🔺️مولوی عبدالحمید از رییسی بعنوان کاندیدای اصلح حمایت کرد.
🔹مولوی عبدالحمید با اعلام رسمی پسرش محمد طیب، حمایت خود و اهل سنت از آیت الله دکتر #رئیسی را اعلام کرد.
@pow_ms
#کانال_شقایقها
ستاد جوانان دکتر رئیسی
🇮🇷پایگاه تحلیلی تبیین 🇮🇷
💢 #زندانی_فاو خاطرات 💢 #عماد_جبار_زعلان_الکنعانی قسمت بیستوپنجم: سقوط هواپیمای عراقی پس از طی چه
💢 #زندانی_فاو 💢
خاطرات
#عماد_جبار_زعلان_الکنعانی
قسمت:بیست و ششم
محل جدید
در این تعقیب و گریز، نیروهای ایرانی هر جا که به نهر میرسیدند از روی پل عبور میکردند و من، که نمیتوانستم روی پل بروم، بهناچار با شنا نهر را پشت سر میگذاشتم.
با گذشتن از میان باغات و مزارع و طی مسافتی طولانی، شناکنان نهر هفتم را هم پشت سر گذاشتم. خلبان عراقی در فاصلۀ دویست متری من، میان نخلها، با صورت به زمین خورد. چتر نجات هم رویش افتاد. هر لحظه منتظر بودم از زیر چتر بیرون بیاید تا صدایش کنم؛ اما هیچ حرکتی نکرد. با خودم گفتم حتماً با ضربهای که به سرش خورده بیهوش شده است.
یکی دو دقیقه بعد، نیروهای ایرانی از گرد راه رسیدند و یکراست سراغ خلبان بخت برگشته رفتند. چتر نجات را از رویش کنار کشیدند. سالم و زنده بود. اسلحهاش را گرفتند و بعد از بستن دستهایش او را سوار ماشین کردند و همراه خود بردند. از اینکه او به این آسانی و بدون هیچ مقاومت یا تلاشی برای فرار خود را تسلیم سرنوشت کرد متعجب شدم.
با دستگیر شدن خلبان، تعقیب و گریز من هم به پایان رسید. باید خود را به مخفیگاهم میرساندم. اما چطور؟! بهرغم خستگی زیاد و گرسنگی، باید شناکنان از هفت نهر میگذشتم، وارد شهر فاو میشدم، از آنجا به روستای عبید میرفتم، و خود را به مخفیگاهم میرساندم. با توجه به ضعف جسمی و روحیام، این کار بهسادگی میسر نبود. پس، تصمیم گرفتم شب در همان محل بمانم و استراحت کنم و صبح زود به مخفیگاهم برگردم.
وارد یکی از باغها شدم؛ باغی پر از علف و گیاهان بلند. در گوشۀ باغ، یک اتاقک گلی متروکه وجود داشت. به طرف اتاقک گلی رفتم. وقتی مطمئن شدم هیچ سرباز ایرانی در آن حوالی نیست، وارد اتاقک گلی شدم. با توجه به اینکه سگ و گراز در منطقه زیاد بود، تصمیم گرفتم تا طلوع آفتاب در همان اتاقک بمانم. به این ترتیب، هم از دید نیروهای ایرانی محفوظ بودم و هم از حملۀ حیوانات وحشی. در اثر خستگی بیش از حد، ناخودآگاه به خوابی عمیق فرورفتم، بیآنکه زیرانداز یا رواندازی داشته باشم
صبح که از خواب بیدار شدم، با خودم گفتم من که این همه راه را آمدهام و خود را به این منطقه رساندهام، چرا به مخفیگاهم برگردم؛ در حالی که میتوانم از این فرصت برای رسیدن به خاکریزقدیمی عراق، که حد فاصل نیروهای ایران و عراق بود و مقابل خطوط مقدم ایران قرار داشت، استفاده کنم. آن خاکریز از رأسالبیشه تا اروندرود ادامه داشت و قبلاً گردان٢ تیپ١١١ در آن مستقر بود.
