بدهی به حقِ پاره‌جگرهای تشنه‌کام اُحُد ببخش تا که به من فرصتی دگر بدهی ندید حمزه‌ی خود را..،چگونه مُثلِه شد! چطور خواهر مظلومه را خبر بدهی امان ز قلب عقیله..،چه دید در گودال تنی بدون سر و نیزه‌خورده و پامال @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه در دلِ خیمه گلِ یاسمنی داشت حسین کودکِ تشنه ی شیرین سخنی داشت حسین زیر پا بود ولی بیشتر از هر چیزی به حرم واهمه ی بد دهنی داشت حسین پسرِ مادرِ آب است كه از فرط عطش خشك تر از لبِ صحرا دهنى داشت حسين نعل ها سخت روی سینه ی او کوبیدند ته گودال خودش سینه زنی داشت حسین ساربان زود خودش را ته گودال رساند يادش آمد كه عقيق يمنى داشت حسين دید خواهر تن عریان برادر را، گفت خواست میدان برود پیرُهنی داشت حسین کاش مانند برادر حرمی داشت حسن کاش مانند برادر کفنی داشت حسین سر به زانوی حسینش حسن آخر جان داد کاش بالای سر خود حسنی داشت حسین هر دو نورند و تفاوت سرِ همسر دارند بد زنی داشت حسن، شیر زنی داشت حسین @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه او وجودش همه نور و نفس ما ظلمت محض زده‌ام می زِ سبویش همه‌اش رحمت محض ما فقیریم همه محضر او چون طفلی که بَرَش نیست پشیزی همه‌اش حیرت محض فَرّ و جاهش به زبان نیست توان، گفتن، لیک خودش از حُسن عطا کرده به ما جرئت محض سر سپردن به سرایش همه دم شیرین است گرچه بینا نَبُوَد دیده بر آن حشمت محض سر ما خاک قدمهاش چه خوش جرئتی است خلوت دم به دم شاه و دمی صحبت محض بوسه بر خاک قدومش هدف عمر من است بوسه و خواهش عذر و طلب فرصت محض دست ها چون به ضریحش برسد شیرین است قلب عشاق بود مملوِ از حاجت محض حرمش مأمن سرگشته ‌ی ناچیزی اَست که نباشد و نبودست به جز زحمت محض @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه به دنیا آمدی حاجی شوند آری فقیران هم اگر پرواز تهران-مشهدت حتی گران باشد به دنیا آمدی تا بعد هر برگشتن از مشهد درون خانه زینت‌بخش چای‌ام، زعفران باشد به دنیا آمدی مادربزرگ من شفا گیرد که دست پیرها بر دامن مردی جوان باشد به دنیا آمدی سبک خراسانی پدید آمد که طبع شاعر آیینی‌ات با تو روان باشد خیالات من است اینها، وگرنه شان تو این نیست به دنیا آمدی تا چشمه حکمت روان باشد به دنیا آمدی تا نسخه طب الرضای تو دوای دردهای بی مداوای جهان باشد به دنیا آمدی تا شیعه اثنی عشر با تو پس از تو برترین فرقه میان این و آن باشد به دنیا آمدی تا یک علی هم سهم ما گردد به دنیا آمدی تا یک نجف در خاک‌مان باشد! به دنیا آمدی تا قرن‌ها از بعد دعبل هم یکی از جلوه های معجزات تو «حسان» باشد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه هر که یک دفعه سر این سفره مهمان می شود مور هم باشد اگر؛ روزی سلیمان می شود سر به زیر انداختن ذاتش توسل کردن است دردهای این حرم ناگفته درمان می شود این کریمان لطفشان هر چند آماده‌ست، لیک نام مادر که وسط باشد دو چندان می شود ما پدر را خواستیم و از پسر خیرش رسید در رجب ها کاظمین ما خراسان می شود ظاهراً عین امامی، باطناً پیغمبری هر که می بیند تو را، از تو مسلمان می شود نسل موساییِ تو طبع مسیحا داشتند یک نفر از آن همه پیر جماران می شود این دلِ ما سینه