🔰راه رفتن با پای دیگران| به مناسبت ۲۹ آگوست سالروز اعدام سیدقطب
✍🏻 علی صفایی حائری
«در زمستان سال ۱۳۵۰ مقالهای از سیدقطب مشغولم کرده بود، مقالهای بود پر از شعار و سرشار از رجزخوانیها و از خودگوییها، از اسلام و آنچه داشته و از غرب و آنچه دارد. مشتاق و هراسناک بودم! هراسناک از این باری که سید و دیگران به دوش گرفتهاند بدون اینکه پایی بسازند و مشتاق بر اینکه پایی بیابم. من میدیدم که از زمان سیدجمال تا به امروز که به اصطلاح دوره بیداری ما بوده، ما همیشه هدف داشتهایم، اما راه و طرح و پایش از دیگران بوده و در نتیجه برداشت و منافعش هم از آنها. ما به راه و طرح و به پا فکر نکرده بودیم. به هدف بسیار، اما به نقشهای که ما را برساند هیچگاه! ما حداکثر با آنها ائتلاف و به آنها تکیه کردهایم، درست همان کاری که قرآن از آن نهی کرده است: «وَلَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ» و من این آتش گرفتن و سوختن را بارها میتوانستم ببینم. در عرض یک قرن بیش از چندبار سوختن، از سوختن حکومت عثمانی و تجزیه آن، سوختن ایران و از دست رفتن آن، سوختن در مشروطیت و سوختن در تمام سرزمینهای به اصطلاح اسلامی و سوختن در جنگ خاورمیانه. من میدیدم برای ساختن مبارز هم بر دشمن تکیه داریم. آنها میتوانند برای ساخت یک کمونیست و یک فدایی از دردها و رنجها شروع کنند، اما ما نمیتوانیم، چون حتی در زمینه رفاه هم باید مبارزه کنیم. من میدیدم که برای تهیه نیرو هم بر دشمن تکیه داریم و از آنها حرف میشنویم، در حالی که به تعبیر قرآن این اطاعت و حرف شنوی چیزی جز عقبگرد نیست.»
🆔 @Qasas_school
🔰 روزهای پر حادثه| پیش از رحلت پیامبر
1⃣ تخلف از سپاه اسامه با پوشش دلسوزی
🔴 حدود ۱۵تا۲۰ روز قبل از رحلت، نشانههای بیماری در پیامبر اکرم شدت گرفت. تب شدید و سردرد و بیحالی بر جسم مبارک حضرت عارض شده و لاجرم پیامبر را در بیشتر ساعات روز در بستر میانداخت.
🚩در همین روزها پیامبر سپاهی را آماده رفتن به نبرد با رومیان کرد و به همه دستور داد خود را بدون فوت وقت به سپاه معرفی نموده و آماده اعزام شوند. فرماندهی سپاه را هم به جوانی ۱۸ساله به نام اسامهبنزید سپرد و به او فرمود در منطقهای بیرون مدینه به نام "جُرف" اردو بزند و مهیای رفتن شود.
♻️ اعزام صحابه اعم از مهاجران و انصار همراه با سپاه اسامه، سیاستی بود از سوی پیامبر برای خالی کردن مدینه از وجود افرادی که چشم طمعی به جانشینی پیامبر داشتند. مدینه در نبود این افراد با کمال آرامش مراحل انتقال قدرت را از پیامبر به جانشین ویژه و اعلامی یعنی علیبنابیطالب طی میکرد.
⚠️همین موضوع هم خطری بود برای برخی از صحابه. لذا تمایلی به رفتن از مدینه نداشته و در پیوستن به سپاه تعلل میورزیدند.
📜در روایت آمده: در اردوگاه نظامی "جُرف"، ابوبکر و عمر و ابوعبیده، سراغ اسامه رفتند و در خلوتی به او گفتند: ما نباید مدینه را خالی بگذاریم آن هم در زمانی که حضور ما ضرورت دارد. اسامه پرسید: ماندن شما در مدینه چه ضرورتی دارد؟ گفتند: حال وخیم پیامبر نشانهای است بر رحلت او در روزهای آینده. ما باید در مدینه حاضر باشیم تا در صورت رحلت، درباره جانشینی تصمیم بگیریم و نگذاریم جامعه به انحطاط کشیده شود.
🚫این ژست دلسوزانه که مدعی است مصلحت اسلام و مسلمین را از پیامبر بهتر میداند، در مورد دیگری نیز از زبان خود عمربنخطاب در تاریخ ثبت شده.