با توجه به اینکه نهرهای منشعب از اروندرود همزمان با اروندرود دچار جزر و مد میشوند، تصمیم گرفتم با استفاده از پوشش گیاهی منطقه و از داخل نهر هفتم خودم را به خاکریز عراقیها، که در ساحل اروندرود بود، برسانم. وارد نهر آب که شدم فقط سرم از آب بیرون بود. گوشهایم را تیز و چشمانم را باز کردم تا هر گونه حرکتی را ببینم و هر صدایی را بشنوم. آنقدر پیش رفتم که خاکریز قدیمی عراق را دیدم. مدتی در آب ماندم و خاکریز را زیر نظر گرفتم. اطرافم را نگاه کردم. کسی آنجا نبود. از آب بیرون آمدم و خودم را به خاکریز قدیمی عراق رساندم که از تنۀ درختان_خرما و کیسههای شن ساخته شده بود
بیشتر سنگرهای پشت خاکریز، بر اثر آتش توپخانه و ادوات، منهدمشده و متروکه بودند. قبل از حملۀ نیروهای ایرانی، برای اینکه در اثر جز و مدْ آبِ نهرها وارد سنگر نشود، اطراف سنگر سیلبند درست کرده بودیم که هر چند وقت یک بار، بر اثر آتش توپخانۀ ایران، سیلبندها آسیب میدید و ما دوباره آنها را ترمیم و بازسازی میکردیم. بعد از تصرف منطقه به دست نیروهای ایرانی و استقرار آنها در اسکلۀ المعام آن خاکریز و سنگرهایش بیاستفاده ماند. بر اثر انفجار گلولههای متعدد به مرور زمان آب تقریباً همۀ سنگرها را فراگرفته بود و فضای آنجا متعفّن شده بود.
سنگرهای پشت خاکریز را برای یافتن خوراکی، یکی پس از دیگری، جستوجو کردم؛ اما دریغ از تکهای نان.
نیروهای زیادی دو طرف اروندرود و حوالی پل متحرک مستقر بودند و این وضعیت عبور مرا از آن منطقه ناممکن میساخت. آنجا ماندن و انتظار فرصتی مناسب برای عبور از آن منطقه را کشیدن بیهوده بود. زیاد بودن نیروها و خطر گذشتن از میان انبوه درختان و باغات، که میدان دید را محدود میکرد و احتمال غافلگیر شدن را افزایش میداد، باعث شد راه بازگشت را در پیش بگیرم.
ادامه دارد...
🆔 @pow_ms
#کانال_شقایقها
🇮🇷پایگاه تحلیلی تبیین 🇮🇷
#روایت_عاشقی 💢خاطرات غاده جابر، همسر شهید چمران💢 قسمت بیست و هشتم: *نامه عاشقانه مصطفی* آخرین نام
#روایت_عاشقی
💢خاطرات غاده جابر، همسر شهید چمران💢
قسمت بیست و نهم: دکتر زخمی شد
اولین بار که سردخانه را دیدم در کردستان بود، وقتی که در بیمارستان سردشت کار میکردم.
آنها در لبنان چیزی به اسم سردخانه نداشتند و آن روز وقتی به غاده گفتند باید جسد چند تا از شهدا را از سردخانه تحویل بگیرید اصلاً نمیدانست با چه منظرهایی مواجه میشود. به او اتاقی را نشان دادند که دیوارهایش پر از کشو بود. گفتند شهدا اینجایند. کسی که با غاده بود شروع کرد به بیرون کشیدن کشوها. جسد، جسد، جسد. غاده وحشت کرد، بیهوش شد و افتاد.
اما کمکم آشنا شدم. در اهواز خودم کشو میکشیدم و بچهها را دانه دانه تحویل میگرفتم. شبها که میرفتم میگفتم فرد ا جسد کی را باید پیدا کنم؟روزهای اول جنگ در رادیوی عربی کار میکردم و پیام عربی میدادم. بخاطر بمباران هر لحظه و هرکجا مرگ بود؛ جلوی ما، پشت سر ما، این طرف، آن طرف. با اهواز با مرگ روبرو بودم و آنجا برای من صد سال بود. خیلی وقتها دو روز، چهار روز از مصطفی خبر نداشتم، پیدایش نمیکردم و بعد برایش یک کاغذ کوچک میآمد که «اترکک لله». در لبنان هم این کار را میکرد، آنجا قابل تحمل بود. ولی یکبار در سردشت بودم. فارسی بلد نبودم وسط ارتش، جنگ و مرگ، یک کاغذ میآید برای من «اترکک لله» و میرفت و من فقط منتظر گوش کردن اینکه بگویند که مصطفی تمام شد. همه وجودم یک گوش میشد برای تحمل این خبر و خودم را آماده میکردم برای تمام شدن همه چیز.
