eitaa logo
بنیاد بین المللی غدیر قزوین
2.6هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
179 فایل
﷽ 💠کانال بنیاد بین المللی غدیر استان قزوین ویژه اطلاع رسانی ⁦✍️⁩ #مسابقات_ملی_کتابخوانی⁦ ⁦✍️⁩ #کلاس_های_نهج_البلاغه ⁦✍️⁩ #اخبار_غدیری_و_بازتاب_خبری به دوستداران خدمت به مکتب اهل بیت(ع) ارتباط با ادمین و مسئول تبادل و تبلیغات https://eitaa.com/Hosein7174
مشاهده در ایتا
دانلود
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" ✨بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۱۷[و من كلام له عليه‌السلام في صفة من يتصدى للحكم بين الأمة و ليس لذلك بأهل و فيها أبغض الخلائق إلى اللّه صنفان] : لاَ يَدْرِي أَصَابَ أَمْ أَخْطَأَ فَإِنْ أَصَابَ خَافَ أَنْ يَكُونَ قَدْ أَخْطَأَ وَ إِنْ أَخْطَأَ رَجَا أَنْ يَكُونَ قَدْ أَصَابَ نمى‌داند كه درست حكم كرده يا بر خطاست‌؟ اگر بر صواب باشد مى‌ترسد كه خطا كرده، و اگر بر خطاست، اميد دارد كه رأى او درست باشد!. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮«اين بينوا در حالى اين راه خطرناك را مى‌پويد كه نمى‌داند درست حكم كرده يا به خطا رفته است، به همين دليل اگر (از روى تصادف) راه صحيح رفته باشد، از اين بيم دارد كه خطا كرده باشد، و اگر راه خطا را پيموده است، اميد دارد (تصادفا) صحيح از آب در آيد!». اين سرنوشت همۀ افراد نادان و بى‌خبرى است كه عهده‌دار كارهاى مهمّى مى‌شوند كه از صلاحيت آنها بيرون است. همواره در شك و ترديد بسر مى‌برند حتّى اگر در راه صواب گام نهند، چون به آن ايمان ندارند، متزلزلند و همواره تير در تاريكى رها مى‌كنند به اميد اين كه شايد به هدف بخورد. بعضى از شارحان نهج البلاغه به تصوّر اين كه جمله‌هاى اخير با جملۀ بالا كه مى‌فرمايد: (ثمّ‌ قطع به) در تضاد است زيرا در آن جمله، سخن از قطع و يقين است و در اين جا سخن از شك و ترديد، به فكر حلّ‌ اين تضاد افتاده‌اند، در حالى كه جملۀ بالا به معنى حكم كردن قاطعانه است نه قطع و يقين خود قاضى، در واقع او تنها حكم مى‌كند و چهرۀ انسان قاطعى را به خود مى‌گيرد، در حالى كه در درون وجودش طوفانى از شك و ترديد برپاست. آرى! بدبختى بزرگ او در اين است كه اگر تصادفا به واقع برسد، چون يقين و اطمينان به آن ندارد دائما متزلزل است و از اين تزلزل رنج مى‌برد و قادر به تصميم‌گيريهاى خود نيست، و اگر خطا كند چون به خطاى خود واقف نيست راه بازگشت بر او بسته است. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" ✨بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۱۷[و من كلام له عليه‌السلام في صفة من يتصدى للحكم بين الأمة و ليس لذلك بأهل و فيها أبغض الخلائق إلى اللّه صنفان] : جَاهِلٌ خَبَّاطُ جَهَالاَتٍ عَاشٍ رَكَّابُ عَشَوَاتٍ نادانى است، كه راه جهالت مى‌پويد؛ كورى است كه در تاريكى، گمشدۀ خود را مى‌جويد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮سپس در توصيف ديگرى، حال اين گونه اشخاص را با تعبيرات كوبنده و تشبيهات بسيار گويا و رسا، چنين بيان مى‌فرمايد، مى‌گويد: «او نادانى است كه در تاريكيهاى جهالت سرگردان و حيران است!» ‮«او همچون نابينايى است كه در ظلمات پر خطر، همچنان به راه خود ادامه مى‌دهد» امام