📜 روزی عمر به ابنعباس میگوید: رسول خدا بعضی اوقات به کنایه میخواست بفهماند بعد از خودش، علیبنابیطالب جانشین است. اما اقوالی که نه حجتی بود و نه برطرف کننده بهانه.. و چه بسا گاهی اوقات پیامبر بهخاطر علاقهای که به علی داشت از حق منحرف میشد. سپس عمر به ماجرای مکتوب کردن وصیت پیامبر (مشهور به دوات و کاغذ) اشاره کرده و میگوید: پیامبر در زمان بیمارىاش خواست که علی را جانشین خود کند؛ امّا من از ترس وقوع فتنه و براى نشر اسلام، مانع شدم. پس، پیامبر خدا مقصود قلبىام را دانست و خوددارى کرد و خداوند، جز از اجراى آنچه خود مقدّر و حتمى کرده، امتناع دارد.
🔺این تفکرات و تمایلات، کنشهایی را رقم زد که تمام تاریخ را متأثر نمود. به زودی بیشتر از آن خواهیم گفت!
📚شرح ابنابیالحدید؛ ج۱۲؛ صص20 و 21؛ بحار الانوار؛ ج۲۸؛ ص۱۰۸.
#رحلت_پیامبر
🆔 @Qasas_school
🔰 روزهای پر حادثه| پیش از رحلت پیامبر
2⃣ سرپیچی از دستور و عدم بازداشت
🔴 تخلف برخی صحابه از دستور پیامبر مبنی بر پیوستن به سپاه با بهانههای مختلفی صورت گرفت. از جمله آنکه در جرف برخی به دلیل کمی سن و سال اسامه، سعی در راهاندازی جدال داشتند تا به مدینه برگردند. شیخ مفید در میان معترضان به دو نام مهم اشاره میکند: ابوبکر و عمر!
⚫️ در همین حین اخبار مدینه توسط عایشه مرتب به ابوبکر و عمر میرسید. در روایتی آمده: «ابوبکر و عمر قاصدی نزد عایشه فرستادند تا اخبار مدینه را پی بگیرند. عایشه به قاصد گفت: بگو حال پیامبر رو به وخامت گذاشته. اما هنوز در قید حیات است. نوبهنو اخبار را به شما خواهم رساند.»
🔴 یک روز مانده به رحلت پیامبر، شدت تب پیامبر بسیار زیاد شد. عایشه فوری غلامی به نام صُهیب را به منطقه جرف فرستاد تا به پدرش ابوبکر بگوید این نشانههای پایان یافتن عمر رسول خداست. دیگر امیدی به بهبودی حضرت نیست. تو و عُمَر و ابوعبیده و هرکس همنظر با شماست، شبانه و مخفیانه به مدینه برگردید. این افراد سپاه اسامه را رها کرده و شبانه و مخفیانه خود را به مدینه رساندند.
⚫️ باز در روایت آمده که پیامبر در همان شب از خواب بیدار شد و فرمود: «لَقَدْ طَرَقَ لَيْلَتَنَا هَذِهِ الْمَدِينَةَ شَرٌّ عَظِيم» امشب شرّ عظیمی وارد مدینه شد.
اطرافیان پرسیدند: کدام شرّ عظیم؟ حضرت فرمود: آنها که از دستور من سرپیچی کرده و با ترک سپاه اسامه به مدینه آمدهاند.
⁉️ شاید یک سوال مهم این باشد که چرا پیامبر درحالیکه حاکم مدینه و دارای قدرت بود، دستور به بازداشت متخلفان نداد؟ مگر نه این است که حضرت بارها فرمانی حکومتی برای حضور در سپاه اسامه صادر کردند و حتی در همین روزهای بیماری، شدت تب را با آب زیاد کاستند و به مسجد رفته و خطبه عمومی خواندند و دستور اکید دادند برای پیوستن به اردوی نظامی جرف. چرا حضرت، افرادی که به طور واضح با این دستور مخالفت کردند را بازداشت نکرد؟
⚫️ دو احتمال وجود دارد:
الف) تیمی که برای بعد از رحلت پیامبر برنامهریزی و توطئه فراوان کرده و حتی طبق برخی نقلها در تدارک سوءقصد به جان پیامبر در دو مورد به صورت جدی برآمدند و در ماجرای تقاضای پیامبر برای مکتوب کردن وصیت علنا به رسول خدا هذیانگویی نسبت داده و اجازه نوشتن ندادند، حتما در صورت صدور حکم بازداشت سناریوهای خطرناکتری را پیاده میکردند و کار را به جنگ داخلی در روزهای پایانی عمر پیامبر میرساندند.
ب) احتمال دوم مرتبط با مشی رسول خدا در دوران رسالت خویش است. حضرت نه یک فرمانروای استیلاگر که یک پیامبر روشنگر بود و در مدل حکمرانی خویش همواره سعی داشت با روشنگری مردم را به میدان مواجهه و سیاستورزی بیاورد. چنانچه پیش از این منافقان در جنگ با کفار و مشرکان ترک میدان کرده و با آوردن بهانه در مدینه ماندند و بازداشت نشدند. به عنوان نمونه جد بن قیس را میتوان نام برد که طبق گفته مفسران آیات ۴۱تا۵۲ سوره توبه درباره آنها نازل شد.
🔺با این حال احتمال سومی نیز وجود دارد که گویی پیامبر را در موقعیت پلنB قرار میداد. دراینباره خواهیم گفت انشالله.
📚 بلاذری، ج۲، ص۱۱۵؛ واقدی، المغازی،۱۹۶۶م، ج۳، ص۱۱۱۸؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۹۶۷م، ج۳، ۱۸۶؛ مفید، الإرشاد، ۱۳۸۰ش، ص۱۶۹؛ ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۲۱-۲۲؛ ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۴، ص۱۰۶۴؛ ابن منیع، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۶؛ بحار الانوار؛ ج۲۸؛ ص۱۰۸؛ السیرة النبویه، ج۴، ص۵۱۶؛ جامع البیان، ج۱۰، ص۱۰۴؛ تفسیر قمی، ج۱، ص۲۹۰-۲۹۴؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۷.
#رحلت_پیامبر
🆔 @Qasas_school
🔰روزهای پرحادثه| پیش از رحلت پیامبر
3⃣ رؤیای حکومت بوزینهها
📌 و إِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي القُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْيَانًا كَبِيرًا ﴿اسراء/۶۰﴾
▪️پیامبر در رؤيا دید که بوزینههایی از منبر او بالا میروند. تأویل آن طبق روایات این بود که بنیامیه به عنوان #شجره_ملعونه بر فراز منبر رسول خدا خواهند نشست.
▪️از آنجایی که اسلام دینی کنج معابد نبود و بر تمام صحنههای زندگی حکم میراند و به دیگر سخن اسلام چیزی نبود جز حکومت که «الاسلام هو الحکومه»، نشستن بر منبر رسول خدا یعنی دست یازیدن به حکومت.
▪️این رؤیا تصویری بود از آیندهی مسیری که جامعه اسلامی داشت آن را طی میکرد. البته در صورت تغییر ریل تغییر و دگرگونی مسیر، حکومت هزارماههی شجرهی ملعونه نیز به بار نمینشست.
🔴 با این مقدمه میتوان گفت دو طرح الف و ب یا دو نقشهی A و B، پیش پای پیامبر بود.
طرح الف همانی است که خدا دستورش را داد و پیامبر در غدیر اعلامش کرد. یعنی جانشینی و ولایت علی بعد از نبی و نیافتادن امور به دست شجره ملعونه یا همان بنیامیه و بنیمغیره.
طرح ب هم در صورتی پدید میآمد که مردم بعد از آنکه در راه مدینهالنبیّ بسیار کوشیدند، به هر دلیلی اقبالی به مدینهالوصیّ نداشته باشند. آنگاه رسول خدا بایستی طرحی میریخت تا پیش از تحکیم پایههای اسلام در مدینه، جاهلیت عرب در ردای امویان باز نگردد و جامعه پس از یک انقلاب روبه جلو، به گذشتهی تباه و سیاه ارتجاع نکند. (آلعمران/۱۴۴)
چرا که در لسان روایات رسیده از اهل سنت و شیعه، بنیامیه بزرگترین خطر و به تعبیری شیطان اکبر دوران بوده است.
⚫️ اینجاست که با پدیدار شدن نشانههای رویگردانی مردم از طرح الف، گریزی از طرح ب نبود. از جمله نشانههای رویگردانی هم میتوان به عدم برخورد جدی عوام و خواص با متخلفان یا عدم حمایت آنها از تصمیم پیامبر برای مکتوب کردن وصیت و... نام برد.
ادامه در پست بعد👇
#رحلت_پیامبر
🆔 @Qasas_school
🔰 روزهای پرحادثه| پیش از رحلت پیامبر
4⃣ دوگانهی شجرهی ملعونه و اصحاب صحیفهی ملعونه
🔺از سوی دیگر علاوه بر بنیامیه و شجرهی ملعونه، جریان دیگری از میان صحابه و مهاجران در سودای رسیدن به قدرت بود. جریانی که بنابر روایاتی میان خود عهدی بسته بودند تا بعد از نبی، علی به قدرت نرسد و در میان شیعیان معروف شدند به اصحاب #صحیفه_ملعونه .