تا روزیکه ایشان زخمی شد. آن روز عسگری، یکی از بچههایی که در محاصره سوسنگرد با مصطفی بود، آمد و گفت: اکبر شهید شد، دکتر زخمی. من دیوانه شدم، گفتم: کجا؟ گفت: بیمارستان. باورم نشد. فکر کردم دیگر تمام شد.
#کانال_شقایقها
@pow_ms
💢مهار دوگانه جبهه انقلابی💢
#قسمت_اول: اصل طرح
📝 محمد سلطانی
اتاق فکر جبهه اصلاحات با بهرهگیری از متخصصین جنگ روانی و تبلیغات به سبک و شیوه غربی و با الهامگیری از تئوریسینهای حرفهای اتاق فکر تیرانا، عملیات پیچیده و فوقالعاده خطرناک و تاثیر گذار را برای مهار دوگانه جبهه انقلابی طراحی و تدارک دیدهاند.
🔻شیوه اجرا:
بخش اول)
اجرای این طرح در یک بخش توسط نامزدهای مورد حمایت دولت، امپراتوری عظیم رسانهای، پادوهای همیشگی مانند سلبریتیها، فضای بی در و پیکر مجازی، خطبا و سخنرانان و روحانیون وابسته و غیره انجام میگیرد.
بخش دوم)
در این بخش، با پروژه فریب و دور زدن جبهه انقلابی، پیادهنظام از بین عناصر انقلابی سادهلوح و بیبصیرت انتخاب شده و عملا این عناصر و رسانهها، مجری طرح آنها میشوند، بدون آنکه از اهداف پشتپرده و حتی طراحان علم و اطلاعی داشته باشند.
اصل طرح که گوشههایی از آن، از اتاق فکر اصلاحطلبان نشت کرده و در اختیار است، این است که:
مشارکت حداکثری در دستور کار قرار گیرد، بدین منظور علاوه بر یارگیری از طیف خاکستری خاموش(موافق نظام)، و با اقدامات ساختارشکنانه توسط دو نامزد این جبهه، بخشی از طیف سیاه خاموش( معاند نظام، منافقین، سلطنتطلبان، باندهای مافیائی، گروههای ضدانقلاب و تجزیهطلب، و ...) به میدان انتخابات آمده و انتخابات به دور دوم بین آیتالله رئیسی و همتی کشیده شود.
اما، مسئله جالب و مهم این طرح، بهرهگیری از عناصر حزباللهی و انقلابی است که در قسمت دوم این نوشتار به آن میپردازم.
✅ @pow_ms
#کانال_شقایقها
💢مهار دوگانه جبهه انقلابی💢
#قسمت_دوم: پروژه فریب
📝 محمد سلطانی
اتاق فکر اصلاحطلبان به این نتیجه قطعی رسیده که بدون توسل به جنگ روانی و اجرای پروژه فریب، هیچ شانسی برای برنده شدن در انتخابات ندارد، بنابراین چاره کار را در بکارگیری عناصر انقلابی، اما بیبصیرت در خدمت مقاصد خود تشخیص دادهاند.
پروژه فریب، طی دو فرآیند به ظاهر متناقض، ولی هماهنگ اجرا میشود.
🔻فرآیند اول:
سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن.
در این فرآیند، اصلاحطلبان با استفاده از اکانتهای فیک و با عناوین انقلابی، در حمایت از نامزدی به تخریب نامزد انقلابی دیگر میپردازند، بعنوان مثال تحت عنوان حمایت از رئیسی به تخریب محسن رضائی و یا بالعکس اقدام میکنند. معرفی کردن آقای قاضیزادههاشمی یا محسن رضائی بعنوان گزینه خاموش اصلاحطلبان، یا جلیلی را عامل تفرقهدانستن و یا بحث صالح مقبول و اصلح نامقبول و یا مرجحدانستن ادامه کار آیتالله رئیسی در قوه قضائیه از این دست اقدامات است.
