#مدح_حضرت_ام_کلثوم سلاماللهعلیها
#مناجات_با_حضرت_ام_کلثوم سلاماللهعلیها
ای آینهدار پنج معصوم!
در بحر عفاف، دُرّ مکتوم
پروردۀ دامن ولایت
مظلومۀ خاندان مظلوم
قدر تو به ممکنات، مجهول
مهر تو به کائنات، معلوم
شیرازۀ شرع از تو محکم
منظومۀ عشق از تو منظوم
تو زینب دوّمی، علی را
نامند گرت به «امّ کلثوم»
آیینۀ آفتاب و ماهی
یا سیّدتی! به ما نگاهی
تو راز عجیب کربلایی
بانوی شکیب کربلایی
همراز شهید نینوایی
دمساز غریب کربلایی
بر خرمن هستی ستمکار
سوزنده لهیب کربلایی
در آتش غم، اگر بسوزی
با صبر، طبیب کربلایی
آنجا که خطابه، کارساز است
توفنده خطیب کربلایی
آیینۀ آفتاب و ماهی
یا سیّدتی! به ما نگاهی
#سید_رضا_مؤید
@poem_ahl
#مدح_حضرت_ام_کلثوم سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_ام_کلثوم سلاماللهعلیها
نگاه آسیهها محو درقداست اوست
حیا، ادبشدهی مکتب نجابت اوست
به شأن و رتبهی او غبطه میخورد مریم
دلیل این سخنم جایگاه عصمت اوست
غریبتر ز حسن نام ام کلثوم است
که خاکخوردن نامش نشان غربت اوست
نوشتهاند فلک غرق ذکر تسبیح است
حسین گفتن با آه هم عبادت اوست
لهوف مختصری از مصائب بانوست
لهوف گریهکن روضهی اسارت اوست
فقط مقابل او نام شام را نبرید...
اگرچه شام اسیر شکوه و هیبت اوست
دوباره مرثیهی قتل صبر میخواند
از آن شلوغی گودال این غنیمت اوست
شهیدهی غم گودال باید او را خواند
حسین ذکر مدام دم شهادت اوست
#محسن_حنیفی
@poem_ahl
#مدح_حضرت_ام_کلثوم سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_ام_کلثوم سلاماللهعلیها
#اسارت
#شام
چه خوب آموختی تحت لوای مادرت باشی
تمام عمر زیر سایه ی تاج سرت باشی
صدف باشی و بی اندازه فکر گوهرت باشی
خودت میخواستی تحت الشعاع خواهرت باشی
نوشتی در کتاب فاطمیون خط به خط زینب
قدم برداشتی گفتی فقط زینب فقط زینب
مدینه از حسن هم یک نفر مظلوم تر دارد
همان خواهر که از حال دل خواهر خبر دارد
فدای ام کلثومی که فرمان از پدر دارد
که جای خویش زینب را همیشه در نظر دارد
برای یاری زهرا، دو دم را مرتضی آورد
علی میخواست تا زینب دوتا باشد، تو را آورد
قسم بر غربت تاریخ، این ترفند ممکن نیست
دروغ محضشان کافیست، این پیوند ممکن نیست
علی باشد به این وصلت رضایتمند؟ ممکن نیست
به تیغ خشمگین مرتضی سوگند، ممکن نیست
فلانی را بگو شهر نبی دروازه ای دارد
نمیداند مگر که هرکسی اندازه ای دارد
در این مکتب که حفظ شان کعبه می شود لازم
تویی کعبه، که گرد تو جوانان بنی هاشم
برادرزاده هایت از ادب پیش تو چون خادم
حجابت قامت اکبر، رکابت زانوی قاسم
چنان عباس، جانت از وفاداری لبالب بود
که بعد از کربلا کارت علمداری زینب بود
شنیدم ساربان نامهربانی کرده با سر ها
سوار ناقه خواهرها، سوار نی برادر ها
چهل منزل شدی سنگ صبور داغ مادر ها
چهل منزل کشیدی خار از پای کبوتر ها
گمانم خوب فهمیدی پریشانی زینب را
که بستی با سکینه زخم پیشانی زینب را
بمیرم، در شلوغی های شام آنچه نباید، شد
