eitaa logo
سربازان آقا صاحب الزمان (عج)❤
86 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
791 ویدیو
11 فایل
بِسْمِ رَبِّ الزَّهْرٰا(سلام‌الله‌علیها)⁦🖐🏻⁩ ⁦❤️⁩خدا کند که مرا با خدا کنی آقـا🌱 💛ز قید و بند معاصی جدا کنی آقـا🌷 💚دعای ما به در بسته میخورد،ای کاش🌱 💙خودت برای ظهورت دعا کنی آقـا🌷 خادم کانال @AMD313 ارتباط باادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
تقویم نجومی جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲ 👈 ۲۶خرداد / جوزا ۱۴۰۲ 👈 ۲۷ ذی القعده ۱۴۴۴ 👈 ۱۶ ژوئن ۲۰۲۳  امور دینی و اسلامی: ❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅خواستگاری عقد و ازدواج. ✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن ✅امور زراعی و کشاورزی ✅مطالبه حقوق ✅تجارت و داد و ستد ✅و خرید کردن خوب است. 👶برای زایمان مناسب و نوزاد دوست داشتنی و عمری طولانی دارد. ✈سفر:  ✅مسافرت خوب است. 💏مباشرت امروز: ✅مباشرت هنگام فضیلت نماز عصر مستحب و فرزند حاصل دانشمندی با شهرت جهانی گردد. ان شاءالله.   احکام و اختیارات نجومی: 🌓امروز قمر در برج جوزا و برای امور زیر مناسب است: ✳️خطاطی ✳️آغاز نوشتن کتاب ✳️شروع کارهای آموزشی ✳️معامله املاک ✳️خرید کالا ✳️و ارسال کالاهای تجاری نیک است. 🔵نگارش ادعیه و حرز و نماز و بستن حرز خوب است. 💏مباشرت امشب:  🤷‍♀️برای مباشرت حکمی در روایات وارد نشده است. 💇‍♀️💇‍♂️  اصلاح سر و صورت: ❌باعث پشیمانی می شود. 🩸💉 حجامت: ✅خون دادن، فصد ، زالو انداختن یا حجامت ، باعث ایمنی از ترس می شود. 💅  ناخن گرفتن: ✅ مستحب هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد. ✂️👕  دوخت و دوز: ✅ باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود… 🙏 وقت استخاره: از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر 😇  تعبیر خواب: خواب و رویایی که امشب. (شبِ شنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی ۲۸ سوره مبارکه “قصص” است. قال ذالک بینی و بینک … و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که فرد مهمی نزد خواب بیننده بیاید و چیزی همانند ان قیاس گردد… 🤲  ذکر روز جمعه :   🔷️ اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه 🔷️ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد . 🔷️️روز جمعه طبق روایات متعلق است به حجة ابن الحسن عسکری (عج). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌱 زندگیتون مهدوی 🌱 📚منابع مطالب: تقویم همسران نوشته حبیب الله تقیان @maharatsedayehakim @sedayehakim ‌ •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
دفتر خاطرات عماد . جبار . زعلان . الکنعانی بعد از عملیات والفجر هشت فاو
خاطرات قسمت سیزدهم سربازان ایرانی طی آن مدت چند بار منطقه را پاکسازی و منازل را بازرسی کردند. همۀ اتاق‌ها و خانه‌ها و مغازه‌ها را می‌گشتند و وسایل به‌ جا مانده از عراقی‌ها را، که به دردشان می‌خورد، با خود می‌بردند. چند بار هم وارد خانه‌ای که من در آن بودم شدند و من هر بار، با شنیدن صدای آن‌ها، داخل کمد می‌رفتم و آن را به ‌صورت دَمَر روی زمین قرار می‌دادم تا آب‌ها از آسیاب بیفتد و ایرانی‌ها بروند. صبح روز پنجم، با صدای ایرانی‌ها، که با بلندگو و به زبان عربی از عراقی‌ها می‌خواستند خودشان را تسلیم کنند، از خواب بیدار شدم. مخفیگاهم به مخازن نفت و جاده نزدیک بود و من صدای خودروها و موتورسیکلت‌ها و بلندگوی ایرانی‌ها را به‌وضوح می‌شنیدم. با احتیاط از داخل کمد بیرون آمدم تا ببینم چه خبر است. چند خودروی ایرانی، در حالی که روی یکی از آن‌ها چند بلندگو نصب شده بود، به‌آرامی روی جاده حرکت می‌کردند و با بلندگو از عراقی‌هایی که در منطقه سرگردان بودند می‌خواستند خود را تسلیم کنند. پنج سرباز عراقی، که من آن‌ها را می‌شناختم، در حالی که دست‌هایشان را روی سرشان گذاشته بودند، به سمت خودروهای ایرانی می‌رفتند. یکی از آن‌ها زیرپیراهن سفید خود را از تن درآورده بود و به نشانۀ تسلیم تکان می‌داد. با دیدن این صحنه، خیلی ناراحت شدم. چون بارها و بارها از تلویزیون عراق رفتار خشن ایرانی‌ها با اسرای عراقی و بریدن دست و پای اسرا را دیده بودم. با خودم گفتم اگر این احمق‌ها صبر می‌کردند، شاید در آینده‌ای نه‌چندان دور، با تصرف منطقه به دست ارتش عراق، به آغوش گرم خانواده‌هایشان بازمی‌گشتند. در آن لحظه، برای آن‌ها آرزوی مرگ می‌کردم و از سادگی و زودباوری‌شان در تعجب بودم. نیروهای ایرانی با دیدن آن پنج نفر توقف کردند و دست‌های آن‌ها را از پشت بستند و سوار یکی از خودروها کردند و به حرکت خود ادامه دادند. ادامه دارد
