eitaa logo
مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص
1.2هزار دنبال‌کننده
317 عکس
18 ویدیو
10 فایل
اینجا کانال مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص است؛ محلی برای اندیشیدن در مقیاس تاریخ، با کمک قصه‌ها. + برای ارتباط با ما: 🆔 @sayyed_meysam
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️ برگردیم به عنوان: آدمهای شنبه. ◾️ چرا خداوند حکیم، نام «اصحاب سبت» (آدم‌های شنبه) را برای این افراد انتخاب کرد؟ ◾️ گفتیم شنبه یعنی: قطع. آیا با آن همه توضیحات می‌توان گفت اصحاب سبت یعنی آدمهای قطع شده و بریده شده از انسانیت؟ می‌شود گفت: آدمهای تعطیل شده؟ 💡 امیرالمومنین فرمود: قسم به آن خدايى كه دانه‏‌هاى گياه را در زير خاك مى‌‏شكافد و خلايق را مى‌‏آفريند، من قوم و خويش همان ميمون‏‌ها را كه در اين امت‌‏اند مى‏‌شناسم. 📚 ترجمه تفسير الميزان، ج‏8، ص393 آیا ما مسخ نشده‌ایم؟ چه چیزی درحال مسخ کردن ماست؟ بیاندیشیم... با قصه‌ها بیاندیشیم! 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔺 در ادامه مطالب امروز، می‌شود کمی فراتر رفت و باز به حکمت نام‌گذاری خدا اندیشید که چرا "اصحاب سبت"؟ ◀️ ما وقتی در آیات خدا بُر می‌خوریم، می‌بینیم اقوام، دسته‌ها، جمعیت‌ها و جوامع مختلف را خداوند با عناوین گوناگون (هویت‌های مختلف) معرفی کرده است: 1⃣ عاد و ثمود: اسم ویژه خودِ آن قوم. 2⃣ قوم نوح و قوم فرعون: منتسب به نام فرد محوری جمع و جامعه. 3⃣ اصحاب کهف و اصحاب رَسّ: منتسب به اسم مکان‌های خاص. 💢 اما در قصه‌ی اصحاب سبت، می‌بینیم خدا آن‌ها را با زمان شناسانده است: "آدم‌های شنبه". 🔰 من گمان می‌کنم خدا این جماعت را محبوس و محصور در یک روز معرفی کرده. جماعتی که جمعه و یکشنبه ندارند. گذشته و آینده ندارند. اکنون‌زده‌هایی گرفتار حال. افرادی که دکتر داوری اردکانی از آن‌ها به عنوان جماعت "بی‌تاریخ" یاد می‌کند، درعین آنکه منتسب به زمانند. اصلا همین انتساب، نشانه‌ی خروج آن‌ها از قطار گذشته و آینده است. 🔆 مثال بوزینه‌ها تشبیهی است دقیق از آدم‌هایی که نه پیوندی با اسلاف دارند و نه نسبتی با اخلاف. هویت‌زدوده‌ها و شخصیت‌پریده‌هایی که نه از جنس نسل پیش‌اند و نه نسل بعد از جنس آن‌هاست. ‼️ بی‌تاریخی دقیقا چنین حالتی است و تلازمی آشکار با بی‌هویتی دارد؛ با مسخ‌شدگی. 💠 باز می‌شود از خودمان بپرسیم: آیا ما اکنون‌زده و هویت‌زدوده نیستیم؟ آیا ما بی‌تاریخ نشده‌ایم؟ آیا گرفتار شنبه‌ای که جمعه و یکشنبه ندارد نگشته‌ایم؟ دیروز ما چگونه بوده و فردای ما بناست چطور باشد؟ تصور ما از تاریخ و تصویر ما از آینده چیست؟ آیا ما مسخ نشده‌ایم؟ 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
بعد از قصه‌ی «آدم‌های شنبه» یا همون «اصحاب سبت»، شاید خوب باشه بریم سراغ قصه‌ی بعدی که در قرآن آمده. یعنی بریم سراغ قصه‌ی قارون و «فرح» و «فساد» و «مانور تجمل و اشرافیتش» که برای خیلی‌ها مایه‌ی حسرت و سبب «ای‌کاش ای‌کاش» گفتن شده بود. قصه‌ای که بی‌ارتباط به «آدم‌های شنبه» نیست و با حال این روزهای ما نیز تطابق داره. به ویژه ماجرای «خسف» و فرونشست زمین.. منتظر باشید.. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