خودت دیدی که راه کاروان یک مرتبه سد شد
همینجا بود که حال عروس مادرت بد شد
نه، از دروازه ی ساعات باید زودتر رد شد
رباب آنجا که دایم آه حسرت می کشد اینجاست
و جایی که ابوفاضل خجالت می کشد اینجاست
#مجید_تال
@poem_ahl
#مدح_حضرت_ام_کلثوم سلاماللهعلیها
به جای آن که بگوییم شعر کرب و بلاست
و سوز آه نفسگیر او در آن صحراست
به جای آن که بگوییم آن چه او دیده
همان غمی است که در چشم خواهرش زیباست
به جای آن که بگوییم او از این منظر
که أخت أم مصائب شده است بی همتاست
به جای آن که بگوییم پاسخ دشمن
به خطبه های به منطق نشسته، سربالاست
و یا اگر که زمین را ندا دهد که بگیر
به شام دشمن دین را، چه جای چون و چراست
هزار سال قلم ها نوشت بر کاغذ
که همسرش نشد آن کس که دشمن مولاست
چه غم اگر که عَلَم روی دوش زینب بود
که از چهار پسر هم یکی فقط سقاست
همه فضائل او جای خود ولی کافی است
فقط همین که بفهمیم دختر زهراست
#سید_علی_احمدی
@poem_ahl
#مدح_حضرت_ام_کلثوم سلاماللهعلیها
#زبان_حال_حضرت_ام_کلثوم سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_ام_کلثوم سلاماللهعلیها
خروش گریه ی او شهر را تکان می داد
و پای روضه ی او هر که بود جان می داد
میان قوم عرب یک نسب شناس کجاست
که لحن خطبه علی را فقط نشان می داد
نگاه کرد به تسبیح خواهرش زینب
که این حماسه به او قدرت بیان می داد
کلام دختر نهج البلاغه نافذ بود
و درس غیرت و مردی به کوفیان می داد
خطاب کرد: «شما تا ابد دو رو بودید
اگر خدا به شما عمر جاودان می داد
به پاس این همه مدت که دم تکان دادید
خلیفه کاش همان قدر استخوان می داد
در این معامله کوفی سفیه بود سفیه
که دین خویش نفهمیده رایگان می داد
نشسته اید سر سفره ی حرام آن قدر
که نامه های شما نیز بوی نان می داد
و رود های روان را بر آن کسی بستید
که اذن ریزش باران به آسمان می داد
به بی پناهی اهل خیام در صحرا
فقط حرارت خورشید سایبان می داد
شما به نام محمد چقدر می کشتید
خدا اگر به علی همچنان جوان می داد»
و کاش خطبه او تا همیشه جاری بود
و کاش گریه کمی بیشتر امان می داد
نوشته اند که شورش به راه می افتاد
اگر زمانه کمی بیشتر زمان می داد
#محمدمهدی_خان_محمدی
@poem_ahl
#مدح_حضرت_ام_کلثوم سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_ام_کلثوم سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
همین که دختر شیر است و خواهر شیر است
بدیهی است بیانش شبیه شمشیر است
برای شیرزن عصر خود شدن کافیاست
همین که خون علی در رگش سرازیر است
ظهور دیگری از فاطمهست وقتی که
برابرش همهی فتنهها زمینگیر است
محال بوده که با کفر همنشین باشد
کسی که آینهی آیههای تطهیر است
اگر اسیر خطابش کنم زبانم لال
که شیر، شیر بماند اگر به زنجیر است
هزار داغ به جانش نشست در یک روز
عجیب نیست اگر در جوانیاش پیر است
برای از نفس افتادنش همین کافیاست
که روبروش سری روی نیزه تصویر است
#مجتبی_خرسندی
@poem_ahl