#زبان_حال_حضرت_ام_البنین سلاماللهعلیها
#مدح_حضرت_ام_البنین سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_ام_البنین سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_عباس سلاماللهعلیه
من فدایی سر موی امیرالمؤمنینم
غیر زهرا را ندیدم در وجود آتشینم
خاک پایم سرمه ی چشم تمام عارفان و
لیک خود خاک کف پای امیرالمؤمنینم
دست بر دامان من دارد هر آن کو مانده در ره
من دخیل چادر بانوی روز واپسینم
هر گرفتاری برایم روضه می گیرد ولی من
روضه خوان خانه ی مولای افلاک برینم
خدمت درگاه من گر آرزوی اهل دل شد
خود کنیز نوگلان پاک ختم المرسلینم
در مصائب نی فقط سنگ صبور اهل دردم
در شداید محرم راز امام المتّقینم
«مَن أراد الله...» باید راه آل الله پوید
در مسیر عشق اهل البیت نهج السالکینم
در دو عالم مرتضی باشد امام الصالحین و
در دو عالم مادر شمس عماد الصالحینم
با همان دستی که در حشر است اسباب شفاعت
من سهیم بخشش جرم تمام مجرمینم
اختر اقبال خود را جست وجو می کردم اکنون
کهکشان بخت و اقبال خودم را خوشه چینم
کس نرفته ناامید از خانه ی باب الحوائج
منتهای آرزوی دست های سائلینم
خواب دیدم ماه و اختر ریخت بر دامانم آخر
گشت تعبیر همان رؤیا که امروز این چنینم
من رعیت بودم و سلطان عالم با عنایت
انتخابم کرد و زان پس ساکن کاخ گِلینم
از همان دم کآمدم در خانه ی زهرا به خدمت
رشک اهل آسمانم، غبطه ی اهل زمینم
گریه کردم پابه پای زینب اما پاک کردم
اشک او با معجر خود، اشک خود با آستینم
من کجا و مادری کردن برای آل عصمت
عذر خدمت دارم و از روی زهرا شرمگینم
دادی از آن مزد عشقم را به پای شیر یزدان
کودکی را که برای نوکری شد جانشینم
چهره اش چون ماه کامل، چشم هایش عین ساحل
کودکی حیدرشمایل، گفت مولا آفرینم
یاوه گویان بعد از آن گفتند بر اولاد زهرا
نیست آن مهر و وفاداری و عشق اولینم
هست در یاد من از این شهر، بی مهری به مولا
نیست از اهل مدینه انتظاری بیش از اینم
قد کشید عباس با شیر من و نان ولایت
نان خوشبویی که خورد از دست شاهنشاه دینم
در حضور پاک اربابان خود آموخت این که
من دوزانو باادب پایین سفره می نشینم
خرده نانِ مانده از آن سفره را دادم به عالم
عالمی حاجت گرفت از سفره ی امّ البنینم
دور آل الله گرداندم گل رعنای خود را
تا بگویم که فدایی هم منم هم مه جبینم
بود لالایی طفل کوچکم نام حسین و
یاعلی بود آیه ی فاللهُ خیرُ الحافظینم
با اباالفضلم دل آل علی را شاد کردم
من که خیرالشاکرین از لطف خیرالوارثینم
هر زمان دلگیر بود از غم حسینم گفت مادر
اول صبح آمدم عباس را اول ببینم
سایه سارانم یکایک از سرم رفتند و تنها
زینب و کلثوم من ماند و حسین نازنینم
تا علیِ اکبر و قاسم به من گفتند مادر
در دلم گفتم که اکنون واقعاً امّ البنینم
کاروان جان من راهی دشت کربلا شد
گفتم عباسم تو هستی آبروی آخرینم
می روی با سید و مولای خود هرجا که او رفت
وقت برگشتن تو را بی سید و مولا نبینم