تنها به توصيف او به جاهل بودن قناعت نمى‌كند، بلكه بر آن تأكيد مى‌نهد و مى‌فرمايد: در ميان جهالت‌ها همواره سرگردان است و به نابينا بودن او بسنده نمى‌كند، بلكه مى‌افزايد او همواره سوار بر مركب ظلمت و تاريكى شده و بى‌آن كه بداند به كدام سو مى‌رود و به كجا منتهى مى‌شود، به پيش مى‌تازد و اين نخستين توصيف و تشبيه دربارۀ آنهاست. توجّه داشته باشيد «عاش» از ماده «عشا» بر وزن «فنا» گاه به معنى نابينايى مطلق تفسير شده و گاهى به معنى ضعف بينايى چشم، و گاه گفته‌اند به معنى «شبكورى» است، هر چه باشد صاحب چنين چشمى قادر به ديد صحيح اشيا و آنچه در اطراف او مى‌گذرد نيست، و اگر بى‌احتياط و بدون مطالعه يا بدون راهنما حركت كند، گاه در چاه مى‌افتد، گاه در آتش! چنين است حال كسى كه بدون علم و آگاهى كافى در راه پر خطرى همچون راه قضا و داورى ميان مردم گام بگذارد، كه هر روز از زندگيش مى‌گذرد بدبختيهاى تازه‌اى براى خود و ديگران بار مى‌آورد و سرانجام در درّۀ هولناك كفر و شقاوت سقوط مى‌كند و از همه بدتر اين كه چنين آدمى خود را آگاه و دانا و آشنا به موازين داورى و حقّ‌ و عدالت مى‌داند! خطايش قابل شمارش و گناهش قابل احصا نيست! 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۱۷[و من كلام له عليه‌السلام في صفة من يتصدى للحكم بين الأمة و ليس لذلك بأهل و فيها أبغض الخلائق إلى اللّه صنفان] : لَمْ يَعَضَّ عَلَى اَلْعِلْمِ بِضِرْسٍ قَاطِعٍ يَذْرُو اَلرِّوَايَاتِ ذَرْوَ اَلرِّيحِ اَلْهَشِيمَ از روى علم و يقين سخن نمى‌گويد، روايات را بدون آگاهى نقل مى‌كند، چون تند بادى كه گياهان خشك را بر باد دهد، روايات را زير و رو مى‌كند، كه بى حاصل است. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮در توصيف ديگرى دربارۀ جهل و نادانى اين گونه اشخاص مى‌فرمايد: «او هرگز علوم و دانشها را به طرز صحيحى فرا نگرفته! (به همين دليل در هيچ مسأله‌اى با اطمينان و يقين داورى نمى‌كند!)». در اين توصيف، امام (ع) اين گونه افراد را به كسانى تشبيه مى‌كند كه غذاى خوبى در اختيار دارند، امّا نجويده فرو مى‌برند و هرگز جذب بدن آنها نمى‌شود. بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته‌اند «ضرس» در اين جا اشاره به دندان عقل است كه معمولا هنگام كمال عقل بيرون مى‌آيد و اين جاهلان مغرور گويى هرگز دندان عقل در نياوردند و هيچ مسأله‌اى را با معيار صحيح ارزيابى نمى‌كنند و نقطۀ مقابل آنها كسانى هستند كه در مسائل كاملا آگاه و اهل خبره‌اند و دربارۀ آنها گفته مى‌شود كه به ضرس قاطع سخن مى‌گويند، يعنى سخنانشان روى مبنا و مطابق اصول، صحيح است. ‮در توصيف سوّم مى‌فرمايد: «او همانند تندبادى كه گياهان درهم شكسته را بى‌هدف به هر سو پراكنده مى‌كند، روايات پيامبر (ص) را در هم مى‌ريزد! (تا به گمان خويش از آن نتيجه‌اى به دست آورد)». اشاره به اين كه او در ظاهر براى بسيارى از مطالب، روايت و سنّت پيامبر را مى‌خواند، امّا چه فايده كه به هيچ وجه قدرت تحليل آن را ندارد! نه از مفاد آن آگاه است و نه از چگونگى قوّت و ضعف سند، نه راه جمع بين روايات متعارضه را مى‌داند و نه روايات محكم را از متشابه مى‌شناسد. درست همانند تندباد كه گياهان خشكيده را بى‌هدف به هر سو مى‌برد كه از آنها هيچ حاصلى به دست نمى‌آيد. گياهان خشكيده (هشيم) فايدۀ چندانى ندارند، ولى اگر جمع شود ممكن است مختصر فايده‌اى از آن حاصل شود، ولى تندباد چنان آنها را پراكنده مى‌كند كه آن مختصر فايده نيز از بين مى‌رود و چنين است حال آگاهان بى‌خردى كه به سراغ روايات مى‌روند و صحيح را از ضعيف و درست را از نادرست نمى‌شناسند. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۱۷[و من كلام له عليه‌السلام في صفة من يتصدى للحكم بين الأمة و ليس لذلك بأهل و فيها أبغض الخلائق إلى اللّه صنفان] : لاَ مَلِيٌّ وَ اَللَّهِ بِإِصْدَارِ مَا وَرَدَ عَلَيْهِ وَ لاَ أَهْلٌ لِمَا قُرِّظَ بِهِ به خدا سوگند، نه راه صدور حكم مشكلات را مى‌داند، و نه براى منصب قضاوت أهليّت دارد! 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮در چهارمين توصيف مى‌فرمايد: «به خدا سوگند! اين نادان مغرور نه براى حل مسائلى كه بر او وارد مى‌شود قابل اعتماد است و نه براى مدحى كه مدّاحان چاپلوس دربارۀ او سر مى‌دهند شايستگى دارد!». بديهى است حل مشكلات قضايى و به اصطلاح فقها، ردّ فروع به اصول، نياز به سرمايۀ عظيم علمى دارد كه اين جاهلان مغرور فاقد آنند، و همين فقر علمى (توجه داشته باشيد ملّى به معناى غنىّ‌ و پر مايه آمده است) سبب مى‌شود كه در مشكلات زانو زند و راه ورود و خروج را در مسائل مختلف نشناسد (توجّه داشته باشيد كه صدور و ورود در برابر همند و اشاره به همان مطلبى است كه در تعبيرات علما بسيار ديده مى‌شود كه مى‌گويند فلان كس مرد عالم و آگاهى است، راه ورود و خروج از مسائل را به خوبى مى‌شناسد ولى فرد مورد بحث در خطبۀ «شريف» به خاطر بى‌مايگى، از اين ويژگى بكلّى خالى است!). يكى از بدبختيهاى اين گونه افراد اين است كه گروهى متملّق و چاپلوس به خاطر دستيابى به منافع مادّى و جيفۀ دنيا، آنها را احاطه مى‌كنند و به مدّاحى و گزافه‌گويى مى‌پردازند و صفاتى براى آنها بيان مى‌كنند كه هرگز شايستۀ آن نيستند، آنها از اين دروغهاى شرم‌آور در آغاز لذّت مى‌برند، با اين كه مى‌دانند دروغ است ولى كم كم باورشان مى‌آيد و گمان مى‌كنند به راستى داراى چنين شايستگيهايى هستند و اين اوج بدبختى آنهاست كه راههاى نجات را به رويشان مى‌بندند! 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" ✨بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۱۷[و من كلام له عليه‌السلام في صفة من يتصدى للحكم بين الأمة و ليس لذلك بأهل و فيها أبغض الخلائق إلى اللّه صنفان] : لاَ يَحْسَبُ اَلْعِلْمَ فِي شَيْءٍ مِمَّا أَنْكَرَهُ، وَ لاَ يَرَى أَنَّ مِنْ وَرَاءِ مَا بَلَغَ مَذْهَباً لِغَيْرِهِ وَ إِنْ أَظْلَمَ عَلَيْهِ أَمْرٌ اِكْتَتَمَ بِهِ لِمَا يَعْلَمُ مِنْ جَهْلِ نَفْسِهِ آنچه را كه نپذيرد علم به حساب نمى‌آورد، و جز راه و رسم خويش، مذهبى را حق نمى‌داند، اگر حكمى را نداند آن را مى‌پوشاند تا نادانى او آشكار نشود. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮سپس حضرت در توصيف پنجم مى‌افزايد: «اين (بينوا) باور نمى‌كند كه وراى آنچه را شناخته است علم و دانشى باشد و جز آنچه او فهميده است نظر ديگرى در كار باشد!». اين در حقيقت از لوازم كوته فكرى و محدود بودن دانش و آگاهى است كه انسان خود را علم كل مى‌داند و ماوراى آن را منكر است و كمترين احترامى براى افكار ديگران قائل نيست در حالى كه دانشمندان بزرگ كسانى هستند كه نهايت علم و دانش خود را اعتراف به نادانى مى‌شمرند و عقيده دارند در هر مغزى جرقه‌هايى از حقيقت است كه بايد با تلاش و كوشش بر آن دست يافت، آنها با تواضع و سعۀ صدر سخنان ديگران را مى‌شنوند و به مصداق: «فَبَشِّرْ عِبٰادِ اَلَّذِينَ‌ يَسْتَمِعُونَ‌ اَلْقَوْلَ‌ فَيَتَّبِعُونَ‌ أَحْسَنَهُ‌» آنچه خوب و شايسته است بر مى‌گزينند، و در حالى كه جاهلان مغرور در همه جا با قاطعيت سخن مى‌گويند، آنها در مسائل علمى با احتياط گام بر مى‌دارند، زيرا مى‌دانند وسعت دايرۀ علوم، فوق آن است كه ما تصوّر مى‌كنيم. ‮سپس به ششمين توصيف مى‌پردازد و مى‌فرمايد: «هر گاه مطلبى بر او مبهم شود، كتمان مى‌كند چرا كه از جهالت خويش آگاه است!». اين يك تفاوت روشن در ميان عالمان و جاهلان مغرور است، عالم هنگامى كه به امر مبهمى برخورد كند آن را در متن مطالعات خود قرار مى‌دهد و اگر توانايى بر حلّ‌ آن پيدا نكرد، از افكار ديگران و مشاورۀ با آنان بهره مى‌گيرد، ولى جاهل مغرور آن را مى‌پوشاند و بى‌تفاوت از كنار آن مى‌گذرد، چرا كه مى‌داند هر قدر در آن درنگ كند مايۀ رسوايى بيشتر است. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۱۷[و من كلام له عليه‌السلام في صفة من يتصدى للحكم بين الأمة و ليس لذلك بأهل و فيها أبغض الخلائق إلى اللّه صنفان] : تَصْرُخُ مِنْ جَوْرِ قَضَائِهِ اَلدِّمَاءُ وَ تَعَجُّ مِنْهُ اَلْمَوَارِيثُ خون بى گناهان از حكم ظالمانه او در جوشش و فرياد ميراث بر باد رفتگان بلند است. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮كوتاه سخن اين كه او بر خلاف آنچه در روايات اسلامى آمده است كه فرموده‌اند اگر چيزى را نمى‌دانيد حيا نكنيد برويد و ياد بگيريد و اگر از شما دربارۀ چيزى سؤال كنند كه علم به آن نداريد حيا نكنيد و با صراحت بگوييد نمى‌دانم، «و لا يستحينّ‌ احد منكم اذا سئل عمّا لا يعلم ان يقول: لا اعلم، و لا يستحينّ‌ احد اذا لم يعلم الشّيء ان يتعلّمه» عمل مى‌كند و اين كار عواقب زيانبار و دردناكى براى خود آن شخص و جامعه‌اى كه در آن زندگى مى‌كند دارد كه اميرمؤمنان (ع) در جملۀ بعد به آن اشاره كرده و به عنوان يك نتيجه‌گيرى از كار اين قاضيان جاهل و مغرور و بى‌تقوا، مى‌فرمايد: «خونها از داورى ظالمانه‌اش فرياد مى‌كشند! و ميراثهاى بر باد رفته از قضاوت او صيحه مى‌زنند!». آرى! خونهايى كه از اين قضاوتهاى ظالمانه ريخته شده و اموالى كه با اين داوريهاى نابخردانه بر باد رفته به زبان حال فرياد مى‌زنند و گوش شنواى آگاهان، اين صدا را به خوبى مى‌شنود و لرزه بر اندامشان مى‌افتد، در حالى كه اين جاهل مغرور عربدۀ مستانه مى‌كشد و خندۀ احمقانه سر مى‌دهد! تعبير به «تصرخ...» و «تعجّ‌...» تعبير بسيار جالب و زيبايى است، چرا كه براى آن خونهاى به ناحق ريخته و اموال بر باد رفته، گويى علم و شعور و درك و آگاهى قائل مى‌شود كه حتّى اين موجودات بى‌جان فرياد مى‌زنند، امّا اين مغرور به ظاهر انسان، در بى‌خبرى كامل بسر مى‌برد، و اين كه بعضى آمدند در اين جا كلمۀ اهل را در تقدير گرفته‌اند و مى‌گويند اولياى اين خونها و صاحبان آن اموال فرياد مى‌كشند تقديرى است كه لطافت بيان مولا را كه در بالا به آن اشاره شد از بين مى‌برد. به هر حال، قاضيانى كه بايد حافظ خون و اموال مردم باشند، بر اثر جهل و نادانى و بى‌تقوايى، درست در جهت مخالف آن حركت كرده، امنيّت را از بين مى‌برند و همه چيز را بر باد مى‌دهند. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۱۷[و من كلام له عليه‌السلام في صفة من يتصدى للحكم بين الأمة و ليس لذلك بأهل و فيها أبغض الخلائق إلى اللّه صنفان] : إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ يَعِيشُونَ جُهَّالاً وَ يَمُوتُونَ ضُلاَّلاً به خدا شكايت مى‌كنم از مردمى كه در جهالت زندگى مى‌كنند و با گمراهى مى‌ميرند. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮در آخرين فراز اين خطبه، امام (ع) شكايت اين گونه جاهلان عالم‌نما و قاضيان نادان و دنياپرست و خودخواه و مغرور را به درگاه خداوند مى‌برد و با دلى پر درد و آهى سوزان از آنها شكوه مى‌كند، مى‌فرمايد: «از اين گروهى كه در ميان امواج جهل و نادانى زندگى مى‌كنند و در گمراهى جان مى‌دهند به خدا شكايت مى‌كنم!». در واقع در اين فراز، توصيف‌هاى ديگرى براى معرّفى اين گروه و تكميل مباحث گذشته بيان مى‌كند كه اين يكى از آنهاست. آرى تمام زندگى آنان در جهل و نادانى سپرى مى‌شود و به همين دليل مرگشان در ضلالت و گمراهى است (در واقع جملۀ دوّم نتيجۀ اجتناب‌ناپذير جملۀ اوّل است!) چگونه ممكن است سراسر زندگى انسان در جهل بگذرد و او گمراه از دنيا نرود! 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۱۷[و من كلام له عليه‌السلام في صفة من يتصدى للحكم بين الأمة و ليس لذلك بأهل و فيها أبغض الخلائق إلى اللّه صنفان] : لَيْسَ فِيهِمْ سِلْعَةٌ أَبْوَرُ مِنَ اَلْكِتَابِ إِذَا تُلِيَ حَقَّ تِلاَوَتِهِ وَ لاَ سِلْعَةٌ أَنْفَقُ بَيْعاً وَ لاَ أَغْلَى ثَمَناً مِنَ اَلْكِتَابِ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ در ميان آنها، كالايى خوارتر از قرآن نيست اگر آن را آنگونه كه بايد بخوانند، و متاعى سود آورتر و گرانبهاتر از قرآن نيست اگر آن را تحريف كنند. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮در توصيف ديگرى از آنها كه يكى از بهترين نشانه‌ها براى شناختن اين گروه است، مى‌فرمايد: «در ميان آنها متاعى كسادتر از قرآن مجيد نيست، اگر درست خوانده و تفسير شود! و متاعى بهتر و گرانبهاتر از آن نزد آنها وجود ندارد، اگر آن را از مفاهيم اصليش تحريف كنند (و مطابق هواى نفس آنها تفسير نمایند)». آنها قرآنى را مى‌خواهند كه هماهنگ با هواى نفس آنها و اغراض فاسد و نيّات شوم و افكار پليدشان باشد، و از آن جهت قرآن با تفسير راستينش، هماهنگ با اين خواسته‌هاى انحرافى نيست، دائما دست به سوى تحريف و تفسير به رأى دراز مى‌كنند و براى توجيه افكار و اعمال زشتشان در ميان علاقه‌مندان به قرآن، به سراغ تحريف مى‌روند. نكتۀ قابل ملاحظه اين كه آنها در محيطى زندگى مى‌كنند كه قرآن فوق العاده قداست دارد و به عنوان وحى الهى در نظر تودۀ مردم، كاملا محترم است، به همين دليل براى رسيدن به نيّات شوم خود، خود را زير پوشش آن قرار داده و با تحريف و تفسيرهاى نادرست، مقاصد پليد خود را رنگ و آب قرآنى مى‌دهند و اين كتاب بزرگ هدايت را، به واسطۀ تحريف، وسيلۀ ضلالت مردم قرار مى‌دهند. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷بخش آخرخطبه ۱۷[و من كلام له عليه‌السلام في صفة من يتصدى للحكم بين الأمة و ليس لذلك بأهل و فيها أبغض الخلائق إلى اللّه صنفان] : وَ لاَ عِنْدَهُمْ أَنْكَرُ مِنَ اَلْمَعْرُوفِ وَ لاَ أَعْرَفُ مِنَ اَلْمُنْكَرِ و در نزد آنان، چيزى زشت‌تر از معروف، و نيكوتر از منكر نمى‌باشد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮در آخرين توصيف آنها در اين خطبه مى‌فرمايد: «نزد آنها چيزى زشت‌تر و ناشناخته‌تر از معروف و (چيزى) نيكوتر و آشناتر از منكر وجود ندارد (چرا كه تمام وجود آنها زشت و منكر است و هماهنگ با منكرات و كفر و اعمالشان زشت است و بيگانه از نيكيها و معروفها)!». نكته تفسير به رأى و تحريف حقايق روشنترين تفاوت در ميان مؤمنان با تقوا و بى‌ايمانهاى فاقد تقوا، يك چيز است و آن اين كه گروه اوّل قرآن و فرمان الهى را براى خود اصل اساسى مى‌دانند و مى‌كوشند خواسته‌هاى خود را بر آن تطبيق دهند و اگر گرفتار خطا و لغزشى شوند، و از چهارچوبۀ دستورات الهى فراتر روند، به زودى پشيمان مى‌شوند، رو به درگاه خدا مى‌آورند، و از گناه و تقصير خويش توبه مى‌كنند و در صدد جبران بر مى‌آيند. گروه دوّم كه خودخواه و خودمحور و هواپرستند، معيار اصلى را خواسته‌هاى دل و هوسهاى بى‌قيد و شرط خود مى‌دانند، به همين دليل كوشش مى‌كنند كه آيات قرآن و كلمات الهى را نيز بر آن تطبيق دهند، چرا كه آن اصل است و اين فرع، دين و احكام الهى تا آنجا براى آنها محترم است كه با خواسته‌هاى آنها سازگار باشد، و هر جا از خواسته‌هاى آنها جدا شد از آن جدا مى‌شوند. به همين دليل آنها در برابر آيات الهى با يكى از دو شيوه برخورد مى‌كنند: نخست از شيوۀ «نُؤْمِنُ‌ بِبَعْضٍ‌ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ‌» بهره مى‌گيرند آنچه هماهنگ با هوسهايشان است مى‌پذيرند و به آن ايمان دارند و آنچه را مخالف آن است طرد مى‌كنند و نسبت به آن كافر مى‌شوند! در واقع آنها به مصداق «أَ فَرَأَيْتَ‌ مَنِ‌ اِتَّخَذَ إِلٰهَهُ‌ هَوٰاهُ‌» هواى نفس را مى‌پرستند نه خدا را! شيوۀ دوم دست زدن به تحريف معنوى و تفسير به رأى، كه گاه براى فريب مردم و گاه براى فريب وجدان خويش مى‌باشد، و اين شيوه از شيوۀ اوّل خطرناكتر و زشت‌تر است. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷خطبه ۱۸[ذم أهل الرأي] : تَرِدُ عَلَى أَحَدِهِمُ اَلْقَضِيَّةُ فِي حُكْمٍ مِنَ اَلْأَحْكَامِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِرَأْيِهِ، ثُمَّ تَرِدُ تِلْكَ اَلْقَضِيَّةُ بِعَيْنِهَا عَلَى غَيْرِهِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِخِلاَفِ قَوْلِهِ، ثُمَّ يَجْتَمِعُ اَلْقُضَاةُ بِذَلِكَ عِنْدَ اَلْإِمَامِ اَلَّذِي اِسْتَقْضَاهُمْ فَيُصَوِّبُ آرَاءَهُمْ جَمِيعاً وَ إِلَهُهُمْ وَاحِدٌ وَ نَبِيُّهُمْ وَاحِدٌ وَ كِتَابُهُمْ وَاحِدٌ دعوايى نسبت به يكى از احكام اجتماعى نزد عالمى مى‌برند كه با رأى خود حكمى صادر مى‌كند؛ پس همان دعوا را نزد ديگرى مى‌برند كه او درست بر خلاف رأى اوّلى حكم مى‌دهد؛سپس همۀ قضات نزد رييس خود كه آنان را به قضاوت منصوب كرده، جمع مى‌گردند، او رأى همه را بر حق مى‌شمارد! در صورتى كه خدايشان يكى، پيغمبرشان يكى، و كتابشان يكى است. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮امام (ع) سخن خود را چنين شروع مى‌كند: «گاه يك دعوا در حكمى از احكام مطرح مى‌شود و «قاضى» به رأى خود در آن جا حكم مى‌كند، سپس شبيه همان دعوى نزد «قاضى ديگرى» عنوان مى‌گردد، او درست بر خلاف اوّلى حكم مى‌دهد!» ‮«سپس همۀ اين قضّات (با آن آراى ضدّ و نقيضى كه در مسألۀ واحدى داده‌اند) نزد پيشوايشان كه آنان را به قضاوت منصوب كرده، گرد مى‌آيند، و او رأى همۀ آنها را تصديق و تصويب مى‌كند (و فتواى همگان را درست و مطابق واقع مى‌شمرد)، در حالى كه خداى آنها يكى، پيامبرشان يكى و كتابشان (نيز) يكى است!». گر چه اين مسأله براى بسيارى عجيب به نظر مى‌رسد و شايد باور كردنش براى آنها مشكل باشد كه كسانى همه قضاوتها يا آراى ضدّ و نقيض را صواب و درست بشمرند و همه را حكم الهى بدانند، ولى اين يك واقعيّت است كه گروهى از مسلمانان اهل سنّت داراى چنين عقيده‌اى هستند و اگر به علّت گرايش آنها به اين عقيده كه بعدا به طور مشروح خواهد آمد توجّه كنيم، باور خواهيم كرد كه آنها در تنگناهايى قرار گرفته بودند كه براى رهايى از آن چاره‌اى جز گرايش به عقيدۀ تصويب وجود نداشته است. ولى امام (ع) در جملۀ آخر، نخستين ضربه را بر پايۀ اين تفكّر نادرست وارد مى‌سازد و مى‌فرمايد: اين همه در حالى است كه خداى آنها واحد و پيامبرشان واحد و كتابشان واحد است! بى‌شك از خداى واحد براى مسألۀ واحد حكم واحدى صادر مى‌شود، چرا كه او عالم به همۀ حقايق است و همه چيز را بى‌كم و كاست مى‌داند و طبق مصالح يا مفاسدى كه در آن مسأله بوده حكم واحدى در آن تعيين نموده است. نه اشتباه مى‌كند، نه فراموشى در ذات مقدّسش راه دارد، نه پشيمان مى‌گردد و نه با گذشت زمان چيز مجهولى براى او آشكار مى‌شود. پس اختلاف از ناحيۀ او نمى‌تواند باشد! با توجّه به اين كه پيامبرشان نيز يكى است و او در همه چيز، به ويژه القاى احكام، معصوم است، حكم الهى را بى‌كم و كاست و بدون هر گونه تغيير بيان مى‌كند. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۱۸[ذم أهل الرأي] : أَ فَأَمَرَهُمُ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ بِالاِخْتِلاَفِ فَأَطَاعُوهُ أَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ آيا خداى سبحان، آنها را به اختلاف، امر فرمود، كه اطاعت كردند؟ يا آنان را از مخالفت نهى فرموده و نافرمانى او كرده‌اند؟ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮امام در اين بخش از سخنانش به يك استدلال متين و محكم براى ابطال مسألۀ اجتهاد به رأى و تصويب آراى مجتهدين و به تعبير ساده‌تر قانونگذارى فقها دست زده و با يك تقسيم دقيق كه بر پنج پايه قرار گرفته، تمام راههاى فرار را بر آنها مى‌بندد، و نادرستى اين طرز فكر را به روشن‌ترين بيان تبيين مى‌كند. نخست مى‌فرمايد: «سرچشمۀ اين همه اختلاف آراى آنها در مسائل فقهى چيست‌؟ «آيا خداوند سبحان به آنها دستور اختلاف و پراكندگى داده است و آنها اطاعت فرمان او كرده‌اند!». به يقين چنين چيزى امكان‌پذير نيست چرا كه خداوند واحد و يكتا هميشه دعوت به وحدت و يگانگى مى‌كند و از تفرقه و پراكندگى بر حذر مى‌دارد، اوست كه در قرآن مجيدش مى‌فرمايد: «وَ اِعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌ اَللّٰهِ‌ جَمِيعاً وَ لاٰ تَفَرَّقُوا» ، همگى به ريسمان (محكم) الهى چنگ زنيد و متفرق نشويد». ‮بنا بر اين اختلاف حتما از جاى ديگرى سرچشمه مى‌گيرد و لذا در دوّمين مرحله مى‌فرمايد: «يا اين كه خداوند آنها را از اختلاف برحذر داشته و آنها عصيان نموده‌اند!». به يقين يكى از سرچشمه‌هاى اصلى اختلاف همين است، ولى قضاتى كه در مسألۀ واحد رأيهاى مختلفى دارند هرگز آمادۀ پذيرش چنين احتمالى نيستند! بنا بر اين پاسخ آنها نيز در برابر اين سؤال منفى است. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۱۸[ذم أهل الرأي] : الحكم للقرآن أَمْ أَنْزَلَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ دِيناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَى إِتْمَامِهِ، أَمْ كَانُوا شُرَكَاءَ لَهُ فَلَهُمْ أَنْ يَقُولُوا وَ عَلَيْهِ أَنْ يَرْضَى آيا خداى سبحان، دين ناقصى فرستاد و در تكميل آن از آنها استمداد كرده است‌؟ آيا آنها شركاء خدايند كه هر چه مى‌خواهند در احكام دين بگويند و خدا رضايت دهد؟ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮سپس به سراغ احتمال سوّم مى‌رود، مى‌فرمايد: «يا اين كه خداوند سبحان دين ناقص نازل كرده و در تكميل آن از آنها كمك خواسته است!». مسلم است كه هيچ مسلمانى چنين سخنى نمى‌گويد كه دين خدا (اسلام) ناقص است و خداوند از بندگانش براى تكميل آن يارى مى‌طلبد! بلكه به عكس آيات قرآن با صراحت، اين آيين را از هر نظر كامل مى‌شمارد و مى‌فرمايد: «اَلْيَوْمَ‌ أَكْمَلْتُ‌ لَكُمْ‌ دِينَكُمْ‌ وَ أَتْمَمْتُ‌ عَلَيْكُمْ‌ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ‌ لَكُمُ‌ اَلْإِسْلاٰمَ‌ دِيناً» ، امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم». ‮سپس به سراغ احتمال ديگرى مى‌رود كه بطلان آن نيز مانند آفتاب روشن و آشكار است، مى‌فرمايد: «يا اين كه آنها شريكهاى خدايند و حق دارند بگويند (و حكم صادر كنند و قانون بنويسند) و بر خداوند لازم است رضايت دهد!». بديهى است اگر كسى قائل به خدايان متعدّد باشد، بايد براى هر كدام از آنها سهمى در قانونگذارى و صادر كردن احكام قائل شود، ولى مگر ممكن است مسلمانى كه اساس و پايۀ آيين او بر توحيد است و همۀ اصول و فروع دين را از دريچۀ توحيد مى‌نگرد تن به شرك در دهد و فقها و قضات را شركاى خدا بشمرد؟! به تعبير ديگر يكى از شاخه‌هاى توحيد (بعد از توحيد ذات و صفات) توحيد افعال است و يكى از شاخه‌هاى توحيد افعالى، توحيد حاكميّت و قانونگذارى است، و مطابق آن حاكميّت و تمام شاخ و برگش، بايد به خدا منتهى شود. حكم، حكم اوست و فرمان، فرمان او! چنان نيست كه خداوند بخشى از قوانين اسلام را خودش تشريع كرده باشد و تشريع بخش ديگرى را به مغزهاى ناتوان انسانها واگذار كرده باشد! مگر غير او، از مصالح و مفاسد احكام به طور كامل ممكن است آگاه باشد! مگر ممكن است خداوند زمام بندگان خودش را به دست قانونگذارانى بگذارد كه هر كدام به ظن و گمان و رأى قاصر خود قانونى مى‌نهند و مردم را در ميان انبوهى از آراى ضدّ و نقيض، حيران و سرگردان مى‌سازند! 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir