باسمه تعالی
داشتم وسط کلاس بین میز و نیمکتها راه میرفتم و تدریس میکردم که دستم به ظرف غذای یکی از بچهها که از ظروف یکبار مصرف بود و لبهی میزش قرار داشت برخورد کرد و ظرف روی زمین افتاد، اما چون درب ظرف بسته بود فقط از لا به لای درب آن به اندازهی یکی دو قاشق از غذا روی زمین پخش شد.
آنقدر حواسم به تدریس بود، متوجه این نبودم که آن لحظه لازم است چیزی بگویم یا کاری انجام بدهم.
یکی از بچهها به او گفت: «غذا رو از روی زمین جمع کن!»
او که کمی از غذایش روی زمین ریخته بود آنقدر از این اتفاق ناراحت بود که سرش را روی میز گذاشت و حتی برای لحظهای یادش رفت که با معلمش چگونه دارد صحبت میکند و با لحنی ناراحت و اعتراضآمیز گفت:«هر کس ریخته خودش باید جمع کنه!» منظورش من بودم! سکوت کردم و هیچ واکنشی نشان ندادم.
تا فردای آن روز داشتم به این فکر میکردم که اگرچه سهوا دستم خورده بود اما چرا من آن لحظه از او عذرخواهی نکردم؟ و به این فکر کردم که هرچند طرز صحبت کردنش با من درست نبود اما خب راست میگفت، غذا را او نریخته بود، من ریخته بودم و خودم باید جمع میکردم. از خودم دلخور شدم.
فردای آن روز که به کلاس آمدم، رو کردم به بچهها و جلوی همه از او عذرخواهی کردم و گفتم:«بچهها من دیروز حواسم نبود دستم خورد به غذای ایشون و کمی از غذاش ریخت روی زمین. عزیزم من ازت معذرت میخوام، زنگ ناهار برو بوفه یه غذا بگیر به حساب من.» البته او این کار را نکرد و دلخوریاش هم برطرف شده بود.
صرف نظر از اینکه آن عذرخواهی را وظیفهی خودم دانستم، اگر من این کار را نمیکردم، بچهها پذیرش اشتباه و جرئت عذرخواهی کردن و جبران را از چه کسی باید میآموختند؟
#نوید_نیّری
#تجربه_نگاری
#خاطره_نویسی
#کلاس_چهارم_شهید_بالازاده
4.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی به سختی میزنی لبخند، میمیرم
بعد از تو دیگر تا نفَس باقیست دلگیرم
در چشمهایت گرچه غم داری نگاهم کن
با این نگاهِ خسته هم آرام میگیرم
#نوید_نیّری
#یا_زهراء_اغیثینی
15.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
⚠️ سرکوب شدید مومنین، سیاست جدّی برخی مسئولین
🎭 بررسی شباهتهای برخی مسئولین امروزی با بنی امیّه و بنی عبّاس
🌹 حضرت آیت الله وفسی
(استاد فلسفه و اخلاق تهران)
📽 ۱۴۰۳.۷.۲۴ - #انتشار_با_شما
به سبک صوت بالا خوانده میشود👆
باسمه تعالی
«سرود پایانی هیأتهای مذهبی در فاطمیّه»
جهت اجرا در هیأتها، به ویژه «هیأتهای نوجوانان»
شبای فاطمیه اومد و عزاداریم
شبیه آسمون میون روضه میباریم
دل ما خونهٔ عشق و محبّت زهراست
پای محبّتش زندگیمونو میذاریم
ساحل امنِ شیعه تویی
روز محشر شفیعه تویی
نوکرت رو شفاعت کن
از خودم خستهام مادر
بال و پر بستهام مادر
منو اهل عبادت کن
هرشب تا سحر میخوندی نماز
بودی با خدا در راز و نیاز
یا زهرا مدد...
دل سیاهمو اشک عزای تو دُرّ کرد
غرق گناه بودم، نگاه تو منو حُرّ کرد
از وقتی اومدم تو جمع سائلای تو
رحمت مادرانه ی تو دستمو پُر کرد
نمیخوام تو گناه گُم بشم
نمیخوام رنگ مردم بشم
به دعای تو محتاجم
منو تو جمع خوبا ببر
آبروی گداتو بخر
به عطای تو محتاجم
هرچی دارمو مدیون توام
حال خوبمو ممنون توام
یازهرا مدد...
منو برای یاری خودت جدا کردی
برای من توی نماز شب دعا کردی
برای اینکه راه و مقصدم رو بشناسم
پای منو به منبر و به روضه وا کردی
یه کاری کن که لایق شم
توی راهِ تو عاشق شم
خونهٔ تو پناهِ من
منم میخوام خمینی بشم
علمدار حسینی بشم
مددی تکیهگاهِ من
کوه دردم و درمانم تویی
دین و مذهب و ایمانم تویی
یازهرا مدد...
حالا که بی حیایی و بی غیرتی بابه
حالا که کوچهها پر رفیق نابابه
ما نگران دین و اعتقاد و فرهنگیم
کسی که درد دین داره همیشه بیتابه
یاد پیر جماران بخیر
یاد هادی و چمران بخیر
نشدن بندهٔ دنیا
اونا رفتند و ما موندیم
توی تاریکی جا موندیم
مددی حضرت زهرا
رفتن تا نره، چادر از سری
باشیم یاور و یار رهبری
یا زهرا مدد...
هرجا بشه بیحرمتی به دینِ پیغمبر
واجبه امرِ به معروف و نهیِ از منکر
کسی که با خدا باشه همیشه پیروزه
ماییم مدافع حجاب و چادرِ مادر
به ما رزق شهادت بده
به دل ما لیاقت بده
یار دینِ خدا باشیم
با علم و غیرت و تقوا
تو هیاهوی این دنیا
تو مسیر شما باشیم
مهدی جان بیا، دستامو بگیر
ای آرامشم، یا نعم الامیر
یا مهدی مدد...
✍🏻#نوید_نیّری
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آوارهی عالَمیم و گمگشتهی راه
طوفان زدهایم، غرقِ گردابِ گناه
با اینهمه امّا به تو برمیگردیم
جز خانهی «مادری» نداریم پناه
#نوید_نیّری
#یا_زهراء_اغیثینی