| بخش اول 1⃣ نامش قارون بود. البته تورات صدایش زده: قورح. (تورات، سفر عدد، اصحاح شانزدهم). از بنی‌اسرائیل؛ قوم حضرت موسی. برخی می‌گویند پسر خاله‌ی موسای کلیم بوده.(مجمع البيان، ج7، ص266) 🔰 قرآن او را اینطور به ما می‌شناساند: إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى از شناسامه قارون همین بس که بدانی از قوم موسی بود... از بنی‌اسرائیل. 🔺اینکه قرآن در اینجا از نام «بنی‌اسرائیل» برای معرفی هویت این قوم سخن نگفته و آن را با عنوان «قوم موسی» شناسانده، حتما حکمتی دارد که در جای خود محل تامل است و فعلا از آن می‌گذریم. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
2⃣ سپس قرآن در ادامه‌ی معرفی او، رفتارها و نوع روابطش را به ما می‌نمایاند: 🔰 فَبَغى‏ عَلَيْهِم‏ قارون بر قوم خویش بغی ورزید. 📕 بغی را مجمع‌البیان به برتری‌طلبی بدون استحقاق معنا کرده است. یعنی قارون بی‌آنکه حقی داشته باشد، خود را برتر از سایر افراد جامعه دید. خود را در فرادست طبقات دیگر حساب می‌کرد. او نمی‌گفت فلان بنی‌اسرائیلی هم یکی مثل من است و من هم یکی مثل او. در خود برتری می‌دید و اساسا درصدد برتری‌طلبی بود. به یک معنا تلاش می‌کرد بر فراز دیگران باشد. چون چیزی بیشتر در خود احساس می‌کرد و این احساس احتمالا ناشی از ثروت گزاف بود. 🔺 برخی معتقدند واژه‌ی تمدن نیز در غرب برای استعمارگری اختراع شده است. آنها برای آنکه خود را از دیگران برتر بدانند، واژه‌ی تمدن را آفریدند تا بگویند تمدن یعنی آنچه ما داریم و چون ما داریم برتریم. همین برتری‌جویی بدون استحقاق در نسبت با سایر انسان‌ها را اگر کلمه کنیم می‌شود: بغی! 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
3⃣ ادامه آیه می‌گوید: 🔰 وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّة ما به او از گنجینه‌ها داده بودیم. آنقدر سرمایه‌دار شد که مردان قوی هیکل زیر بار کلیدهای گنج‌های او کمر خم می‌کردند. 🔺 این می‌تواند کنایه از کثرت دارایی و پراکندگی آن باشد. چون اگر یک خزانه و یک گاوصندوق داشت، طبعا یک کلید یا تعدادی کلید داشت. اما پراکنده بودن سرمایه‌های وی، اقتضای تکثر کلید خزانه‌هاست و کلیدها آنقدر زیاد است که حمل آنها کمر مردان قوی‌هیکل را هم خم می‌کند. 🔺 البته واژه‌ی کنز اینجا می‌تواند نشانه‌ی گنج‌سازی باشد. یعنی قارون ثروت را برای تجمیع و تکثیر ثروت به کار می‌برد. پول برای پول. تفاوت ثروت با سرمایه هم همین است که ثروت را برای چیزی می‌خواهند اما سرمایه را برای ازدیاد ثروت. مثل آنکه فردی کار می‌کند تا با دستمزد خود، مسکن و مرکب و غذا داشته باشد. این فرد پول را برای رفاه می‌خواهد. اما فرد دیگری پول می‌دهد و ماشین و خانه می‌خرد، نه برای رفاه خود که برای گران‌تر شدن، برای سرمایه‌گذاری. تا بعد آن‌ها را بفروشد و پولدارتر شود... سرمایه‌دار شود. او صاحب کنز شود؛ دارای گنج. 🔺 همچنین کنز نشانه‌ی منبع ثروت قارون هم می‌تواند باشد. گنجینه را اگر به معنای دفینه و ثروتی بدانیم که در دل زمین نهان است، معدن و آب دو مصداق بارز کنز و گنجینه‌اند. احتمال دارد که قارون از راه کشاورزی یا بهره‌برداری از معدن به این ثروت عظیم رسیده باشد. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
