eitaa logo
| الیه راجعون |
521 دنبال‌کننده
128 عکس
154 ویدیو
7 فایل
اشعار،نوشته‌‌ها و دغدغه‌های نوید نیّری | طلبه و معلم @ensanrasane
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃 ⚠️ سرکوب شدید مومنین، سیاست جدّی برخی مسئولین 🎭 بررسی شباهت‌های برخی مسئولین امروزی با بنی امیّه و بنی عبّاس 🌹 حضرت آیت الله وفسی (استاد فلسفه و اخلاق تهران) 📽 ۱۴۰۳.۷.۲۴ -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به سبک صوت بالا خوانده می‌شود👆 باسمه تعالی «سرود پایانی هیأت‌های مذهبی در فاطمیّه» جهت اجرا در هیأت‌ها، به ویژه «هیأت‌های نوجوانان» شبای فاطمیه اومد و عزاداریم شبیه آسمون میون روضه می‌باریم دل ما خونهٔ عشق و محبّت زهراست پای محبّتش زندگیمونو می‌ذاریم ساحل امنِ شیعه تویی روز محشر شفیعه تویی نوکرت رو شفاعت کن از خودم خسته‌ام مادر بال و پر بسته‌ام مادر منو اهل عبادت کن هرشب تا سحر می‌خوندی نماز بودی با خدا در راز و نیاز یا زهرا مدد... دل سیاهمو اشک عزای تو دُرّ کرد غرق گناه بودم، نگاه تو منو حُرّ کرد از وقتی اومدم تو جمع سائلای تو رحمت مادرانه ی تو دستمو پُر کرد نمی‌خوام تو گناه گُم بشم نمی‌خوام رنگ مردم بشم به دعای تو محتاجم منو تو جمع خوبا ببر آبروی گداتو بخر به عطای تو محتاجم هرچی دارمو مدیون توام حال خوبمو ممنون تو‌ام یازهرا مدد... منو برای یاری خودت جدا کردی برای من توی نماز شب دعا کردی برای اینکه راه و مقصدم رو بشناسم پای منو به منبر و به روضه وا کردی یه کاری کن که لایق شم توی راهِ تو عاشق شم خونهٔ تو پناهِ من منم میخوام خمینی بشم علمدار حسینی بشم مددی تکیه‌گاهِ من کوه دردم و درمانم تویی دین و مذهب و ایمانم تویی یازهرا مدد... حالا که بی حیایی و بی غیرتی بابه حالا که کوچه‌‌ها پر رفیق نابابه ما نگران دین و اعتقاد و فرهنگیم کسی که درد دین داره همیشه بی‌تابه یاد پیر جماران بخیر یاد هادی و چمران بخیر نشدن بندهٔ دنیا اونا رفتند و ما موندیم توی تاریکی جا موندیم مددی حضرت زهرا رفتن تا نره، چادر از سری باشیم یاور و یار رهبری یا زهرا مدد... هرجا بشه بی‌حرمتی به دینِ پیغمبر واجبه امرِ به معروف و نهیِ از منکر کسی که با خدا باشه همیشه پیروزه ماییم مدافع حجاب و چادرِ مادر به ما رزق شهادت بده به دل ما لیاقت بده یار دینِ خدا باشیم با علم و غیرت و تقوا تو هیاهوی این دنیا تو مسیر شما باشیم مهدی جان بیا، دستامو بگیر ای آرامشم، یا نعم الامیر یا مهدی مدد... ✍🏻
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آواره‌ی عالَمیم و گمگشته‌ی راه طوفان زده‌ایم، غرقِ گردابِ گناه با اینهمه امّا به تو برمی‌گردیم جز خانه‌ی «مادری» نداریم پناه
با پای خود آمدم به اقرارِ گناه روی از شبِ تاریک متابی ای ماه! عمری‌ست به چادرت گره خورده دلم یا فاطمةُ اْشفَعی لَنا عِندالله
باسمه تعالی حدود یک ماه و نیم پیش، هنگام روخوانی آیه‌ی شریفه‌ی «انّ الله علی کلّ شئ قدیر» در توضیح آن، مبحث اعتقادی قدرت الهی را در فضای پرسش و پاسخ با بچه‌ها گفتگو کردیم. آن‌موقع در تبیین این موضوع وقتی از بچه‌ها پرسیده بودم: «آیا خدا می‌تونه یک شئ بزرگتر رو داخل یک شئ کوچکتر جا بده؟ مثلا می‌تونه کلاس ما رو داخل لیوان شما قرار بده؟ یا اینکه آیا خدا می‌تونه و قدرتش رو داره که دو دوتا رو بکنه ۶ تا یا هر عددی غیر از ۴ ؟» اکثر بچه‌ها گفتند: «خدا هرکاری رو‌ بخواد می‌تونه انجام بده حتی می‌تونه کاری کنه که کلاس ما توی لیوان جا بشه یا دو دوتا بشه ۶ تا.» تنها دو سه نفر گفتند نه نمیشه. بیشتر برایشان توضیح دادم و گفتم:«منظورم این نیست که خدا کلاس رو کوچیک کنه و لیوان رو بزرگ کنه تا جا بشه.» باز برخی بچه‌ها می‌گفتند خداست! می‌تونه! بعد از پرسش و پاسخ و فرصتی که برای تفکر و کشف به بچه‌ها دادم، می‌خواستم تا جای ممکن خودشان به پاسخ برسند، ولی در آخر برای اینکه شبهه‌ای در ذهن‌شان