▪️این جریان اقداماتی برای قتل پیامبر هم مرتکب شده و هرگز بعید نبود که در صورت نرسیدن به قدرت، برای قتل علی و اهلبیت توطئه کنند.
▪️اینجا پیامبر مطابق آیهی سوم از سوره تحریم، رازی را برای حفصه دختر عمربنخطاب فاش کرد و به او تاکید کرد آن را به دیگران نگوید. اما حفصه آن را به عایشه و پدرش لو داد.
⁉️ اکنون دو سوال پیش روی ماست: آن راز چه بود و چرا پیامبر با آنکه میدانست حفصه راز نگهدار نیست، آن را برای حفصه فاش کرد؟
▪️در روایتی آمده محتوای راز خبر از به قدرت رسیدن ابوبکر و عمر میداده. پیامبر آن را به حفصه گفت تا او به صورت مخفیانه به گوش آنها برساند و اگر توطئه قتل علی و اهلبیت در میان است، از آن صرف نظر کنند.
▪️سپس ادامه آیه به تهدیدی عجیب میپردازد تا ضمن وعده، وعید هم داده باشد. بدین بیان که اگر دست از نقشههای شوم خود برندارید و توبه نکنید، خداوند و ملائکه و صالحالمومنین علیه شما اقدام خواهند کرد. (تحریم/۳)
▪️اینگونه حفصه با افشای راز، در زمین پیامبر بازی کرد و در یک سطح بالاتر، ابوبکر و عمر نیز طرح ب یا نقشه B پیامبر را اجرا کردند. آنها درواقع به قدرت رسیدن شجره ملعونه را به تاخیر انداختند و پیامبر اینگونه برای علی و اهلبیت زمان خرید.
▪️به دیگر سخن پیامبر با هویدا شدن علائم عدم همراهی مردم با علی و عدم پشتیبانی جامعه از طرح غدیر، باید همزمان دو کار میکرد. اول آنکه از تلاش برای زمینهسازی در راستای ولایت فروگذار نکند و دوم آنکه برای احتمالات دیگر برنامه بریزد.
▪️در نتیجه رسول خدا مخیر بود میان شجره ملعونه و اصحاب صحیفه ملعونه یکی را #امداد نماید. امری که #سنت_خداوند متعال است برای امتحان و آزمایش: «فِتْنَةً لِّلنَّاسِ».
▪️پس حضرت امداد صحیفه ملعونه را در دستور کار قرار داد که: كُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ ۚ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا (اسراء/۲۰)
🔺حال بهتر میتوان فهمید که چرا پیامبر متخلفان را بازداشت نکرد!!
#رحلت_پیامبر
📚 تفسیر الرازی (التفسیر الکبیر)، ج۲۰، ص۲۳۶؛ تفسیر روح المعانی (تفسیر الآلوسی)، ج۱۵، ص۱۰۷؛ تفسیر القرآن الکریم (تفسیر السمعانی)، ج۳، ص۲۵۴؛ تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۸؛ صحیح بخاری، ج۴، ص۱۹۹، کتاب الفتن، باب ۳، ح ۳۶۰۴؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۲۲۳۶، ح۲۹۱۷؛ نهجالبلاغه، خ۹۳؛ تفسیر قمی، قمى، ج ۲، صص۳۷۵ و ۳۷۶؛ شیخ مفید، الفصول المختارة، ج۱، ص۲۳۲، سلیم بن قیس، اسرار آل محمد، ص۲۳۲؛ قمی، سفینة البحار، ج۵، ص۵۶؛ مجلسی، مرآةالعقول، ج۵، ص۵۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۸، ص۸۶.
🆔 @Qasas_school
🔰نحوهی ترور حضرت رضا(علیهالسلام)
🔴 غلام مامون میگوید: روزی مامون به من دستور داد ناخنهای خودت را کوتاه نکن. مدتی گذشت و ناخنهای من بلند شده بود. روزی آمد و مادهای شبیه تمر هندی به من داد و گفت با دست خوب آن را ورز بده. من چنین کردم. سپس بدون آنکه اجازه دهد دستهایم را بشویم مرا با خود به محضر علیبنموسیالرضا برد.
⚫️ گویا حضرت کسالتی داشت و برای رفع آن درحال حجامت بود. [بعید این نیست این کسالت در اثر سمی باشد که پیشتر به واسطه انگور زهرآگین به امام خورانده بودند اما جسم مبارک و توانمند حضرت تاب آورده و درحال بهبود بود.]