4⃣ سپس خدا می‌فرماید: 🔰 إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحين‏ گویا این ثروت زیاد سبب پدیدایی حالتی در قارون شده بود به نام: فرح. نوعی شادمانی و ذوق‌زدگی و سرمستی از لذات کوتاه بدنی و دنیایی (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 628). بنی‌اسرائیل به قارون توصیه می‌کردند اینگونه سرمست نباش که خداوند فرحین را دوست ندارد. 🔰 وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَة این فرصتی که نصیبت شده را برای آخرت به کار بگیر 🔰 وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا سهم خودت را از دنیا فراموش نکن که هرکس سهمی دارد و بالاخره به پایان می‌رسد. 🔰 وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ و احسان کن چنانچه خدا به تو احسان کرده 🔰 وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدين‏ و در زمین فساد نکن که خدا مفسدان را دوست ندارد. 🔺 گویی سیر فرحناک بودن به فساد کردن می‌رسد. آن حالت درونی وقتی بخواهد جنبه‌ی عینی در زمین پیدا کند، می‌شود فساد. این فساد را می‌توان به معنای نابودی زمین دید. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
5⃣ پس اجمالا بدانیم معرفی قارون توسط قرآن، شبیه بیوگرافی‌نویسی‌های سایر شخصیت‌های تاریخی نیست. قرآن فقط از او اسمی می‌برد ولی برای شناساندن وی، به رفتارها و نوع روابطش با سایر انسان‌ها و طبیعت می‌پردازد. 🔺 قارون سرمایه‌داری است که شیره‌ی جان زمین را مکیده و با تجمیع ثروت صاحب کنز و گنج شده و فرحناک و سرمست با آخرت کاری نداشته و سهم و نصیب خود را از دنیا فراموش کرده و روابطش با سایر انسان‌ها بر مدار احسان نیست. 🔺 اصلا شاید همین محسنانه برخورد نکردن، به علاوه مکیدن شیره‌ی زمین، او را به ثروت نجومی رسانده باشد و این به زبان امروزی یعنی استثمار زمین و انسان‌ها. نتیجه طبیعی چنین استثماری، فساد است. یعنی نابودی جامعه و محیط زیست. ادامه قصه‌ی قارون جالب‌تر و درس‌آموزتر می‌شود... 🔴 منتظر باشید!! 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
مغز ثروت‌ساز (هوش ثروت میاره) | بخش دوم 🔺 در مطالب پیش‌گفته، قصه به آنجا رسید که خداوند قارون را با رفتارها و روابطش معرفی کرد و از مردمی که سعی می‌کردند قارون را موعظه کنند، به اجمال سخن گفت. 🔶 حالا قرآن جواب قارون به موعظه و نصیحت مردم را اینگونه نقل می‌کند: 🔰 قالَ إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدي یک جواب کوتاه و البته نمایانگر بینش قارونی. او در جواب حرف مردم که گفتند خداوند به تو احسان کرده و تو به مردم احسان کن؛ می‌گوید: من این ثروت و سرمایه را با علم و دانش خودم به دست آوردم. با علم و تکنولوژی که داشتم به اینجا رسیدم. 