ی ما، نه بگو اصلاً بهشت هر کجا موسی ابن جعفر نیست زندان می شود نیستم آهو ولی سگ هم به دردی می خورد لااقل یک گوشه از صحنت نگهبان می شود @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه وقتی که قال در حرمت حال می شود دست دعا به شانه ی من بال می شود   در این همه مریض یکی را شفا مده تقصیر توست این همه جنجال می شود   بر راه زائران تو کردیم گریه ها این آبروی ماست که پامال می شود   از توبه در حریم تو ما هم ملک شدیم آدم در این محیط سبک بال می شود   این نامه نیست بر پر و بال کبوتران خون دل است سوی تو ارسال می شود   آباد شد کسی که ز گریه خراب شد خوشحال آنکه پیش تو بد حال می شود   هر کس نمی رسد به در آفتاب او معنی اگر چه نیز بود کال می شود @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند به «چه مقدار به زائر بدهم» فکر کند از شما خواستن عشق است ضرر خواهد کرد هر که در وقت گدایی به رقم فکر کند بهتر این است که زائر اگر آمد به حرم دو قدم عشق بورزد، سه قدم فکر کند به کف صحن به گنبد به غم گوهرشاد زیر این قبه به هستی به عدم فکر کند به دو گلدسته دو تا ساق به دوش گنبد به رواقی که شده پیش تو خم فکر کند به چرا سال گذشته دو سه بار و امسال- فقط این بار...به این قسمت کم فکر کند به خودش...نه به کسانی که به یادش آمد چون که در آینه کاری حرم فکر کند موقع دست به سینه شدن و عرض سلام کربلایی شده هرکس به علم فکر کند چون که از باب جواد تو کسی داخل شد خنده دار است که دیگر به قسم فکر کند دیر وقتی ست که تا در حرمت دم بدهد جای دم حضرت عیسی به دو دم فکر کند بهترین نوع زیارت شده اینکه امشب- هم کسی گریه کند پبش تو هم فکر کند @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه روضه در دیده‌ی من آب بقا ریخته است که در این کاسه‌ی دل، خون خدا ریخته است توتیا هر ملک از روضه‌ی داغَت ببَرَد بس که در بزم تو خاکستر ما ریخته است اشک خود می‌خورم و نازطبیبان نکشم در قنوت نظرم روضه شفا ریخته است چادر مادر تو اشک مرا می‌گیرد اشک از دیده بر این عرش خدا ریخته است من نمک‌گیر توأم، روز ولادتْ پدرم در دهان، تربتی از کرببلا ریخته است کربلا خاک شفا دارد اگر، حق دارد پاره‌های بدنت در همه جا ریخته است گنج پیدا شده گویا ته گودال بلا لشکری بر سر یک جسم چرا ریخته است @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه کاری به دشت لاله و گلشن ندارم آواره ام، جز روضه ات مأمن ندارم من دوستت دارم، بخوان از اشک هایم از روسیاهی جرأت گفتن ندارم این لطف زهرا مادرت بوده و گرنه ظرفیت این عشق را قطعا ندارم پیش خدای خود به یاد نوکرت باش تو آبرو داری و اما من ندارم دردسرت هستم ولی از خود مرانم من که کسی را غیر تو اصلا ندارم بر من به نورانیت "جون" ات نظر کن حالا که پیشت چهره ای روشن ندارم از آن شبی که آمدم کرب و بلایت میلی به جنت، یک سر سوزن ندارم درس بزرگی را من از عابس گرفتم مجنون که باشم حاجت جوشن ندارم عریان شدم تا که بدانی با تو هستم حالا ببین مثل تو پیراهن ندارم دیشب برایت تا سحر روضه گرفتم من را ببخش امروز اگر شیون ندارم تنها خودت تا روز آخر صاحبم باش زنجیرِ غیر از عشق بر گردن ندارم @poem_ahl