باقی نماند و مسأله حل شود در جواب گفتم:«شاید براتون جالب باشه ولی خدا هم نمی‌تونه کاری کنه که دو دوتا نشه ۴ تا. و همینطور نمی‌تونه کلاس به این بزرگی رو داخل یه لیوان کوچیک جا بده.» بعضی بچه‌ها قبول نمی‌کردند و برایشان عجیب بود چون گمان می‌کردند دارم قدرت خدا را محدود می‌کنم. در ادامه توضیح دادم:«نه اینکه مشکل از قدرت باشه یا قدرت خدا ناقص و محدود باشه، نه، مشکل اینه که اون کارها نشدنیه، عقلاً محاله، نمیشه! قدرت خدا به اموری تعلق می‌گیره که محال عقلی نباشن و شدنی باشن. پس قدرت خدا بی‌نهایت و کامله ولی اون کارها چون نشدنی هستند قدرت بی‌نهایت خدا هم نمی‌تونه اونها رو به انجام برسونه.» ادامه ...👇
دو روز پیش، چهارشنبه ۲۳ آبان، در مراسم فاطمیه‌ی مدرسه، یکی از دوستان مطلبی نقل کردند که من آن لحظه در مراسم حضور نداشتم. بعد از مراسم در زدم و وارد کلاس شدم. همین‌که روی صندلی‌ چرخدار و چرخشیِ آبی رنگم نشستم، پنج شش تا از بچه‌ها هجوم آوردند و با شور و شوق و‌ چهره‌ای که شوق و کنجکاوی و تعجب توأمان در آن موج می‌زد گفتند:«حاج‌آقا ما امروز یه چیزی شنیدیم که خلاف حرفای شماست! بالاخره کدومش درسته؟!» من که اصلا نمی‌دانستم ماجرا چیست پرسیدم:«چی شنیدید؟ خلاف کدوم حرفام؟!» محمدسجاد، علیرضا و امیرمهدی که بعدا متوجه شدم قبل از بقیه برایشان این سوال ایجاد شده و ذهن بقیه‌ی بچه‌ها را هم درگیر کرده‌اند، گفتند:«قبلا گفته بودید خدا هم نمی‌تونه این کلاس رو توی لیوان جا بده چون نمیشه و محال عقلیه. امروز از سخنران مراسم شنیدیم که گفتند: حضرت موسی_علیه‌السلام_مورچه‌ای رو دید که نخی به دهان داشت و از دهانش هفت‌تا شتر با بارشون بیرون اومد! این با حرفای شما جور درنمیاد!» در دلم کیلو کیلو قند آب شد و حسابی ذوق کردم که طرح و برنامه‌هایم داشت جواب می‌داد و آنچه را می‌خواستم حالا داشتم می‌دیدم. همیشه دغدغه‌ام این بود که روحیه‌‌ی پرسشگری، تفکر انتقادی، زود قانع نشدن، دنبال دلیل و کشف حقیقت و بحث علمی بودن را در بچه‌های کلاسم ایجاد کنم. حالا یکی از نشانه‌هایش ظاهر شده بود و من آن لحظه دلم می‌خواست همان‌جا روی همان صندلی آبی چرخشی‌ام بنشینم و از شوق و‌ خوشحالی درونی‌ام گریه کنم. چند لحظه فقط با لبخند و چشمانی که برق ذوق‌زدگی داشت به بچه‌ها خیره ماندم. ادامه ...👇
همانطور که هفت هشت نفر از بچه‌ها هجوم آورده، دور میزم را گرفته بودند تا پاسخ معمایشان را بگیرند، گفتم:«اول باید اصل داستان رو خودم ببینم تا بتونم جواب بدم.» همان‌جا داستان را داخل اینترنت پیدا کردم و خواندم. ظاهرا بچه‌ها ماجرا را متفاوت برداشت کرده بودند. داستانی که خواندم صرف نظر از اینکه به لحاظ منبع و سند، صحت و اعتبار دارد یا ندارد که نمی‌دانم و بررسی نکرده‌ام، از این قرار بود که حضرت موسی مورچه‌ای را نزدیک دریا می‌بینند که چیزی شبیه به مو یا نخ به دهان دارد، حضرت نخ را می‌کشند و می‌بینند که این نخ، سر یک طناب است و مورچه از دل دریا هفت شتر با بارشان را بیرون می‌آورد که داشته آن‌ها را حمل و نقل می‌کرده. به بچه‌ها گفتم:«اونی که شما به من انتقال دادین و گفتین از توی دل و دهان مورچه هفت‌تا شتر اومده بیرون البته بله با حرفایی که در مورد قدرت خدا زده بودم جور در نمیاد و درست و دقیق ایراد گرفتید.یعنی مورچه به اون کوچیکی نمیشه که هفت‌تا شتر توی دهان یا دلش جا بشه، نشدنیه خب و ربطی هم به قدرت خدا نداره، چیز بزرگتر محاله داخل چیز کوچیکتر جا بشه. اما چیزی که من خوندم این بود که شترها توی دریا بودن و مورچه داشت اونا رو با خودش می‌کِشید. البته همینم به طور طبیعی نشدنیه، ولی محال عقلی و مخالف قدرت خدا نیست.یعنی خدا می‌تونه از قدرت بی‌نهایت خودش، به مورچه قدرتی بده که بتونه هفت تا شتر رو حمل و نقل کنه، اگه داستان این باشه با حرفایی که قبلا درباره‌ی قدرت خدا گفته بودم جور درمیاد و مشکلی نیست.» ادامه ...👇