🔹 فحوای کلام این است: خدا احسانی نکرده. خودم یافته‌ام. حتی نمی‌گوید چون شایسته بودم، خدا به من داده است. مستقیما این داشته‌ها را از خودش می‌بیند. عرضه و لیاقت خودم بوده است. پس درباره کارهایی که می‌کنم یا درباره اموری که ثروتم را خرج آنها می‌کنم، به کسی پاسخگو نیستم. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
خدا در پاسخش می‌گوید: 🔰 أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً آیا نمی‌داند که پیش از او بسیاری بوده‌اند قوی‌تر و ثروتمندتر از او و ما آنها را هلاک کردیم؟ عجیب اینکه چرا این آدم باهوش عبرت از تاریخ نمی‌گیرد؟ میزان فریبندگی ثروت و قدرت دنیا چقدر عجیب است!! احساس قدرت کاذبی به انسان می‌دهد که گمان می‌کند با پول همه کار می‌شود کرد!! البته با پول خیلی کارها می‌شود کرد و همین در چشم ثروتمند و فقیر بزرگ می‌آید به طوری که فکر می‌کند با پول همه کار می‌شود کرد. حتی دور کردن مرگ و هلاکت... 🔰 ادامه آیه بسیار قابل تامل است: وَ لا يُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُون‏ 🔶 وقتی کسی شیره‌ی محیط زیست را تا حد فساد و نابودی مکید، محیط نسبت به رفتارهای استثمارگرانه‌ی او واکنش نشان می‌دهد. اما نوع واکنش آن متفاوت است. 🔹 محیط زیست برای فرد خاطی دادگاه برگزار نمی‌کند که او توجیهات خودش را تحویل بدهد و از خودش دفاع کند و به‌سان مسئولان فاسد مملکتی بگوید من به عنوان یک کارشناس و نخبه و متخصص نظرم این چنین بود و براساس همان عمل کرد؛ یا با انداختن فسادها به گردن دیگران، درصدد خلاصی خودش باشد. 🔸 مجرم نمی‌تواند پاسخگو باشد، چون محیط زیست دادگاه نمی‌گیرد(اشاره به آن بخش از صحبت قارون که می‌گوید این ثروت حاصل علم خودم بوده و بابت هیچ چیزش به هیچ کس پاسخگو نیستم). برای همین درست زمانی که وقتش برسد، نسبت به تمام جرم‌هایی که علیه محیط زیست مرتکب شده‌ایم و نسبت به تمام استثمارهای‌مان به ما واکنش نشان می‌دهد. ♦ پس مجرمان درباره گناهان‌شان مورد سوال واقع نمی‌شوند. محیط زیست دادگاه شکل نمی‌دهد، قاضی نمی‌آورد. بلکه حکم را می‌دهد و اجرا می‌کند. اما چرا اینقدر بحث را به سمت محیط زیست بردیم؟؟ به زودی خواهیم گفت... 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📆 12 بهمن 57. سالروز ورود امام که به دلیل حضور گسترده مردم و رقم زدن یک واقعه تاریخی، هزاران هزار قصه در دل خود نهان کرده که هرکدامش می‌تواند منظری نو و دریچه‌ای جدید برای دیدن آن زیبایی حضور مردم باشد. 🛑 شاید یکی از حواشی پررنگ آن روز، بلیزری باشد که امام را با خود حمل می‌کرد. خودروی غول‌پیکری که راننده آن در آن روز مهم «محسن رفیق‌دوست» بود. ..اما صاحب و مالک آن خودرو که بود؟ 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