خاطرات قسمت چهاردهم بیشتر شب‌ها، از روی دلتنگی و ناراحتی، می‌رفتم روی پشت‌بام خانه. تاریک‌ترین نقطۀ بام را پیدا می‌کردم و می‌نشستم و به سوسوی چراغ‌های شهر بصره چشم می‌دوختم و تا صبح می‌گریستم. به یاد خانواده و همسایگان و دوستان می‌افتادم و خیابان‌ها و کوچه‌هایی که در کودکی در آنجا بازی می‌کردم. همۀ این مناظر چون رؤیایی شیرین و زیبا جلوی چشمم می‌آمد. هر از چند گاهی، با صدای پای سربازان ایرانی یا صدای سوت گلولۀ خمپاره، به خود می‌آمدم و هراسان و لرزان مخفی می‌شدم و به‌تلخی می‌گریستم. یادم می‌آمد روزی را که برادر بزرگ‌ترم داشت به جبهه می‌رفت و مادرم با چشمانی اشک‌بار بدرقه‌اش می‌کرد و هر وقت می‌شنید در منطقه‌ای که برادرم خدمت می‌کرد حمله‌ای شده است از فرط ناراحتی شب‌ها نمی‌خوابید و از خواب و خوراک می‌افتاد. وقتی برادرم از جبهه می‌آمد، برای استقبالش تا وسط خیابان می‌دوید و با شور و حال خاصی او را در آغوش می‌کشید و می‌بویید و می‌بوسید. دنباله دارد..
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷 رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: 🌷بدهکاری که حقوق مردم را نپرداخته، پس از مرگ در قبرش در غل و زنجیری از آتش است و جز پرداخت قرضش توسط وارثین، چیزی غل و زنجیر را باز نمی کند. 🌷 نهج الفصاحه/ص391 🌷🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّد 🌷🌷وآل مُحَمَّد 🌷🌷وعجل‌فرجهم سلام علیکم صبح بخیر التماس دعا 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
📅 🗓 شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲ 🗓 ۲۸ ذی القعده ۱۴۴۴ 🗓 17 ژوئن 2023 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم 📆 روزشمار: ▪️2 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ▪️9 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام ▪️11 روز تا روز عرفه ▪️12 روز تا عید سعید قربان ▪️17 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام ❇️ روز شنبه ۱۰۰ مرتبه : یا رَبِّ الْعالَمِین "ای پروردگار جهانیان" ❇️ این که مربوط به روز است به نام رسول خدا صل الله و علیه و آله و سلم می‌باشد، روایت شده است که هر کس این ذکر را بخواند می شود و در این روز حضرت رسول الله (صل الله و علیه و آله و سلم) خوانده شود. ❇️  (یا ) ۱۰۶۰ مرتبه بعد از نماز صبح موجب و شدن می‌شود. ✅ برای و دادن روز خوبی است. ⛔️ برای و روز خوبی نیست‌. ⛔️ برای گرفتن روز خوبی نیست. ✅ برای و روز خوبی است‌‌. ✅ برای روز خوبی است. ⛔️ برای و روز خوبی نیست. ✅ برای رفتن روز خوبی است‌‌‌‌‌. 🔹امروز روز خوبی است. 🔹امروز برای شروع کارها روز مناسبی است. 🔹دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔹کسی که در این روز بیمار شود زود بهبود یابد. 🔸کسی که امروز گم شود زود پیدا میشود.ان شاء الله. 🔸قرض دادن و قرض گرفتن خوب است. 🔸کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است. 🔸 خرید و فروش و تجارت،انجام شود.سودمند خواهد بود. 🔹میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔹رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است. 🔹صدقه دادن بسیار پسندیده است. 🔸رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « سینه » است. باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد. 🔸 خواب در این شب دارای تعبیر است. 🔸مسیر رجال الغیب، جنوب میباشد. بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید. چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد. 