با گسترش اکانتهای فیک، عدهای از عناصر انقلابی سادهلوح به گمان اینکه اکانتها واقعی و از طرف جبهه انقلابی است به بازنشر گسترده آنها پرداخته و به پیادهنظام ناخواسته رقیب تبدیل میشوند.
🔻فرآیند دوم:
این فرآیند که مقداری پیچیدهتر از فرآیند اول است، بجای تخریب نامزدهای جبهه انقلابی، بصورت گسترده اقدام به حمایت از نامزدهایی میکنند که دارای مقبولیت و آرای کم میباشند و با تبلیعات روانی تلاش میکنند آنها را اصلح و مورد اقبال مردمی جلوه دهند و بدینوسیله از سبد آرای نامزد اصلی و دارای مقبولیتِ بالا کاسته و آرای جبهه انقلابی، متفرق و در سبدهای مختلف ریخته شود و در نهایت تعداد آرای نامزد اصلح و مقبول به زیر ۵۰درصد برسد، در این صورت نامزد مورد حمایت اصلاحطلبان حتی با کسب مثلا ۱۰درصد آرا بتواند به دور دوم راه یافته و انتخابات دو مرحلهای شود.
🔻در قسمت سوم این بحث، به راهکارهای خنثیسازی این ترفند و نقشه شوم میپردازیم.
✅ @pow_ms
#کانال_شقایقها
💢مهار دوگانه جبهه انقلابی💢
قسمت سوم: راهکارهای خنثیسازی
📝 محمد سلطانی
🔻تعقل و اندیشه:
همیشه و قبل از هرگونه اقدامی در جهت بازنشر مطالب، مقداری اندیشه کنیم که ایا مشغول شدن جبهه خودی به هم به مصلحت است یا خیر؟
🔻تحقیق:
انسان مومن مطابق آیه شریفه "و ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا" موظف است قبل از انتشار هر خبری تحقیق و بررسی لازم داشته باشد و قبل از بازنشر خبرها، تحقیق کند که مبادا این خبر، شایعه و ساخته و پرداخته رقیب باشد.
🔻حب و بغض:
حب و بغض در جبهه انقلابی باید برای خدا و منطبق بر مصالح عالیه اسلام، نظام و منافع ملی باشد، لذا هرگونه حب و بغض که غیر از موارد بالا باشد، نفسانی بوده و منشاء آن از شیطان است و باید از آن پرهیز کرد.
🔻عدم مقابله به مثل:
هواداران نامزدها نباید کاسه از آش داغتر بوده و به مقابله به مثل با هم بپردازند. فرضا یکی دچار خطا شد و علیه نامزد محبوب ما مطلبی نوشت، بهترین کار عدم مقابله به مثل است و باید بصورت خصوصی و ملایم به او تذکر داد.
🔻تلاش برای اجماع و ائتلاف:
همه افراد موظف هستند، به هر میزان توانایی و ظرفیتی که دارند، برای ایجاد اجماع و ائتلاف بین نامزدها تلاش کنند و تا حصول به اتئلاف، از هرگونه اقدامی که سبب تضعیف، تشتت، کدورت و تفرقه بین جبهه انقلابی گردد، پرهیز نمایند.
🔻امیدواری با تضرع
دلسوزان نظام اسلامی، لازم است یاس و اضطراب را از خود دور کنند و با توکل بر خدا و امیدواری برخواسته از اقبال تودههای مردمی به جبهه انقلاب، ضمن مجاهدت شبانهروزی، همواره برای پیروزی جبهه حق دست تضرع بسوی خداوند دراز کرده و از پیامبر مکرم اسلام و اهل بیت آنحضرت استمداد جویند و این فراز از دعای صباح را در همه نمازها با توجه بخوانند.
اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ إِلَى سَبِيلِكَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ .
@pow_ms
#کانال_شقایقها
🇮🇷پایگاه تحلیلی تبیین 🇮🇷
#روایت_عاشقی 💢خاطرات غاده جابر، همسر شهید چمران💢 قسمت بیست و نهم: دکتر زخمی شد اولین بار که سردخان
#روایت_عاشقی
💢خاطرات غاده جابر، همسر شهید چمران💢
قسمت سیم: کولرِ خاموش
وقتی رفتم بیمارستان، دیدم آقای خامنهای آنجا هستند و مصطفی را از اتاق عمل میآورند، میخندید. خوشحال شدم. خودم را آماده کردم که منتقل میشویم تهران و تامدتی راحت میشویم. شب به مصطفی گفتم: میرویم؟ خندید و گفت: نمیروم. من اگر بروم تهران روحیه بچهها ضعیف میشود. اگر نتوانم در خط بجنگم لااقل اینجا باشم، در سختیهایشان شریک باشم. من خیلی عصبانی شدم. باورم نمیشد. گفتم: هر کس زخمی میشود میرود که رسیدگی بیشتری بشود. اگر میخواهید مثل دیگران باشید، لااقل در این مسئله مثل دیگران باشید، ولی مصطفی به شدت قبول نمیکرد. میگفت: هنوز کار از دستم میآید. نمیتوانم بچهها را ول کنم در تهران کاری ندارم.
حتی حاضر نبود کولر روشن کنم. اهواز خیلی گرم بود و پای مصطفی توی گچ. پوستش به خاطر گرما خورده شده بود و خون میآمد، اما میگفت: چطور کولر روشن کنم وقتی بچهها در جبهه زیر گرما میجنگند؟ همان غذایی را میخورد که همه میخوردند و در اهواز ما غذایی نداشتیم. یک روز به ناصر فرج اللهی «که آن وقت با ما بود و بعد شهید شد» گفتم: این طور نمیشود. مصطفی خیلی ضعیف شده، خونریزی کرده، درد دارد. باید خودم برایش غذا بپزم. و از او خواستم یک زود پز برایم بیاورد. خودم هم رفتم شهر مرغ خریدم برای مصطفی سوپ درست کنم. ناصر گفت: دکتر قبول نمیکند. گفتم: نمیگذاریم مصطفی بفهمد. میگوییم ستاد درست کرده. من با احساس برخورد میکردم. او احتیاج به تقویت داشت.
#کانال_شقایقها
@pow_ms
💢سخنی با سردار دوستداشتنی آقا محسن عزیز❤️💢
*خدایا شاهد و گواه باش این متن را نه به خاطر تخریب و تضعیف، بلکه به امید اثرگذاری از "باب فذکر ان نفعتالذکری" مینویسم.*
*آقا محسن عزیز!*
سالها افتخار سربازی در رکابت داشتم و به وجود داشتن چنین فرماندهی مقتدری به خود میبالیدم.
قطعا حضور شما در انتخابات، به مشارکت حداکثری کمک خواهد کرد و سبب خواهد شد طیفی از عناصر خاکستری را به خود جلب نماید و به پای صندوقهای رای بکشاند.
سخنان شما در مناظرات شیرین و قاطع بود و انتظار داشتم تا پایان چنین بمانید.
دوست داشتم تا آخرین لحظات عمرم، همان تصویر دوران دفاع مقدس را از شما داشته باشم.
اما صد افسوس سخنان دیشب شما در کلابهاوس و انتشار همان سخنان در سایت خود با درج تصویری از لاریجانی در کنار خود، آب سردی بود بر این رویای شیرین و امیدواری من.
شما با بیان اینکه:
*از افرادی مثل علی لاریجانی و بخش عمدهی افرادی که از فیلتر شورای نگهبان رد نشدند، در دولتم استفاده خواهم کرد.*
جبهه انقلابی و بخش عظیمی از دوستداران و سربازان خود را ناامید کردید و خانه رویایی آنها را خراب ساختید.