⁉ اما صاحب و مالک آن خودروی بلیزر معروف، فردی بود به نام علی مجمع الصنایع. شخصیتی که کمتر از او شنیده‌ایم. شاید به این دلیل که فراگیری روحیه‌ی انقلابی و ایثار در جامعه‌ی آن روز آنقدر زیاد بود که افراد پرشماری را می‌توان داخل در تاریخ ایثارگرانه‌ی انقلاب اسلامی کرد. همین پرشماری شخصیت‌ها سبب گمنامی بسیاری از شخصیت‌های دیگر و قصه‌های مهم زندگی آن‌ها شده است. از جمله همین آقای علی مجمع‌الصنایع. کسی که آن روز خودرو خود را در اختیار تیم استقبال از امام قرار داد و بعدها مخارج تحصیل تعداد قابل توجهی از دکترها و مهندس‌های دانشگاه‌های معتبر کشور را فراهم کرد. به طوری که وقتی سال 88 یعنی حدود ده سال بعد از فوت ایشان، بزرگداشتی در دانشگاه برگزار شد افراد زیاد و مهمی از جامعه نخبگانی کشور می‌گفتند: «اگر آقای مجمع‌الصنایع امکانات تحصیل ما را فراهم نمی‌کرد ما امروز در این جایگاه نبودیم. تازه ما تا وقتی ایشان زنده بود، او را نمی‌شناختیم. وقتی از دنیا رفت فهمیدیم مخارج تحصیل ما را در این سالها او پرداخت می‌کرده است.» ✅ جالب‌تر آنکه آقای مجمع‌الصنایع یک خانه چهارطبقه داشت که یک طبقه را خودش می‌نشست و در طبقات دیگر همیشه یکی از بچه‌های انقلاب سکونت داشت. اما عجیب آنکه همین مرد بعدها به دلیل مشکل مالی، مجبور می‌شود بلیزر را بفروشد. ماشینی که خودش برگی تاریخی به شمار می‌رفت... اکنون نه در تاریخ که پیکره‌اش در جغرافیای شهر هم گم شده است. 📚 منبع: کتاب برای تاریخ می‌گویم، ص34. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
اسقف مانوکیان در صف اول 🔺 در آن روز مهم، امنیت فرودگاه کاملا در دست ستاد استقبال از امام بود. رفیق‌دوست می‌گوید: برای جلوگیری از ورود افراد ناشناس کارت‌هایی برای شناسایی چاپ شده بود. اما خلیل‌الله رضایی به زور تعدادی کارت برای سران مجاهدین گرفت. وقتی من وارد فرودگاه شدم، دیدم سران مجاهدین خلق همه بغل هم، جلوی دری که قرار بود امام وارد سالن فرودگاه بشود، در صف اول ایستاده‌اند. قیافه گرفتم و گفتم «صف اول فقط باید روحانیون باشند». بعد دست اسقف مانوکیان، بزرگ ارامنه را که در صف سوم بود گرفتم و به صف اول بردم. خود به خود مجاهدین خلقی‌ها به صف دوم و سوم رفتند. 🔸 اینجا نکته جالبی وجود دارد که نه تنها اقلیت‌های دینی که بزرگان آنها نظیر اسقف مانوکیان در مسیر انقلاب اسلامی با مردم مسلمان ایران همراه بودند. این همراهی در طول تاریخ انقلاب اسلامی، در موارد بسیار دیگری هم دیده می‌شود و نشانه‌ی این است که آرمان‌های انقلاب اسلامی، به قدری جهان‌شمول است که هر انسان آزاده‌ای را مجذوب می‌کند. 🔷 البته در سویه دیگر ماجرا می‌بینیم آنها که با اهداف و آرمان‌های انسانی انقلاب همراه نبودند، فوری از کشور خارج شدند. مانند بخشی از یهودیان طرفدار رژیم خونخوار اسرائیل که با اعلام نگرانی اسرائیل از بازگشت امام به وطن، روز 13 بهمن 1357 ایران را به مقصد اسرائیل ترک کردند. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