وای از آن روزی که در یثرب خبر دادند ما را
از به خاک افتادن فرزند مقطوع الیمینم
گفتم عباسم فدای زینبم شد شکر لله
من عزادار شه مظلوم مقطوع الوتینم
تا ابد در پیش فرزندان زهرا سربه زیرم
کشته من را مشک خالی، نی عمود آهنینم
#محمود_کریمی
@poem_ahl
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
در بستر زهرا با سری پر خون
دیده گریان و ابرو شکسته
آمد ملاقات حضرت مولا
حضرت زهرا پهلو شکسته
وای
محشر کبری به پا شد
مرتضی حاجت روا شد
کوفه مثل کربلا شد
واویلتا واویلا
از بعد یک عمری لحظه ی آخر
خون دلها از فرق و دو دیده
روی لبش خنده ذکره تکبیرو
دست لرزان چون یار شهیده
وای
دامن از هستی بریده
از عزیزان دل بریده
رنگ مولایم پریده
واویلتا واویلا
#محمود_کریمی
@poem1401
#مناجات_با_امام_زمان سلاماللهعلیهما
#مرثیه_حضرت_عباس سلاماللهعلیه
ای دل رنجور مرا مشتعل
ای همه عشاق به تو مشتغل
حجت معبود سلام علیک
مهدی موعود سلام علیک
دست من خسته و دامان تو
چشم من و سفره ی احسان تو
جمعه ی دیگر دگر از دست رفت
طاقت این محتضر از دست رفت
سر به گریبان و شهیدم تو را
خسته شدم بسکه ندیدم تو را
جمعه غروبش چه نفس گیر شد
یاور مظلوم بیا دیر شد
زخم فراق تو دهن باز کرد
شمع شد و سوختن آغاز کرد
آخر این شام سحر گاه نیست
کار من زار به جز آه نیست
طعنه زدن زخم زبان یک طرف
شیعه غریب است و جهان یک طرف
من که غلام استم و خاک تو ام
گرچه بدم لیک هلاک تو ام
امشب اگر جواب دعوت دهید
شور به بزم این رعیت دهی
رنجه کن ای ماه قدم هات را
جلوه نماکن رخ زیبات را
روضه ی من سینه ی سوزان تو
جان من و عشق عمو جان تو
باز دلم خانه ی غم شد بیا
روضه ی عباس علم شد بیا
#محمود_کریمی
@poem1401
#مرثیه_امام_علی سلاماللهعلیه
#نوحه
بر روی بستر، افتاده حیدر
زینب بنالد، با یاد مادر
با قلب خسته فرق شکسته
از بهر دیدن زهرا نشسته
الله اکبر
دارو از بهر، زهرا بیارید
بر فرق منشق، مولا گذارید
رویش خزاب است دلها کباب است
محسن منتظر مقدم باب است
الله اکبر
عالم زداغ حیدر سیه پوش
چراغ عمرش گردیده خاموش
ایتام کوفه چشم انتظارند
بر روی خانه اش سر می گذارند
#محمود_کریمی
@poem1401
زينب كجا و خنده اشرار يا حسين
زينب كجا و كوچه و بازار يا حسين
زينب كجا و مجلس اغيار يا حسين
زينب كجا و اين همه آزار يا حسين
زينب كجا و طشت و سر يار يا حسين
در پنجههاي بغض گرفتار زينب است
از ناي من به ناله چو افتاد ناي ني
عالم شنيد از پس آن هايهاي ني
تو بر فراز نيزه و من در قفاي ني
آنقدر سنگ خوردهام از لابهلاي ني
تا اينكه يافتم سرت از رد پاي ني
هجران توست آتش و نيزار زينب است
قرآن بخوان كه حفظ شود آبروي تو
رنگين شده است ساقه ني از گلوي تو
در حسرتم كه نيزه كند شانه موي تو
اي منتهاي آرزويم گفتوگوي تو
اي نازنين بناز خريدار زينب است
#محمود_کریمی
@poem1401
#مناجات_با_امام_زمان سلاماللهعلیه
جانانی و جان بر تو سپردیم و نمردیم
در هُرم نگاه تو فسردیم و نمردیم