آیا پست و مقام اینقدر شیرین استکه هنوز طنین رسای شما در اعتراض به بانیان وضع موجود در گوش مردم ایران استکه در چرخشی آشکار، به همان بانیان وضع موجود مانند لاریجانی چراغ سبز نشان دهید؟
*آیا لاریجانی با حمایت تمام قد در طی ۸ سال از #روحانی و تصویب ۲۰دقیقهای برجام، جزو بانیان وضع موجود نیست؟*
شما خاتمی را که به تعبیر رهبر معظم انقلاب، *باغی بر نظام اسلامی* است را جزو روشنفکران جهان اسلام خوانید!! این سخن شما را کجای دلمان قرار دهیم؟
*سردار من!*
این نصیحت را از کهنهسربازی بشنوید که نوجوانی خود را در رکابتان سپری کرد و سالها طعم تلخ اسارت را با افتخار به وجود سردارانی مانند شما سپری کرد، که تا دیر نشده از بیراههای که بعلت مشاورین نابخرد در آن قدم گذاشتهاید، برگردید و ثابت کنید همان آقامحسن دوران دفاع مقدس هستید و راهتان را از امثال لاریجانی و لاریجانیها جدا کنید.
ادامه راه و ماندنتان در صحنه رقابت زمانی زیباست که مستقل باشید و به طمع جلب چند رای با بانیان وضع موجود همراه و همکاسه نشوید.
*عاقبتبخیری را برای شما و خودم و همه مومنین خواستارم*
با احترام محمد سلطانی
🆔 @pow_ms
#کانال_شقایقها
3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خداوندا! تو شاهدی که آنچه در توانمان بود برای برپایی دولت کریمه، انقلابی، کارآمد و مردمی بکار بستیم و سیدی از تبار ابراهیم و سلاله پاک پیامبرت را یاری نمودیم و به مردم معرفی کردیم و از شماتت ناهلان نهراسیدم، اما خداوند توان ما محدود است و همه جبهه کفر و نفاق همچون جنگ احزاب در مقابل نظام اسلامی صف کشیدهاند تا نگذارند مشارکت حداکثری محقق و نامزد اصلح موفق شود، بقیه امور را به تو میسپاریم و با تضرع و ابتهال به درگاهت عرض میکنیم:
اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ إِلَى سَبِيلِكَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ .
@pow_ms
#کانال_شقایقها
*شکرانه پیروزی را از قرآن بیاموزیم*
📝 محمد سلطانی
اذا جاءنصرالله و الفتح و رایتالناس یدخلون فی دینالله افواجا
۱. فسبح بحمدک ربک
۲.واستعفره انه کان توابا.
۱. پیروزی را از خدا بدانیم و به این خاطر او را شادمانه حمد و ستایش کنیم.
۲. بخاطر لعزشهای احتمالی در مسیر مجاهدت و انتخابات، بجای تحقیر دیگران، از گناهان و لغزشهای خودمان استغفار و طلب بخشش کنیم.
*تفسیر سوره*
در تفسیر این سوره عرض میکنم، اگر توقع داریم خدا لعزشهای ما را ببخشد، لازمه آن این استکه، از دیگران بخواهیم ما را ببخشند، ببخشند بخاطر غیبتها، احیانا تهمتها، تحقیرها و تمسخرها و شوخیهای بیجایی که سبب رنجش عزیزی شده است.
به یاد بیارید بودند عزیزانی که یک روز قبل از انتخابات در بین ما بودند و روز انتخابات پرکشیدند و از بین ما رفتند، و الان کجا هستند؟!
چه تضمینی هست که مسافر بعدی ما نباشیم؟
*با هم مهربان باشیم*
@hadianebasir1
#کانال_شقایقها 👇
🆔 @pow_ms
🇮🇷پایگاه تحلیلی تبیین 🇮🇷
💢 #زندانی_فاو 💢 خاطرات #عماد_جبار_زعلان_الکنعانی قسمت:بیست و ششم محل جدید در این تعقیب و گریز، ن
💢 #زندانی_فاو 💢
خاطرات
#عماد_جبار_زعلان_الکنعانی
#قسمت: (۲۷)
خطر ازبیخ گوشم گذشت
از باغات و نخلستانها و نهرهای هفتگانه گذشتم تا به نهراول رسیدم. مسیری را که باید از آن عبور میکردم زیر نظر گرفتم و به حرکت ادامه دادم. از خانهای به خانۀ دیگر، از خیابانی به خیابانی دیگر، و از منطقهای به منطقۀ دیگر رفتم تا خود را به حمامی که مخفیگاهم بود رساندم. از شدت خستگی و گرسنگی کم مانده بود به حالت اغما بیفتم. از نظر روحی هم درهم ریخته و افسرده بودم.
برای رفع گرسنگی تکههایی از نان را خیس کردم و بهزحمت خوردم و همانجا خوابم برد.
ظهر روز بعد با کسالت از خواب بیدار شدم. در اثر سوءتغذیه و از دست دادن قوای جسمانی، دچار سردرد و سرگیجه شده بودم. از خواب که بیدار شدم چشمانم سیاهی میرفت. دنیا در برابر دیدگانم تیره و تار شده بود. کمی که حالم جا آمد، بلند شدم تا خودم را در آینه ببینم. چون فضای بستۀ اتاق نسبتاً تاریک بود، کنار در اتاق ایستادم و آینه را کنار در، مشرف بر حیاط، قرار دادم. اولین چیزی که در آینه توجه مرا به خود جلب کرد ریشهای بلندم بود. در همین لحظه ناگهان یک سرباز ایرانی، در حالی که از مقابلم رد میشد، سلام کرد. من هم، بدون هیچ ترس و هیجانی، جواب سلامش را دادم. او یک شلوار جین آبی و یک کاپشن رنگ و رو رفتۀ نظامی به تن داشت. اسلحه نداشت؛ ولی چیزی شبیه جاخشابی به کمرش بسته بود و بر سر و دوشش یک چفیۀ سفید انداخته بود. طوری از در اصلی خانه وارد شد و از در پشتی بیرون رفت که احتمال دادم قبلاً از این خانه بارها به عنوان راه میانبُر استفاده کرده است. او از در پشتی خانه خارج شد و من هنوز در آینه خودم را برانداز میکردم. ناگهان به خودم آمدم و تازه فهمیدم چه خطری از_کنار گوشمردشده است!
اول به سمت درِ اصلی رفتم تا مطمئن شوم کس دیگری همراهش نیست. خیابان کاملاً خلوت بود و اثری از نیروهای ایرانی نبود. بعد، خودم را بهسرعت به در پشتی رساندم تا ببینم آن سربازایرانی، پس از خروج از خانه، به کدام سمت رفت. او را دیدم که با حالتی کاملاً عادی از خیابان پشتی راهش را کشید و رفت.
وارد حمام شدم و کمد را جلوی در حمام جابهجا کردم. افکار و احتمالات و نگرانیها از هر طرف احاطهام کرده بود. با خودم میگفتم اگر او هم یکدفعه به خود بیاید و بفهمد من عراقی هستم، چه میشود؟ اگر او همراه تعداد دیگری از دوستانش برای دستگیریام بیایند چه؟ اگر ... .
ماهسوم سرگردانی من در منطقه در حالی به پایان میرسید که همچنان در منطقۀ فاو محبوس بودم و با انواع مشکلات، سختیها، محدودیتها، و حوادث خطرناک دست و پنجه نرم میکردم. در آن مدت، شاهد حملات و پاتکهای سنگین و پیدرپی اما بینتیجۀ ارتش عراق برای بازپسگیری فاو بودم. اغلب اوقات گلولهباران منطقه به وسیلۀ گردانهای توپخانه و ادوات سه چهار شبانهروز بیوقفه ادامه مییافت. هواپیماهای عراقی با انواع و اقسام بمبها و راکتها همهجای منطقه را بمباران کردند. بسیاری از تانکهای
عراقی تا جادۀ نزدیک مخازن نفتی پیش میآمدند؛ اما در نهایت، در اثر #مقاومت و پایداری نوجوانان و پیرمردهای بسیجی، دست از پا درازتر عقبنشینی میکردند.
تنها ثمرۀ حملات ناموفق ارتش عراق برای من این بود که ترس و نگرانی مرا از سرنوشت نامعلوم و تاریکم بیشتر میکرد.
ادامه دارد...
#کانال_شقایقها 👇
@pow_ms
💢تاثیر کرونا بر انتخابات کشورها💢
🔹کشورهایی که انتخابات خود را در ایام کرونا برگزار کرده اند با کاهش مشارکت رو به رو بوداند.
🔹پس از شیوع کرونا در جهان وضعیت انتخابات در جهان دچار تغییر شد به شکلی که ۶۴ کشور انتخابات خود را به تعویق انداختند و ۳۰ کشور هم با این وجود آن را برگزار کردند.
#کانال_شقایقها
@pow_ms