📆 از صبح سیزده بهمن (مانند چنین روزی) مردم برای دیدار و ملاقات با امام به مکان اسکان امام هجوم آوردند. فشار جمعیت بسیار بالا بود و زنان در کنار مردان حاضر بودند. برای اداره بهتر جمعیت، صبح برای حضور مردان و عصر برای حضور زنان اختصاص یافت. با این حال فشار چنان زیاد بود که مرتب افرادی بیهوش می‌شدند. مثلا روز دوم چند ده نفر از بانوان غش کردند. ♦ شورای انقلاب مطلب حضور پرشور زنان و ماجرای بیهوشی و... را به امام انتقال دادند و پیشنهاد کردند دیدار بانوان با امام متوقف شود. اما امام فرمود: «شما فکر می‌کنید اعلامیه‌های من یا سخنرانی‌های شما شاه را بیرون کرد؟ شاه را همین بانوان بیرون کردند! چرا می‌خواهید ملاقات‌شان را قطع کنید؟ بروید وسیله‌ی آسایش‌شان را فراهم کنید». 🔰 شاید اگر به مدیریت بسیاری از آقایان در طول این مسیر تاریخ نگاه کنیم، نسبت به زنان همین‌گونه برخورد شده. به جای آنکه امکان حضور و رفع مشکلات آنان فراهم شود، با نادیده گرفتن آنها و پاک کردن صورت مسئله درصدد مدیریت بوده‌اند و بوده‌ایم. چیزی درست در جهت خلاف مطالبه خمینیِ امام! 📚 منبع: کتاب برای تاریخ می‌گویم، ص36 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| موسیقی یا عبادت دسته‌جمعی 🎵 موسیقی دنیای بزرگی دارد، شاید این «بزرگ» که می‌گویم برایش خیلی کوچک باشد! چون وسعت موسیقی به اندازه روح، احساس و خیال انسان است و نمی‌دانم ما می‌توانیم قدر روح و احساس خود را اندازه بگیریم یا نه؟! دلیل تاثیر موسیقی هم همین است، بشر همیشه مهم‌ترین سهم تاثیر خود را به حس خود داده نه به عقلِ معاشِ محتاطِ مضطربِ مردد! 🎶 به طور معمول هرجا سخن از حس باشد نام هند و فیلم‌های احساسی‌اش می‌درخشد. اما ما از بس فیلم هندی دیده‌ایم موسیقی هندی را کمتر جدی گرفته‌ایم. قوالی یک نوع موسیقی عرفانی هندی-پاکستانی است که چارچوب‌های موسیقیایی خودش را دارد و از این رو به شدت جذاب، شنیدنی و دیدنی است. این دیدنی که می‌گویم یکی از همان چارچوب‌های خاص قوالی است. کافیست ده بیست نفر را تصور کنید که روی زمین به صورت حلقه‌ای نشسته‌اند و اشعاری و آوایی غریب را زمزمه می‌کنند که گاهی آن‌قدر سریع است که باید بارها گوش کنی و گاه آن‌قدر همراه با آواز و چهچهه است که باید حدس بزنی آن‌ها چه گفته‌اند. اما در عین حال تو را دگرگون می‌کند! 🎼 ریشه موسیقی قوالی را به قرن هفتم هجری و علی‌بن‌عثمان هجویری و معین‌الدین چشتی که از بزرگان صوفیه هند هستند نسبت می‌دهند که شاگردان و پیروان آنها ادعیه و عبادات خود را به صورت جمعی و با آواز ادا‌ می‌کردند. اما بدون شک شاخص‌ترین چهره این موسیقی نصرت‌ فاتح‌علیخان (نصرت فتح‌علیخان) است که ملقب به شاهنشاه قوالی شده است. ✍نویسنده: محمد نیکزاد 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 از زیباترین قطعه‌های نصرت‌فاتح‌علیخان قطعه نام آشنای «مولا علی مولا علی» است که در عاشقانه‌ترین و شورانگیزترین حال ممکن خوانده شده است. ▪ علی! نقطه‌ی پیوند انسان‌های شریف! از مالکوم ایکس سیاه پوست آمریکایی تا حامد الگار و جرج جرداق همه مجذوب اویند، اما نصرت‌فاتح‌علیخان مجنون است و جنون جنس دیگری دارد... به قول حمیدرضا برقعی: تو‌ ای قصیده اعلی مسمط عالی جنون فاتح‌علیخان در اوج قوالی پ.ن: در فیلم، بخش‌هایی از این قوالی را در شب میلاد حضرت امیرالمومنین ببینید! 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
