eitaa logo
| الیه راجعون |
484 دنبال‌کننده
181 عکس
211 ویدیو
9 فایل
نوید نیّری| طلبه، معلم، شاعر و نویسنده @ensanrasane مکتب حضرت امام خمینی، ایدئولوژی‌ای است که بنیان نظام مقدس جمهوری اسلامی را نهاد. صفحه در ویراستی: https://virasty.com/khomeinism
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تعالی امروز موقع کارگروهی ریاضی، یکی از بچه‌ها سردش شده بود. گفت: «چقدر سردم شد!» یکی از هم‌گروهی‌هایش بی‌درنگ از من اجازه گرفت که برود کاپشنش را بردارد. گفتم حتما سردش شده و می‌خواهد کاپشن بپوشد. کاپشنش را آورد اما دیدم آن را به هم‌گروهی‌‌اش که سردش بود داد و او هم کاپشن را پوشید. این در حالی بود که همان موقع با همان دانش‌آموز در حال درگیری و دلخوری بر سر کارگروهی بودند و از نحوه‌ی فعالیتش در گروه پیش من شکایت آورده بود! آمدم کنارش نشستم و آرام به او گفتم:«الان داشتی باهاش دعوا می‌کردی سر گروه و اومدی پیش من ازش شکایت آوردی، بعد رفتی کاپشنتو آوردی بهش دادی بپوشه، چرا این کارو کردی؟» گفت: «خب آخه سردش بود.» احتمالا خودش هم سردش بود. چون آن قسمتی که نشسته بودند باد سرد می‌آمد. او هم به من درس اخلاق داد هم به هم‌گروهی‌‌اش. ایثار حتی هنگام جدال و دلخوری، رفتار زیبا و شگفت‌انگیزی بود که از او دیدم. این اولین بار نبود، بارها در کلاس تکرارش کرده. مادرش می‌گفت: در خانه هم همینطور است. اما اولین باری بود که می‌دیدم وقتی از دست کسی شکایت دارد و با او دعوا کرده دارد در حقش احسان و فداکاری می‌کند. «وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ۚ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ(هرگز نیکی و بدی یکسان نیست، بدی را با نیکی دفع کن، تا دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صمیمی شوند!) وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ» (امّاجز کسانى که داراى صبر و استقامت‌اند به این مقام نمى‌رسند، و جز کسانى که بهره عظیمى (از ایمان و تقوا) دارند به آن نایل نمى‌گردند.) فصلت ۳۴ و ۳۵ اینجور بچه‌ها نزد من عزیز و بزرگ اند، چون روح بزرگی دارند. چون شایسته‌ی احترام و ستایش اند، اگرچه کودک باشند و اگرچه جلوی خودشان از آن‌ها تمجید نکنم مگر به ندرت. اما در قلبم خوبی‌هایشان ثبت است. باز هم از بچه‌های فوق‌العاده‌‌ی کلاسم خواهم نوشت ان‌شاءالله. چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳
باسمه تعالی یکشنبه‌ای که گذشت هیأت ماهانه‌ی مدرسه بود و چون می‌خواستم از هر فرصتی اگرچه فراتر از وظیفه‌ام بود، برای تقویت وضعیت آموزشی و درس بچه‌ها استفاده کنم، پس از هماهنگی با معاونت آموزش، به خانواده‌ها اطلاع دادم که بچه‌ها یکشنبه ساعت ۱۶:۳۰ کلاس دارند و برایشان دوساعت قبل از شروع هیأت، کلاس ریاضی و فارسی گذاشتم. هدفم بیشتر رفع اشکال و تثبیت مطالب تدریس شده در ذهن بچه‌ها بود. بعد از تعطیلی مدرسه تا وقتی کلاس عصرگاهی‌ام با بچه‌ها شروع شود زمانی بود تا بازی کنند. بچه‌های کلاس بنده هم که همه تشنه‌ی فوتبال. در حال بازی فوتبال بودیم که مهدیار و محمدمحسن اجازه گرفتند تا به کلاس بروند و مشق‌های فردا را بنویسند. حتما با خودشان محاسبه کرده بودند که بعد از فوتبال تا ساعت ۷ شب باهم کلاس داریم و بعد هم هیأت شروع می‌شود و بعد از هیأت هم تا به خانه برسند می‌شود ساعت ۱۰ و ۱۱ شب و احتمالا از شدت خستگی باید بخوابند و فرصتی برای مشق نوشتن باقی نمی‌ماند. از و این دونفر خیلی خوشم آمد که حاضر شدند قید فوتبال را که به آن علاقه هم داشتند بزنند برای اینکه همان هنگام داخل کلاس بنشینند و مشق و تکلیفی را که از آن‌ها خواسته بودم انجام دهند. برایشان مهم بود که هرجوری شده مشق‌شان را تحویلم دهند و مثل بقیه فردایش بهانه نیاورند. گویا مهدیار و محسن بلد بودند از هر فرصتی استفاده کنند برای انجام کار درست. صبح فردای آن روز والدین دانش‌آموزانی که تکلیف نیاوردند، پیام دادند و توضیح دادند که اگر فرزندشان تکلیف نیاورده به دلیل این بوده که بعد از هیأت خسته بوده و خوابش برده و عذرخواهی کردند.هرچند خوب بود راهی برای انجام مسئولیتشان پیدا کنند، اما چشم‌پوشی کردم و آن روز به خاطر مشق نیاوردن توبیخ و بازخواستشان نکردم. نگارش: سه‌شنبه ۹ بهمن @qalamhayeashegh