🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤 ......شب سوم حضرت رقیه س...... مجلس عزای اباعبدالله الحسین ع از شب اول محرم تا شام غریبان ❤️‍🔥 به مدت ۱۱ شب 🕘ساعت ۹ شب بیت‌المهدی عجّل الله #پخش_زنده مراسم روضه در کانالِ "به رنگ مهدویت"👇 🆔http://eitaa.com/qaeb12

بخشی از: کلاس مهدویت هفتگی ⁉️وقتی تو، خیرخواه حضرت باشی..... ....اتفاق اول.... شنبه‌ها، ساعت ۱۸:۳۰ دفتر کانون مهدویت استاد #محمدصادق_آقاعلیخانی ⭕️هرهفته پخش زنده از کلاس‌ها⭕️ شرکت در کلاس‌های هفتگی👇 🆔http://eitaa.com/qaeb12

#اطلاعیه 👈حضوری و مجازی با پخش زنده👉 کلاس معارف مهدویت با تدریس: استاد #محمدصادق_آقاعلیخانی ✨زمان: شنبه‌ها، ساعت ۱۸:۳۰ ✨مکان: بلوار عاشورا، صدمتر بالاتر از تصویربرداری کوثر، دفتر کانون مهدویت زمینه سازان ظهور حضرت مهدی عج 💥 #عمومی 💥 #هرهفته 💥 #رایگان 🔸منتظر دیدارتون هستیم🔸 پخشِ زنده کلاس از کانالِ👇 به رنگ🎨 مهدویت 🆔http://eitaa.com/qaeb12

🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤 ......شب چهارم شهدای کربلا...... مجلس عزای اباعبدالله الحسین ع از شب اول محرم تا شام غریبان ❤️‍🔥 به مدت ۱۱ شب 🕘ساعت ۹ شب بیت‌المهدی عجّل الله #پخش_زنده مراسم روضه در کانالِ "به رنگ مهدویت"👇 🆔http://eitaa.com/qaeb12

┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ #داستان‌های_مهدوی ✨#امام_زمان (ع) در صحرای عرفات‌ 🔖#قسمت_آخر از صدای گریه و ناله من😭، شرطه سعودی (پلیس عربستان) سراسیمه آمد و گفت: 👮🏽‍♂ 🔸 «چه شده؟ دزدها آمده‌اند و اثاثیه‌ات را غارت کرده‌اند؟» ▫️ گفتم: 🔹 نه! مشغول مناجات با خدایم. ▫️ او با تعجّب به من نگاه می‌کرد و سرانجام رهایم کرد و رفت😳. تا صبح به یاد حضرت (ع) گریستم. فردای آن روز، قصّه را برای روحانی کاروان تعریف کردم و او هم برای حاجیان نقل کرد و گفت: 🔸 «ای حجّاج! متوجّه باشید که این کاروان مورد توجّه و عنایت امام زمان (ع) است.»😢 ▫️ همه مطالب را به روحانی کاروان گفتم، جز آنکه فراموش کردم بگویم آقا وعده کرده است که شب، به هنگام ذکر مصیبت عمویش قمر بنی هاشم (ع) به چادر ما می‌آید. 🌌 شب‌هنگام، حاجیان پس از نماز📿، روضه‌ای گرفتند و مدّاح کاروان هم، گریزی به روضه علمدار کربلا، حضرت قمر بنی هاشم (ع) زد و حالی در چادر بر پا شد. در آن‌وقت، به یاد سخن آقا افتادم. هرچه نگاه کردم، آن حضرت را درون چادر⛺️ ندیدم. ناراحت شدم و با خود گفتم: 🔹 خدایا! وعده امام (ع) حق است! ✨ در این‌وقت، امام (ع) به خیمه تشریف‌فرما شدند و در میان حاجیان نشستند و در مصیبت عموی خود گریستند. من که آقا را دیدم، خواستم تا عرض ادبی کنم و بوسه‌ای برپای حضرتش بزنم و به مردم بگویم که: 🔹 بیایید و امام زمانتان را ببینید! ▫️ که امام اشارتی کردند و من بی‌اراده و بی‌اختیار بر جای خود ایستادم.🤭 روضه که تمام شد، آقا نیز برخاستند و خیمه را ترک کردند و من دیگر حضرت را ندیدم. پایان ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ @qaeb12