6337d1f7b92937dd9799b347_407880977216603039.mp3
14.84M
🔺حالا که صحبت از برقعی و شعرش شد، خالی از لطف نیست اگر این شعرخوانی زیبا را هم برای شما بگذاریم... پیشنهاد می‌کنم حتما بشنوید... که حتما چندین بار خواهید شنید!! 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📆 16 بهمن‌ماه 1357، اعتراف جالب رئیس وقت سازمان سیا، دریادار استانسفیلد ترنر، درباره پیش‌بینی‌ها و محاسبات غلط‌شان: 🔺 «چیزی که ما پیش بینی نمی کردیم این بود که یک پیرمرد 78 ساله که مدت 14 سال در کشورش حضور نداشت بتواند نیروها را به راحتی به هم پیوند دهد.» 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
برخی دیگر از اعترافات رئیس سازمان سیا درباره انقلاب اسلامی: 🔹 سیا حدس نمی‌زد که همه ناراضیان ایران رهبری آیت الله خمینی را بپذیرند و تمام عناصر وفادار به شاه از دور وی پراکنده شوند و شاه قادر به کنترل آنان نباشد. 🔹 خودِ شاه هم با همه وسائلی که در اختیار داشت به عمق جنبشی که جریان داشت تا واپسین لحظات پی نبرد. 🔹 در ارزیابی قدرت شاه در مورد کنترل مخالفان اشتباه کرده بودیم و تصور می‌کردیم که او بتواند از عهده این کار برآید. 🔹 ترنر رئیس سازمان سیا در یک مصاحبه، در مورد این پیشنهاد که سیا باید در گروه مخالفان شاه نفوذ می‌کرد و به تنفر و انزجار عمیق مردم از شاه و خاندان او پی می‌برد، گفت: «در آن تاریخ گروهی وجود نداشت که ما در آن نفوذ کنیم، یک قیام عمومی بود و همه مردم زیر پرچم اسلام جمع شده بودند.» 🔹 او در همین مصاحبه به تنفر عمیق مردم از کسانی که بدون استحقاق و تنها با کمک شاه و بستگانش به ثروت عظیم و بادآورده و نیز مقام‌های رفیع رسیده بودند اشاره کرد. 📚 منابع: 1) کتاب «پنهانکاری و دموکراسی»، نویسنده: دریادار استانسفیلد ترنر رئیس وقت سازمان سیا. 2) کتاب «پیش از خواندن بسوزانید»، نویسنده: دریادار استانسفیلد ترنر رئیس وقت سازمان سیا. 3) روزنامه اطلاعات؛ 25 فروردین 1358. 4) سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
| آنچه گذشت.. 🟥 هرچند فاصله‌ی طولانی میان بخش‌های قصه‌ قارون افتاده اما احتمالا یادتان هست که داشتیم درباره یک ابرسرمایه‌دار به نام «قارون» حرف می‌زدیم. ◾ فردی که خودش را برتر از دیگران می‌دانست و معتقد بود با هوش و توان و تکنولوژی که دراختیار داشته، توانسته به یک ابرسرمایه‌دار تبدیل شود. سپس خودش را در برابر هیچ چیز و هیچ کس مسئول نمی‌دید و این دو خصلت در او «بغی» و «فساد» را آفریدند. 🔶 او نسبت به جامعه بغی ورزید و خود را در طبقه فرادست و برتر قرار داد و روابط وی با سایر افراد بنی‌اسرائیل، رابطه‌ای بازاری و طبقاتی بود نه یک «رابطه احسانی». شبیه رابطه مستکبر و مستضعف، رابطه‌ای که فقر را تولید و سرمایه‌ی سرمایه‌داران را بازتولید می‌کرد. 