🔴 مامون از حضرت رضا پرسید: آیا امروز حال شما بهتر است؟ حضرت پاسخ داد: امید به بهبودی دارم. سپس مامون پرسید: پرستاران و خادمان شما امروز نیستند؟ حضرت پاسخ داد: هنوز کسی نیامده. مامون با تظاهر به اینکه از کمکاری خادمان خشمگین است به من دستور داد با دستهای خودم برای حضرت رضا آب انار بگیرم.
⚫️ من با همان دستهای آغشته به آن ماده سمی که بخشی از آن زیر ناخنها جمع شده بود، مشغول دانه کردن انار و سپس آب گرفتن شدم. مامون آب انار را به حضرت رضا تعارف کرد. ابتدا امام از خوردن امتناع ورزید و فرمود: در حضور شما نه، امير كه بيرون رفت میخورم. مأمون گفت: نه به خدا سوگند نمیشود بايد در حضور من بخورى. اگر ناراحتی معدهی من نبود من هم با شما میخوردم. حضرت آب انار را خورد.
🔴 سپس در آن روز بارها بیهوش شد. خبر به مامون رسید و او در پیغامی به حضرت گفت: این بیهوشی در اثر حجامت است. به زودی کسالت برطرف خواهد شد. ولى شب حال امام وخیمتر شد تا اينكه بامدادان به شهادت رسید.
📚عیون اخبارالرضا، ج۲، ص۲۴۰
#شهادت_امام_رضا
🆔 @Qasas_school
🔰 قصه چه میکند؟
بُرنگ/ برشهایی برای درنگ
📌چهل سال است، قصه تاریخ باز میگویم و دوستانم «قصهپرداز تاریخ» خواندهاند. بیش از هرکس، اهل تاریخ، با قصه دشمنند که میگویند اتکاء سندیّت ندارد؛ اما بیش از هر چیز خودشان میدانند که همین قصه به کار آدمیزاد میخورد- که تاریخ را زنده نگه میدارد، و زندگی هزارسال پیش را با حیات امروز پیوند میزند.
🖋مرحوم ابراهیم باستانی پاریزی، زمستان 1361؛ مقدمه کتاب نون جو و دوغ گو
🆔 @Qasas_school
Ejraye Goroohi - Jale Khun Shod.mp3
1.47M
🔰 ژاله خون شد!
✍🏻فاطمه شفیعی
🟡 نامهی استعفاء را #محمدرضا_شجریان نوشت. چهار سالی میشد که گروه موسیقی شیدا کار خود را در رادیو شروع کرده بودند. گروهی که هرکدوم از نفراتش جزء ستارههای موسیقی ایرانی بودند، از جمله: ابتهاج، لطفی و شجریان!
⚫️ بعد از آن حادثه کارد به استخوان رسید و دیگر این جنایت را نتوانستند نادیده بگیرند. محمدرضا شجریان استعفا را نوشت و گذاشت رو میز رئیس و خداحافظ!
🟡 حادثه آنقدر هولناک بود که حتی استعفا دادن هم آنها را راضی نکرد. تصمیم گرفتند یک کار موسیقی تولید کنند. لطفی(موسیقیدان) زیرزمین خانهی خود را در اختیار گروه گذاشت. شعر را کسرایی سرود و کار را با گروه کُر ضبط کردند و شد اولین قطعهی زیرزمینی گروه شیدا به نام: #ژاله_خون_شد
⚫️ موسیقی دربارهی کشتار ۱۷ شهریور و اعتراض به تیرباران مردم در میدان ژاله تهران سال ۵۷ بود. کشتاری که به دستور مستقیم ارتش انجام شد.
🟡 بعد از آن گروه شیدا از شرکت در کنسرت مسکو هم انصراف داد. کنسرتی که قرار بود ۲۱ شهریور همان سال برگزار شود. دیگر حتی تهدیدهای ساواک هم اثری نداشت.
⚫️ شاید دربارهی جنایت ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ همین گزارش خبرنگار روزنامه گاردین کافی باشد:
منظره به میدانِ اعدام شباهت داشت. نظامیان، مردمی را که تظاهرات ضد رژیم میکردند به گلوله بستند. بالگردها کوهی از اجساد متلاشی شده به جا گذاشتند.
آن روز فرمانده نظامی پایتخت، غلامعلی اویسی معروف به قصاب ایران دستور شلیک مستقیم داده بود.
تعدادی از سربازها برای اینکه هموطن خود را تیرباران نکنند، یا فرار کردند و یا خودکشی..
#هفده_شهریور
#قصهی_صدا
🆔 @Qasas_school