نقش است به پیشانی چینخورده ز غیرت
ما جان به در از داغ تو بردیم و نمردیم
ابرو گره در هم زده چشمان شفقرنگ
دندان به لب خویش فشردیم و نمردیم
اقبال نگونبخت نگر کاین همه سر را
تا مرز قدمهای تو بردیم و نمردیم
ظرف دل بیحوصله جوش آمد و سر رفت
خون دل جاریشده خوردیم و نمردیم
یک عمر نفس آمد و برگشت و به تسبیح
سنّ دل بیعار شمردیم و نمردیم
ما زنده به عشقیم که با عشق بمیریم
صد مرتبه از داغ تو مردیم و نمردیم
#محمود_کریمی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_زمان سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
از دست فراقت گِله دارم، گله دارم
هر روز همین مسأله دارم، گله دارم
جا مانده ترین لاله ی باغ شهدایم
دلتنگی صد قافله دارم، گله دارم
من داغ برادر به جگر دارم و سوزم
زین غم که از او فاصله دارم، گله دارم
بی کرب و بلا، هیچ دم آرام نگیرم
آقا دل کم حوصله دارم، گله دارم
از این که به پشت تو نخواندیم نمازی
وقتی که به لب نافله دارم، گله دارم
ما هر چه که خواندیم، فقط بارش زهراست
گاهی که خیال صله دارم، گله دارم
یک نامه نشد تا که برایت بنویسم
صدها ورق باطله دارم، گله دارم
عمری ست که با دیدن هر کودک در خواب
من پرسشی از حرمله دارم، گله دارم
گیرم که زدی تیر، چرا خنده نمودی
صد زخم از آن هلهله دارم، گله دارم
#محمود_کریمی
@poem_ahl
#مدح_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
جنت كه خود به نام شبستان فاطمه است
سجاده اى به گوشه ايوان فاطمه است
بال فرشتگان خدا غرق حسرتِ
خاك گلين حجره طفلان فاطمه است
فرموده مصطفی كه فدايش شود پدر
روحى كه هست در تنم از آن فاطمه است
نام على شده به عدد با نمك يكی
نام على خودش ز نمكدان فاطمه است
تنها نه جلوه گاه رخش مهر و ماه شد
چشمان حيدر آينه گردان فاطمه است
مشهور شد حسن به كرامت در اهل بيت
خوان حسن، نتيجه احسان فاطمه است
عالم تمام بى سر و سامان كربلاست
اما حسين بى سر و سامان فاطمه است
آنكه به او همه شهدا غبطه ميخورند
باهر دو دست، دست به دامان فاطمه است
تيغ كلام و خطبه زينب به شهر شام
تفسير آيه آيه ی قرآن فاطمه است
عالم تمام، ملك على شير لافتاست
ايران ميان اين همه استان فاطمه است
در آستان قدس رضا، نور مادرى است
يعنى رضا، نگين خراسان فاطمه است
ما سربلند و سينه ستبر و سرآمديم
اين اقتدار ما، ز شهيدان فاطمه است
با اين حساب قبر شهيدان بى پلاك
پايين پاى مرقد پنهان فاطمه است
عارف كسى شده است كه زهرا ست قطب او
فانى در بلا شدن عرفان فاطمه است
حجت تمام كرد به آيات و محكمات
اين اشكها ز غربتِ برهانِ فاطمه است
عشق على چنان زده آتش به جان او
در، مشتعل ز سينه سوزان فاطمه است
در بارگاه قدس كه جاى ملال نيست
چشمان قدسيان، همه گريان فاطمه است
مانده است ذوالفقار على، در نيام صبر
قلب خداى صبر، پريشان فاطمه است
شرمنده شد على ز پيمبر كه گفته بود
شير خدا هميشه نگهبان فاطمه است
#محمود_کریمی
@poem_ahl