🔷 در سویه‌ی دیگر قصه او نسبت به محیط زیست، مرتکب فساد شد. با مکیدن شیره‌ی جان زمین و بهره‌برداری گزاف از خزانه‌ها و گنجینه‌های زمین، خودش و تمامی دارایی‌اش را در خطر انهدام و نابودی قرار داد. 🧐 اگر مطالب گذشته را ندیده‌اید با جستجوی کلیدواژه «قارون» تمام مطالب را در کانال خواهید یافت. 🔻اما ادامه‌ی قصه از زبان قرآن در پست‌های بعد...👇 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
| بخش سوم: مانور تجمل و رژه اشرافیت 💠 قرآن سپس در ادامه معرفی قارون یکی از رفتارها و کنش‌های او را در جامعه مطرح نموده و سپس واکنش‌های جامعه به این رفتار قارونی را هم عنوان می‌کند: 🔰 فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ في‏ زينَتِهِ... 🟥 قارون بر قوم خود با زینت خویش خروج کرد. شاید به یک معنا یعنی وارد شهر شد، آن هم با تمامی امکاناتی که می‌توانست نظر قومش را جلب کند. همراه با خدم و حشم و بادیگارد و تخت‌روان و مرکب و ماشین لوکس و لباس‌های مارک و زیورآلات گران‌قیمت و... 🟥 به بیان دیگر، قارون داد و برگزار کرد، تا خوب در کاسه‌ی چشمان حسرت زده دیگران بنشیند. همه او را ببینند و این دیده شدن، ویو خوردن و وایرال شدن، لذتی بس عمیق داشت. 🟥 علاوه بر این، این در چشم نشستن‌ها، می‌توانست قارون را ثروتمندتر هم بکند. او با نمایش داشته‌ها برای دیگران رویا می‌ساخت..رویای ثروتمند شدن، سرمایه‌دار گشتن. او به دیگران هدف نمی‌داد، تصویر می‌داد. بذر «ای‌کاش» در دل‌ها می‌کاشت. رویا ثروتمند شدن می‌فروخت و خودش ثروتمندتر می‌شد. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔺اصحاب «ای‌کاش» 🔰 قالَ الَّذينَ يُريدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظيمٍ (قصص/79) بخشی از مردم فریفته‌ی این دارایی و زینت فریبا شدند و شدند از اصحاب «ای‌کاش». حسرتی بر دل‌هایشان نشست که «ای‌کاش» ما نیز مثل قارون از چنین ثروت هنگفتی برخوردار بودیم. ‼دقت کنید!! آنها نمی‌گفتند «ای‌کاش» ما با تلاش به چنین جایگاهی برسیم! بلکه می‌گفتند «ای‌کاش» به ما هم مثل آنچه به قارون داده شده، اعطا می‌شد. 🔺 این حرف نمایانگر یک باور مهم است و آن اینکه ما این میزان از ثروت و سرمایه را هرگز به دست نخواهیم آورد. بلکه فقط می‌شود هوس کرد و برایش خیال بافت. 🔹 هم جایگاه خود و ثروتش را دست نیافتنی جلوه می‌داد. خاص و ویژه بودن خود را به رخ می‌کشید که هرکسی مثل من نخواهد شد. 🔸 بنی‌اسرائیل هم باور داشتند این میزان دارایی، عادی نیست. قارون بنده برگزیده‌ای است که به او داده‌اند. پس به راستی چرا نباید سامان تمام امور شخصی و اجتماعی خود را به کسی بسپاریم که چنین حظ عظیم و بهره وافری دارد؟ اگر دنبال یک نظم اجتماعی می‌گردیم و در پی ساخت یک تمدن گام برمی‌داریم، راه‌بر این مسیر کسی نیست جز قارون!! 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school