🔹 🔹 اذان صبح ۳:۰۱:۳۶ طلوع آفتاب ۴:۴۸:۰۶ 🔹 اذان ظهر ۱۲:۰۵:۰۸ غروب آفتاب ۱۹:۲۲:۱۳ 🔹 اذان مغرب ۱۹:۴۳:۲۴ نیمه شب شرعی ۲۳:۱۱:۵۵ ⏰ ذات الکرسی عمود ۱۵:۴۰ 🤲 دعا در زمان ذات الکرسی است. 🗓 مخصوص روز است‌‌. 🔰 … 🔰 اگر کسی را مهم صعب پیش آید 40 روز هر روز 40 نوبت این آیات را بخواند مهم او کفایت شود . اگر 29 روز هر روز 19 بار بخواند از همه علت ها خلاص شود اگر به نیت توانگری ده روز هر روز ده بار بخواند تواگر گردد اگر به جهت سلامتی نفس و اهل و عیال هر روز 5 بار بخواند مطلوب حاصل شود اگر در مقابل دشمن بخواند مقهور شود هر چند دشمن قوی بود به جهت درد سر هفت بار بخواند نافع باشد این آیات مشتمل بر تمام حروف تهجی است حصول تحصیل علم و صلاح و تقوی است . آیات 169 الی 171 سوره آل عمران وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴿۱۶۹﴾فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۱۷۰﴾يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۷۱﴾
دفتر خاطرات عماد . جبار . زعلان . الکنعانی بعد از عملیات والفجر هشت فاو
خاطرات قسمت پانزدهم مادرم پیر بود و آن روزها بی‌خبر از من. روزها بی‌خبر از من. می‌دانستم دوری من با مادرم چه می‌کند. همۀ سختی‌ها و ناراحتی‌ها و سرگردانی‌ها را به خاطر مادر پیر و مهربانم تحمل می‌کردم تا روزی برگردم و خوشحالش کنم. شب ششم یا هفتم بود که تصمیم گرفتم خودم را به خط اول نیروهای ایرانی برسانم تا اگر فرصت مناسبی پیش آمد، خود را به جبهۀ عراق برسانم و اگر نتوانستم، حداقل منطقه را شناسایی و محل استقرار نیروهای ایرانی را برآورد کنم و راه‌ها و معابر موجود برای رسیدن به خط نیروهای خودی را پیدا کنم. ساعت ده شب از مخفیگاه خارج شدم و خودم را به رساندم. توپخانۀ عراق شهر و اطراف آن را زیر آتش گرفته بود. آن زمان، بزرگ‌ترین خطری که مرا تهدید می‌کرد گلوله‌های سرگردان توپ و خمپارۀ عراقی‌ها بود. نه راه پیش داشتم و نه راه پس. تصمیم گرفتم آن شب داخل خاکریز یکی از مخازن نفتی پنهان شوم. البته آنجا هم از شرّ آتش پراکندۀ گلوله‌های توپخانۀ عراق در امان نبود؛ اما به نظر می‌رسید در آن اوضاع بهترین جا همان خاکریز باشد. در ساعت‌های نخستین صبح، ارتش عراق برای چندمین بار پاتک زد. در اثنای پاتک، وقتی تانک‌های عراقی را دیدم که به ‌صورت گسترده به طرف مواضع نیروهای ایرانی پیش‌رَوی می‌کنند، امیدوار شدم که می‌توانم از آن وضع نجات پیدا کنم. اما هر یک از تانک‌های عراقی که آتش می‌گرفت انگار دل من هم آتش می‌گرفت. طولی نکشید که یأس و اندوه جای امید و شادی را گرفت. حوالی ظهر پاتک تانک‌های عراقی کاملاً در هم شکست. تانک‌های زیادی منهدم شده بود و از هر گوشۀ میدانِ نبرد ستونی از دود و آتش به آسمان سر می‌کشید. با تاریک شدن هوا، منورهای ایران و عراق در آسمان تیره و تار درخشیدن گرفت و من، که چیزی برای خوردن نداشتم، خاکریز مخازن نفتی را ترک کردم و به سمت مقر گروهان خمپاره‌انداز حرکت کردم. با جست‌وجو در اطراف مقر، مقدار زیادی نان خشک پیدا کردم. آن‌ها را در دو کیسه ریختم و خودم را به مخفیگاه رساندم. در آن مدت، غذای من کُنار و نان خشک و مقداری شکر بود. ذخیرۀ غذایی من محدود بود و معمولاً در روز یک یا دو وعده غذا می‌خوردم تا بتوانم مدت بیشتری دوام بیاورم. شش هفت روز از تصرف منطقه به دست نیروهای ایرانی می‌گذشت. دیگر ایرانی‌ها کاملاً در شهر مستقر شده و چند روی نصب کرده بودند. روزها پل‌ها را جمع و شب‌ها نصب می‌کردند. دو طرف رودخانه تیرآهن‌هایی قرار داده بودند تا لنج‌های حامل نفرات و مهمات به‌راحتی بتوانند پهلو بگیرند. تعداد قابل ‌توجهی و و توپ‌های در منطقه و حوالی مخفیگاه من مستقر شده بود و این وضعیتْ پرواز هواپیماهای عراقی را محدود کرده بود. ایرانی‌ها مهمات و نیروها و ادوات زرهی خود را معمولاً شب‌ها جابه‌جا می‌کردند تا از بمباران هوایی و آتش پرحجم توپخانۀ ارتش عراق در امان باشند. موقعیت هموار زمین منطقه اجازۀ تردد در روز را به آن‌ها نمی‌داد. ادامه دارد